بسیاری از کسب و کارهای پرخطر و کمخطر زودتر از وعده رئیس جمهور آغاز به کار کردهاند
تهران تعطیل نیست!
امروز یکشنبه است، 31 فروردین 99، شنبهای که قرار بود کسب و کارهای تهران، آنهایی که پرخطر نیستند از لاک تعطیلی در بیایند و دوباره باز شوند. اشتباه نکنید، تقویم مشکلی ندارد . امروز دوشنبه است، 25 فروردین و یک هفته مانده به زمان اعلامی برای آغاز کسب و کارهای کمخطر، اما بازار این کسب و کارها حسابی گرم است و کسی به ضرورت تداوم تعطیلیها در پایتخت تا هفته آینده توجهی ندارد.
دیروز رئیسجمهور برای چندمین بار در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا درباره پایان فروردین حرف زد و بار دیگر مجوز بازگشایی کسب و کارهای کم خطر در استان تهران را از این روز صادر کرد، درحالی که خیلی قبل تر از این و روزها قبل از این تاکید، جمعی از کسب و کارها که کم هم نبودند، روزهای تعطیلی اجباری را با شنبه نیامده اشتباه گرفتند و تهران شد شهر پر هرج و مرج؛ شهر تصمیمهای دلبخواه.
فهرست مشاغلی که از روزها قبل، ممنوعیت کار تا 31 فروردین را در پایتخت و حومه نادیده گرفتند پر تعداد است و در هر خیابان و هر محله و هر نقطهای میشود مصداقهایش را پیدا کرد. روزهاست شنبه این مشاغل فرا رسیده و چراغ مغازههایشان را روشن کرده در حالی که از تریبونهای رسمی فقط و فقط نجوای ممنوعیت شنیده میشود. دیروز رئیسجمهور در حالی از تداوم این ممنوعیت حرف میزد که بیرون از ساختمان جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا هم حتی میشد نمونههای قانونشکنی را رصد کرد و رئیسجمهور در حالی به رعایت موازین قانونی از سوی کسب و کارها امید داشت که تصمیمی را بر زبان آورد که اساسا با کنترل کرونا مغایر بود: خبر تاملبرانگیز آزاد شدن ترددهای بین استانی از اول اردیبهشت که شک نکنید ارتباط تنگاتنگی با شیوع کرونا و البته اتمام قرنطینه مشاغل دارد. مشاغلی که بسیار زودتر از پایان فروردین در استان تهران کار را از سر گرفتهاند و حتی قبل از 23 فروردین نیز زیرزمینی و مخفیانه مشغول کسب بودند از شمارش خارج هستند، اما ما برخی از مصداقها را که دیدهایم، جمع کردهایم تا بگوییم شنبه دولت و دولتیها با شنبه عوام الناس فرق دارد.
پیرایش ویروسی
مرد آرایشگر تا هفته پیش که دولت هنوز دستوری برای بازگشایی مشاغل در تهران صادر نکردهبود، با کرکره پایین کار میکرد و مشتریها را به طور مخفیانه و هماهنگشده میپذیرفت. اما اکنون که قرار شدهاست از 30 فروردین مشاغل کمخطر فعالیت خود را آغاز کنند، با این که هنوز تصمیمی درباره بازگشایی مشاغل پرخطر گرفتهنشدهاست، اما او هم مثل خیلی از دیگر همصنفیهای خود، مغازه را به طور کامل باز کردهاست. اینجا یک آرایشگاه مردانه در غرب تهران است که چه دولت این واحد صنفی را در فهرست مشاغل پرخطر قرار دهد یا خیر، فعالیت این مغازه و دیگر آرایشگاه قطعا میتواند به شیوع ویروس کرونا دامن بزند.
البته صاحب این مغازه تلاش کردهاست که تا حد امکان ضوابط بهداشتی را رعایت کند، مثلا قبل و بعد از انجام کار هر مشتری، صندلی آرایشگاه، قیچی، ماشین و تیغ مورد استفاده را با الكل ضدعفونی و دستكش خود را نیز تعویض میكند. با این حال، خود این آرایشگر میداند که هیچکدام از این کارها نمیتواند به طور کامل مانع انتقال کرونا شود، اما او نیز مانند بسیاری از دیگر مغازهداران، فعالیت در این شرایط را ادامه میدهد.
انتخاب میان ویروس ها
لباسهای زمستانه کنار رفتهاند و لباس فروشیها رنگ بهار به خود گرفتهاند. پیراهنها آستین کوتاه شدهاند و لباسهای خانگی، حلقهای و آستین سرخود. مانتوهای نازک بهاره به چوب رختی زده شدهاند و شلوارهای چهارخانه راحتی تن مانکنها رفتهاند. مغازههای پوشاک فروشی بازند، اینجا، آنجا، همه جا. به حرمت مغازههایی که بسته ماندهاند و ممنوعیت کسب و کار را رعایت کردهاند البته نمیگوییم «همه» ولی خیلی هایشان بازند.
سرشان البته شلوغ نیست ولی گفتهاند ویروس کرونا روی سطوح مینشیند و چه جایی بهتر از لباس. تاپهای رنگی در باد میرقصند و نسیم چین به دامن ها میاندازد و چند زن و دختر این پارچههای گلگون را لمس میکنند.
زندهباد موبایل
موبایلها اگر همدم مطلق روزهای کرونایی مردم نباشد ابزار سرگرمی و دلخوشیشان که است. مرد جوان این جملهها را میگوید و سرش توی موبایلی میرود که دل و رودهاش روی میز پخش است.
سر مرد نه آنقدر خلوت است که مگس بپراند و نه آن قدر شلوغ است که به هیچ کاری نرسد. مغازه پرزرق و برق فروش و تعمیر موبایل او در یکی از خیابانهای فرعی پیروزی است و چند نفری از پیادهرو به داخلش زل زدهاند. این مغازه از هفته دوم نوروز هر روز باز است و استدلال این مرد جوان برای باز بودن همان دو جمله اول است؛ موبایلها اگر همدم مطلق روزهای کرونایی مردم نباشد ابزار سرگرمی و دلخوشیشان که هست.او میپرسد راستی اگر ما تعطیل باشیم، وقتی موبایلی خراب شود مردم چه کنند؟ او غیرضروری بودن شغلش را اصلا قبول ندارد.
هنر برتر از سلامت آمد پدید
کلافهای کاموا از پشت شیشه شلوغ مغازه خرازی به رهگذران چشمک میزند و دو زن پشت در مغازه ظاهرا توی صف ایستادهاند. پلاستیک کلفت سردر مغازه که حائلی است میان درون و بیرون، مقابل زنها سد شده و آنها صبورانه به انتظار نشستهاند. یکیشان دو کاموای یوموش میخواهد و دیگری سوزن مخصوص دوخت بافتنی. یکی میداند این مغازه نباید باز باشد و دیگری با این که شنیده خرازی جزو شغلهای غیرضروری است ولی میگوید اگر کاموا و میل و قلاب نبود این روزها دق میکرد و آن دیگری که یوموش میخواهد، تایید میکند اگر عروسکی که در مدت خانهنشینی بافته است، نبود حتما کارش به قرصهای آرامبخش میکشید.
مغازهدار سفارش مشتریها را داخل نایلون میگذارد و از لای پلاستیک سر در مغازه به دستشان می دهد و زنها میپیچند به سمت خیابان 17 شهریور.
خانهای برای کرونا
یکی دوتا نیستند که دلمان خوش باشد، به تعداد انگشتان دستاند و تخلف اگر میکنند عدهای قلیل هستند. مایهاش کمی چرخیدن در خیابانهای شهر و تماشای مغازههاست تا مشاوران املاکی که مغازه را باز کردهاند میان ردیف کرکرههای پایین، بزنند توی ذوق.
دو مغازه تقریبا 50 متر با هم فاصله دارند و درخیابان شکوفه هر دو نشستهاند پشت میز و لابد میخواهند معاملهای جوش دهند. یکی البته مگس میپراند و دیگری دو نفر مشتری دارد؛ مشتری برای چه؟ برای کجا؟ مگر کرونا به کسی مجال اثاثکشی میدهد؟
پیرمرد بنگاهدار که خانهنشینی خستهاش کرده و از بیکاری به یاس رسیده، دفترش را ورق میزند و وضعیت خانهها را دانه دانه شرح میدهد. مشتری یک زوج جوانند و قیمتهای رهن و اجاره را که میشنوند شانه بالا میاندازند و مایوسانه به هم خیره میشوند.
کلههای کزخورده کرونایی
بوی موی کزخورده گوسفند، آغشته به بوی چربی و گوشت پختهشده از فاصله دور به مشام میرسد. بویی که تمام این کوچه را برداشته، اما به نظر هنوز به شامه مسوولان ستاد مبارزه با کرونا نرسیدهاست. اینجا یک طباخی است در شمال تهران که از اولین روز شیوع کرونا تا امروز هیچ وقت چراغهایش خاموش نشده است. البته صاحب طباخی چند روزی که از پلمب شدن مغازهاش به دلیل فعالیت غیرمجاز در روزهای کرونایی میترسید، با کرکره پایین و پشت درهای بسته کار میکرد، اما بعد که فهمید خبری از این حرفها نیست و دولت نیز رفته رفته به فکر بازگشایی مشاغل افتادهاست، او هم کرکره مغازهاش را مثل خیلیهای دیگر بالا کشید و به صورت کاملا عادی به کسبوکارش ادامه میدهد.
جالب این که در این طباخی نه فقط کارکنان آن چندان به مسائل بهداشتی پایبند نیستند و حتی برخی از آنها یک دستکش ساده نیز به دست ندارند، بلکه خود مردم نیز آنچنان این مسائل را جدی نمیگیرند و برخی از شستن دستها پیش از خوردن غذا نیز دریغ میورزند. معلوم نیست با این بیتوجهی مردم و کارکنان این مغازه و البته تمایل دولت به عادی شدن هرچه زودتر اوضاع، کرونا چطور از کشور ما رخت برخواهدبست.
کام گرفتن از دود کرونایی
قهوهخانهها حتی در حالت عادی هم مراکزی شلوغ و آلوده هستند که بستر انتقال هر ویروسی در آنها بسیار مهیاست. حال در شرایط همهگیری ویروس کرونا که میتواند به راحتی از فردی به فرد دیگر سرایت کند، این مراکز بدون شک جزو پرخطرترینها محسوب میشود و قطعا برای رعایت ضوابط بهداشتی باید از فعالیتشان جلوگیری شود. دستور رسمی ستاد ملی مدیریت کرونا نیز همین تاکید بر بسته بودن قهوهخانههاست، اما آنچه در سطح شهر مشاهده میشود، خلاف این دستور است. این روزها بسیاری از قهوهخانههای معروف مرکز شهر تهران، مثل خیلی از مراکز دیگر عرضه قلیان در پایتخت همچنان پشت درهای بسته کار میکند.البته ورود به این قهوهخانه و استفاده از خدمات آن منوط به داشتن آشنایی قبلی با کارکنان این محل و شناخته شدن تصویر مشتری در دوربینهای مداربسته پشت در قهوهخانه است. یعنی فقط افرادی که اینجا اصطلاحا پاتوق همیشگیشان است، در روزهای کرونایی نیز میتوانند برای قلیان کشیدن وارد شوند. تعداد این افراد البته کم نیست و با وجود همهگیری کرونا در شهر، همچنان کارکنان این قهوهخانه همه بعد از ظهرها به تعداد زیادی مشتری قلیان میدهند.
کرونا پلاستیکی
مغازه بزرگ است و پر از جنس، انواع و اقسام چیزهای پلاستیکی از رنده تا کیسه زباله و گیره لباس، از آن مغازهها که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد دارد و مشتری معمولا دست خالی برنمیگردد.
چه کسی میداند، شاید ویروس کرونا دارد میان این همه جنس قدم میزند و در چند تا قفسه جاخوش کرده و در کمین است. زنی یک اسکاچ برمیدارد، بعد پشیمان میشود و آن را سرجایش میگذارد. ولی دوباره یک سفره چهارنفره برمیدارد، براندازش میکند، گُلش را میپسندد و برش میدارد. مردی پشت سر اوست، جلوی قفسه اسکاچ، او هم چندتایی را دست میزند و یکی را برمیدارد، همان اسکاچ صورتی که زن برداشت و نخواست. مغازهدار حواسش به قمریهایی است که در پیادهروی خیابان مجاهدین اسلام دارند دانه بر میچینند. حواس او به فاصله مشتریها از هم نیست.
فلافلهای کرونایی
اینجا نه کسی برایش مهم است که دو ماه است کرونا کشور را فراگرفته و نه کسی توجه میکند که هفته گذشته ستاد ملی مدیریت کرونا اطلاعیهای صادر کرد که فعالیت مراکز عرضه غذای گرم در تهران حداقل باید تا 30 فروردین متوقف بماند و بعد از آن هم باید فقط غذای بیرونبر عرضه کنند. در این فلافلفروشی جنوب شهر، کاسب به فکر درآمد خود است و مشتری نیز به فکر شکم خود. مردم بدون ترس از کرونا کاهو و کلم و گوجه و خیارشور را در نانهای ساندویچی خود میگذارند و مغازهدار نیز بدون هیچ مشکلی همچنان با روغنهای نیمسوخته قرصهای فلافل را سرخ میکند. جالبترین صحنه آن است که همه مشتریهای این فلافلفروشی دستکش به دست دارند و بیشترشان نیز ماسک به صورت زدهاند. البته آنها فعلا ماسکهای خود را تا گردن پایین دادهاند و کیپ تا کیپ هم ایستادهاند و فلافل خود را گاز میزنند. نکته دیگر آن که در این مغازه نه کرکره نیمهپایین است و نه چراغها خاموش و صاحب مغازه نیز میگوید که از پایان تعطیلات نوروز تا امروز بدون هیچ ترسی طبق روال عادی مغازه خود را باز کردهاست.
دسته بازی در دستان کرونا
سر و صدای کودکان و نوجوانان از داخل به گوش میرسد و نور چراغها و تلویزیونهای روشن از پشت شیشههای مغازه کاملا مشخص شد.
صاحب این گیمنت که میگوید در روزهای شیوع کرونا فقط سه روز مغازهاش را به خاطر ایام عید بسته بود، توضیح میدهد همچنان از حوالی غروب آفتاب تا ساعت 11 شب، مغازهاش پر از مشتری میشود.
این مرکز عرضه بازیهای رایانهای در شرق تهران واقع شدهاست و مالک آن تاکید دارد از اولین روزهای شیوع کرونا تا کنون هیچ تذکری برای بستن واحد صنفی خود دریافت نکردهاست. اما نکته اینجاست که گیمنتها جزو مشاغل پرخطر در فهرست اعلامشده از سوی ستاد ملی مدیریت کرونا محسوب میشوند و براساس دستور رسمی حتی فعالیت آنها بعد از 30 فروردین نیز مجاز نیست.
با این حال، این گیمنت و بسیاری از دیگر مراکز عرضه بازیهای رایانهای همچون روال عادی به فعالیت خود ادامه میدهند و صرفا برخی از گردانندگان این مراکز براساس وجدان انسانی خود، نکاتی مثل فاصلهگذاری بین افراد و استفاده از دستکش، ماسک، الکل و ضدعفونی را جدی گرفتهاند.
گشت و گذار میان پیچ و مهره
میدان زیبای حسن آباد تهران ازآن میدانهای نوستالژیک شهر است که ابزارفروشیها سخت در آغوشش گرفتهاند. کرکرههای پایین در روزهای کرونایی حسن آباد کم نیست ولی کرکرههای بالا هم زیاد است و ابزارها از ریز تا درشت دست به دست میشوند.البته نه فقط حسن آباد که در بقیه شهر، درخیابانهای اصلی و فرعی و در مغازههای محلی، ابزار فروشها روزهای کسادی ندارند. در یکی از فرعیهای خیابان کرمان پیرمردی یک دستگیره و چند مهره خریده و مردی هم برای خرید انبر قفلی توی صف ایستاده. پیرمرد میگوید اگر این مغازه باز نبود کابینت خانهام بی دستگیره میماند و مرد توی صف هم میگوید مغزی شیر دستشویی خراب شده و تا انبر نباشد نمیشود تعویض اش کرد. مغازه دار خوشحال است که کار خلقا... را راه انداخته است.