گزارش پشتصحنه از فصل سوم سریال «نون. خ» که قرار است نوروز 1400 روی آنتن شبکه یک برود
« نون. خ» به شما نزدیک میشود
کمتر کسی است که نورالدین خانزادی سریال «نون. خ» را نشناسد. مردی با گویش شیرین کردی که تاجر تخمه بود و صاحب سه دختر دم بخت که با یک اتفاق ورشکسته شد و در طول دو فصلی که از ساخت این سریال میگذرد، ماجراهایی برای خود،خانواده، دوستان و همسایههایش پیش آمد که داستانهای جذابی را برای مخاطبان شبکه یک رقم میزد. از ماجرای شیرین خواستگاری و ازدواج دخترانش و خرید هواپیما و سکونت در آن گرفته تا حادثه تلخ زلزله کرمانشاه و سرپل ذهاب که بااینوجود گروه سازنده سعی کردند با این اتفاق غمانگیز کام بینندهها را تلخ نکرده و موقعیتهای کمدی شیرینی را برای مخاطبان خود خلق کنند. اما ماجراهای آقای خانزادی گویا تمامی ندارد و همچنان در فصل سوم این مجموعه که قرار است در نوروز 1400 از شبکه یک پخش شود، با داستانها و شخصیتهای این مجموعه همراه خواهیم شد. داستانهایی که در فصل آتی به گفته سعید آقاخانی و همکارانش شیرینتر و ماجراها جذابتر خواهد بود. ما هم از سر کنجکاوی با هماهنگی علی زادمهر، مدیر روابط عمومی پروژه و به همراه تعدادی از همکاران به پشتصحنه این سریال رفتیم و گزارشی تهیهکرده و با بازیگران، کارگردان و تهیهکننده این سریال گفتوگو کردیم. اگر میخواهید با فصل سوم «نون. خ» بیشتر آشنا شوید، پس همراه ما باشید:
بعد از انجام این تستها وارد خانهای میشویم که به گفته عوامل سریال، منزل نورالدین خانزادی است و منزل شخصیتهای دیگر ازجمله مهیار و کیوان و خانوادههایشان هم کمی دورتر از این خانه هستند. اغلب بازیگران در حیاط این خانه و در زیر نور آفتاب زمستانی به همراه کارگردان در حال تمرین و دورخوانی فیلمنامه هستند. جاناتان هم که دیگر به یکی از شخصیتهای این سریال تبدیلشده، در گوشهای از حیاط ساکت ایستاده و در حال خوردن علوفه است. در گوشهای دیگر از این خانه، باغ کوچکی قرار دارد که تعدادی سگ و مرغ و خروس فضای کار را روستایی کردهاند. گرچه یکی از سگها هنگام فیلمبرداری مدام در حال پرسه زدن در کوچه و خانه است و بیتوجه به آدمهایی که در آنجا حضور دارند و کار میکنند، اینطرف و آنطرف میرود.
جالب است که تعدادی کبوتر هم کنار حوض پشت خانه نشستهاند و بیسروصدا دانه میخورند. کنار خانه هم میتوان سنگهای مزار قبرستان کوچک روستا را بهوضوح دید. همچنین جادهای را که از کنار روستا میگذرد و گاهی یک خودرو از آن عبور میکند.
بعدازآن نوبت به سکانسی میرسد که باید جلوی در خانه گرفته شود. به همین دلیل فیلمبردارها دوربین و تجهیزات را به کوچه منتقل میکنند. در این سکانس کیوان با بازی سیروس میمنت گویا با همسرش فریده قهر است و به همین دلیل یک نوازنده دف با خودش آورده و مقابل خانه نورالدین روی سکویی نشسته و زیر آواز زده است و به نوعی از همسرش فریده دلجویی میکند. ظاهر کیوان هم به نسبت فصلهای قبل تغییر کرده. به گفته خودش به خاطر خواسته همسرش موهایش را رنگ کرده است. این سکانس با چند بار برداشت گرفته میشود. از آنجا که کرونا در داستان این فصل از سریال نفوذ کرده، بازیگران با ماسک بازی میکنند. اما هنگام گفتن دیالوگها ماسکهایشان را برمیدارند. از یکی از عوامل سوال میکنم خانههای روستایی را شما ساختهاید و او هم در پاسخ میگوید که همه خانهها را بازسازی کردهاند. بهخصوص داخل خانهها که وسایل و نشانههای کردی را از کرمانشاه خریداری کردهاند.
از یکی از عوامل درباره روستا و اینکه چه مدتی است در این لوکیشن حضور دارند سوال میکنم و او پاسخ میدهد که در این منطقه چند روستا وجود دارد که ما در یکی از آنها چند ماه است که سکونت داریم. هوای بسیار خوبی دارد و به خاطر اینکه در تهران است، رفتوآمد برای ما راحتتر است و از این نظر مزایای بسیاری دارد. با اجازه مدیر تولید سریال به همراه یکی از عوامل سری هم به داخل خانه میزنیم. خانهای که به گفته آنها منزل یک مادر و دختر است که در یکی از اتاقها سکونت دارند. روی دیوارها نقاشی شده و جایجای اتاقهای این خانه روستایی با نمادهایی از فرهنگ اصیل کرد تزئین شده که تمام این وسایل را از کرمانشاه خریدهاند. روی یکی از تاقچهها قاب عکسی از مهلقاخانم نصب شده است.
یکی از اتاقها متعلق به شیرین است که پر از تابلوهای نقاشی بوده که متعلق به خود شیرین است و عکسهایی از پدر و خانواده. اتاق بزرگی هم کنار در ورودی ساختمان قرار دارد که داخل آن یک کرسی گذاشتهاند و سماور و بساط چای کنار کرسی مهیاست. در نهایت اینکه این خانه میتواند نمادی از یک خانه اصیل کردنشین باشد. دیگر وقت رفتن و گروه خبرنگار در حال خداحافظی با عوامل است. باید تا نوروز منتظر ماجراهای خانواده خانزادی بمانیم.
وی ادامه میدهد: با توجه به شناختی که بینندهها از همه شخصیتها و فریده دارند و در این دو فصل هم توانستهاند مورد توجهشان قرار بگیرند، با فیلمنامهای که من در فصل سوم خواندهام فکر میکنم ماجراها جذابتر شده و مخاطب لذت بیشتری از تماشای این سریال خواهد برد. فریده هم حضور پررنگتری در این فصل دارد و بخشی از داستان به زندگی زناشویی او و کیوان برمیگردد. البته توضیح زیادی نمیتوانم درباره جزئیات قصه بدهم. به نظرم بهتر است مردم خودشان سریال را در نوروز ببینند و لذت ببرند.
مرادی در پایان نیز میگوید: اتفاقات روزمره و کرونا توانسته روی این شخصیت هم تاثیر بگذارد؛ هم روی فریده و هم روی رابطهاش با همسر و پسر و عروسش و حتی اهالی روستا که قصههای بانمک و جدید و جذابی را برای مردم رقم خواهد زد. امیدوارم بتوانیم در نوروز خنده را روی لب مردم بنشانیم. تمام تلاش گروه همین است و خستگیاش زمانی بهدر میشود که ببینند مردم از تماشای سریال لذت میبرند و با همه سختیها و مشکلاتی که دارند، میخندند.
درباره جزئیات فصل جدید سریال و تغییراتی که در شخصیتها و قصه وجود دارد میگویید؟
از جزئیات قصه فصل جدید این مجموعه که نمیتوانم صحبت کنم. اما فصل سوم ادامه قصههای دو فصل پیش را پیگیری میکند. تمام تلاش ما این است که قصهها جذابتر شود و مردم بیشتر لذت ببرند. البته یک تا دو شخصیت جدید به سریال اضافه شده و یکی دو شخصیت نیز حذف شدهاند. قصه بومی است و در همان فضای دو فصل پیش ادامه پیدا میکند. ضمن اینکه تمرکز ما در این فصل روی ظرفیتهای بومی مناطق بهعنوانمثال داروهای گیاهی است.
گویا کرونا هم سر از قصه شما درآورده؟
بله. فکر میکنم ما اولین سریالی هستیم که با ماسک بازی میکنیم و آن را مقابل دوربین برنمیداریم. البته حین دیالوگگفتن ماسک را برمیداریم. اما در قصه یکی از شخصیتها کرونا گرفته و بخشی از داستان هم پیرامون این ماجراست.
قصهها و ماجراها چقدر شیرینتر و جذابتر از فصلهای قبلی است؟
امیدوارم. چون تمام تلاش ما این است که قصهها جذابتر و شیرینتر باشد و مردم بیشتر از تماشای این سریال لذت ببرند. اصولا همه گروههایی که کمدی کار میکنند تلاششان این است که بتوانند مخاطب را با شخصیتهای شیرین و فضای جذاب و موقعیتهای درست جذب کنند.
گویا حضور اکبر عبدی هم منتفی شد. چرا؟
قرار بود آقای اکبر عبدی در فصل سوم حضور داشته باشد اما متاسفانه مشکلاتی به وجود آمد که باعث شد خود ایشان دوست نداشته باشند در سریال حضور پیدا کنند.
چقدر در این فصل با افراد و مسائل روز شوخی کردهاید؟
یکسری شوخیهایی در فصل دوم وجود داشت که باعث شد برخی افراد از ما دلگیر شوند. ما باید بسیار با احتیاط پیش برویم چراکه درباره هر موضوعی صحبت کنیم ممکن است کسی ناراحت شود. این موضوع کار ما را سخت کرده و دست ما را بسته است.
چرا این روستا را برای کار انتخاب کرده و لوکیشنهای کردستان و کرمانشاه را حذف کردهاید؟
فصل اول در کرمانشاه و فصل دوم در کردستان بودیم و مانند دو فصل گذشته در فصل سوم نیز به مناطق بومی سفر خواهیم کرد. امسال مخاطبان با تصاویر جدیدتری از مناطق کردنشین مهاباد و آذربایجان غربی در سریال روبهرو خواهند شد. ما اینجا بخش روستا را تصویربرداری میکنیم. این روستا نزدیک تهران است و امکانات بهتری میتواند در اختیار ما قرار بگیرد. اگرچه این روستا سردتر از دیگر مناطق است. به کردستان هم خواهیم رفت، چراکه فضا و پلان خارجی در آن منطقه ضبط میشود.
از ظواهر امر اینطور پیداست که قرار است سلمان به وصال یار برسد و با شیرین ازدواج کند.
(میخندد). سلمان لباس دامادی به تن دارد اما هنوز هیچ چیزی مشخص نیست. داریم به پایان قصه میرسیم اما هنوز که خبری نیست.
چقدر سلمان و قصهاش در فصل سوم پررنگتر شده و حضور بیشتری دارد؟
به نقش سلمان اضافهتر شده و حضور بیشتری در فصل سوم دارد. سلمان گرههایی را در داستان میاندازد که شاید برای بینندهها خیلی جذاب باشد.
هنوز هم همان خندههای معروفش را دارد؟
بله(میخندد). هم خندههای معروفش را دارد و هم بجاتر میخندد.
عاقلتر نشده؟
نه؛ البته با اعتمادبهنفس همهجا میگوید که من باسوادم و کلماتی را به زبان میآورد و همه به او شک میکنند که شاید شخصیتش تغییر کرده اما هنوز همان سلمان است و عاقل نشده.
این سریال و نقش سلمان خیلی بین مردم و مخاطبان گلکرده اما چقدر بین همکارانتان دیدهشده و از زمانی که با این سریال دیده شدید پیشنهادهایتان بیشتر شده؟
خوشبختانه مردم ارتباط خوبی با سریال و این شخصیت برقرار کردهاند و خوشحالم که من هم با این سریال دیده شدم چون پیشنهاد بازی زیاد به من میشود و به این معناست که دوستان هنرمند هم مخاطب سریال هستند و برای من باعث افتخار است. من بابت هر پیشنهاد کاری با آقای آقاخانی مشورت میکنم چون همشهری ماست و از طرفی من مدیونش هستم؛ البته من برای این کار تست دادم ولی در سالهای دور با آقای آقاخانی کار نمایش کرده بودم.
پس شما را از سالهای دور میشناسد؟
بله باوجود اینکه ما در سالهای خیلی دور با هم همکاری داشتیم اما برای این کار تست دادم و پذیرفته شدم چون برای ایشان کار مهم است و دلیل محبوبشدن سریال همین است که کارگردان و تهیهکننده بسیار حرفهای عمل کردهاند و نگاهشان به کار جدی
بوده است.
به عنوان یک کرد حستان نسبت به سریال چیست؟ آیا توانسته فرهنگ و رسوم کرد را بهدرستی به مخاطبان نشان بدهد؟
از آنجا که آقای آقاخانی خودش کرد است به همین دلیل شناخت دقیقی از این فرهنگ و آداب و رسوم دارد. متاسفانه پیش از این چون آشنایی با این فرهنگ و قومیت کم بود ذهنیت کامل و جامعی در جامعه نسبت به کردها وجود نداشت اما از زمانی که این سریال تولید و پخش شد، نگاه مردم نسبت به کردها کاملتر شد.
وی ادامه میدهد: هر چقدر به این فرهنگ نزدیک میشوم، بیشتر شیفته و علاقهمند میشوم؛ به همین خاطر سعی کردهایم به ظرفیتهای منطقهای بهخوبی توجه کنیم. داستانها و ماجراهایی که انتخاب کردهایم، سعی شده به این قوم و فرهنگ نزدیکتر باشد.
فرجی همچنین میافزاید: چون همزمان تدوین را هم جلو میبریم و حدود 10 قسمت را هم تدوین کردهایم، دوستان ما معتقدند که بسیار شیرینتر و جذابتر از گذشته شده. البته این سریال تفاوتی هم با سایر سریالهایی از این دست دارد؛ اینکه 90 درصد از شخصیتهای اصلی قصه خود مردم منطقه هستند و از این فرهنگ انتخاب شدهاند. این انتخابها خیلی هم به ما کمک کرده. چون آن فضا و ظرفیتها را بهخوبی میشناسند و از آن محافظت میکنند؛ یعنی درباره زبان، فرهنگ، لباس و موسیقی کرد، خودشان به نوعی مشاور هستند و به سایر اعضای گروه مشورت میدهند؛ ضمن اینکه از توانایی هنری بسیاری هم برخوردارند و بخش مهمی از جذابیت قصه این مجموعه به همین هنرمندان مربوط میشود. یعنی به همین دلیل است که این مجموعه توانسته در دو فصل مورد توجه قرار بگیرد و به فصل سوم برسد.
وی در پایان هم توضیح میدهد: تلاش ما این است که تصویربرداری را تا پیش از زمان پخش که ایام نوروز است به پایان برسانیم. امیدوارم توانسته باشیم فرهنگ این قوم اصیل و نجیب را در قصه به مخاطبان نشان بدهیم.
دلیل اینکه ظاهر کیوان در این فصل تغییر کرده چیست؟
به اقتضای داستان است. چون در قسمتهای هشتم و نهم اتفاقهایی میافتد که کیوان به خاطر همسرش فریده موهایش را رنگ میکند.
چقدر دچار چالشها و تغییراتی در این فصل شده یا اینکه مثل فصلهای گذشته همان شخصیت شیرین و طناز را دارد؟
کیوان مرد عاشقپیشه خوشقلبی است که با تفکرات خودش زندگی میکند. البته فیزیک و نمای خشنی داشته، اما روحیه بسیار لطیفی دارد و قرار است مثل فصلهای قبل شیرین و دوست داشتنی باشد. شاید هم کمی بیشتر. البته چالشهای گذشته را هم دارد؛ چالش با نوری، فریده و گاز پیکنیکی(میخندد).
پیشبینی شما از استقبال مخاطب چیست؟ فکر میکنید مثل فصلهای گذشته بتواند با شخصیتهای سریال همراه شود؟
من خیلی امیدوارم. ضمن اینکه معتقدم فصل 3 به لحاظ فیلمنامه و شخصیتها و قصهها خیلی از دو فصل قبل جذابتر است. چون همه ما در دو فصل گذشته با سلیقه و خواست مخاطب آشنا شدیم و میدانیم چه موقعیتهایی باعث میشود لبخند روی لبشان بیاید. بنابراین سعی کردیم نقاط قوت را پررنگتر کنیم.
فکر میکنم در این فصل با استرس کمتری مقابل دوربین رفتید. چون با توجه به قصه همه از ماسک استفاده میکنید و همین باعث میشود بازیگران با تمرکز بیشتری نسبت به فصل قبل کار کنند؟
بله دقیقا. خوشبختانه ما استرس سال قبل را نداشتیم. چون در فصل قبل کرونا برای ما ناشناخته بود و ما از این بیماری میترسیدیم. اما الان شناخت بیشتری از این بیماری داریم و به خاطر قصه مقابل دوربین هم میتوانیم ماسک بزنیم.
در این مدت دیگر عضوی از خانواده مردم شدهاید و شخصیتها برای مخاطبان ملموستر شده. با این وجود وقتی شما را میبینند چه واکنشی دارند؟
بله دقیقا. به خاطر همین ملموس و آشنابودن شخصیتها باعث شده وقتی ما را در خیابان میبینند با نام همان شخصیت مخاطب قرار بدهند و بگویند ما هم از این شخصیتها در خانواده و فامیل داریم. من فکر میکنم هر نقشی که مابهازای واقعی در جامعه داشته باشد، مورد توجه مخاطب قرار میگیرد. من همیشه معتقدم به جای اینکه فقط قصه تعریف کنیم، آدمها را تعریف کنیم.
البته مردم قصهگویی را دوست دارند.
بله. در کنار قصه باید آدمها را هم تعریف کرد. چون اگر مخاطب شخصیتها را نشناسد، قصه را هم نمیفهمد و متوجه نمیشود. بنابراین نویسندهها هر چقدر روی شخصیتها کار کنند، مخاطب بیشتر با آنها ارتباط برقرار کرده و به تعبیری با آنها همذاتپنداری میکند. یعنی اگر شخصیت را بشناسند، با خندهاش میخندند و با ناراحتیاش گریه میکنند و در کل قصه اش را گوش میکنند. به همین خاطر است بعضی سریالها نمیگیرد و بعضی میگیرد. چون مخاطب با شخصیت آن سریال باید ارتباط برقرار کند. هر چقدر هم قصه آن آدمها شنیدنیتر باشد، اما تا زمانی که با شخصیتها ارتباط نگیرد، نمیتواند قصهشان را با گوش جان بشنود. به عنوان مثال اگر سریال خانه به دوش که طرح و فیلمنامهاش برای من و سعید آقاخانی است، هنوز هم مخاطب دارد به این خاطر است که آقا ماشاءا... را همه میشناسند. وگرنه قصه خیلی خاص و متفاوت و شاهکاری نبود. شخصیتها برای مخاطب ملموس بودند که مردم دوستشان داشتند.
وی در ابتدا میگوید: نون.خ از همان فصل اول ثابت کرد سریال پربینندهای است؛ البته من از فصل دوم وارد سریال شدم و با این آگاهی پیشنهاد بازی در این سریال را پذیرفتم.
وی در پاسخ به سوالی درباره شوخی با قومیتها ادامه میدهد: فکر میکنم سعید آقاخانی و محسن تنابنده ثابت کردهاند که میتوان با قومیتها شوخی کرد اما به نوعی که توهینآمیز و آزاردهنده نباشد و سوءتفاهم ایجاد نکند. به نظرم ساخت چنین سریالهایی اتفاق خوبی است چون همه ایران که تهرانی نیستند و باید به فرهنگها و آداب و رسوم دیگر قومیتها توجه شود.
این بازیگر در پاسخ به سوالی درباره نقش جدیاش در این سریال کمدی میگوید: تیپها و شخصیتها را من نمینویسم. من به عنوان بازیگر میتوانم قبول کنم یا آن پیشنهاد را نپذیرم اما بهقدری بازیگران این سریال شیرین و جذاب و بانمک هستند که ترجیحم این بود به جای اینکه شخصیت طنز داشته باشم، عاملی باشم در طول داستان و حضورم موقعیت کمدی را برای شخصیتهای دیگر ایجاد کند.
دهقان درخصوص اینکه همه بازیگرها با گویش کردی صحبت میکنند و همین کار را برای او به عنوان بازیگر سخت میکند به جامجم توضیح میدهد: فکر میکنم به عنوان بازیگر کمدی تجربیات بشدت خوبی با کارگردانهای خوب و حرفهای داشتم بنابراین برایم مهم نیست که در کار کمدی جدی بازی میکنم. برایم این نکته اهمیت دارد که بتوانم به حضور و بازیام به روند داستان کمک کنم. یعنی خروجی کار از همه چیز برایم مهمتر است.
وی در پاسخ به این سوال جامجم که توقعش از یک سریال نوروزی چیست، عنوان میکند: سریال نوروزی باید سرگرمکننده و جذاب باشد. به نظرم حتی میتوان در عین سرگرمی، فرهنگسازی هم کرد و حتی نکاتی را آموزش داد؛ بنابراین میتوان با زبان شیرین و کمدی و طنز نکات مهمی را به مخاطب منتقل کرد و آموزش داد.
دهقان در پایان هم درباره سختشدن خنداندن مردم در شرایط کنونی به جامجم میگوید: به نظرم مردم ما به هر چیزی میخندند؛ البته شرایط سختشده اما با این حال باز هم مردم نیاز دارند که بخندند. این سریال هم میتواند لحظات خوشی را برای مردم رقم بزند.