درباره نوعنگاه به زندگی
چشم تو کافی است
زمستان که میشود، لباسها کمی کت و کلفتتر میشود. تمام زورمان را میزنیم که به هر روش و با هر وسیلهای، راه ورود و برخورد سوز سرما به بدنمان را بگیریم؛ از کاپشنهای زخیم گرفته تا چند لایه لباس و چکمههایی که مچ پا را کامل میپوشاند. سر آخر هم با شالگردن دهن و دماغ و با کلاه سر و گوش را میپوشانیم. تنها چیزی که در این بین پوشانده نمیشود، چشم است. تنها عضوی از بدن که نمیتوان آن را پنهان کرد یا از آن فرار کرد. باید باشد، ببیند و دیده شود. احتمالا برای همین است که زمستان تبدیل به زمانی برای اتفاقهای بزرگ شده است. گویی در روزها سرد زمستانی که بهجز چشمها چیز دیگری دیده نمیشود، فقط حرف درست و راست است که دیده میشود و همین راه را برای اتفاقهای بزرگ باز میکند.
چشم سر
حتما شما هم این جمله را شنیدهاید که میگویند آدمی به امید زنده است اما اگر امید دلیلی برای زنده ماندن است؛ آن را از کجا باید پیدا کرد؟ احتمالا این سؤال یکی از مسائلی است که روانشناس، جامعهشناس و مردمشناسهای زیادی را درگیر خودش کرده است. اگر از من بپرسید، میگویم فرمول ساخت امید دقیقا لابهلای رویا و هدفهای ما پنهان شده و برای ساخت کارخانهای با فرمول سری از امید، به رویا و هدف نیاز داریم. برای پیدا کردن آن، کافی است یک سری به انبار رویاها در اعماق مغز و دلمان بزنیم و کمی در آن جستوجو کنیم. بعد از آنکه رویاهای خود را پیدا کردیم و از دست افکاری که دیگران در آن انبار ریختهاند خلاص شدیم، میتوان کمی فراتر رفت و از همان رویاها، هدفهایی برای رسیدن ساخت. دقیقا همان زمان است که فرمول این اکسیر زندگیبخش را با کنار هم چسباندن قطعات رویا و هدف پیدا میکنید و این شما هستید که آمادهاید برای ساخت یک کارخانه با محصول امید... شاید حتی بتوانید آن امید را صادر کنید.
چشم دوربین
حتمی شما هم با خواندن این تیتر به یاد یک مرد با لباسهای خاکی، موهای ژولیده و ریشهای بلند افتادید که پشت سنگر نشسته و دارد چند کیلومتر آنطرفتر را با یک دوربین شکاری نهچندان تمیز وارسی میکند. دوربینهای شکاری در این موقعیتها دستکمی از گوی بلورین پیشگوها نداشته و حداقل چند ساعت آینده را برای یک کشور پیشبینی میکرده است. اینکه دشمن چه تعداد نیرو دارد، با چه آرایش جنگی حمله میکند و آیا قرار است در این نبرد دشمن پیروز شود یا نه. همه اینها را با یک دوربین شکاری ساده میتوانستند پیشبینی کنند. البته امروزه دوربینهای شکاری دیگر کارکرد خود را از دست دادهاند و از آنها نمیتوان برای دیدن ساعتهای بعدی زندگی استفاده کرد اما همچنان راه برای آیندهنگری بسته نشده است. برای اینکه بتوانید کمی در مورد آینده خودتان پیشبینی کنید و برای آن برنامهریزی داشته باشید، باید چند مرحله را طی کنید. در مرحله اول اینکه مطالعه کنید. برای شناخت آینده باید امروز را بهخوبی شناخت و از آن برای آیندهنگری استفاده کرد. مرحله بعدی استفاده از تجربه است. راستش را بخواهید زندگی ما تا حدی رونوشتی از زندگی پیشینیان و حتی پدر و مادرهایمان است، پس بد نیست بعضی وقتها هم از تجربه آنها استفاده کنیم. مرحله آخر برای آیندهنگری این است که برنامه آینده خودتان را تنظیم کنید. شاید وقت این است که به دنیا نشان دهید که قرار است شما به او بگویید چطوری بچرخد و بد نیست برای این کره خاکی و چموش، چند برنامه جایگزین هم داشته باشید.
چشم ریزبین
سالها پیش زیستشناسان به این نتیجه رسیدند که جزئینگری در زیستشناسی کار اشتباهی است. بنابراین رویکرد خود را از جزئینگری به کلینگری تغییر دادند، همین باعث شد اتفاقات بزرگی برای این علم بیفتد و اگر اغراق نکرده باشیم، انقلابی در زیستشناسی رخ بدهد. با این اتفاق زیستشناسها به جای آنکه در یک خلأ بر روی یک جزء متمرکز شوند و آن را بررسی کنند به بررسی یک کل و با تاکید بر روابط بین اجزا و اتفاقات محیطی پرداختند. در نهایت نیز هرچه مشاهده میکردند را مورد نقد قرار میدادند اما این دو رویکرد یک ویژگی مشترک داشت و آن ویژگی ریزبینی بود. یعنی زیستشناسان چه با یک نگاه کلی و چه با یک نگاه جزئی، همیشه ریزبین بودند و اتفاقات را موشکافانه بررسی میکردند. دقیقا چیزی که ما در زندگی به آن نیاز داریم. اینکه دنیا را به صورت موشکافانه و با دقت به ریزترین عوامل بررسی، تحلیل، نقد و در نهایت اصلاح کنیم. پس بد نیست برای اتفاقاتی که رخ میدهد، کمی چشمها را کوچکتر کنیم و آنها را از نزدیکتر ببینیم.
چشم دل
ادمهای بزرگ هرچه دارند از چشم دلشان دارند. این چشم دل کارهای زیادی میتواند بکند. از دیدن سیرت آدمها در پس صورتشان گرفته تا باز کردن تمام کلافگیها و گرفتگیهای آدمهایی مثل من و شما و شنیدن صداهایی که شنیده نمیشود... شما هم اگر میخواهید که صاحبنظر شوید و چیزهایی که را خیلیها مثل من نمیبینند، ببینید؛ بد نیست که نگاهی به دلتان بیندازید و فکری برای چشمبندهایی که خودتان و دیگران به دلتان زدید، بکنید. به قول هاتف اصفهانی خدابیامرز «چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنیست آن بینی »... یادتان باشد آدمهای زیادی بودند که جز تاریکی مطلق، چیز دیگری نمیدیدند اما چشم دلشان پرنور بوده است.
چشم بصیرت
چشم بصیرت از آن واژههایی است که از بعد از انقلاب سال 57 در روزمرگیهای مردم ایران بیش از پیش پر رنگ شد و حتی میتوان گفت از آن دسته کلماتی است که بعد از انقلاب معنیدار شد. بصیرت داشتن به این معنا است که شما هوشیاری و دانایی کافی داشته باشید و چشم بصیرت داشتن را میتوان به این معنا دانست که شما بتوانی با هوشیاری کافی، چپ را از راست و خطا را از درست تمیز بدهی. اگر فردی بصیرت کافی داشته باشد، خوب میداند که چگونه باید فکر کند، چه چیزی بگوید، چه چیزی نگوید، چه کاری را انجام دهد، با چه کسی همراه شود و کجا راه خودش را عوض کند. یکی از مهمترین ویژگیهای افراد بابصیرت این است که خوب میدانند خیر و شر مطلق در انسانها وجود ندارد و هر فردی میتواند بدیهایی داشته باشد. اگر شما فردی بابصیرت باشید بهخوبی میتوانید حرف، رفتار و اعمال درست و غلط فردی که از ان پیروی میکنید را شناسایی کرده، آنها را مورد تحلیل قرار دهید و با این تحلیل و نقد درست، اوضاع و شرایط عملکردتان متناسب با رویدادهای اجتماعی میشود و در درستترین سمت ممکن قرار میگیرید... البته که بصیرت هم درجه دارد.
چشم در برابر چشم
عموما هنرمندان سینمایی و هنرهای تجسمی وقتی میخواهند تقابل خیر و شر را با همدیگر نشان دهند، خیر و شر را تبدیل به دو انسان میکنند و در نهایت آن دو انسان را چشم در چشم، روبهروی یکدیگر قرار میدهند. این تقابل چشم در چشم برای انتقام گرفتن و جنگ میان دو سپاه هم کارایی دارد. اما امید همه انسانهای آزادیخواه و آزادیطلب در این دنیا این است که روزی چشم در چشم در برابر ظلم قرار بگیرند و بتوانند انتقام تمام روزهایی که به آنها جور شده را بگیرند. هرچند که انتقام به صرف پایین کشیدن تاج و تخت و خون و خونریزی نیست. گاهی انتقام پیشرفت و سازندگی است، یک وقتهایی هم فراتر گذاشتن پا از زندگی و خواستههای روزمره اما خیلیها این روزها جوری دم از صلح میزنند که انگار ما آن کشوری هستیم که ادعای کدخدایی میکند و اگر کسی گوش به حرفهایش ندهد؛ تحریمش میکند و حتی به بیماران کشورهای دیگر هم رحم نمیکند. خیر، ما طرفدار صلحیم تا وقتی کسی روی ما سلاح نکشد. ولی اگر پا را کج گذاشتند، با انتقام سخت ما روبهرو خواهند شد: چشم در مقابل چشم.
چشمانداز
چشمانداز یک افق درازمدت است که در آن نمایی که قرار است از وضعیت خودمان ببینیم را ترسیم و تبیین میکنیم. چشمانداز هر فردی برای کشورش آبادی و آزادی است. برای اینکه این چشمانداز در حد چند حرف و سند باقی نماند به دو بازوی برنامه و عمل نیاز دارد. عموم کشورهای دنیا برای خود چشماندازهای 5، 10، 20، 50 و 100 ساله دارند و خب ایران هم از این قاعده مستثنی نیست، هرچند که بازوی ما در برنامهریزی قوی و در عمل ضعیف است اما همه ما امید داریم که بهزودی بازوی عملمان هم متناسب با برنامهریزیهایمان قوی و اوضاع بهتر و بهتر شود. حواستان باشد این با آیندهنگری فرق دارد. مسأله این نیست که بخواهیم حدس بزنیم جلوتر چه خبر خواهد شد. نه؛ مسأله این است که ما باید خودمان برای آینده برنامه داشته باشیم. تازه نه فقط برای خود و نزدیکانمان. بلکه به قول رهبر عزیزمان، این ما نوجوانها و جوانهای ایرانی هستیم که باید برای نظم نوین جهانی سناریو داشته باشیم.
امیرعلی حبیبی