نسخه Pdf

ر

ر

محدثه محمدی / کرج

شیرین‌ترین پیروزی همان موفقیتی است كه سخت‌‌تر از بقیه به‌ دست می‌آید. همانی كه شما را وادار می‌كند به درون‌تان رجوع كنید. با تمام توان بجنگید و آماده باشید كه در میدان مبارزه، ازخودگذشتگی كنید، آن‌ هم بدون این‌كه تا لحظه‌ آخر بدانید تلاش‌‌تان كافی خواهد بود یا نه. جامعه، به‌ خاطر شكست به شما پاداش نمی‌دهد و شكست‌ها معمولا در كتاب‌‌های تاریخی ثبت نمی‌شوند. 
استثناها آن شكست‌‌هایی هستند كه به مقدمه‌ای برای موفقیت‌‌های بعدی تبدیل می‌شوند. مثلا توماس ادیسون كه به‌‌یاد‌ماندنی‌ترین اختراع او لامپ برق بود، می‌گفت قبل از آن‌كه بتواند نمونه‌ موفقی از لامپ برق درست كند، هزار بار شكست خورده. گزارشگری از او پرسید: هزار بار شكست‌خوردن چه احساسی داشت؟ ادیسون پاسخ داد: «من هزار بار شكست نخوردم، بلكه لامپ برق، اختراعی هزارمرحله‌ای بود.»
برخلاف ادیسون، بسیاری از ما حتی از تصور شكست هم گریزانیم. درواقع، ما آن‌قدر روی شكست‌نخوردن تمركز می‌كنیم كه نمی‌توانیم موفقیت را هدف بگیریم و به زندگی متوسط قانع می‌شویم. 
وقتی به متفكران بزرگ تاریخ نگاه دقیق‌تری می‌اندازیم، می‌بینیم آمادگی برای شكست‌خوردن به‌هیچ‌‌وجه تفكری جدید یا غیرعادی نیست. برای چهره‌‌های شاخص، شكست ابزاری قدرتمند در رسیدن به موفقیت‌های بزرگ است.
پس از شكست نترسیم و به توان خودمان ایمان داشته باشیم كه ما می‌توانیم موفق شویم.