ضیافت به سبک مجید قیصری
داستان بلند «ضیافت به صرف گلوله» نوشته مجید قیصری بازنشر شد
زیر عنوان تازهترین کتاب مجید قیصری در رسانهها خبری منتشر شده از چاپ کتاب «ضیافت به صرف گلوله». دیروز چند خبرگزاری به احتمال زیاد به نقل از انتشارات کتاب کوچه خبر دادند که این کتاب تازه منتشر شده، حال آنکه «ضیافت به صرف گلوله» اولینبار در سال 1379 وارد بازار کتاب شد و به نظر میرسد حالا یک ناشر دیگر آن را بازنشر کرده است. براساس خبرهای تازهمنتشرشده، نسخه جدید این کتاب در ۹۶صفحه در مجموعه «دنیای ما» در انتشارات کتاب کوچه چاپ شده و اگر از علاقهمندان به آثار قیصری باشید و نیز از علاقهمندان به ادبیات دفاعمقدس که هنوز آن را نخواندهاند، انتشار دوباره کتاب که با طرح جلد زیباتر و بهروزتر روانه بازار شده، فرصت مغتنمی است. در معرفی کتاب «ضیافت به صرف گلوله» توسط ناشر نوشته شده: مجید قیصری از سالها پیش آثار متعددی را در حوزه ناگفتههای جنگ ایران و عراق نوشته که یکی از آنها «ضیافت به صرف گلوله» است. گرچه زمان این اثر در دوران پس از جنگ است، اما شخصیتهای آن طی یک حادثه مجبور به یادآوری خاطرات جنگ ایران و عراق میشوند. ماجرای این کتاب از یکسری کارتهای دعوت بینام و نشانی شروع میشود که به دست چند نفر میرسد. آنها به جایی مهمان میشوند که نمیدانند منزل کیست و چرا به این بزم دعوت شدهاند. عجیب اینکه وقتی میرسند، با لکههای خون مواجه میشوند. از همینجا ماجرای اصلی این کتاب که درباره خاطرات آن شخصیتها و شخصی به نام بهزاد فرحان است، آغاز میشود. مخاطب وقتی دیالوگهای این شخصیتها را میخواند، به یاد دردها و خاطرات جنگ میافتد؛ فارغ از هیچ تقدسگرایی یا سطحیدیدن آن روزگار. او با حواشی واقعی جنگ مواجه میشود. با آدمهایی که پرونده مبارزاتشان سالهاست بسته مانده و همین مهمانی و آن چند قطره خون، مجال بازگشایی آن را فراهم کرده. در بخشی از این اثر که یادآور سختیهای رایج دوران جنگ ایران و عراق است، آمده: «دستآخر گفتند بروید سردخانه. شاید جنازهاش آنجا باشد. آن وقتها این چیز معمول بود. یعنی معمول شده بود. اگر نمیجنگیدیم دنبال هم میگشتیم. برادر دنبال پدر. شوهر دنبال زن. سرگردانی دیگر گفتن ندارد.» کتاب «ضیافت به صرف گلوله» از اواخر سال گذشته در کتابفروشیها در دسترس قرار دارد و امکان خرید آن به صورت اینترنتی هم فراهم است. این کتاب دو روایت از جنگ ارائه میدهد. یکی پسر جوانی که با وجود مخالفتهای خانواده به جبهه میرود و دیگری داستان سرگردی که در زمان حمله عراق، بدون اجازه از سازمان مربوط، برای مبارزه به خرمشهر رفته و اسیر دشمن شده است.