در روزهای پرتنش بعد از انتخابات 88 برخی چهرههای سیاسی به دیدار دو نامزد معترض انتخابات رفتند و با آنها درباره مسائل مربوط به انتخابات گفتوگو كردند. حجت الاسلام سید مهدی خاموشی از جمله كسانی است كه روایت شنیدنی در این باره دارد.
خاموشی در مجموع دو دیدار با موسوی و یك دیدار با مهدی كروبی داشت و خاطرهای كه در زیر میآید مشروح دیدار دوم او با موسوی است:
قبل از دیدار، دوستان به من گفتند شما با او صحبت كن و بگو نباید این قدر در بیرون اطلاعیه و تظاهرات و ... داشته باشی. اعتراض كن اما باید آرام و طبق قانون عمل كنی. رفتم پیش ایشان. این بار مهندس موسوی خیلی به هم ریخته بود. اضطرابش بیشتر شده بود. گفت آقای خاموشی دارند مردم را میكشند. بعد حوادث روز دوشنبه 25 خرداد را مثال زد و گفت این چه وضعیتی است؟ گفتم: آقای موسوی، شما سردوشی دادهاید. میدانید كه به سرباز میگویند اسلحهات، در حكم ناموس تو است! اگر جانت هم گرفته شد، كسی نباید آن را از تو بگیرد. درست است؟ گفت: بله. گفتم: آقای موسوی! در غبار فتنه، نیروی امنیتی و انتظامی چه باید بكند؟ بایستد و تماشا کرده یا از قانون دفاع كنند؟ مگر به شما نمیگویند از مسیر قانون اعتراض خودتان را دنبال كنید، گفت: بله، ولی مهم این است كه چگونه رسیدگی كنند. گفتم: بالاخره چه كار كنیم؟ دور و تسلسل كه نمیشود. یكجایی باید كار به قانون ختم شود. اگر از شورای نگهبان بگذریم،چه كسی رسیدگی كند؟ عقل جمعی؟ نتیجه عقل جمعی شما همین بساطی است كه كف خیابان درست كردهاید. این را بدانید، روشن كردن شعله آتش، یك كبریت بیشتر لازم ندارد، اما خاموش كردنش به این سادگی نخواهد بود. گفت: قبول دارم. گفتم: قبول دارید كه نظام سلطه و استكبار حركت شما را پسندیده؟ بی.بی.سی و وی. او.ای دارند از شما تعریف میكنند. گفت: بله این را فهمیدهام. گفتم: خب چرا تبری نمیكنید از آنها؟ مگر نگفتید من با اینها خط قرمز دارم؟ گفت: من از آنها جدا هستم، ولی آنها دارند سوءاستفاده میكنند. گفتم: این حرف شما خوب است، همین را از قول شما بگویم؟ گفت: بگذار ببینیم چه میشود!
گفتم: فكر میكنم دیگر نتوانیم با هم صحبت كنیم ولی شما خودتان در این مملكت مسؤول بودید. كشور قانون دارد. ضابطه دارد. این سیستم به رهبری ختم میشود. مشروعیت دولت هم به تنفیذ رهبری است . آقا بر اوضاع مسلط است و كار را ادامه میدهد. اگر شما فكر میكنید غیر از این راه دیگری هست، بفرمایید. اصلا بروید در دادگاه بینالمللی شكایت كنید! آنجا به نفع نظام كه شما جزو آن هستید حكم میدهند؟ دیگر بلند شدم. ایشان گفت: یعنی این آخرین دیدار ما است؟ گفتم: نمیدانم ولی انگار ضرورتی ندارد. چون ما هر چه با شما صحبت میكنیم باز سر جای اولمان هستیم و تكان نمیخوریم. بعد گفتم: من شما را دارای سابقه انقلابی میدانم، به نظر نمیرسد این كارهای شما به نفع انقلاب باشد. همان جا گفتم: یادتان هست نزدیك انتخابات، دم آسانسور به من گفتید شرعا و قانونا تابع رهبری هستم؟ آقای موسوی سكوت كرد.