نگاهی به فصل گرما با چند عینک متفاوت
منوی تابستانی با دورچین نوجوانه
تابستانیجات
برعکس زمستان که در سبد میوههایش فقط سیب، پرتقال و خیار و در لاکچریترین حالت درنهایت موز پیدا میشود، الحمدلله تابستان تا دلتان بخواهد به قدری تنوع خوردنیجات دارد که گویی پروردگار شمهای از منوی بهشت را در این فصل متجلی کرده باشد. از یخ دربهشت، فالوده و بستنی بگیرید تا آب طالبی، هندوانه، گیلاس و خاکشیر. خلاصه بخش قابل ملاحظهای از قشنگیهای زندگی برمیگردد به همین تابستانیجات. به قدری که من خودم بشخصه تمام پاییز و زمستان را با هوس دوباره خوردن یکسری از این چیزهایش لحظه شماری میکنم اما خب نکتهاش این است آدم از هول حلیم توی دیگ نیفتد و از ترس گرسنه ماندن خودش را به سوءهاضمه دچار نکند بهخصوص که ذات تابستان و محتویاتش پتانسیل این مورد دومی را هم خیلی دارد. اما همه اینها را گفتم که بگویم وسط خوشیهایمان یادمان نرود اطرافمان کسانی هم هستند که شاید دلشان پر بکشد برای یکی از این تابستانیجاتی که توی یخچال خانه بعضیها همینطوری تلمبار شده و دلشان را زده و مستقیم هم وارد سطل زباله میشود. حواسمان باشد به دل همدیگر رفقا.
جعبه ابزار تابستان
یکسری چیزها هست که انگار فقط برای تابستان خلق شدهاند، مثل کلاه آفتابی و دمپایی لاانگشتی، یک چیزها هست که انگار فقط در تابستان میچسبند، مثل تفنگ آبپاش و شب را در محیط باز خوابیدن، یک چیزهایی هست که فقط در تابستان درست و حسابی وقتشان را داریم مثل سفر رفتن و ورزش کردن اما یک چیزهایی هم هست که هر سال چند روز مانده به تابستان یادشان میافتیم و به خودمان قول میدهیم امسال دیگر از خجالتشان دربیاییم اما شروع شدن تعطیلات همان و حواله شدنشان به سال بعد همان؛ مثل خواندن کتابهای نخوانده و مرتب کردن گنجههای در 10سال اخیر باز نشده و رفتن سراغ درسهای عقبمانده در سال گذشته البته این یکی مگر به زور تهدید و ارعاب! یک چیزهایی هم هست که میتواند ناغافل کل تابستانمان را پر کند و به خودمان بیاییم و ببینیم به هیچ کاری نرسیدهایم، مثل گوشی و خوابیدن. اینکه اوقات فراغتمان را چطور بگذرانیم انتخاب خودمان است فقط این را یادمان باشد خیلی کارها را لازم نیست حتما تا تابستان عقب بیندازیم اما خیلیهای دیگر را هم نباید بگذاریم برای انجامشان فرصت تابستان از دستمان برود.
تابستان پندآمیز
در کلام شعرا و حکمت قدما اسم فصلها همیشه برای رساندن حکمتهای عالی و تماثیل متعالی به درد بخور و پراستفاده بودند برای همین هم تقریبا شاعری را پیدا نمیکنید که توی شعرهایش به یک نحو اسمی از فصلها نبرده باشد. به فصل تابستان معمولا توی شعرها میگویند صیف یا تموز. مثلا سعدی میگوید عمر برف است و آفتاب تموز/ اندکی ماند و خواجه غره هنوز.
یعنی عمر آدمیزاد مثل برفی که جلوی آفتاب تیرماه گذاشته شود لحظه به لحظه کمتر میشود اما خود آدم یکطوری مغرور نشسته است که انگار حالا حالاها دنیا قرار است در خدمتش باشد.
یا مثلا خاقانی میفرماید ز خشکسال حوادث امید امن مدار/ که در تموز ندارد امید برف هوا .
یعنی همانطور که برف در هوای تابستانی هیچ امید و امکانی برای در امان ماندن ندارد ما هم نباید فکر کنیم که میتوانیم در دنیا زندگی کنیم و از حوادث و مشکلاتش قسر دربرویم. یک جای دیگر هم باز سعدی شیرین سخن میگوید عمر گرانمایه درین صرف شد/ تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا (یعنی زمستان)/ ای شکم خیره به نانی بساز/ تا نکنی پشت به خدمت دوتا. مخلص کلامش یعنی اینکه این قدر به ظواهر زندگی توجه نکن تا لازم نباشد برای تامینشان هم اینقدر دردسر بکشی.
تفتیدگی
شنیدهاید که گاهی به اصطلاح میگویند خرماپزون است؟ یعنی دیگر ته گرمای هواست! تابستانهای ما هم چند سالی است همینقدر تنوری و هلاککننده شده، چرا؟ خب از لحاظ علمی چون تابستان میشود خورشید صاف و مستقیم میتابد توی سر نیمکره شمالی زمین که ما هم در آن تشریف داریم و حسابی مردمان را از گرمای وجودش بهرهمند میکند. از طرف دیگر، آدمها با تولید بیش از حد گازهایی که بهشان میگویند گازهای گلخانهای، مثل دیاکسیدکربن باعث شدهاند زمین دقیقا مثل یک گلخانه گرم و گرمتر بشود. اینطوری که این گازها مثل یک پتو، گرمای خورشید را توی جو حبس میکنند و اجازه خروجش را نمیدهند. خلاصه راه فراری از گرمای تابستان جز زیر کولر و دوش آب سرد و نوشیدن شربت کاسنی و شاطره نیست، اما چون با این شرایط سخت بعضی هموطنانمان هم هستند که آب و برقشان یک خط در میان قطع و وصل میشود باید به این مساله هم حواسمان باشد که یک وقت ما اینجا با خیال راحت اسراف نکنیم تا سختیاش را کس دیگری مجبور باشد تحمل کند. بهخصوص در ساعات اوج مصرف خیلی حواسمان به مصرف آب و برق باشد.
نعمت چهار فصل بودن
این جمله را زیاد شنیدهایم که ایران کشوری چهار فصل است. من بچه که بودم با خودم فکر میکردم خب مگر کلا فقط چهار تا فصل وجود ندارد، پس یعنی چه که خوشحال باشیم چهار فصل داریم؟ ولی خب به طرز جالبی این موضوع واقعا هم جای شکر دارد چون یکسری کشورها و شهرها هستند که تمام طول سالشان کم و بیش یا تابستان است یا زمستان!
مثلا مردم در گرینلند تمام طول سال دارند روی یخ زندگی میکنند و خیلی که مثلا تابستان بشود هوایشان از منفی ۶۵ درجه میرسد به منفی10! یعنی زمهریر آنجاست.
یا مثلا در کشوری مثل آفریقای جنوبی در طول زمستان هم هوا حدودا 30درجه بالای صفر است، یعنی دمای تابستان خیلی از شهرهای ما یا مثلا ساکنان جزایر فیجی در جنوب اقیانوس آرام احتمالا هرگز در عمرشان برف ندیدهاند چون همیشه آفتاب به صورت عمود در فرق سرشان میتابیده.
حالا جدا از اینکه بیشتر استانهای ما کم و بیش چهار فصل را توی خودشان تجربه میکنند، اما باز هم در هر فصل تنوع دمایی بین شهرها وجود دارد، مثلا اگر برای تابستان به دنبال یک شهر خنک برای سفر میگردید، شهرکرد ـ مرتفعترین مرکز استان ایران ـ میتواند یک مقصد عالی برایتان باشد.
گرمازدگی تاریخ
خیلی از اتفاقات مهم در طول تاریخ در فصل تابستان افتادهاند که احتمالا دانستن بعضیهایشان برایتان جالب باشد. مثلا در افسانهها آمده آرش کمانگیر تیرش را به سمت توران در ماه تیر پرتاب کرده بود. ابن سینا و قائم مقام فراهانی در تیرماه به دیار باقی شتافتند. جنگ نهروان در تیرماه اتفاق افتاده و کشور ایسلند در این ماه تاسیس شده! وفات پدر پیامبر اکرم هم در این ماه بوده.
فرمان مشروطیت در مرداد ماه توسط مظفرالدین شاه امضا شده و بعد از جنگ تحمیلی هشت ساله در این ماه اولین گروه اسرا یا همان آزادگان عزیز به کشور برگشتند. جنگ جهانی اول در مرداد آغاز شد و برای اولین بار بعد از انقلاب در تهران نماز جمعه خواندند؛ تازه کودتای مهم ۲۸مرداد که باعث برکناری دکتر مصدق شد هم از وقایع مرداد است.
در ماه شهریور هم توماس ادیسون، اولین موتور برق جهان را اختراع کرد و اولین مسابقات رسمی بسکتبال در دنیا برگزار شد. در 20شهریور رضاخان از حکومت برکنار و پسرش محمدرضا، شاه شد. ۱۷ شهریور ۵۷ هم مردم با وجود حکومت نظامی، تظاهرات گستردهای علیه رژیم پهلوی کردند که به جمعه خونین معروف شد و نقطه عطفی را در مبارزات انقلابی شکل داد. در آخرین روز شهریور و تابستان هم جنگ تحمیلی رسما شروع شد.
یک ریشهیابی داغ
شاید برایتان جالب باشد بدانید پشت هر کدام از ماههای سال چه داستان و افسانهای وجود دارد و چه معنیای میدهد. اول از همه خود کلمه تابستان از ترکیب تاب + ستان ساخته شده و واژه تاب(تاپ) در فارسی به معنی داغ و پرحرارت است.
اسم تیر که اولین ماه تابستان است، از نام یکی از ایزدان اوستا به اسم تیشتر گرفته شده که نگهبان باران است و او باعث میشود روی زمین باران ببارد. چون این ماه همیشه کمبارشترین ماه سال بوده، در افسانهها آمده یک دیو آبها را بخار و در آسمان زندانی میکند و ایزد تیر پس از کشمکشهای بسیار این دیو را شکست میدهد و بالاخره باران میبارد.
ماه دوم که ما اشتباهی به آن مرداد میگوییم در واقع امرداد و به معنای بیمرگی و جاودانگی است که هم یکی از صفات خدای یکتا بوده و هم اینکه در ایران باستان، گیاهان که نماد زندگی و جاودانگی بودند در این فصل به بیشترین مقدار رشد و سرزندگی شان میرسیدند.
شهریور و ماه آخر هم به معنای کشور برگزیده یا پادشاهی منتخب است که معمولا در معنای بهشت استفاده میشود که احتمالا به خاطر آب و هوای خوب و رو به اعتدال شهریور به آن گفته میشده.