شرح تشکل مادرانه در «زمانه»
برنامه«زمانه» این روزها چند نوبت روی آنتن زنده شبکه دو سیما میرود. این ویژهبرنامهها با موضوع اصلی شهادت سید مقاومت، سیدحسن نصرا... پخش میشود.
صدیقهسادات فلسفیان، مسئول تشکل مادرانه یکی از مهمانان این برنامه بود که از تشکل خودصحبت کرد.وی درخصوص ویژگیها و اقدامات تشکل مادرانه گفت: هیات ما مهمانانی مانند زنان شاخص انقلاب اسلامی و مادران شهدا دارد.زنانی که فقط به مادر بودن اکتفا نکردند و در جامعه حضور داشتند.ما دراین مجمع ثابت کردیم که میتوان مادر شش فرزند بود و در عین حال فعالیت اجتماعی داشت و جریان انقلاب اسلامی را به سمت شکوفایی هدایت کرد. ما درروضه و هیات مخاطب خودمان را داریم. هیات در مساجد محلهها برگزار میشود و زنان محله را درگیر خود میکند. اتفاقاتی داریم که باعث رشد مادر شود. ما نام این فرآیند را «در متن» گذاشتیم. اینجا نیاز است که یک مادربتواند با سایر اعضای اجتماع ارتباط برقرار کند. ما در این راستا پویشهایی انجام دادیم. اینجا ما یک دایره دوستی تعریف میکنیم. یعنی چند نفر از اعضای همسایه، افرادی که در پارک یا باشگاه با آنها آشنا شدم را با اعتماد و محبت وارد این پویشها میکنم.
تجربه جدید و شیرین «خونهمونه»
ارسلان جولایی، گوینده برنامه «خونهمونه» است که صدا و توضیحاتش روی تصاویر شنیده میشود. جولایی پیش از این کار، در حوزههای مختلفی ازجمله گویندگی برنامههای رادیویی، زبانگردانی، صداپیشگی عروسکی و بازیگری تئاتر فعالیت داشته است. وی گویندگی برنامه خونهمونه را تجربه جدیدی در حوزه کاریاش عنوان میکند و میگوید: این کار، تجربه جدید و شیرینی بود. ساختار مستند مسابقه خونهمونه خیلی جدید است و آن را از آثار مشابه حتی خارجی متمایز کرده است. مخاطب با دیدن این برنامه از زندگی شهری و فناوریهای امروزی فاصله میگیرد و درگیر روزگار قدیم و زندگی گذشتگان میشود.گوینده خونهمونه درباره چگونگی همکاریاش با این برنامه نیز توضیح میدهد: در ابتدا قرار بود گوینده فقط در برخی از قسمتهای برنامه توضیحات مختصری بدهد و سرتیترها را اعلام کند، مثلا توضیح بدهد که داوران چه کسانی هستند و امتیازات چگونه داده میشود، اما وقتی اولین قسمت برنامه ساخته شد، به تهیهکننده پیشنهاد دادم که گوینده نقش بیشتری داشته باشد و اتفاقات را داستانگونه روایت کند. طنزگوییها و تکهپرانیهای گوینده هم حالت بداهه دارد و بهپیشنهاد خودم، از قسمت دوم شکل گرفت.
تام بندانگشتی و انگشتونه
مریم فلاح: در قلب یک جنگل سحرآمیز قلمرو انسانهای بسیار کوچکی وجود داشت که حتی به اندازه یک بند انگشت هم نبودند. آنها سالهای زیادی به دور از چشم انسانها زندگی میکردند تا اینکه یک روز مردی بهدنبال یافتن موجوداتی عجیب به جنگل آمد تا از آنها برای سیرکش استفاده کند. او در تصوراتش جمعیت بسیاری را زیر چادر سیرکش تجسم میکرد که برای دیدن ستارههای کوچک و عجیبش سر ازپا نمیشناختند.به محض اینکه مردوارد جنگل شد،به دهکده آدمکوتولهها سرک کشید و دو تا از کوچکترین ساکنان آنجا را دزدید؛ یک پسر و یک دختر.درجایی دورتر ازدهکده پسرموفق به فرارشد امادختر همچنان زندانی باقی ماند. پسرک خوششانس توسط مردی مهربان مورد مراقبت قرار گرفت و دخترک بندانگشتی هم بدون اینکه هیچ خاطرهای از اتفاقی که برایش افتاده، داشته باشد کمکم در سیرک رشدکردو به جوانی رعنا ولی کوچک تبدیل شد. اوکه در دنیای پیرامونش هیچکس را مثل خودش نمیدید از این بابت غمگین بود اما شبی میمون سیرک پرده ازراز زندگی انگشتونه برداشت و همین انگیزه فرار اوازسیرک شد.
«تام بندانگشتی و انگشتونه» با عنوان انگلیسی The Adventures of Tom Thumb and Thumbelina محصول سال 1999 آمریکا به کارگردانی گلن چایکاست.
تجربه جدید و شیرین «خونهمونه»
ارسلان جولایی، گوینده برنامه «خونهمونه» است که صدا و توضیحاتش روی تصاویر شنیده میشود. جولایی پیش از این کار، در حوزههای مختلفی ازجمله گویندگی برنامههای رادیویی، زبانگردانی، صداپیشگی عروسکی و بازیگری تئاتر فعالیت داشته است. وی گویندگی برنامه خونهمونه را تجربه جدیدی در حوزه کاریاش عنوان میکند و میگوید: این کار، تجربه جدید و شیرینی بود. ساختار مستند مسابقه خونهمونه خیلی جدید است و آن را از آثار مشابه حتی خارجی متمایز کرده است. مخاطب با دیدن این برنامه از زندگی شهری و فناوریهای امروزی فاصله میگیرد و درگیر روزگار قدیم و زندگی گذشتگان میشود.گوینده خونهمونه درباره چگونگی همکاریاش با این برنامه نیز توضیح میدهد: در ابتدا قرار بود گوینده فقط در برخی از قسمتهای برنامه توضیحات مختصری بدهد و سرتیترها را اعلام کند، مثلا توضیح بدهد که داوران چه کسانی هستند و امتیازات چگونه داده میشود، اما وقتی اولین قسمت برنامه ساخته شد، به تهیهکننده پیشنهاد دادم که گوینده نقش بیشتری داشته باشد و اتفاقات را داستانگونه روایت کند. طنزگوییها و تکهپرانیهای گوینده هم حالت بداهه دارد و بهپیشنهاد خودم، از قسمت دوم شکل گرفت.
تام بندانگشتی و انگشتونه
مریم فلاح: در قلب یک جنگل سحرآمیز قلمرو انسانهای بسیار کوچکی وجود داشت که حتی به اندازه یک بند انگشت هم نبودند. آنها سالهای زیادی به دور از چشم انسانها زندگی میکردند تا اینکه یک روز مردی بهدنبال یافتن موجوداتی عجیب به جنگل آمد تا از آنها برای سیرکش استفاده کند. او در تصوراتش جمعیت بسیاری را زیر چادر سیرکش تجسم میکرد که برای دیدن ستارههای کوچک و عجیبش سر ازپا نمیشناختند.به محض اینکه مردوارد جنگل شد،به دهکده آدمکوتولهها سرک کشید و دو تا از کوچکترین ساکنان آنجا را دزدید؛ یک پسر و یک دختر.درجایی دورتر ازدهکده پسرموفق به فرارشد امادختر همچنان زندانی باقی ماند. پسرک خوششانس توسط مردی مهربان مورد مراقبت قرار گرفت و دخترک بندانگشتی هم بدون اینکه هیچ خاطرهای از اتفاقی که برایش افتاده، داشته باشد کمکم در سیرک رشدکردو به جوانی رعنا ولی کوچک تبدیل شد. اوکه در دنیای پیرامونش هیچکس را مثل خودش نمیدید از این بابت غمگین بود اما شبی میمون سیرک پرده ازراز زندگی انگشتونه برداشت و همین انگیزه فرار اوازسیرک شد.
«تام بندانگشتی و انگشتونه» با عنوان انگلیسی The Adventures of Tom Thumb and Thumbelina محصول سال 1999 آمریکا به کارگردانی گلن چایکاست.
تیتر خبرها