نسخه Pdf

بذار من کمکت کنه!

برای حل مشکلات و رسیدن به موفقیت چقدر می‌توانیم به خودمان اتکا کنیم؟

بذار من کمکت کنه!

بعضی‌هاهستند مثل فامیل دور نویسنده (یعنی من که معرف حضور هستم) که در فضای مجازی در به در دنبال راهکارهای کسب استقلال در خانواده، جمع دوستان، مدرسه، شهر، کشور و حتی مجامع بین المللی می‌گردند و تا تقی به توقی می‌خورد و اطرافیان با نظرات‌شان مخالفت می‌کنند فریادبر می‌آورند که:«بابا ول‌مان کن!» و با همین جمله طلایی نشان می‌دهند که دوست دارند بر سرنوشت و زندگی شان مسلط باشند و بدون دخالت دیگران تصمیم بگیرند و به عبارت کامل‌تر روی پای خودشان بایستند. غافل از این‌که به جز درصد اندکی در متروهای شلوغ و اتوبوس‌های آزادی به تهرانپارس، الباقی انسان‌هااصولا روی پای خودشان می‌ایستند. البته اصلا موضوع این شماره از کلاف استقلال نیست بلکه مسأله اتکا کردن به خود یا دیگران است. به عبارتی می‌خواهیم درباره جماعتی صحبت کنیم که معتقدند «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من». لطفا سریع خودتان را در صف متکیان به خود نبینید. بله، منظورم شما هستید که موقع امتحان چشم‌تان تا بیست و سه برگه آن طرف تر را هم می‌بیند. یا شمایی که تمام امیدتان برای قهرمانی تیم محبوبتان در لیگ، باخت تیم‌های رقیب است.

زهرا قربانی / پژوهش: محمدصادق امانی

مقدمه‌ای بر عبرت آیندگان
آن فامیل دور که شرحش را در بند نخست دادم، دائم با فامیل نزدیک در حال نزاع و جنگ‌های درون انجمنی است. البته این فقط یک عنوان است برای گروه مجازی که همه ما توفیق حضور در آن را داریم. یعنی «انجمن نوجوانان و جوانان 15 تا 24 سال خاندان قربانی به جز بهزاد».
این هفته بحث داغ انجمن، تکیه کردن به «خود» در همه موارد زندگی و ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و سیاسی بود. البته باب مسائل اقتصادی باز نشد چون بدون شک نه  ما جوانان و نوجوانان بلکه پدران وپدربزرگ‌های ما هم در این شرایط اقتصادی نمی توانند روی پای خودشان بایستند. نه، اشتباه نکنید، منظورم این نیست که خدای نکرده چشم به دست دیگران داشته باشند؛ خیر. بلکه نه تنها به خاطر فشار اقتصادی نمی توانند روی پایشان بایستند تازه کمرشان هم زیر این بار خم شده است. نتیجه بحث را در ادامه کاملا دسته بندی شده تقدیم می‌کنم؛ باشد که عبرت آیندگان گردد.

طرفداران مرغ همسایه
ایشان، اعتماد به نفس لازم برای اتکا به خود را ندارند و اصولا یکی باید بار زحمات زندگی‌شان را به دوش بکشد. در تصمیم‌گیری‌هاهمیشه عاجزند و راحت ترند بقیه برایشان تصمیم بگیرند. این دسته از اعضای انجمن یک فاز بی‌معنی افسرده دارند که تمام وقت از عالم وآدم شاکی‌شان نگه داشته و همیشه فکر می‌کنند مرغ همسایه غاز است. پس کشور‌های دیگر، زندگی آدم‌های دیگر و حتی برخورداری از ضریب هوشی و وضعیت مالی و... همه خوب است الا آنان! احتمالا موقع راه‌رفتن هم پدر والدین‌شان درآمده است تا آنها بتوانند تاتی کنند و روی پای خودشان و بدون کمک آنها راه بروند. خلاصه از نظر این دوستانِ خودباخته و  همیشه وابسته، اصلا نمی شود تنهایی از پس شرایط زندگی برآمد. البته مشورت و فکر به نظرات مختلف واجب است اما نه تاآن اندازه که افسار زندگی را دودستی تقدیم بقیه کنیم وتا کسی نظری مخالف خودمان می‌دهد نظرمان صدوهشتاد درجه تفاوت کند!

سینگل‌های خودشیفته
یک سری از دوستان انجمن (یادتان نرود این دسته‌هارا در کل جامعه هم می‌شود دید) در اوج زیبایی و اقتدار و توانمندی هستند؛ البته فقط از دید خودشان! این دوستان از آن طرف پشت بام افتاده‌اند و آنقدر خود را بالاتر از بقیه می‌دانند که ای کاش فقط نظر بقیه برایشان بی‌اهمیت بود. درصد غرور و خود بزرگ بینی این دوستان به آنها اجازه نمی دهد به جز خودشان چیز دیگری را ببینند و کم و کاستی‌هایشان را باور کنند. ایشان فکر می‌کنند می‌توانند از پس همه کارها به تنهایی و بدون حتی هیچ مشورتی بربیایند. مورد داشته‌ایم روز اول مدرسه هم اجازه نداده پدر و مادرش او را ببرند. الان 12سال است که از او بی خبریم. عجیب اینجاست الان که مدارس مجازی شده هم باز نمی‌دانیم کجاست. وقتی می‌رفت یونیفرم سورمه‌ای تنش بود با یک کیف زرد با گل‌های نارنجی و قرمز. لطفا در صورت پیدا کردن ما را بی خبر نگذارید. راستی نامبرده احتمالا اجازه نمی‌دهد شما او را به ما برسانید پس کافی است او را با طناب به یک جا ببندید و آدرس را برای ما ارسال کنید.  سایر اعضای انجمن که از همین جنس هستند هم با اولین ابراز نظرهای ما غرغرهای معروفشان را کردند و گروه را ترک کردند. کاش برخی از این‌هاسایر جوامع مجازی و حقیقی را هم ترک می‌کردند و «آنچنان» کارهایی را با ما نمی کردند. یا لاقل در همان گروه اول باقی می‌ماندند و برای مرغ همسایه نقشه می‌کشیدند. 

بالشت‌ها
این افراد را در برخی مناطق کشور متکا هم صدا می‌کنند! متکیان به خود، در این بین از همه نرمال‌ترند. این دوستان معتقدند آدم باید توانمندی‌های خود را بشناسد و بااتکا به خود در راستای اهدافش قدم بردارد. البته اگر هم توانایی انجام کاری را نداشته باشند از دیگران کمک می‌گیرند. منتها نه از دیگران دور بلکه از دیگران نزدیک. این دوستان نه احساس ضعف و وابستگی دارند  و نه مثال از دماغ فیل افتاده را می‌شود بهشان نسبت داد.
این افراد به خوبی به داشته‌هایشان تکیه می‌کنند و برای رفع کمبودهایشان هم تلاش می‌کنند. حتی می‌شود به آنها تکیه کرد. در مسائل فردی، اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی. مثلا همین‌هایی که صدایشان می‌کنند کارآفرین.

کجاها باید به خودمان تکیه کنیم؟
چون همه این مباحث در همان انجمن خانوادگی و البته مجازی رد و بدل می‌شد لازم است در اینجا از مخ ترین پسردایی دنیا که دستش در جستجوی محتوا در اینترنت به خصوص شبکه‌های اجتماعی، با سرعت نوک زدن دارکوب‌های استرالیایی به درخت رقابت نزدیک دارد تشکر کنم که این بخش را از پیج «مطالب علمی برای کسانی که می‌خواهند نشریه برای نوجوان‌هاتولید کنند»!! پیدا کرد و در گروه فوروارد نمود. 
نوجوانان گرامی در موارد ذکر شده باید استقلال خویش را حفظ نمایید:
تامین معیشت فردی: یعنی تاآخر عمر پول توجیبی بگیر پدرنباشیدو همت به خرج دهید 
 در تهیه نیازهای روزمره: نیازهای معمولی انسان چیزهایی هستند که همه از پسش بر می‌آیند برای همین نباید انتظار داشته باشیم که دیگران برایمان انجام بدهند.
 در کار‌های شخصی: لباس شستن و... از جمله کار‌های شخصی هر نفر است که باید از دوره نوجوانی خودش انجام بدهد.
  در رقم زدن آینده: آینده تحصیلی و شغلی انسان باید متکی به خودش و اقدامات خودش باشد نه پارتی فلان فامیل و وعده فلان دوست.

کجا از دیگران کمک بگیریم؟
با توجه به این‌که پسرخاله مهم‌ترم محتوای بخش قبلی را فوروارد کرده بود به راحتی توانستم به پیج مذکور مراجعه کنم  و با شور و شعف فراوان دیدم که هیچ توضیحی درباره اینکه کجاها باید از دیگران کمک بگیریم وجود ندارد. ولی این خودش یک تلنگر بزرگ برایم بود که وقتی کاری را به خوبی بلد نیستی بهتر است از دیگران کمک بگیری و همین شد که به خودم و توانایی هایم اتکا نکردم و رفتم سراغ پسرخاله و او برایم این سه نکته را گوشزد کرد. نکاتی که قبلا در جایی دیگر خوانده بود:
در انجام کارهای زیادی سخت که از پسش برنمی آییم. باید از دیگران کمک بگیریم.البته نه این که کنار بایستیم و تا اصطلاحا برایمان ماهی بگیرندها؛باید ماهی گرفتن را کنار دست همان کار بلد نامبرده یادبگیریم.
به غیر از این که در مواجهه با مشکلات حتما باید با یک فرد آگاه مشورت کنیم و حواسمان باشد که وابسته هم نشویم، گاهی شکست‌های عجیب و غریب هم امان آدم را می‌برند.در همین بزنگاه‌هاو زمین خوردن ها،باید باحفظ آرامش به علت شکست فکر کنیم و از دیگران برای بلند شدن کمک بگیریم.
وقتی می‌خواهیم دل به دریا بزنیم و کاری انجام دهیم یا تصمیمی بگیریم که تا به حال تجربه‌اش را نداشته‌ایم باید حتما مشورت و کمک بگیریم.

خداحافظ قهرمان
سوال بعدی این است که هنگام کمک گرفتن از دیگران باید مواظب چی باشیم؟ 
در جواب باید گفت گاهی کسب تجربه ومشورت کردن آنقدر در آدم شدید می‌شود که بیشتر از این که شبیه به کمک گرفتن باشد، می‌شود بازیچه شدن و وابسته دیگران. یعنی ممکن است در ابتدای کار نظر یک نفر به ظاهر خیلی جذاب باشد و حتی کارآمد. بعد با خودمان می‌گوییم اصلا برای چه من خودم فکر عزیزم را زحمت بدهم تا فلانی هست. بعد موجبات این فراهم می‌شود که نه تنها به خودمان متکی نباشیم بلکه خودمان را کامل فراموش کنیم و بشویم بازیچه دست کسی که ممکن است کمک اولیه‌اش به ما هم از روی طمع بوده.
گاهی هم متاسفانه فکر می‌کنیم هرکس هرنظری داد،باید رویش فکر کنیم یا عملی‌اش کنیم. به خدا لازم نیست مثلا برای لاغر شدن، تمام فرمول‌هاو ایده‌های سوپرمارکتی محل و مادربزرگ دوست صمیمی و دانشجوی ترم یک دامپزشکی و تمام مقالات علمی و غیر علمی داخلی و خارجی را عمل کنیم.
و یادمان باشد، از آن جایی که نمی شود یک نسخه را برای همه تجویز کرد باید بدانیم که نباید اززندگی وراه حل مشکلات دیگران تقلید کنیم. و هرکسی را قهرمان زندگی خود ندانیم که باید شبیه او شد!!
یادمان نرود می‌شود بخش‌هایی از روش حل مساله دیگران را الگو برداری کرد اماصفر تاصدش را عمرا.

طعم وابستگی
توی مترو که می‌نشینم؛ سوار تاکسی که می‌شوم یا در صف نانوایی با رعایت فاصله اجتماعی هم که می‌ایستم؛ با شنیدن حرف دیگران با خودم می‌گویم احتمالا همه از این انجمن‌های درون خانوادگی دارند. گروه‌های مجازی که امروز بیشتر از قبل جایگزین دورهمی‌هایمان شده‌اند و البته محل بحث‌های داغ.
خدا را شکر همه برای خودشان یک پا کارشناس مسائل اقتصادی و سلامت و حتی سیاسی هستند. حالا هم که موضوع انتخابات آمریکا داغ است حقوق و سیاست بین‌الملل هم به تخصص‌های ایشان اضافه شده است. گرچه گاهی جوری اسامی «جو»، «دونالد» و «ملانیا» را به کار می‌برند که فکر می‌کنی اینهااقوامشان هستند در همان گروه‌های مجازی خانوادگی!
اما حرف اصلی این است که اساسا چرا باید این همه چشم به بیرون از مرزها بدوزیم؟! مگر آن طرف چه خبر است؟! و بایدن رئیس‌جمهور شود یا ترامپ، چه فرقی به حال ما دارد اگر روی پای خود ایستادن را بلد باشیم؟! 
و البته افسوس و صد افسوس که در لابه لای اخبار آن طرف جهان که ورد زبان مان شده است، یادمان برود درد مردمان سختکوشی که در گوشه و کنار این آب و خاک و در مناطق کم برخوردار فکر و ذکرشان آب و نان است.

ضمیمه چار دیواری
تیتر خبرها