بچه که بودم گاهی به دیدن یکی از اقوام میرفتیم که ساکن یکی از روستاهای نیشابور بود. خانمی محجوب و صبور که ما صدایش میکردیم خاله. ما را میبرد در اتاق مهمان خانهاش که دور تا دورش پشتی گذاشته بود که رویهاش گلدوزی بود با طرحهایی که شبیه نقاشی بچهها بود. پردهها هم همینگونه بود. یکی از تفریحاتم این بود که به این نقاشیهای گلدوزی شده نگاه کنم و در ذهنم برایشان داستان بسازم. این خاله یک عادت دیگر هم داشت هر وقت از اتاق مهمان بیرون میرفت و برمیگشت، سلام میداد و من متعجب که چرا او سلامش را تکرار میکند، نامش را گذاشته بودم «خاله؛ سلام سلامی...» حالا احمد مدقق، نویسندهای که اصالتا افغانستانی است، اما در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، میگوید در افغانستان تکرار سلام یکی از آداب زیستن است و کسی از آن تعجب نمیکند. اگر فردی در یک ساعت مثلا 10 بار هم از اتاق یا مکانی خارج شود و دوباره برگردد سلام میدهد و دیگران هم جوابش را میدهند و هیچکس خسته یا کلافه نمیشود.
دیروز که به مدقق تلفن کردم روز جهانی سلام بود. حوزه کاری او در ادبیات و داستان کودک و نوجوان است، اما برای بزرگسالان هم داستان مینویسد. اولین رمان بلند او بهنام آوازهای روسی در یازدهمین جایزه ادبی جلال تحسین شد. مدقق سال 64 در قم به دنیا آمده و بزرگ شده، اما اینگونه نیست که با آداب و چگونگی زیست مردم افغانستان بیگانه باشد و آنها را نشناسد.
واژهای برای گسترش مهر
برای موضوع سلام سراغ این نویسنده رفتم، چون زیستن در دو اقلیم و جغرافیا را تجربه کرده، سرزمینهایی نزدیک بههم که از یکدیگر تاثیر میگیرند. ایران و افغانستان؛ دو کشور که قرنهاست با هم بدهبستانهای زیادی دارند و زمانی افغانستان به ایران تعلق داشته. سراغ مدقق رفتم، چون یکی از دلایلی که جهانیان را بر آن داشته تا روزی را بهنام روز جهانی «سلام» در تقویم به ثبت برسانند از بین بردن مرزهای بین قومیتها و نژادهاست به دور از هر خشونتی، برای گسترش مهر و دوستی بین آدمهای همه کره زمین.
مدقق درباره سلام میگوید: به نظرم بهترین کلمهای است که میتواند همه مرزها را از بین ببرد و صلح و صفا ایجاد کند. در قرآن در سورهها و آیات مختلفی تاکید شده که سلام، کلام بهشتیان است. اهالی بهشت در استقبال از یکدیگر بههم سلام میدهند. خداوند در قرآن وقتی به نیکیها و خوبیها و بشارت به سلامت اشاره میکند از واژه سلام استفاده میکند: در سوره قدر درباب یکی از بهترین شبهای سال میگوید: «سَلامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» و هر زمان که از پیامبران گذشته یاد میکند به آنها سلام میدهد: «سلام علی موسی و هارون...». قبل از این که جهانیان به عمق و تاثیر سلام در روابط بین انسانی پی برده باشند و روی آن کار کنند و آن را به مهارتی برای زندگی بهتر روی کره زمین تبدیل کنند، دین اسلام درباره آن بسیار گفته و تاکیدات زیادی روی آن داشته و دارد. در احادیث تاکید شده که سلام مستحب است و جواب سلام واجب. شاید به این دلیل که سلام و پاسخ آن میتواند درهای گفتوگو و مراودات سالم و ایمن را باز کند.
سلام و احساس امنیت
مدقق میگوید: من در مراوداتم در اولین قدم به طرف مقابل سلام میدهم و در ادامه از روی جوابی که او به من میدهد متوجه میشوم باید با او چگونه رفتار کنم یا توقع چگونه رفتار و گفتاری را از او داشته باشم. با نوع جواب سلام است که یا احساس امنیت میکنم یا نمیکنم. به گفتوگو ادامه میدهم یا نمیدهم. امنیتی که از سلام میگیرم برایم خیلی مهم است.
به مدقق میگویم بیشتر آدمها سلام میدهند تا اول ادب و نزاکت خود را نشان دهند و اینکه اعلام آمادگی کنند برای برقراری ارتباط، اما شما روی کلمه امنیت تاکید دارید. دلیل خاصی دارد؟میگوید: نمیدانم. شاید به این دلیل که اصالتا افغانستانی هستم و پدر و مادرم متعلق به سرزمینیاندکه امنیت در آن کم است. ما ذاتا در پی امنیت هستیم. در افغانستان جان مردم در خطر است و شاید شنیدن کلمه سلام، نوید سلامت و امنیت بدهد و آدمی که سلام داده و منتظر جواب است، دوست است نه دشمن. در ایران خطر جانی ما را تهدید نمیکند اما من از نظر روانی به دنبال امنیت هستم. اهل نوشتنم و روایت. برای همین لحن برایم بسیار مهم است. اگر از روی لحن کسی حتی وقتی جواب سلامم را میدهد متوجه شوم احساس خوبی نسبت به من ندارد یا تمایل ندارد صحبت ادامه پیدا کند، ساکت میشوم.
بعد از سلام چه بگوییم؟سلام برای باز کردن راه یک ارتباط دو طرفه است. اگر طرف مقابل سلام را با حس و حال مورد قبول شما نداد، شما اما میتوانید با لحنی بهتر و خوشتر صحبت را ادامه بدهید. مگر نه این است که سلام برای آغاز گفتوگوست و این که روانشناسان روی این موضوع و مهارت کار میکنند که بعد از سلام چه بگوییم و چه رفتاری نشان دهیم تا دوستیها و مراودات بهتر و سالمتر شود؟
میگوید: این مهارتی است که این روزها زیاد روی آن کار میشود، اما خصلتهای فردی را نمیتوان نادیده گرفت. من معمولا آدمی نیستم که باب صحبت و مراوده را باز کنم. منتظر میمانم دیگران آغازگر باشند که در این مسیر گاهی موفق میشوم دوستان جدیدی پیدا کنم گاهی هم نمیشوم.
میگویم: فرزند دارید. آیا تصمیم ندارید این مهارت را به او یاد بدهید که بعد از سلام آغازگر رابطه و صحبت و مراوده باشد که میگوید: راستش تا به حال به این نکته فکر نکرده بودم که باید این مهارت را به بچهها آموخت. هر چند الان مدارس و مهدهایکودک روی روابط و چگونگی مدیریت آن بیشتر از خانوادهها کار میکنند و بچهها با فضاهای مختلفی مواجه میشوند که حتما با دنیایی که ما تجربه کردهایم متفاوت است، اما من هم به عنوان پدر باید روی این موضوع حساس باشم و تعالیمی را به فرزندم بدهم.
کلمه عمیق
به مدقق میگویم، یکی دیگر از کارکردهای سلام، ایجاد حس و حال خوب در آدمهاست، اما به نظرتان چرا ما مثلا از سلام دادنهای مکرر و پی در پی گویندههای رادیو بهخصوص در برنامههای صبحگاهی حس خوبی دریافت نمیکنیم؟این نویسنده میگوید: چون تقلبی است،چون تظاهر است. آدمها قبل از بیان و کلمه، احساس را به یکدیگر منتقل میکنند و حس آدمها آنقدر قوی است که خیلی زود منتقل میشود. برخی آدمها - این آدم میتواند گوینده رادیو یا مجری تلویزیون هم باشد - دلشان صاف است، گره و کینه ندارد، شفاف است. همه اینها در همان اولین کلمه که سلام است به ما منتقل میشود. متوجه میشویم تظاهر یا اجباری در آن نیست. اما برخی درونشان زلال نیست، تظاهر میکنند، مثلا به جمعی وارد میشوند با صدای بلند میگویند: سلام سلام... اما لحن و حسشان نشان میدهد سلامشان خالص نیست، تظاهر است یا حتی اجبار. برخی چنان سلامشان عمیق و رسا و در عین حال سرشار از حس خوب است که با همین کلمه به مخاطب میگوید به من اعتماد کن، من به تو صدمهای نمیزنم. من با تو دوست هستم و برای صحبت و گفتوشنود کنارت قرار گرفتهام. افغانستانیها روی کلمه سلام خیلی تاکید دارند. برای همین آن را غلیظ ادا میکنند. بیشترشان میگویند: سلامعلیکم...چون باورشان این است که «سلام» نشاندهنده درون و برون آدمهاست. با همین یک کلمه میتوان آدمها و حدودی که برایت مشخص میکنند را شناخت.