گفتوگو با دکترحبیبا... صادقی؛ نقاش و گرافیست
من هنوز در پی کشفم
بسما...الرحمن الرحیم
بای بسم ا...: قبول دارم بایسته بود سخن فروردینیمان با حبیبا... صادقی، نقاش، کاریکاتوریست و گرافیست خیلی مفرح و نشاطافزا باشد اما استاد سرشار از حس خودپژوهی بود انگار، زد به وادی اندیشه و هرچه کردیم کوتاه بیاید، شد همین فرازها که میخوانید پر است از راه و راهنمایی برای هنرمندی که خودش را میشناسد، تعهدش به فرهنگ و مردم و هنر اصیلش است و میتواند از این فرازها بسیار بیاموزد بهویژه که این هنرمند انقلابی و استاد دانشگاه با چنین تاکیدی سخنش را به فراز خداحافظیمان پیوند داد:
ببینین! حرفی که میزنیم نمیخوایم کسی رو نفی بکنیم یا شعار بدیم من دارم درباره خودم حرف میزنم بهعنوان یه آدم ناظرِ بالغ که داره خودش رو داوری میکنه.
زمانی کاظم چلیپا بوم نقاشی را عدم توصیفکرد، نگره شما؟
درباره فرمایش استاد، بنده بایدبگم نظرمون مشترکه.
حتی تفسیرتون از روایتها مشترکه؟
بله خیلی تقارنها درش هست.
رنگها تماشاگر روح و احساس شما هستند یا برعکسه؟
ما یه روایت آینگی داریم یعنی باید فرم و نقش و مصداق در فطرت و معرفت شما تجلی کردهباشه.
تا زمانی که در اندیشه و قلبتون نقشنشدهباشه؟
کار هنری میشه یک رفتار مجازی و پراتیک و کارکردگرایانه.
سپهر هنر؟
تجلیگاه روح خلاق انسانه.
گردشگاه این تجلی خلاقه؟
روح و باور و اندیشه انسان همچنین رابطه عقلی و معرفتی و عاشقانه در یک گردش ترکیب میشه و در بوم و رنگ تجلی میکنه.
جایگاه هنر معرفتپندار و اندیشهورز؟
یقینا تجلیگاهش ابتدا در قلب و روحه سپس شکل میگیره و در نقش ظاهر میشه.
ریشه این نگاه بیدار و معراجگونه که در معرفت و فکرت و دل آدمه؟
حاصل تجربیات و یافتههاست از شیری که خورده تا تربیتی که شده از عبادتش تا مهری که خدا بهعنوان یک حقیقت در وجودش گذاشته.
روحی که انگار کارکردگرا و ساده است؟
چون این روح با معرفت و بنیانهای عارفانه و عاشقانه و الهی پیوند پیدا نکرده.
از جلال و شکوه هنرمندانه چی میگین؟
خیلیها دلشون میخواد جهان را از پشت چشمان هنرمند ببینن.
و چشم هنرمند باید؟
یک آیینه زلال باشه پس روحش باید با مراقبه با معرفت عارفانه شکوفا بشه تا بتونه آینگیکنه.
عارفانه چه اندازه شکوفا شدین؟
از خدا میخوایم که این توفیق رو به ما بده.
چگونه میشه در این روند هنرورزانه شرکتکرد؟
بحث تربیته نان سالم پدر و شیر پاک مادر و دعای سحری و عباداتشون و روحیه تعالیخواهشون یه هدیهشونه به ما تا نام نیکشون رو در ساحت متعالیتری روایتکنیم تردید نکنین! اینها در شکلگیری این روایت در انسان بسیار موثره.
و حاصل اون معرفت و پاکیزگی دوران کودکی؟
در همه عمر تجلی پیدا میکنه و انسان این باور عاشقانه عارفانه و الهی رو مستمر در خودش بازتعریف میکنه.
پس سیر آفاق وانفسی که میگن همینه؟
یقینا در این اندیشه دینی با ارادتمون به ناموس عالم، خدای تعالی و نازنین عالم: پیامبر گرامی و اهلبیتشون و ارزشهای انقلاب اسلامی و تربیتی که از نیکان و فرزانگانی دریافت کردیم که ارزشهای الهی رو دنبال کردن و شاهد مقام و منزلتشون بودیم، اینها همون آینگی رو در قلب و معرفت نسل انقلاب تجلیداده.
درباره عرفای معاصر مانند حاجمحمدرضا الطافینشاط، شیخخیاط، امام راحل و شهدا؟
من به عنوان کمترین از این آینههای پاک و نورانی خیلیهاشون رو دیدهام که در من این دریافت و تفسیر و ویژگی که گفتیم باید تجلی پیداکردهباشه.
در محضر پاکان و عاشقان حقیقت الهی؟
انسان میتونه فرصت تعالیخواهی پیدا بکنه من در پی این کشفم نمیگم پیداکردم ولی سعیکردم در این مسیر باشم.
البته ما عرفان رو با اندیشههای صوفیانه یکی نمیکنیم!
معرفت قرآنی و علوی و اندیشه شیعه یعنی قرآن و عرفان و شناختی که نازنین عالم امامعلی دارن که تعبیر رحمانی و عاشقانه را از قرآن تجلی بخشیدن و در عرفایی مانند مولوی، ابنعربی، ابوسعیدابوالخیر، حافظ و سعدی در چهره خود حضرت امام راحل، خود مقام رهبری و شهدای ما تجلییافته.
یکی از جلوههای دین شریف و زیبای اسلام، باورهای عارفانه است در دوران پسامدرن و تجربههای جدید بشری چه کارکردی داره؟
یک بازخوانی و بازشناسی و جهانبینی توجیدی در قلب و قلم هنرمند ایجاد میشه و حاصل این مکاشفات رو در کارش منعکس میکنه در این تردید نکنین! اثر هنری، آینه تمامنمای باطن و وجود هر هنرمنده.
هنرمند که در معرض تابش اون بارقه و نور الهی قرار بگیره میتونه اون نور رو تجلی ببخشه.
من هم برای خودم که طالب این روایتم هم برای هنرمندهای عزیز کشورم آرزو میکنم از این کهکشان بینظیر اندیشههای عرفانی و قرآنی بهرهبگیرن و حاصل دریافتهاشون رو پاکنهاد و عاشقانه به مخاطب ارائه کنن.
شده در این فضای آکنده از هنر شریف عشق دوست داشتهباشین جای فلانی و بهمانی باشین؟
خیلیها! خیلی وقتها حسرت میخورم کاش در چهره یک گل تجلی کنم، در یک نت موسیقی، در روایت تاش رنگی کسیدیگر. حافظ و نظامی و ابوالخیر رو میخونم میبینم چه فاصله بعیدی میانِ نحوه درک و مراقبه اونها همچنین شیخ خیاط، خود امام و شهدا و رهبر انقلاب هست با کسانی که در اینجا نامحرماند.
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؟
دقیقا. نمایشگاه سال58 در مدرسه حکیمنظامی قم از نزدیک ایشان رو دیدم. اینچهره پاکنهاد و فارغ از سود و زیان و منفعت شخصی...
خدا رو فقط میشه در این شخصیتها، شهدا و عرفا دید.
تا تونستم و از من برآمد خیلی از این آدمهای مهم رو عاشقانه در دلم ستودم و محظوظ شدم از حقیقتی که در اونها بود. در محضرشون سعیکردم اونها رو به قلب و منش و روش زندگیام اضافهکنم.
یکی از ویژگیهایی که هنرمند موحد تعالیخواه بایدداشتهباشه؟
باور قرآنی، دینی و اندیشه عارفانه است با سلوکی که مراقبه و مکاشفه را در پی داشتهباشه.
هنرمند تا مراقبه و مکاشفه نکنه واقعا نمیتونه اثری با اون تعالیها بیافرینه؟
من به هرحال در جستوجوی این راهم. نمیدونم این حقیقت چقدر در من تجلی پیداکرده ولی از آرزوهامه.
شما و محضر این آیینههای خدانما؟
کبریتی هستم در قلمرو خورشید. گرچه سعیکردم این توجه و سنجش، باورم باشه و در اثرم بدرخشه و مرور بشه.
از ارزشهایی که هنرمندان انقلاب دنبال کردن؟
اون نگاهِ عزیز و ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب و حضرت امام(ره)، درکی به ما آموخت که هنرمند انقلاب دارای یک حس فراگیر و شجاعت و هویت باشه.
از کارهایی که سعیکردین دنبال کنین؟
تأسی از درسگفتارهای یاران انقلاب؛ چون ما نسلِ کتانی و برنو بودیم؛ نسلیکه با حداقلها ساخته با حداقلی در برابر ضدارزشها مقاومتمیکنه. البته من یکهزارم پدیدآورندگان این تفکر نیستم ولی بسیارعاشقانه ستودمش و خودم رو در مسیرش قراردادم.
شما و40سال خلق آثار هنری؟
فارغ از سود و زیانم دنبال مقام و منزلت نبودم. باورم بوده و هست شکرگزار تربیتی هستم که پدر و مادرم در اختیار من و خانوادهام قراردادند به اضافه ارزشهای انقلاب.
مهمترین ویژگی این قهرمانهای انقلاب که شما ستودهاید؟
هرکدومشون یه دایرهالمعارف هستن؛ یعنی خواندن پرونده معرفتی یک قهرمان انقلاب برای آدم به اندازه یکعمر برکت و رحمت میاره.
در مسیر انقلاب، باطنِ تعالیخواهِ مردانِ مردِ زیادی تجلیداشته نمونه برگزیده شما؟
عزیزِ نورچشمم سردارسلیمانی که با دست خالی و باوری که داشت فداکارانه پرونده داعش و ضدارزشها رو بست. انسانی فرهیخته و فداکار که از بسی زاویهها میشه اونو دید؛ پس خودش یه دایرهالمعارفه.
کار هنری صرفا عملگرایی نیست. آفرینشِ اثرهنری که مکانیکی نیست پس واقعا چه جور کاملمیشه؟
وقتی تابلویی خلق میشه از نظر مکانیکی، بله کاری شده ولی وقتی این پدیدار رو به درونش به باورش ارجاعمیده میبینه این غوره هنوز انگور نشده، باید مراقبه کنه تا شکل بیرونی اون تجلی شایستهای پیدا کنه.
و تا به آن مقام و نگاه رحمانی برسه؟
باید کلی طبعآزمایی بکنه، راههای زیادی رو بره. مثل عبادته، اثرش شاهکار نمیشه تا برابرِ اون آینه که گفتیم قرارنگیره.
هنرمندها خیلی کارها کردن رنگها گذاشتن و بدون اون مافیالضمیر رحمانی، انگار مکانیکیه.
از خدا خواهیم توفیق ادب.
با این نگره چهجور سراغ هنر پسامدرن بریم؟
اون بیان و زبان امروز جهانه «بافت و یافت» نامِ مجموعهای از کارهامه. با نگاهی نرم و تغزلی و نه گستاخانه و خیرهسرانه به جهان. مدعی نیستم ولی خودم رو در معرض اون نگاهی قراردادم به آن امید که خدا کمککنه تا بتونم این زبان و روایت عاشقانه رو که از جهان و عرفان دارم، دنبال کنم.
برخوردتون با هنر مدرن و پستمدرن؟
این دوره خودش یه فرصته برای تعالیبخشی و باز اندیشی، پس آدمی با باورهای عارفانه باید با اینها به عنوان یه تجربه زیستن تعالیخواه برخورد کنه و با کار پژوهشی و ارائه طریق به اونو مخاطبان ارائه کنه.
برخوردِ این تفکر شرقی و تمدن سرزمین نازنینمون با تحولات اینچنینی؟
ما آزادیم خودمون بیندیشیم و معارف و یافتههای خودمون رو ارائه کنیم. نباید به زور لباس این دو فرآیند رو تن هنرمون کنیم که بسیار خنده داره. به هرحال تجربهای بشریه که داریم پشت سر میگذاریمش.
ما تاریخ فرهنگی و معرفتی داریم غرب و آمریکا فقط دویست و اندی ساله ظهور کردن.
نمیخواهیم توهین کنیم، چون اونها دارن تجربیاتشون رو ارائه میدن ما دچار وادادگی بشیم و ترجمان معرفتیمون رو به زبان نیاریم و به زور در پوسته و پوشش پست مدرن، خودمون رو ترجمه کنیم بی آنکه زندگیشون کردهباشیم.
ما به عنوان مطالعه اونها رو میخونیم جهان معاصر رو میشناسیم، نتیجه؟
در این واکاویها کیستی و چیستی خودمون و فرهنگ تعالیخواه و اشراقی خودیمون رو بهتر میشناسیم. اندیشه قرآنی و سلوک رحمانی و وحیانی رو دنبال میکنیم.
دستاوردی که این فرآیند هستی شناسانه برای جهان داره؟
یک ترجمانی از تمنای وجود و نحوه تعریف حقیقت پنداری رو باید از این رهگذر به جهان معرفی کنیم.
برخی خودشون رو زورکی در قالبِ خواندههاشون میریزن.
فکرت و باور خودی در اونها تجلی پیدانکردهاست.
واکنش هنری شما در این باره؟
من کارهای مدرن و پست مدرن رو به عنوان تجربه دوست دارم؛ ولی این دلیل نمیشه تحت عنوان فرزند زمان شدن بخوام زورکی یافتها و ارزشهای متعالی خودم رو زیر سوال ببرم.
کمی صریح و قاطع سخن نمیگین؟
اینا رو که عرض کردم بدون شعاره، فکر میکنم من که کم ندارم تا زورکی قلبم رو بیارم در ساحت یک اصالت تجربهای بچپونم که مسلسلوار داره تغییر میکنه. من اهل تغییر هستم ولی در یافتهها و اندیشههای اشراقی مسلمانان، که افتخار کائناته.