حقی که ناحق است
محمدتقی حاجیموسی عضو شورای سردبیری
یکی دو هفته بود همه هشدار میدادند و حالا چند روز است همانها دارند انتقاد میکنند که چه وضعش است! چرا این همه آدم میآیند برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام میکنند؟ اینها کلی هزینه مادی و معنوی دارد و اصلا کجای دنیا برای انتخاب رئیسجمهوری، طی پنجروز، 300نفر ثبتنام میکنند؟
بله! ما هم به این اتفاق انتقاد داریم، ولی خب ماجرا این است که وقتی خودمان حقی را برای مردم ایجاد میکنیم چرا باید انتظار داشته باشیم از آن استفاده نکنند. وقتی دایره افرادی که میتوانند رئیسجمهوری بشوند روی کاغذ اینقدر گلوگشاد است که من هم بتوانم بروم و جلوی دوربینها ثبتنام کنم و بعد شناسنامهام را بگیرم بالا و چند دقیقهای نطق کنم و عکسهایم همه جا پخش شود، چرا نکنم؟ اصلا همین سیاستمداران و چهرههای فراموش شده که میآیند و ثبتنام میکنند، چرا نکنند؟ حداقل این است که دوباره عکس و اسمشان مطرح میشود و خدا را چه دیدید، شاید از صدقه سر همین معروفیت چند روزه، در دولت بعدی، پستی هم گرفتند! یا تا 4سال بعد تبدیل شدند به منتقد مسائل روز و هر ماه با رسانهای مصاحبه کردند و عکسشان روی جلد مجلات و روزنامهها هم رفت. نمونههایش هم که موجود است.
جدای از این آشفته بازار، اما روزهای بعد از تایید صلاحیت است که هر کدام از کاندیداها با یک وانت زونکن و کلاسور و کاغذ، برنامههایشان را جابهجا میکنند و سوال این است اگر دوستان کاندیدا تا الان برنامهای برای آمدن نداشتهاند، چطور دو هفتهای این همه برنامه نوشتهاند؟ پیدا کردن پرتقالفروش خیلی سخت است؟
کاش یک بار مسؤولان و مدیران بنشینند و همین موارد پیش پا افتاده را بررسی و فکری به حال روند انتخابات کنند، بلکه این بلبشو پایان بپذیرد و چنین اتفاق مهم و تاثیرگذاری در آینده ما، تبدیل به استندآپ کمدی و جایی برای غبارروبی از چهرههای خاک گرفته سیاسی و این قبیل مسائل نشود. البته این انتخابات هم که تمام شد و رفت، حالا کو تا چهار سال بعد.