ماجرای اشکهای پدر
مصطفی رحماندوست چهره نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان متولد 1329 در شهر همدان است. او را میتوان پدر شعر کودک ایران دانست. تلاشهای فراوان و قابلتقدیر رحماندوست برای رشد ادبیات کودک و نوجوان در ایران سبب شده که امروز یکی از صاحبنظرترین افراد در حیطه ادبیات کودک و نوجوان باشد. او شاعر، نویسنده و مترجم کتابهای کودک و نوجوان است و شعر مشهور او «صد دانه یاقوت» که بیش از سه نسل از کودکان و نوجوانان ایرانزمین با آن خاطره دارند، از سرودههای اوست.
مصطفی رحماندوست از زمانی که کودک بود و تقریبا 11 سال داشت متوجه شد که استعداد درخشانی در شعرگفتن دارد. او در کودکی اشعار مثنوی مولوی را حفظ کرده بود. شعرهایی که مادرش گاهی برای او زمزمه میکرد. رحماندوست درباره کودکی خود میگوید: «پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش درمیآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمههای سیاهی که بر کاغذ دیوان صامت و قمری نقش بسته چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.»
همین موضوع باعث شد تا رحماندوست برای یادگیری خواندن و نوشتن شتاب کند و شعرهای دیوان شعرا را بخواند. در مدرسه حافظ میخواند و سعی میکرد اشعار این شاعر بزرگ را حفظ کند. بعد از گذراندن دوره ابتدایی او وارد دبیرستان شد و در رشته علوم انسانی که در آن زمان نام رشته ادبی داشت تحصیل کرد. مصطفی رحماندوست در دوره دبیرستان هم فرد کتابخوانی بود. او در مصاحبهای درباره کتابخانه دبیرستان ابنسینا که در آن درس میخواند گفت: «کتابخانه خوبی داشت، اما بهسختی میتوانستم از آنجا کتاب بگیرم، بسیاری از کتابهای آنجا را خواندم. کمبودها را هم با کرایه کردن کتاب و مطالعه سریع آن جبران میکردم. شبی یک ریال کرایه کتاب میدادم. خلاصه بعضی از کتابها را هم از بچههای اهل کتاب میشنیدم تا کرایه کمتری بپردازم».
رحماندوست همچنین در مصاحبهای دیگر گفته است که اولین نوشتهاش زمانی چاپ شد که دانشآموز دبیرستان بود و تا مدتها به نوشتن برای بزرگسالان ادامه میداد تا این که در اواخر دوره دانشجویی با ادبیات کودک و نوجوان آشنا شد و تصمیم گرفت شاعر شعرهای کودکانه باشد.