با صادق كرمیار درباره فیلم سینمایی «نامیرا» كه قرار است با همكاری هیئات مذهبی ساخته شود
سینمای امروز نارفیق است
شمرده حرف میزند، حواسش به كلمهها هست، وقتی نویسنده باشی و سالها هم سابقه كار مطبوعاتی در كارنامه فعالیت هایت داشته باشی، طبعا نشستن دو طرف ماجرا را تجربه كردهای و میتوانی خوب شرایط را مدیریت كنی. صادق كرمیار نویسنده است، روزی روزگاری نه چندان دور روزنامه نگاری را تجربه كرده؛ یعنی هم در جایگاه امروز ما بهعنوان مصاحبه كننده نشسته و هم آن طرف میز بهعنوان نویسنده و كارگردان سریالهای تلویزیونی در جایگاه مصاحبه شونده نشسته و پاسخ داده است. خب... فكر كنم همین چند سطر نشان بدهد حرف زدن و بحث كردن با او كار راحتی نیست و هر چند بسیار ظریف و صمیمی اما چالشهای خاص خودش را دارد. او این روزها دست به كار شده تا با همكاری و پیشنهاد هیأت مذهبی بر اساس رمان «نامیرا» از كتابهای موفق خودش فیلم سینمایی درباره امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بسازد. با او درباره این تصمیم خاص والبته جذاب گفتوگو كردیم، درباره سینما از دهه 60 تا 90، سختیهای ساخت آثار مذهبی و... مفصل حرف زدیم. میتوانید در ادامه این مصاحبه را بخوانید و البته در ستون همین صفحه هم نتایج گپ و گفتمان با او درباره
كتاب هایش را بهطور اجمالی بخوانید.
این روزها مشغول چه كاری هستید؟
مینویسم، نوشتن كار من است، كار دیگری بلد نیستم.
اما شنیدهایم در حال برنامهریزی برای ساخت فیلم سینمایی با كمك هیئات مذهبی هستید.
بله. همینطور است.
چه شد كه تصمیم گرفتید فیلم را با این شیوه بسازید؟
من تصمیم نگرفتم. مدت زیادی بود كه پیگیری میكردم تا بتوانم بودجه بگیرم و براساس رمان «نامیرا»یم كه موضوعش با امام حسین(ع) مرتبط است، فیلمی بسازم، هیچ جا به من كمك نكرد و در نهایت هم كار را رها كردم، تا اینكه یكی از دوستانی كه سمت خیابان مولوی و باغ فیض هیات دارند، نزد من آمد و خواست فیلم را با پول هیات بسازیم. من هم دیدم فكر بسیار خوبی است و استقبال كردم. با خودم گفتم كار هیات است، امضا و دستور كسی را لازم ندارد و كسانی هم پیشنهادش را مطرح كرده اند كه نیتشان خوب است. اگر شرایط فراهم شد و این اتفاق افتاد كه بهتر اگر نه هم من و آنهایی كه با نیت پاك وارد موضوع شداند، تلاش خودمان را كردهایم. روبهرو شدن با كسانی كه دنبال چیزی جز امام حسین(ع) نیستند اتفاق ارزشمندی است، چون میبینیم كه رفته رفته امام حسین(ع) به دكانی برای بعضیها بدل شده است.
تا الان چقدر بودجه جمعآوری شده است؟
بیش از یك میلیارد.
و این مبلغ برای ساختن یك فیلم آپارتمانی كفایت میكند. فیلم شما لوكیشنها و فضاهای متفاوتی دارد و طبعا هزینهای به مراتب بیشتر خواهد داشت.
دقیقا همینطور است. من هم به این دوستان گفتم كه بودجه باید كامل و در شأن موضوع فراهم شود. یا باید این فیلم با شرایط خوب را بسازم و یا كلا موضوع را فراموش كنم. این دوستان هم در حال جمعآوری نذورات فرهنگی دیگر هیاتها هستند تا بتوانند بودجه را تامین كنند.
اگر اینكار به سرانجام برسد، اتفاق جالبی خواهد شد كه هم میتوان آن را عجیب و آوانگارد دانست و هم از جنبهای دیگر نگاهش كرد و گفت كار كردن برای امام حسین(ع) به شیوه قدمای ما كه شخصا و بدون حمایت دولت ها برای امام حسین(ع) كار میكردهاند، شبیه است.
امیدوارم به نتیجه برسد و امید خدا یك كار كاملا مردمی را رقم بزنیم. كاری كه بانیانش آنهایی باشند كه اهل سینهزنی و سوگواری و امام حسینی واقعی هستند.
با این اوصاف كار به چه مرحلهای رسیده است؟
دوستان مشغول كار خود برای جمعآوری بودجه مورد نیاز فیلم هستند و من هم در حال بازنویسی فیلمنامه هستم و در این مرحله نگاه تولیدی و تصویری خودم را به آن میافزایم و جذابیتهای بصری اش را بررسی میكنم. چون فیلم مخاطبانی متفاوت و از طیفهای مختلف خواهد داشت و به همین دلیل هم باید در پیش بردن آن حتی در ظرایف دقت نظر خاصی داشت.
و مراحل بعدی از چه زمانی آغاز میشود؟
نگارش فیلمنامه در همین ماه به پایان میرسد و از بهمن ماه وارد مرحله پیش تولید خواهیم شد. اینكه مجوزهای لازم را بگیریم و شروع كنیم به عقد قراردادها و... .
از عوامل اصلی فیلم كسی را هم انتخاب كردهاید؟
عوامل پشت صحنه را در ذهنم چیده ام و به نظرم چهار ماهی را درگیر پیش تولید باشیم و فیلم را اواخر خرداد كلید بزنیم. زمان خوبی است برای شروع كار، البته این برنامه ریزی كلی ماست، حالا اگر به ما مجوز ندهند و اتفاق دیگری بیفتد، موضوعی است كه دست ما نیست. ما داریم تلاش میكنیم بدون اینكه باری روی دوش بانك یا سینما یا دولت بگذاریم، كارمان را پیش ببریم و امیدوارم كه بشود و بتوانیم...
موضوع «نامیرا» در ادامه ارزشهایی است كه در كارهای فرهنگی در كشور دنبال میشود. چرا باید در كمك گرفتن برای ساخت فیلم با این همه مشكل مواجه شوید؟
اگر كسی بخواهد درباره عاشورا كار كند، با مانع روبهرو میشود. در سالهای گذشته هم دیدهایم كسانی وارد این عرصه شدند كه یا اجازه ساخت فیلم به آنها داده نشد، یا منصرفشان كردند یا فیلم ساخته شد و فرصت اكران پیدا نكرد. من دلایل این اتفاقات را نمیدانم، تصور كنید در كشورهای اروپایی و آمریكا با شخصیتهایی كه قصد ترویج منش و رفتار افكار آنها در جامعه را دارند چه برخوردی میكنند و ما چه برخوردی داریم. در این كشورهای غربی از ساخت فیلم سینمایی و سریال گرفته تا انیمیشن برای بچهها همهوهمه دست به دست هم میدهد تا آن شخصیت را بشناساند و ترویج كند. اینها یعنی بودجهای خاص برای این كارها در نظر گرفته میشود تا الگوهای مورد نیاز را برای جامعه تعریف كنند. آن وقت در كشور ما تلاشی كه در كار نیست هیچ، موانعی هم وجود دارد كه آدم را از ادامه كار منصرف كند.
با توجه به تصمیم خاصتان برای ساختن فیلم سینمایی «نامیرا» این روزها گفتوگوهای متعددی با رسانهها داشته و از روند سینمای كشور در دهه 90 انتقادهای فراوانی كرده و آنها را با فیلمهای سینمایی دهه 40 مقایسه كردهاید. لطفا جزئی تر درباره این موضوع توضیح دهید و بگویید بین آثار سینمای ایران در این دو دهه چه شباهتهایی وجود دارد؟
به لحاظ مضمون هیچ شباهتی بین اینها نمیبینم و كاش سینمای این دو دهه با هم شباهتهایی داشت! فیلمفارسیهای دهه40و 50 با همه انتقاداتی كه نسبت به آنها داریم چیزهایی را ترویج میكردند كه برای جامعه مفید بود. رفاقت، مردانگی و صفات دیگری كه این فیلمها ترویج میكردند به درد جامعه آن روز میخورد و فضای ذهنی مردم را تلطیف هم میكرد. به مردم میگفت بر عهدتان پایدار بمانید و پای حرفتان بایستید و ... هر چند اینها را با فرم خاص خودش میگفت كه مورد تایید ما نیست، اما این وجه مثبت را داشت. حالا امروز در سینمای دهه 90 ما چه داریم؟ ما در سینمای دهه 90 دچار انحطاط هستیم. سینمای امروز ما از جنایت و خیانت و نارفیقی حرف میزند.
اینها به نسل بعدی منتقل میشود و بر فكر و ذهن آنها تاثیر میگذارد. در فیلمهای امروز میبینیم خیلی از مضامین مثبت و صفات اخلاقی و اجتماعی و فردی تحقیر میشود. مثل همین مردانگی و آدم خوب بودن و .... ما با سینمایی روبه رو شدیم كه شرافت در آن تحقیر و تمسخر میشود. این موارد به نسل جوانی كه دارند فیلمها را میبینند، آسیب میزند به همین دلیل میگویم كاش فیلمسازهای ما بنشینند و فیلمفارسی ببینند.
این حرفها را بهطور خصوصی به دوستان سینماگر گفتهاید؟
در بحثها و جلسات خصوصی و رفاقتی بارها مطرح شده و گفتهایم، اما بهرهبرداریهای مادی از سینما نمیگذارد آنطور كه باید پیش برویم.
و نتیجه این است كه مدیریت فرهنگی جامعه هم به سینما اعتراض میكند و به جایی نمیرسد.
متاسفانه این سالها مدیریت فرهنگی با بخشنامه انجام شده و به همین علت هم فایدهای برایمان نداشته است. حداقلش این است كه ما در تجربه سالیان گذشته از دهه 60 تا امروز كه فارابی شكل گرفت و آقای محمد بهشتی مدیریت كلان سینما را به عهده داشتند، این موضوع را تجربه كرده ایم. به خاطر دارم آن زمان، سیاست اصلی سینمای ما مبنی بر هدایت و حمایت بود. میگفتند ما از سینماگران حمایت میكنیم و در عین حال آنها را هدایت میكنیم به سمت تعالی و رشد تا بتوانیم یك سینمای ارزشمند در شأن انقلاب و جمهوری اسلامی ایجاد كنیم.
البته آقای بهشتی در سینما مدیر موفقی نبود.
میخواهم همین را بگویم، این سیاست حمایت و هدایت اما راه به جایی نبرد. این موضوع خودش را زمانی خیلی خوب نشان داده كه زنده یاد سیفا... داد در دوره اصلاحات سكاندار مدیریت سینما شد و دست سینماگران را تقریبا باز گذشت تا هر كاری میخواهند بكنند و هر فیلمی میخواهند بسازند.
آن موقع دیدیم طنابی كه آقای بهشتی محكم نگه داشته بود، پاره شد و فیلمهایی كه از آن دوره ساخته شد همه به سمت ابتذال رفت. یعنی آن رشدی كه در سیستم حمایت و هدایت قرار بود اتفاق بیفتد وجواب بدهد، نتیجهای كاملا عكس داشت.
پس افراط دهه 60 ، تفریطهای دهه 80 را
رقم زد؟
بله و مسؤولان ماندند كه چطور شد یك مرتبه سینمای ما به این سمت آمد. علتش هم این بود كه در حمایتها اولین اتفاقی كه میافتد، شكل گیری ریاكاری است. یعنی سینماگران اگر اثری میساختند كه با ذائقه مدیریت آن دوره سینما همخوانی داشت، حمایت میشدند و این موضوع موجب شده بود آنها به سمت و سویی كه میخواهند نروند و بیفتند در مسیری كه بودجه و حمایت دارد، اما وقتی فرصت دیگری فراهم شود كاملا به سمت شرایطی متفاوت می روند. این تجربه نشان داد سیاست هدایت و حمایت جواب نداده است. بعد از دوره اصلاحات هم، سینما تقریبا رها شد و هر مدیر و معاونی هم رسید براساس سیاستهایی كه خودش داشت یك سری كارها را انجام میداد. یكی میگفت خانه سینما را ببندید، یكی دیگر با آن همكاری و همراهی میكرد و... .
همه اینها نشان میداد هیچ سیاست كلانی برای سینمای ما وجود ندارد. نه آنقدر آمادگی هست كه سینما را كاملا آزاد بگذارند هر كه هر چه دلش میخواهد بسازد و نه اینقدر توان فكری و شخصیتی دهه 60 وجود داشت كه بتوانند روی سینماگران تاثیر بگذارند. در نتیجه شرایط رها شد و رسیدیم به امروز.
در حال حاضر هم كه سیستم سرمایه برای سینما تصمیم میگیرد و محتوای آن را شكل میدهد. موافقید؟
در كل جهان سینما هنر- صنعت است و طبعا سرمایه در این صنعت حرف اول را میزند. پس این موضوع غیرعادی نیست، اما مدیریت ما شرایط را آنطور كه باید مدیریت نكرده است، اگر در دهه 60 تیمی كه سیاست هدایت و حمایت را داشتند به جای این سیاست تلاش میكردند تهیه كننده، صاحب تفكر و سرمایه تربیت كنند امروز چنین شرایطی نداشتیم. مدیران آن دوره روی كارگردانها سرمایهگذاری كردند، در حالی كه كارگردان زیر تیول سرمایه است.
در همه جهان سرمایه بر سینما حكومت میكند، در سینمای هالیوود هم سرمایه حاكم است و صاحب یك كمپانی بدون احتمال بازگشت سرمایه اش روی اسپیلبرگ هم سرمایهگذاری نمیكند. اما چرا سینمایشان هم به لحاظ سرمایه و هم تفكر جواب میدهد؟ تعارف نداریم و نمیتوانیم یك سری چیزها را ندیده بگیریم. تهیه كننده صاحب تفكر است.
شما میبینید در سینمای هالیوود حتی اگر فیلم احساسی هم میخواهند بسازد به بهترین شكل میسازند.
در هالیوود فیلم مذهبی هم كه میخواهند بسازند به بهترین شكل میسازند و باز علاوه بر اینكه مفاهیم مذهبی درآن هست مخاطب هم دارد، میفروشد و سرمایه را بازمی گرداند. این وجود تهیه كنندگان خوش فكر و اندیشمند است كه پشت سرمایه ایستادهاند و سینما را هدایت میكنند. این همان چیزی است كه نیاز ماست و نداریمش.