نماآهنگ جدید موسسه مأوا با عنوان «دهه هشتادیها» با بازخوردهای متفاوتی روبهرو شده است
«دهه هشتادیا» چند روز است که نقل محافل شدهاند؛ بیشتر از همه در محافل آيینی و ادبی. نماآهنگ جدید موسسه مأوا که زیرمجموعه سازمان هنری رسانهای اوج است با نام «دهه هشتادیها» با حضور افتخاری عبدالرضا هلالی، محمدحسین پویانفر و علیرام نورایی و شعرخوانی گروه سرود وصال منتشر شده است. این نماآهنگ که شعرش را سعید پاشازاده سروده و مهران علوی کارگردانی آن را برعهده داشته، با حرف و حدیثهای زیادی روبهرو شده است. علی شمس آن را تهیهکرده و گویا سیدبشیر حسینی مشاورش بوده و کاملا پیداست که تمام تلاش گروه تولید این بوده که به ذائقه نسل امروز، نوجوانان امروزی که متولدان دهه 80 هستند خوش بیاید اما زبان و ادبیات این نماآهنگ و فضا و موقعیتی که پیشروی مخاطبان قرار میدهد، به اعتقاد برخی کارشناسان دینی و هنری اثری موفق نبوده و به نتیجه مطلوب دست پیدا نمیکند. بعضی دیگر هم آن را اثری رو به جلو و جسورانه توصیف کردهاند. در میانه هیاهوی موافقان و مخالفان این نماآهنگ و بحثهای درگرفته، نگاهی میاندازیم بهدلایلی که هرکدام از طرفین طرح کردهاند.
ماجرا چیست؟نماآهنگ «دهه هشتادیها» از یک گیمنت لوکس آغاز میشود؛ جایی که چند نوجوان دهه هشتادی که بین آنها از متولدان اوایل این دهه تا متولدان اواخر این دهه میتوان نمایندگانی را دید. آنها دارند دور هم فوتبال تماشا میکنند که پیامی به یکی از نوجوانان میرسد. قرار است یک سرود آيینی را تمرین کنند و ضمن گفتوگویی با ادبیات کاملا نوجوانانه به این نتیجه میرسند که همانجا در گیمنت، سرودشان را با هم تمرین کنند. هشدار یکی از نوجوانها که ممکن است برایشان تیتر بزنند: «کنسرت گودزیلاها در گیمنت» هم راه بهجایی نمیبرد و خواننده اصلی موزیک را از گوشی موبایلش پخش میکند و بچهها شروع میکنند به خواندن یک سرود آيینی درباره عشق به امام حسین(ع).
موافقان چه میگویند؟نماآهنگی منتشر شده که در آن از شعر و زبان نوجوانان استفاده شده است. اين نماآهنگ، نوجوانان امروزی را نشان میدهد که عاشق امام حسین(ع) هستند و با زبان خودشان از این عشق سخن میگویند. بنابراین چرا باید «دهه هشتادیها» را مورد انتقاد قرار داد و به آن تاخت. این دیدگاه موافقان است. دستهای که میگویند این نماآهنگ یک شروع قابلتوجه است برای آنکه موسسه مأوا بتواند علاقهمندیهای دینی و مذهبی قشری را هدف قرار دهد که از آيینها و عُلقههای مذهبی دور ماندهاند.
موافقان نماآهنگ «دهه هشتادیها» از اینکه در این نماآهنگ نوجوانان هدف قرار گرفتهاند، انتخاب این قشر بهعنوان مخاطب را اقدامی قابلتامل میدانند و اینکه به نیازها، خواستهها و دغدغههای قشر نوجوان توجه شده ابزار خرسندی میکنند.
محمود حبیبیکسبی درباره جنبههای مثبت این نماآهنگ میگوید: «رویکرد نوجوانانه در موسسه مأوا در اینباره، تازه و نوپاست. هرکودکی که تازه قدم برمیدارد، گامهای اولش سست و لرزان و لغزان است اما بعد میتواند قدمهای بلندتر و محکمتری بردارد.»
او ادامه میدهد: «اینکه موسسه مأوا جامعه هدفش را نوجوان انتخاب کرده و به نیازها و دغدغههای آنها توجه داشته، فینفسه اتفاق مثبتی است.»
بهعبارتی این شاعر آيینی ضمن اشاره به اینکه نماآهنگ دهه هشتادیها از تازههای ادبیات عاشورایی برای نوجوانان است و بهطور طبیعی ایرادها و سستیهایی دارد، اظهار امیدواری میکند: «شاید این اثر قدمی باشد برای رفتن به مسیر درست و یافتن راه و روش اصولی و موثر.»
در واقع موافقان این نماآهنگ، آن را بهعنوان یک نمونه اولیه میپذیرند و از قدمی که در راه نرفته برداشته شده، ابراز خشنودی میکنند.این دسته معتقدند زمانه تغییر کرده و باید با نسل جدید به زبان و ادبیات خود آنها گفتوگو کرد. کما اینکه هیچ منافاتی بین این زبان و عُلقههای دینی وجود ندارد.
همچنین آنها، استفاده از زبان مخفی نوجوانان و اصطلاحات رایج امروزی را بیادبی به اهلبیت (ع) یا بیاحترامی به ساحت و جایگاه امامحسین(ع) تلقی نمیکنند.
مخالفان چه میگویند؟در نماآهنگ «دهه هشتادیها» با فضایی کاملا لوکس روبهرو هستیم؛ چند نوجوان که حتما از خانوادههای مرفه شهر هستند، گرد هم آمدهاند و با ادبیاتی صحبت میکنند که به زبان مخفی شناخته میشود. بهره بردن از اصطلاحاتی مانند سوتی، جون عمهات، خفن و نیز استفاده از واژههای مرتبط با شبکههای اجتماعی ازجمله پروفایل، لایو، کامنت، بلاک و بلوتوث هم ابزارهایی برای جلب توجه نوجوانان است. این عبارات و اصطلاحات نه فقط در دیالوگهایی که بین نوجوانان رد و بدل میشود، بلکه در سرودی که نوجوانان همسرایی میکنند، شنیده میشود.
مخالفان این نماآهنگ معتقدند با بهکار بردن چند اصطلاح از زبان مخفی نوجوانان نمیشود آنها را مخاطب قرار داد و به دوست داشتن امام حسین(ع) یا شناخت معارف دینی دعوت کرد. برخی منتقدان میگویند در اشعار سروده شده برای نوجوان ازجمله در موسسه مأوا، نمونههای خوبی از اشعار آيینی برای نوجوانان را میتوان سراغ گرفت که «دهه هشتادیها» اصلا قابل مقایسه به آنها نیست.
برخی معتقدند این ادبیات دور از شأن و جایگاه امام حسین(ع) است و برخی دیگر بر این عقیدهاند که نوجوانان حاضر در این نماآهنگ به هیچ عنوان نوجوانان ایران را نمایندگی نمیکنند.
بنابراین نه تنها به شعر و ادبیات این نماآهنگ انتقاد دارند، بلکه فضای لوکس و مناسبات و ارتباطات بین آدمهای این نماآهنگ را هم متناسب با فضای عمومی جامعه امروز نمیدانند.
محمود حبیبیکسبی از شاعران آيینی کشورمان معتقد است سازندگان این نماآهنگ درصدد بودهاند به نوجوانانی که ادبیاتشان را از خوانندگان آنسوی آبی مانند تتلو و ساسیمانکن وام میگیرند، تلنگر بزنند و آنها را پای حرفهای امام حسینی بنشانند درحالیکه باید دید آیا این حد از تخفیف و تنزل دادن ادبیات و ارتباطات کلامی درست است و آیا نباید پرسید حد و اندازه این کوتاه آمدن کجاست و چه تضمینی وجود دارد که به معانی و مضامین دینی تسری پیدا نکند؟
او درباره بدعت هشدار میدهد و به اندیشههای التقاطی اشاره میکند که شاید در آینده برای نسلی که امروز به این شکل و با این ادبیات با مذهب و امام حسین(ع) ارتباط میگیرند، مسألهآفرین باشد.
مسجد؛ پیرمردها و بچهها
علیرضا رأفتی / روزنامهنگار/ شاید بعضیها در نسل جدید پیرمردهای مسجدی هنوز هم که هنوز است همانطور باشند! دوران کودکی ما پیرمرد مسجدی یک معنی خاص داشت که شامل چند خصوصیت میشد. در کنار تمام خصوصیتهای خوب و پسندیده این کاراکتر، یک خصوصیت هم همیشه داشت که خیلی به مراد دل کودکان نبود. آن هم اینکه آندسته از پیرمردها اصلا صحیح نمیدیدند که کودکان برای مثال صف اول نماز بایستند. مثلا کودکی که نیمساعت قبل از نماز از شوق صف اول ایستادن به مسجد آمده بود باید حین اذان جایش را به پیرمردی میداد که اعتقاد داشت صف اول جای بچهها نیست! میگفتند صف اول حرمت دارد. بچه چه میفهمد حرمت یعنی چه؟! بچهها در مسجد نمیتوانستند دور هم جمع شوند و گپ و گفت کنند و اصطلاحا توی سر و کله هم بزنند و عالم بچگیشان را بکشانند زیر سقف شبستان مسجد؛ چون پیرمردهای مسجدی عقیده داشتند باید حرمت مسجد را حفظ کرد! از این هم نباید گذشت که ما بچهها خیلی وقتها واقعا حرمت مسجد را میشکستیم و تشر پیرمردها بجا بود اما همان تشر بهانه بریدن خیلیها از مسجد شد.
چندی پیش موزیکویدئوی «دهه هشتادیها» که از سوی موسسه مأوا منتشر شد یاد همان دعوای همیشگی پیرمردهای مسجدی با بچههایی که یک گوشه توی سر و کله خودشان میزنند، افتادم. نماآهنگی که در آن با زبان و نگاه دهه هشتادیها به دستگاه امام حسین(ع) نگاه کرده بود و همهچیزش با دیگر نماآهنگهای این حوزه فرق میکرد. عدهای خوششان آمد و با «خفن» بودن و «بلاک» کردن ترانه این اثر ارتباط گرفتند اما عدهای دیگر از همان ابتدا ابرو گره زدند و بالا تا پایین سازندگان اثر را یکی کردند که اصلا این اثر از پایه و اساس بیحرمتی به دستگاه سیدالشهدا (ع) است. از آنطرف هم دهه هشتادیهای اثر به دل گرفتند که اصلا اگر قرار است این همه حمله را به خود ببینیم، این شما و این امام حسینتان! دقیقا همان دعوایی که پیشتر بین پیرمردهای مسجدی و بچهها بود.
بچهها در مسجد کاری را میکردند که خارج از چارچوب و کلیشههای مسجد بود و پیرمردها هم با آن برخورد میکردند. همه آن رفتارهای خارج از چارچوب را میشد گذاشت پای بچگی آنها و با آن کنار آمد تا آنها همچنان در مسجد بمانند و مسجد در دنیای کودکیشان جذابیت داشته باشد. مسجد جایی باشد که بشود در آن با ادبیات گیمنت صحبت کرد و بازی کرد.