نسخه Pdf

استثمار دنباله‌دار زن در نظام مردسالار غرب

استثمار دنباله‌دار زن در نظام مردسالار غرب

برابر در آتش سوختند همچنان این نابرابری و نابرابری‌های دیگر میان زنان و مردان در دنیای غرب ادامه دارد! شاید بسیاری از کسانی که روز جهانی زن را به یکدیگر تبریک می‌گویند و در جشن‌ها و مراسم‌های این روز شرکت می‌کنند از ریشه‌های تاریخی و صدالبته تراژیک این روز اطلاعی نداشته باشند.

روزی که در واقع سالروز مرگ و در واقع در آتش‌سوختن 129 کارگر در کارخانه نساجی واقع در نیویورک است.  با آغاز انقلاب صنعتی در کشور انگلیس و پس از آن با وقوع جنگ‌های جهانی اول و دوم و حضور مردان در جنگ، لازم بود تا کسی چرخ‌های کارخانه‌های مختلف را بچرخاند. به همین دلیل دنیای غرب که تا پیش از این ماجرا حتی برای زنان حق رای و حق مالکیت هم قائل نبود به یکباره تغییر روش داد و صحبت از مشارکت‌های اجتماعی زنان به میان آمد. این مشارکت‌های اجتماعی رفته‌رفته زنان را از محیط خانه و خانواده بیرون کشید و به کارخانه‌ها، ‌مزارع، ‌معادن و سایر بخش‌های نیازمند  نیروی کار آورد.  با وجود این مشارکت اجتماعی زنان با مردان یک فرق بزرگ داشت و آن هم دستمزد دریافتی آنان بود! زنان در بازار کار نه به‌عنوان یک نیروی کار عادی، بلکه نیروی کار ارزان‌قیمت بودند و حتی در زمانی که به آنها گاو‌آهن بسته شده و در مزارع زمین شخم می‌زدند یا در معادن زیرزمینی به‌دلیل جثه کوچک‌تر گاری‌های سنگین زغال‌سنگ را از تونل‌های صعب‌العبور معدن بیرون می‌کشیدند یا در کارخانه‌های مهمات‌سازی بدون کوچک‌ترین آموزشی به ساخت بمب و سایر مهمات می‌پرداختند و خیلی وقت‌ها بدترین نوع آسیب‌ها را متحمل می‌شدند، ‌همچنان جنس دوم و نیروی کار ارزان‌قیمت بودند و دستمزدی به‌مراتب کمتر از مردان دریافت می‌کردند. حتی در مشاغل یکسان‌! این ماجرا بیش از 100‌سال پیش، یکی از نخستین جرقه‌های مبارزات زنان غربی برای به‌دست آوردن حقوق‌شان را کلید زد. زنان کارگر در کارخانه نساجی نیوریوک دست به اعتصاب زدند.‌ شرایط کاری سخت و غیرانسانی با دستمزد کم کارگران زن در اوایل قرن بیستم که همراه با مردان در کشورهای صنعتی وارد فابریک و بازار کاری شده بودند، آنان را وادار به مبارزه علیه این بی‌عدالتی به شکل سازمان‌یافته و منظم کرد.  در این روز کارگران نساجى زن در یک کارخانه بزرگ پوشاک براى اعتراض علیه شرایط بسیار سخت کارى و وضعیت اقتصادی‌شان به اعتصاب دست زدند. خاطره این اعتصاب براى کارگران کارخانه نساجى باقى ماند. نارضایتى عمومى از این شرایط براى زنان کارگر ادامه داشت. این اتفاق در سال 1857 میلادی به هیچ نتیجه‌ای نرسید. 

مرگ در آتش؛ ‌مجازات درخواست دستمزد برابر‌!
بعد از گذشت بیش از 50سال، کارگران زن کارخانه نساجی کتان در شهر نیویورک به‌منظور احیای خاطره اعتصاب در این روز و با هدف تلاش برای رفع تبعیض، محرومیت و فشار کار و حقوق بسیار کم زنان، دست به اعتصاب زدند. این‌بار اما نتیجه از دفعه اول هم تکان‌دهنده‌تر بود و به یک ماجرای تراژیک تبدیل شد. صاحب این کارخانه یکجا با نگهبانان به خاطر جلوگیری از همبستگی کارگران بخش‌های دیگر با اعتصاب‌کنندگان و عدم سرایت آن به بخش‌های دیگر این زنان را در محل کارشان محبوس ساختند و بعدا به دلایل نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط عده محدود از زنان محبوس توانستند از این حادثه نجات یابند. مابقی 129 نفر از زنان کارگر در این آتش سوختند. سال‌های بعد زنان غربی در کشورهای مختلف به بهانه این روز مبارزات‌شان را برای به‌دست آوردن حداقل‌ها آغاز کردند. مبارزاتی که بخشی از آن به نتیجه رسید و به‌طور مثال پس از سال‌ها مبارزه زنان غربی توانستند به حقوقی نظیر حق رای یا حق مالکیت دست پیدا کنند. این برای زنانی که نه حق داشتند چیزی از خودشان داشته باشند و نه حق مشارکت سیاسی و تصمیم‌گیری برای کشورشان را داشتند دستاورد بزرگی محسوب می‌شود. اما بسیاری از موضوعات دیگر همچون دریافت دستمزد برابر برای کار مشابه، ‌موضوعی است که همچنان در کشورهای اروپایی و آمریکا چالش‌برانگیز بوده و همچنان جنسیت و نژاد از عوامل تعیین‌کننده دریافت دستمزد است. در دنیای غرب با تمام ادعاهایش زنان هنوز هم جنس دوم و کارگر ارزان‌قیمت به‌شمار می‌روند و هنوز هم از دستمزدی به‌مراتب پایین‌تر از مردان برخوردارند؛ آن هم به‌ازای شغلی مشابه!
   
دستمزد برابر برای کار با ارزش برابر
در سراسر جهان، زنان به‌ازای هر دلاری که مردان به‌دست می‌آورند، تنها 77 سنت درآمد دارند. به این معنا که زنان هنوز 23‌درصد کمتر از مردان حقوق می‌گیرند. در نتیجه، یک عمر نابرابری درآمد بین مردان و زنان وجود دارد و زنان بیشتری در فقر بازنشسته می‌شوند. برای زنان رنگین‌پوست، زنان مهاجر و مادران، این شکاف بیشتر می‌شود. به اصطلاح «مجازات مادری» زنان را به سمت اقتصاد غیررسمی، کار معمولی و نیمه‌وقت سوق می‌دهد.
   
زنان مجانی کار می‌کنند!
نکته قابل تامل اینجاست که این شکاف درآمدی بین زنان و مردان در کشورهای غربی هم به شکل برجسته‌ای وجود دارد و بارها مورد توجه رسانه‌های خودشان قرار گرفته است. چندی پیش بود که روزنامه فرانسوی «لومانیته» در مقاله‌ای با تیتر «زنان مجانی کار می‌کنند» به انتقاد از شکاف در دستمزد زنان و مردان در کارهای مشابه پرداخت. طبق گزارش این روزنامه اختلاف دستمزد بین زنان و مردان در فرانسه به طور متوسط به ۲۲درصد می‌رسد. نابرابری و چالش‌های زنان فرانسوی به شکاف حقوق و دستمزدشان منتهی نمی‌شود. در مهد فمینیسم زنان آنچنان از خشونت‌های خانگی و اجتماعی رنج می‌برند که رئیس‌جمهور این کشور با شعار رفع خشونت علیه زنان به کاخ الیزه راه یافت و در نهایت بابت ناتوانی دولتش از رفع این خشونت با تأکید بر شرم فرانسه از خشونت علیه زنان، با انتشار فهرستی از زنانی که توسط شریک زندگی خود کشته شده‌اند، از زنان فرانسه عذرخواهی کرد.
   
روز جهانی برابری دستمزد
بر مبنای همین نابرابری‌هاست که 18 سپتامبر روز جهانی حقوق برابر نام‌گذاری شده است. این روز شکاف دستمزد بین مردان و زنانی را که در نقش‌های مشابه کار می‌کنند مورد توجه قرار داده است. علاوه‌براین، توجه را به شکاف‌های مداوم بین نحوه ارزش‌گذاری کار سنتی «مردانه» و «زنانه» جلب می‌کند.  مجمع جهانی اقتصاد تخمین می‌زند که 132 سال طول می‌کشد تا شکاف جنسیتی جهانی با نرخ پیشرفت فعلی کاهش یابد. در سراسر جهان، یک زن به‌ازای هر یک دلار درآمد یک مرد، فقط 77 سنت درآمد دارد. این شکاف به این معنی است که زنان معمولا از قدرت مالی کمتری نسبت به مردان برخوردارند که می‌تواند به نابرابری‌های دیگری مانند تفاوت در توانایی مردان و زنان برای تأمین هزینه‌های خانه‌شان منتهی شود.روز پرداخت برابر وظیفه چالش‌برانگیزتر ارائه دستمزد برابر برای کار با ارزش برابر را برجسته می‌کند. برای پرداختن به این مسائل و ایجاد برابری جنسیتی از طریق دستمزد برابر، شرکت‌ها باید تفاوت‌های بین زن و مرد را در عملیات و زنجیره تامین خود، به‌ویژه در مورد پرداخت، درک کنند. داده‌های تفکیک‌شده براساس جنسیت (به مرد و‌زن) در مورد کارگران، دستمزدها، نقش‌های شغلی، غیبت و موارد دیگر، ذخیره و تجزیه‌وتحلیل‌شده از طریق فناوری پیشرفته، شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا این ارزیابی ضروری را انجام دهند. اما دستمزدهای نابرابر تنها چالشی نیست که زنان در دنیای غرب با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. 
   
زمینه‌های رشد خشونت جنسی در غرب 
با انقلاب صنعتی  و همچنین آغاز جنگ‌های جهانی و نیاز به نیروی کار ارزان‌قیمت اما اتفاقات دیگری هم در دنیای غرب رقم خورد. زنان باید از خانه‌ها بیرون کشیده می‌شدند تا چرخ‌های صنعت غرب بچرخد. کارخانه‌های اسلحه‌سازی نیاز به نیروی کار داشتند و در غیاب مردانی که در جنگ حاضر می‌شدند باید زنان را به کار می‌گرفتند. پس لازم بود تا ذهن و جهان‌بینی آنان را تغییر داد آن هم تحت لوای شعار برابری جنسیتی!‌ اینجا بود که رفته‌رفته جریان‌های فمینیستی شکل‌گرفت و تحت لوای این برابری زنان را از خانه بیرون کشیدند و در سخت‌ترین مشاغل همچون کار در معادن زغال‌سنگ و کارخانه‌های اسلحه‌سازی به‌کارگیری کردند. از سوی دیگر برای تضمین حضور زنان در فضای شغلی لازم بود تا آنها را از خانه و خانواده جدا کنند و احساس مادری را به‌عنوان قوی‌ترین حس بشری از آنها بگیرند. اتفاقی که تحت عنوان شعار فمینیستی «مالکیت بر بدن» ‌مطرح شد. در کنار اینها انقلاب جنسی نیز موجب شد تا حق و حقوق زنان بیش از پیش پایمال و خشونت‌های جنسی علیه زنان به یکی از پربسامدترین چالش‌های دنیای غرب تبدیل شود. 
   
شرم از خشونت علیه زنان در مهد فمینیسم  
بنابر کنوانسیون موسوم به کنوانسیون استانبول که فرانسه در جولای ۲۰۱۴ آن را تصویب کرد، خشونت علیه زنان شامل هر اقدامی می‌شود که مبنای جنسیتی داشته باشد و می‌تواند آسیب جسمی، جنسی، روانی یا حتی اقتصادی و در مجموع هر آنچه زن را آزار می‌دهد در‌بر بگیرد. با وجود این گرچه این کنوانسیون در فرانسه تصویب شده اما در این کشور، نخستین قربانیان جنسی و خشونت‌های جنسی کودکان هستند.
طبق گزارش شورای عالی برابری میان زنان و مردان در ۳۰۰هزار تجاوز گزارش‌شده در سال، ۶۰ درصد آنها شامل قربانیان زیر ۱۱ سال است. بیش از این، توجه به این نکته هم ضرورت دارد که در میان قربانیان تجاوز و آزار جنسی که زیر ۱۸ سال دارند، افزون بر سه‌چهارم آنها را زنان تشکیل می‌دهند. تا سال ۲۰۲۰، نهاد‌های قانونی بیش از ۲۵هزار مورد این‌چنینی را شناسایی کرده‌اند. در این بین نکته‌ای که عمق فاجعه آمار یادشده را بیش از پیش نشان می‌دهد، این است که زنان معلول بیشتر از سایر زنان در معرض خشونت‌های جنسی قرار دارند. در سال ۲۰۱۸، ۷/۳درصد از افرادی که دارای معلولیتی هستند، اعلام کردند طی دو سال قبل از آن خشونت فیزیکی یا جنسی را تجربه کرده‌اند، این درحالی‌است که این آمار درباره افراد سالم ۵درصد است. مقامات فرانسه در سال ۲۰۲۱، 7820 محل اسکان اضطراری اختصاص داده‌شده به زنان را رزرو کرده بودند که نشان‌دهنده افزایش قابل‌توجهی در مقایسه با تعداد مکان‌های موجود در دهه قبل است اما برای این‌که این رقم به عدد قابل‌قبولی برسد، همچنان راه زیادی پیش‌رو است. بنابر اعلام شورای عالی برابری زنان و مردان، سالانه بیش از ۲۰هزار زن و کودک برای در امان ماندن از خشونت خانگی، به سرپناه اضطراری نیاز دارند. طبق گزارش یورونیوز، ژرالد درمنن، وزیر کشور فرانسه با صدور بیانیه‌ای از افزایش ۳۳درصدی موارد ثبت‌شده خشونت جنسی در این کشور در سال۲۰۲۱ خبر داد. وزیر کشور فرانسه همزمان با انتشار این گزارش گفت افزایش آمار ارقام خشونت‌ها از زمان آغاز دوره پنج‌ساله ریاست‌جمهوری امانوئل مکرون، عمدتا ناشی از اعلام بیشتر خشونت‌های خانگی (۵۷درصد) و خشونت‌های جنسی (۸۲‌درصد) است.نهادهای بین‌المللی دفاع از حقوق زنان و کودکان همواره در گزارش‌های خود راجع به اعمال خشونت علیه این بخش‌های جامعه آمار را کمتر از واقعیات ارزیابی می‌کنند و می‌گویند ترس از مجرمان و شرم و خجالت، در بسیاری از موارد باعث عدم شکایت قربانیان می‌شود.

هر 2.5روز، ‌مرگ یک زن به دست شریک عاطفی!
شبکه خبری دویچه‌وله در گزارشی مربوط به زنان، به‌طور ویژه معضل  خشونت را مورد توجه قرار داده است. در این گزارش با عنوان «کابوس هر روز: خشونت علیه زنان» آمده است در هر 2.5روز یک زن در آلمان به دست شریک عاطفی فعلی یا شریک عاطفی قبلی‌اش کشته‌می‌شود. دویچه‌وله این اطلاعات را بر‌مبنای داده‌هایی که برآیند سال ۲۰۲۱ است و در روز جهانی نفی خشونت علیه زنان که رسانه‌ای شده، منتشر کرده است و به واژه فمیسید یا کشتن زنان می‌پردازد. در آلمان به‌طور متوسط، هر روز یک مورد اقدام به قتل یک زن گزارش می‌شود و طبق آمار‌های جدید، فقط در سال ۲۰۲۰، ۱۳۹ زن کشته شدند.
«کتک خوردن»، «خفه شدن به دست شریک عاطفی»، «آزار شدید شوهر» و عناوینی مثل این‌که «شریک عاطفی قبلی به خانم پزشک، ۱۸ ضربه چاقو زد»، فقط برخی از مواردی است که در این گزارش ذیل عناوین خشونت علیه زنان در آلمان به آنها اشاره شده است. اینها مسائلی است که نه تنها زندگی روزمره را به کابوسی برای بسیاری از زنان تبدیل کرده، بلکه طی سال‌ها سیر صعودی داشته ‌است. طبق اطلاعاتی که پلیس فدرال جنایی آلمان منتشر کرده است، ۱۱۹هزار و ۱۶۴ زن در سال ۲۰۲۰ قربانی خشونت بوده‌اند. شمار مردان قربانی خشونت هم ۲۸ هزار و ۸۶۷ نفر اعلام شده که حاکی از رشد ۵‌درصدی در مقایسه با سال قبل از آن است. خشونت شریک جنسی نیز نوعی خشونت خانگی است و می‌تواند شامل تجاوز جنسی، تعقیب و سلب آزادی و همچنین قتل و قتل‌عمد باشد.  در آمریکا،‌ انگلیس و سایر کشورهای غربی هم وضع به همین منوال است‌. در واقع ظلم و خشونت علیه زنان در این کشورها فقط تغییر شکل داده اما همچنان وجود دارد‌. در زیر نقاب زنان آلاگارسون شده و اتوکشیده و چهره‌های هالیوودی که روی صحنه زیر نورافکن‌ها می‌درخشند و لبخند می‌زنند، ‌زنانی وجود دارند که زیر بار نظام مردسالار غرب کمر خم کرده‌اند؛ زنانی که یک روز در کارخانه‌های مهمات‌سازی و زغال‌سنگ و در سخت‌ترین شرایط کاری، خیلی وقت‌ها از عوارض کاری جان می‌دادند و امروز زیر بار خشونت و نبود امنیت در دنیای غرب با چالش‌های جدی مواجه‌اند.

نبود حق رای و تصرف در سرمایه برای زنان اروپایی تا اوایل قرن ۱۹
امروز هم ‌- به‌رغم همه‌ این جنجال‌ها و هیاهوهایى که در زمینه مسأله‌ زن وجود دارد و ادعاى اروپا در حمایت از زن و موضع انسانى زن ‌- متأسفانه همان برداشت غلط وجود دارد. اروپایی‌ها دیر آمدند، وارد میدان شدند، یعنى دیرتر از کشورهاى اسلامى و کشورهاى غیراروپایى نسبت به مسأله‌ زن تنبّه پیدا کردند و خیلى دیر فهمیدند مسأله را ‌- چون می‌دانید تا دهه‌هاى دوم این قرن در هیچ جاى اروپا هیچ زنى حق رأى دادن نداشت، حق صرف کردن مال خودش را نداشت؛ [حتى] آنجاهایى که دموکراسى هم بود؛ از دهه‌ دوم، یعنى از سال‌هاى ۱۹۱۶ یا ۱۹۱۸ به بعد، یواش‌یواش در کشورهاى اروپایى شروع شده که به زن حق بدهند براى اعمال نظر، براى تصرف در سرمایه‌ خودش، براى حقوق اجتماعى متساوى با مرد ‌- چون خیلى دیر از خواب پا شدند، مثل این‌که می‌خواهند این عقب‌افتادگى از لحاظ زمان را با جنجال‌هاى دروغى جبران کنند، پر کنند. البته بله، خانم‌هایى که ملکه می‌شدند یا خانم‌هایى که اشرافى بودند، در تاریخ اروپا وجود داشتند اما حکم یک زن و زنان یک فامیل یا یک تیره یا یک طبقه، غیر از مسأله‌ زن است. این تبعیض‌ها همیشه بوده. بله، خانم‌هایى هم بوده‌اند که در سطوح بالا قرار می‌گرفتند و مثلا ملکه یک کشورى می‌شدند، این امتیاز از طریق خانواده و میراث و این چیزها به آنها داده می‌شده؛ اما برخلاف دیدگاه‌هاى ادیان ‌- ادیانى که سالم و دست‌نخورده‌ آنها اسلام است و دیگر ادیان هم یقینا همین‌جور ‌- زن در جامعه به‌عنوان زن، به‌هیچ‌وجه از حقوقى برخوردار نبوده. پس ببینید امروز هم که دنیاى تمدن غرب می‌خواهد آن عقب‌افتادگى بسیار ملامت‌برانگیز خودش در مورد مسأله‌ زن را جبران کند، جور دیگرى جبران می‌کند؛ یعنى باز هم به یک شکل دیگرى دارد این قضیه را دنبال می‌کند که آن شکل، به نظر من ‌- آن‌جور که من تصور می‌کنم ‌- این است که اینها جانب مفاهیم انسانى را در مورد زن، تحت‌الشعاع مسائل دیگر قرار می‌دهند؛ تحت‌الشعاع مسائل تبلیغاتى، مسائل سیاسى، مسائل اقتصادى؛ کما این‌که از اول هم همین‌جور بوده؛ در اروپا از اولى هم که به زنان حقوقى داده شد، اغلب بر همین مبانى غلط استوار بوده.

یگانه شریعت - چاردیواری