مرد سفر باش
نوروز برای جامعه ایرانی فصل سفر است، سینما هم از تم سفر نهایت استفاده را برده است، آنقدر که دارد به یک گونه تثبیتشده در سینما تبدیل میشود.
این موضوع آنقدر مخاطب داشته که حتی عنوان «فیلمهای جادهای» هم میان سینمادوستان باب شده است. اما این گونه هم متاثر از اتفاقات واقعی و برای اشخاص حقیقی بوده است. فیلمهای سیر و سیاحتی عموما از آن دسته آثاری است که پسزمینهای ماجراجویانه یا مضامینی در ارتباط با تغییر و تحول دارد که در آنها شخصیت اصلی داستان چیزهای زیادی یاد میگیرد. «۱۲۷ ساعت» اثر دنی بویل، فیلمی در این ژانر بود که با استقبال خوبی روبهرو و نامزد دریافت جایزه اسکار شد و همچنان اثری کلاسیک است که بیننده از آن لذت میبرد. این فیلم و البته سایر فیلمهایی که مطالب موضوعی عمیقتری دارند، در عصری که دسترسی به محتوا آسانتر شده شایسته توجه بیشتری است. چیزی که این داستانها را بسیار جذاب میکند این است که آنها بر اساس داستانهای واقعی ساخته شده که در زندگی واقعی برای مردم اتفاق افتاده است. بنابراین احساسات آنها به اندازه شخصیتهای درون صفحه نمایش واقعی است. حالا سفرها میتواند هر کدام قصهای به همراه داشته باشد، قصههایی که میتواند روی پرده سینما جان بگیرد و فراغت مفرحی برای مخاطبان پدید آورد.
127 ساعت
این فیلم در میان داستانهای سیر و سیاحتی مورد توجه اسکار قرار گرفت و اقتباسی از کتاب «در میان صخره و یک مکان سخت» اثر آرون رالستون است. جیمز فرانکو نقش رالستون را در طول این سفر مصیبتبار در دره بلوجان یوتا بازی میکند، جایی که بازوی او بین یک سنگ و یک تخته سنگ گیر میکند. داستان درباره استقامت رالستون برای زندهماندن در شرایط مرگبار و بریدن دست خود برای فرار از این شرایط است. فیلم سعی دارد به مردم یاد بدهد که قبل از بروز چنین حوادثی، با عزیزانشان در ارتباط باشند و محل اقامتشان را با آنها در میان بگذارند تا از تجربیات مشابهی که رالستون متحمل شد اجتناب کنند. فیلم شاید خیلی ارتباط به سفر نداشته باشد اما قصه آنچنان درگیرکننده است که هر مخاطبی نمیتواند به راحتی چشم از پرده بردارد.
وحشی
این فیلم یکی از بهترین بازیهای ریس ویترسپون تا به امروز به حساب میآید و براساس کتاب شریل استرید، ساخته شده است. فیلم، داستان سفر استرید در مسیر پاسیفیککرست را دنبال میکند، جایی که او بیش از ۱۱۰۰ مایل پیادهروی میکند. این اثر، فیلمی با مضمون تغییر و تحول است که در ژانر ماجراجویی روایت میشود، زیرا شخصیت اصلی در طول سفر خود با محیطهای عجیب زیادی روبهرو میگردد. جنبه درام فیلم ناشی از افسردگی استرید در غم از دستدادن مادرش است که او در طول مسیر طولانی خود بر آن غلبه میکند؛ سفری به مثابه یک شیوه درمانی برای رهایی از داغ سوگ. وحشی فیلم کمپرسوناژی است و همین شاید مخاطبان ویژهای را طلب میکند هر چند سیر تحول در شخصیت اصلی میتواند تماشاگر را تا پایان اثر نگه دارد.
خاطرات موتورسیکلت
همواره وقتی درباره چهگوارا حرف میزنیم سیر مبارزات او در کوبا به یادمان میآید اما فیلم خاطرات موتورسیکلت به پیش از آغاز مبارزات او میپردازد، دورانی که شاید اغراق نیست بگوییم یک سفر باعث آغاز مبارزات او شد. این فیلم روایتی از همین سفر تاثیرگذار است. «خاطرات موتورسیکلت» بر اساس خاطرات چهگوارا در دوران جوانی و ۲۳ سالگی ساخته شده و داستان چهگوارا و آلبرتو گرانادو را در جادهای در آمریکای جنوبی دنبال میکند و بیعدالتیهای آن قسمت از جهان را به تصویر میکشد. تجربیات این دو به طور دائم بر انتخابهای زندگی آنها تاثیر میگذارد و چهگوارا به چیزهایی که در طول سفر خود میآموزد پایبند میماند. گائل گارسیا برنال نقش چهگوارا را بازی میکند و به خوبی ذهنیت جوانی رهبر آینده کوبا را نمایان میکند.
به سوی طبیعت وحشی
اغراق نیست ادعا کنیم شان پن در کارنامه فیلمسازیاش بسیار موفق عمل کرده و در زمره فیلمساز ـ بازیگرها جایگاه والایی دارد. «به سوی طبیعت وحشی» جزئیات تصمیم کریس مککندلس برای زندگی مستقل و دور از تمدن را به تصویر میکشد و مربوط به چند سال آخر قبل از مرگ اوست. این فیلم ذهنیت مککندلس درباره دورشدن از دوستان و خانوادهاش و اتفاقاتی که او را به انجام این کار تشویق میکند، به نمایش میگذارد. مککندلس با اتوبوس متروکهای که نامش را «اتوبوس جادویی» گذاشته است، در سراسر کشور سفر میکند و قبل از رسیدن به جایی که هیچکس نتواند او را پیدا کند، با افراد مختلفی از طبقات گوناگون آشنا میشود. «به سوی طبیعت وحشی» داستان عاطفی شخصی است که هدف خود را خیلی دیر و دورتر از آنچه لازم بود پیدا میکند.