درباره چیزهای عزیزی که از این آب و خاک داریم
نام جاوید وطن...
یعنی کافی است سه کلاس درس خوانده باشیم که با این شعر ساده و صمیمی روبه رو شویم:« آه ایران عزیز! سرزمین زرخیز! تو چه زیبا هستی! چه فریبا هستی!».
گاهی لازم است همینقدر کودکانه، به چیزی نگاه کرد. نه اشتباه نکنید، کودکانه نگاه کردن معنی اش ساده بودن، بی فکر دیدن و خیلی چیزهای منفی دیگر نیست. اصلا کودکی تان را به یاد بیاورید. مثلا وقتی با یک نفر دعوایمان می شد، کل قهرکردنمان یک روز که حتی گاهی کمتر از یک ساعت طول می کشید. نه اینکه عقلمان نرسد؛ اتفاقا عاقل بودیم که برای یک مساله کوچک، الکی دعوا را کش ندهیم. چه کار دارد به بزرگترها که به یک گناه یا اخلاف کوچک، شهری را به آتش می کشند. حالا برویم سراغ موضوع این کلاف. مگر می شود کسی به این راحتی عزیز دلش را کنار بگذارد یا بدتر، دشمنش شود؟! آن هم محل تولدش، محل گذران همان روزهای کودکی و بعد نوجوانی و بزرگسالی اش را؟ با همین سوال، برویم به استقبال کلافی عزیز.
در جستوجوی عزت
این روزها که «عزت» کمیاب است و قیمتی، راحتتر بود ابتدا آن را در فرهنگ لغت پیدا کنیم و بعدتر از آن، در آدمها و تعلقاتشان به دنبال عزت و عزیز بودن آنها بگردیم.«عزه» واژهای عربی است که از ریشه «ع ز ز» ساخته شده و به معنای ارجمند و گرامی به کار میرود؛ به عرف و هنجار جامعه که نگاه کنیم، به هر فرد گرامی و ارجمندی، «عزتمند» میگویند و از آنجا که تبادل زبانی فارسی و عربی بسیار بوده، هست و قرار است که وجود داشته باشد، واژه عزت با همان معنای عربی خود وارد زبان فارسی شده است. همخانواده این کلمه، واژه «عزیز» است، همان واژهای که خداوند در قرآن بارها خودش را با آن توصیف میکند. خداوند در کتاب خود، عزیز بودن خود را با این مضمون که خداوند عزیز امرش بر همه غالب است و مقهور هیچچیز و هیچکس نمیشود، معرفی میکند و بر عزیز بودن خودش تاکید فراوان دارد. معنای دیگر عزیز در زبان عربی، همان چیزی است که برای عزتمند گفتم. واژه عزیز هم از جمله کلماتی است که به زبانمان راه پیدا کرده اما معنای آن تا حدودی تغییر کرده و این روزها در میان ما، این کلمه بیشتر در معنای محبوب و دوستداشتنی بهکار میرود تا عزتمند. هر چند که انسانها، اگر عزتمند نباشند، عزیز نمیشوند.
دستاوردی به نام عزت
امروزه کشور ما با مسائل و مشکلات زیادی روبهرو هست. از مصائب اقتصادی بگیر تا مسائل سیاسی که وجود دارد و مسائل فرهنگی که نمیدانیم تقصیر چه کسی است و برای حلش چه کاری باید انجام دهیم. احتمالا برای خیلی از ما این مسائل و مشکلات به نظر لاینحل میآید. اما سالهاست که کارشناسان انقلابی حوزههای متفاوت، بزرگترین دستاورد انقلاب سال1357 را عزتمندی و عزیز شدن ایران در جهان میدانند و منبع آنها برای این ادعا بحث پیشرفتهای صنعتی، وجود دانشگاههای ایران در بین دانشگاههای برتر دنیا و حتی مسائلی مانند بردن جایزههای متفاوت ورزشی در رویدادهای بزرگ و جوایز فرهنگی و هنری توسط هنرمندان داخل ایران میدانند. گاهی هم عزیز بودن و عزتمندی ایران را دستیابی به استقلال و رهایی از وابستگی میدانند. آنها بر این باورند که ایران بعد از سالها استعمار روسیه، آمریکا و انگلیس به مرحله رهایی و بالندگی رسیده است. هرچند که حرف کارشناسان ایرانی با شبکههای خارج ایران متفاوت است اما کسی میتواند در مورد عزتمندی ایران صحبت کند و نظر بدهد که در کف این جامعه زندگی میکند.
عزیز شم
برای عزیز شدن نیاز نیست حتما مادربزرگ شویم. مردهای خیلی زیادی عزیز و آزاده زندگی کردهاند و این مسیر تا ابد ادامه دارد. برای پیدا کردن این مردها، فقط کافی است کمی به اطرافمان نگاه کنیم اما باید بدانیم که بهواسطه روح الهی که در ما دمیده شده است؛ جوهره وجودی همه ما استعداد عزیز شدن را دارد و برای اینکه به این مرحله برسیم، کافی است کمی حواسمان را جمع کنیم تا از این مسیر ازپیش برنامهریزیشده خارج نشویم و در ریلی حرکت کنیم که سالها پیش برای ما مشخص و چیده شده است. یکی از ویژگیهای عزیز بودن، بحث ظلم و برخورد با ظالم است. فرد عزیز در برابر ظالم گردن خم نمیکند، هر چند که ضعیف باشد و با تمام توان و قوا جلوی ظلم میایستد و مبارزه میکند. و نکته دوم برای عزیز بودن، مستقل بودن است. اینکه فرد ضمیم شود بر افراد، اشخاص، احزاب و سازمانها و... انسان را از مسیر عزیز بودن خارج میکند.
نماد ما
زندگی، قصهها و اشعار ما آدمها همیشه با نمادها گره خورده؛ از بدو تاریخ انسان تمام جوامع کوچک و بزرگ، پر از نمادهای ریز و درشتی بوده که شاید در طول زمان گاهی کمرنگ شده یا فراموش شده باشد اما تاثیر خود را گذاشته است. البته نمادهایی هم وجود داشته که همراه یک جامعه مانده است و مردم آن جامعه یا کشور با جان و دل از آن محافظت کردهاند. وجه اشتراک نمادهای مختلفی که باقی مانده، این است که بعضی نمادها مهمتر و باارزشتر از دیگر نمادها است؛ پرچم یک از همین ارزشها و مهمترها است. نمادی عزیز که قدمت استفاده از آن به سالیان سال قبل برمیگردد. اگر کمی علاقهمند به مباحث جامعهشناسی باشید یا حتی به اجبار و زور در رشته انسانی تحصیل کرده باشید، احتمالا میدانید که نمادها از لایههای سطحی یک جامعه بهشمار میرود و تغییر در لایههای سطحی، میتواند در طی زمان منجر به تغییر در لایههای عمیق، یعنی عقاید و فرهنگ یک جامعه دچار تغییر شود و در نهایت تمام آرزوها و داشتههای آن جامعه را تغییر دهد. فکر میکنم همین جملات برای نشان دادن اهمیت پرچم کافی است.اما سوای اهمیت نمادین پرچم، بحث مقدس بودن آن است؛ چون پرچم برای وطن است و وطن نیز برای ما! نمادی که هر رنگ و نگارش، نشان از اتفاق و افتخاری دارد. پرچم برای ما مظهری است که میتواند به دیگران بفهماند اینجا در دل سرزمینی با مرزهای مشخص مردمی فارغ از هر رنگ و نژاد همچنان پابرجا در کنار هم ماندهاند.
نام جاوید وطن
بگذارید برایتان از وطن بگویم، همان چیزی که وجود ما به وجودش گره خورده است و احساس تعلق خاطر وجب به وجبش در ما نهادینه شده است. احساس تعلقی که نمیدانم از چه زمانی در جان ما مینشیند، شاید از بدو تولد و حضور در این خاک، این چنین برای بودنش جان فدا میکنیم و بال بال میزنیم و شاید هم بعدتر، در صفهای صبحگاهی دبستان در آن سرمای زمستان وقتی که سرود ملی را با صدای بلند و با تمام وجود میخواندیم یا وقتی یکصدا میگفتیم: «میهن خوب مایی، ای ایران» این حب وطن در وجودمان ریشه میدواند. البته بعید هم نیست این ریشه دواندن وقتی کمی بزرگتر شدیم و در کلاس تاریخ از معاهدههای ترکمنچای و گلستان میگفتند و ما حرص میخوردیم و بغض میکردیم، شروع شده باشد. به گمانم باید از همین جاها باشد که بند دلمان را به این گربه چهار فصل عزیز گره زدیم. مهم نیست که مهر به وطن کی به دل من و شما نشسته است. مهم این است که این مهر، محبت و غیرتی که نسبت به میهن داریم، برای امروز و دیروز نیست؛ بلکه وقتی نگاهی به گذشته میاندازیم این حس قدمتی به درازای تاریخ دارد. حتی در دل افسانه و لالاییهایی که مادران بر گهواره پسر و دخترشان برای خواب میخواندند؛ قهرمانان کسانی بودهاند که برای این خاک جان دادند، غصه خوردند و وجود خود را در چله کمان پرت کردند برای گستردگی مرز این کشور...
به هر حال، فرقی نمیکند در چه قرن و دورهای زندگی کنیم، هر شکل، قیافه و حالتی که به خودمان بگیریم و هر کجا که باشیم، ریشههای ما در این خاک است... و با همین آب و خاک است که جان میگیریم و قدم به قدم این سرزمین با تمام خوب و بدش و تمام بالا و پایینش، برایمان عزیز است... عزیز است... و عزیز است.
عزیز خانواده
یکی از سوالهایی که از بچگی همیشه داشتم این بود که چرا به مادربزرگها عزیز میگویند. هنوز هم این سؤال را دارم. با این تفاوت که میدانم یکسری از ویژگی همه عزیزها را مادربزرگها دارند و هرکس این ویژگیها را داشته باشد، تبدیل به یک عزیز میشود. اولین ویژگی مادربزرگها منشأ بودن است. شاید منشأ بودن یک ویژگی عجیب و غریب برای یک آدم به نظر بیاید اما اگر خوب دقت کنید، متوجه میشوید که مادربزرگ مهمترین منشأ وجودی خانواده است؛ علاوهبر آن تمام عزیزها منشأ آرامش در خانه و خانوادهاند. دومین ویژگی مادربزرگها مرکز بودن آنها است. مادربزرگها مانند هسته اصلی خانواده برخورد میکنند. آنها همه را دور هم جمع میکنند و حتی میتوان گفت قدرتمندترین عضو خانواده هستند. مادرها از بدو مادر بودن، قدرت منشأ و هسته بودن را کسب میکنند و برای همیشه این حالت را حفظ میکنند. تقریبا همان ویژگیهایی که مام میهن دارد...
امیرعلی حبیبی و مریم شاهپسندی