نسخه Pdf

هنر شکیبایی

هنر شکیبایی

آن هنرپیشه، آن همیشه در اندیشه، آن اهل سینما، آن مرد با صفا، آن خوش قریحه در هنر، آن معاشر خوش‌سفر، آن شمع محفل اصحاب، آن ساکن منزل احساس، آن مالک خانه‌سبز، آن بازیگر محض، آن که داشت صدایی منحصر به فرد، آن دارای دلی گرم و مغزی سرد، آن هنرمند دانشور جاوید ایران از آن دسته مردم بود که از همان کودکی سختی زندگانی‌اش آغاز شد و 14 بهار از عمرش نگذشته‌بود که سرطان علیه‌اللعنه پدرش را از او گرفت و روزگار آن روی ناصوابش را برای او رو نمود.

چندصباحی پیراهن‌دوزی را به عنوان ممر درآمد خود، چند وقتی آسانسورسازی را محل فعالیت خود و چند ماهی هم کانال ‌و کارگری را مسیر حرکت خود قرار داد و در تمام این مدت رویای بزرگی را در سرش پرورش می‌داد. لکن از آنجا که هر استعدادی توسط کاشفی کشف می‌شود، استعداد او هم در عنفوان نوزدهمین سالگرد تولدش توسط جوانمرد نامی کشف و به منصه ظهور رسید و در همین سنه از عمرش بود که نخستین تئاتر زندگانی‌اش را نیز بازی کرد. حنجره‌اش نیز طلایی بود و از ناحیه صدا هم دستی در آتش داشت. لذا مورخان چنانچه گفته‌اند در فیلمی موسوم به شعله دوبله کرد. اما نقطه عطف زندگی‌اش به شعله ختم نمی‌شود، بلکه به زمانی بازمی‌گردد که وی در نمایش شب بیست و یکم مشغول بازی بود. دقیقا 40 سال پیش. وقتی مرد قصه مشغول بازی بود، نظر کیمیایی سینمای ایران را به خود جلب می‌کند و زمینه‌ای ایجاد می‌شود برایش برای بازی در فیلمی که بعد‌ها آن را با عنوان خط قرمز شناختند.
خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباس‌ها و تیپ‌های مختلف تکرار کرد. خیلی از ما هم در زندگی عادی خود شبیه خسرو شکیبایی هستیم.گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا از کالبد بعضی احساسات و عواطف و هیجانات خود بیرون بیاییم. مثلا خیلی‌هامان هنوز داریم وسط هفت‌سالگی در زنگ اول مدرسه زندگی می‌کنیم. یا هنوز داریم با رفیق دوران مدرسه‌مان کنار آبخوری جر و بحث می‌کنیم. بعضی نقش‌ها ماندگار هستند. برای همین شاید بد نباشد انسان بگوید ما هم همین‌طور آقای شکیبایی، ما هم همین‌طور!
عرض شد بعضی معتقدند خسرو شکیبایی آن‌قدر در نقش فیلم هامون فرو رفته‌بود که بعضی گفتند ممکن نیست دیگر بیرون بیاید و این‌که او دیگر چیز جدیدی برای ارائه ندارد اما توانایی‌های انکارناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملا متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بی‌خط. و این‌گونه شد که مشت محکمی بر این مدعا کوبید. او در فیلم‌های دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم‌ «هامون» داریوش مهرجویی (۱۳۶۸) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبان‌ها افتاد. او برای بازی‌اش در این فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.
شکیبایی در سال ۱۳۵۴، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمدرضا اصلانی در سریال «سمک عیار» و پس از آن در سریال‌هایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هم ایفای نقش کرد.
او در تلویزیون هم موفق بود؛ چه در نقش «سیدحسن مدرس» و چه در نقش‌های ماندگار دیگرش در سریال‌های خاطره‌انگیزی چون روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و در کنار هم.شکیبایی سرانجام ساعت ۴ صبح جمعه بیست و هشتم تیرماه ۱۳۸۷ش در 64سالگی بر اثر عارضه‌ قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه‌ هنرمندان بهشت‌زهرا (س) به خاک سپرده شد. او مدت‌ها از عارضه‌ سرطان کبد رنج می‌برد.

سیدسپهر جمعه‌زاده