علی شاکری توضیح میدهد که چرا انگلیسیها گوجهسبز نمیخورند
کسی که از درختان منچستر بالا میرود ایرانی است
موضوعی که قرار است برایتان تعریف کنم را در زمان و مکان اشتباه کشف کردم. مثل همه مکاشفاتم. نمیدانم آن نگاه سنگین همسایه به کشف این موضوع که حالا بیاید تبدیل به یک ستون کوچک در روزنامه شود میارزید یا نه اما به هر حال این هم کشفی است از کشفیات زندگی من.
ماجرا این بود که وقتی همسایهمان از پشت پنجره نگاه متعجب و عاقلاندرسفیه به من انداخت، عملا هیچ کاری نتوانستم بکنم و در آن لحظه فقط توانستم لبخندی مصنوعی و شاید از نظر همسایه محترم کمی سادهلوحانه بزنم و برایش دست تکان بدهم. من بالای درخت گوجهسبز حیاط همسایهمان بودم که سر و صدایم او را پشت پنجره خانه کشاند و دیدن مردی که دارد بالای درخت، گوجهسبز میخورد چشمهایش را گرد کرد.
ما در شهر منچستر زندگی میکردیم. نمیدانم موضوعی که میخواهم مطرح کنم میتواند درباره تمام کشور انگلیس صادق باشد یا نه. من از فرهنگ همه مردم انگلیس بیاطلاعم اما موضوعی که میخواهم مطرح کنم حاصل مشاهدات شخصیام است از چند سالی که در شهر منچستر زندگی کردم.
کشور انگلیس به دلیل جزیرهبودن و آبوهوای معتدلی که دارد، عملا با مفهومی به نام «نوبرانه» یا «میوههای فصلی» بیگانه است. به این معنی که همیشه همه میوهها در دسترس هستند. گلابیهای تازه در ظرفهای سلفونکشیده یا گیلاسهای درشت و قرمز در بستهبندیهای شیک همیشه و در همه روزهای سال در مغازهها پیدا میشود. فکر کنید چه زندگی بیمزه و بیهیجانی است که شما از لذت و هیجان دیدن تابلوی «چاقاله کیلویی 70هزار تومان» محروم باشید. در انگلیس همیشه همه میوهها در دسترساند به همان شکلی که باید باشند. همینقدر لوس و مصنوعی!
انگلیسیها از درختهای آلو و گوجهسبز و زردآلو برای زیباسازی و جداسازی معابر استفاده میکنند و مورد عجیب این است که بهار این درختها شکوفه میدهند و شکوفهها میوه میشوند و میوهها میرسند و به زمین میریزند و ماشینهای نظافت شهری آنها را از زیر درختها و کف خیابانها جمعآوری میکنند و میبرند و هیچ کس به این میوهها دست نمیزند! راستش را بخواهید اصلا مردم انگلیس میوه گوجهسبز و اینجور میوههای نوبرانه بهاری را نمیخورد.
من اولینبار در اولین تابستان حضورم در انگلیس و به ضایعترین شکل ممکن با این رویکرد فرهنگی (بیفرهنگی) آشنا شدم. روی درخت گیلاس، زیر نگاههای سنگین ملت، با سر و صورت و دست و بال قرمز، این گزاره را فهمیدم که: «اگر در انگلیس، در فصل بهار و تابستان، کسی را ببینید که از درختهای وسط و کنار خیابان بالا میرود، حتما ایرانی است!»
البته گوجهسبز همانطور که در ایران و برای ما ایرانیها همیشه مایه دوستی و گرمی محافل است در انگلیس هم برای من همین کاربرد را داشت. بعد از آن روز که بالای درخت گوجهسبز حیاط همسایهمان، برای او که پشت پنجره متعجب به من زل زده بود دست تکان دادم، با هم رفیق شدیم و سال بعدش اولین ظرف نوبرانه گوجهسبز را خودش برایم آورد. حالا نمیدانم این کارش به رسم رفاقت بود یا برای این که دیگر آن سال از درخت خانهاش بالا نروم.