سوگند به شب  وقتی آرام می‌گیرد

امیر سروری در یک ضد مکتوب از فواید و خصوصیات شب و سحر گفته است

سوگند به شب وقتی آرام می‌گیرد

امیر مسروری آخوندی که روزنامه‌نگار است و بیشتر دوست دارد بنویسد

    یک:   تراوش‌ها و نوشتن‌ها در شب صورت می‌گیرد. این گزاره میان تمامی صاحبان قلم مشهود است. از هرکس بپرسیم کی حوصله نوشتن دارید؟ شب را پیشنهاد می‌کند. شاید علتش آرامش شب است. اما هرچه هست، قلم در شب راحت‌تر می‌چرخد. شاید به دلیل سکوتش است. خدا هم گویا شب را دوست دارد. در قرآنش می‌فرماید: ای پیامبر، شب را برخیز و نیمی از آن یا دوسومش را بیدار باش. گویا خدا هم می‌خواهد تمام بشر ساکت شوند و میان خود و بنده‌اش دلبری ببیند؛ سکون و سکنی دو واژه مانوس ارتباط با خداست. بزرگ‌ترها می‌گفتند «عجله کار شیطان است»! شاید برای همین هیچ‌کس در شب حوصله عجله ندارد. قرار است در شب آرامشی باشد که ما با آن سکوت انس می‌گیریم! خودمانی‌اش می‌شود، خدا نمی‌خواهد هیچ‌چیزی بین بنده و خودش قرار گیرد. یک‌جور احساس مالکیت فراوان از سوی خدا بر بنده‌اش! به نظرم همین‌جاست که مولوی می‌گوید: «سیل سیاه شب برد هر جا که عقلست و خرد». همین سِر خواستن و مالکیت حجتی است برای آن‌که بفهمیم چرا یعقوب برای طلب مغفرت فرزندانش از خدا، سحر را مژده داد.
دو:  یک ماه قرار است شب بیدار شویم. شب سحری بخوریم و اول وقت نماز بخوانیم. یادش بخیر، بچه که بودیم قرار شد روزه کله‌گنجشکی بگیرم. شب کنار سماور مادربزرگ می‌خوابیدیم که موقع سحرخوردن بیدار شویم. تشنگی و گرسنگی ما دو ساعت هم دوام نداشت اما هنوز مزه آن سحری و آن دعای سحر یادمان است. هنوز نفهمیدیم سِر سحر ماه رمضان چیست؛ اما طعم سحر ماه رمضان فرق می‌کند. یک‌بار هم امتحان کرده باشیم می‌دانیم همان غذای شب را سحر گرم کنیم و بخوریم باز مزه‌اش فرق می‌کند. دعای سحری هم همین‌طور. اصلا جنس ماه مبارک رمضان فرق می‌کند. تمام سال را روزه بگیریم، این یک ماه چیز دیگری است. تمام دعاهای سحرش، بیدار بودن‌هایش، مناجات‌خوانی‌هایش؛ همه و همه با هم فرق می‌کند. در دعای روز هجدهم ماه مبارک، یعنی زمانی که ماه از نیمه گذشته آمده: «خدایا آگاهم کن در آن براى برکات سحرهایش و روشن‌کن در آن دلم را به پرتو انوارش و بکار به همه اعضایم به پیروى آثارش، به نور خودت اى روشنى‌بخش دل‌هاى حق‌شناسان.» گویا سحر ماه رمضان قرار است همه چیز برای وصل شدن فراهم شود. اینجاست که باید خیام درون‌مان نهیب بزند که «وقت سحر است خیز ای طرفه پسر!»
سه: فرصت جالبی پیش روی ماست. تمرین تغییر عادت! شهید مطهری استدلال جالبی در مورد عادت دارد. اساسا عادت‌کردن و عادت‌شدن عبادت هم مذموم است. البته انس با عادت فرق می‌کند. عادت‌کردن همیشه مذموم است. خوی تکرار بی‌تفکر و تعقل و پشت سرهم شدن یک کار؛ اما انس یعنی هویت‌پذیری و غرق شدن. فرقش را این‌طور بگوییم که یکی پا به آب می‌زند و دیگری در عمق دریا غواصی می‌کند. هر دو خیس شدن است، اما آن کجا و این کجا! ماه رمضان ماه تغییر عادت‌ها و تمرین انس‌هاست. انس با قرآن، انس دروغ نگفتن، انس دهان در کام گرفتن، انس تغییر یک‌ماهه از آنچه فکر می‌کردیم باید باشیم. تمام رمضان مبارزه است. مبارزه با یک فرهنگ عادت‌وار؛ مطمئنا اگر رمضان نبود عادت بر انس می‌چربید و چیزی از مفهوم حقیقی معنویت وجود نداشت. رمضان گویا قرار است وسط زندگی روتین و پی‌درپی ما یک شکست رفتاری ایجاد کند و نهیبی باشد که کدام کارمان عادت شده است. به ما بفهماند با چه چیزی خوی گرفتیم و قرار است چه چیزی باشیم.