نسخه Pdf

در جست‌و‌جوی آینده

در جست‌و‌جوی آینده

گاهی اوقات به خود تلنگر می‌زنیم که آینده چه در انتظار ماست؟ آیا در ۱۰ سال آینده به آنچه پیش‌بینی کرده‌ایم، می‌رسیم؟ آیا باید رویاپرداز باشیم یا واقع‌گرا؟ حتی گاهی از خود می‌پرسیم مسیری که انتخاب کرده‌ایم، درست است یا نه؟ آیا پس از انتخاب‌مان به پشت‌سر نگاه کرده‌ایم که هزینه‌ فرصت‌های از دست رفته‌مان چیست؟

پرسش‌های بی‌شماری در ذهن‌مان می‌چرخد و مارا رها نمی‌کند.دراین میان،حرف‌هایی که دیگران بارمان می‌کنند،چگونه باید مدیریت کرد؟ به‌عنوان مثال، وقتی درباره علایق‌مان صحبت می‌کنیم، برخی می‌گویند علاقه چیست؟ رهایش کن که سد راهت نشود! علاقه برای تو نان و آب نمی‌شود! بهتر است به سوی کارهایی بروی که برایت ثروت بیاورد، مثلا کسب و کارهای صنعتی، دکتری یا حقوقی و اگر با این نظر مخالفت کنیم و راه خود را پیش بگیریم، می‌گویند: ۱۰سال بعد خواهیم دید که آیا علاقه‌ات به کارت آمده است یا نه؟
از طرف دیگر، برخی افراد با بی‌رحمی بیشتری برخورد می‌کنند و با حرف‌هایی زننده دل یک مادر و غرور یک پدر را می‌شکنند. می‌گویند: فرزند شما هیچ‌کاری از پیش نخواهد برد، او حتی به درد لای جرز دیوار هم نمی‌خورد! این سخنان نه تنها امید پدر و مادر، بلکه آرزوهای فرزندشان را نیز نابود می‌کند و او را در باتلاق ناامیدی فرو می‌برد؛ باتلاقی که هیچ جوانی دوست ندارد حتی لب به سخن از آن بگشاید.با این حال، اگر بخواهیم درباره آینده‌مان صحبت کنیم، باید از هفت‌خان رستم عبور کنیم تا به چیزی که هم سودآور و هم لذت‌بخش است برسیم.امیدواریم در دنیا روزی فرا رسد که هیچ جوانی حسرت نرسیدن به‌آرزوهایش را نخورد و در مسیر سعادت خویش قدم بردارد.

میلاد اله‌بخش - تهران