گزارش پشت صحنه از ویژه برنامه افطار «دعوت» که هر شب از شبکه یک پخش میشود به همراه گفت و گو با تهیه کننده، سردبیر و کارشناس برنامه
حفظ و تحکیم بنیان خانواده مهمترین رویکرد ویژه برنامه افطار شبکه یک با عنوان «دعوت» است. برنامهای به تهیه کنندگی مجتبی کشاورز که چند سال است در شبهای ماه مبارک رمضان از این شبکه پخش میشود و سال گذشته نیز عنوان پربیننده ترین برنامه را از آن خود کرد. این برنامه در ابتدا بهعنوان جشنهای مردمی تولید و پخش میشد اما دو سالی است که با حضور حجت الاسلام برمایی بهعنوان کارشناس مذهبی و خانواده روی آنتن میرود و میزبان افرادی است که قصههای شنیدنی برای گفتن دارند و از تجربیات خود و فراز و فرودی که در زندگی پشت سر گذاشتهاند، میگویند. گاهی شنیدن قصه زندگی شان کام بیننده را شیرین میکند و گاهی هم تلخ اما هر چه هست عین زندگی است و شنیدن تجربیات آنها میتواند در زندگی شخصی هر کدام از ما تاثیرگذار باشد. گرچه این برنامه در این مدت به واسطه حضور برخی مهمانها درگیر حواشی هم شد، مثل حضور یک زوج دهه هشتادی که صاحب فرزند هم بودند اما این برنامه سال گذشته میزبان زوج سالمندی هم بود که 70سال عاشقانه در کنار هم زندگی کردند. با این حال دعوت همچنان جزو برنامههای پرمخاطب ویژه افطار محسوب میشود. جامجم در یکی از شبهای ماه مبارک به پشت صحنه این برنامه رفته و گزارشی از روند تولید آن داشته و با مجتبی کشاورز تهیه کننده، محیا اسناوندی سردبیر و حجت الاسلام برمایی کارشناس برنامه گفت و گو کرده که در ادامه میخوانید:
سالن 41 نمایشگاه بینالمللی تهران
یکی از اقداماتی که برخی تهیهکنندههای ویژهبرنامههای ماه رمضان انجام دادهاند، این است که به دلیل کرونا ترجیح دادهاند از فضای وسیع سولههای نمایشگاه بینالمللی استفاده کرده و دکور برنامه هایشان را در این مکان برپا کنند. برنامه دعوت هم از ابتدای ماه رمضان روی آنتن میرود. سوله بزرگی که از همان در ورودی میتوان لوگوی برنامه را روی در و دیوارش به وضوح دید و شامل اتاقهای بسیاری برای کارگردان، مجری، گریم و مهمانهای برنامه است که روی دیوار همه اتاقها هم لوگوی برنامه نصب شده است.
کنار دکور دعوت ،دکور برنامه سحرگاهی این شبکه یعنی «ماه خدا» قرار دارد که مقابل آن طنابی کشیده شده که کسی وارد فضای دکور برنامه نشود. در این بین که بچههای صحنه و تصویربردارها و مدیر صحنه هر کدام مشغول به کار خود هستند، اسناوندی با مهمانها در اتاقی در طبقه بالا کنار خودروی واحد سیار در حال صحبت درباره برنامه هستند. تلویزیونی که در این اتاق قرار دارد هم در حال پخش یکی از برنامههای شبکه یک است. مقابل دکور برنامه هم یک سری صندلی هست که همراهان مهمانها در این مکان منتظر نشستهاند. دکور هم شامل چند صندلی و یک سری پله هست که برمایی در آغاز برنامه از روی این پلهها پایین میآید. یک لوستر هم با فاصله کمی از سطح زمین در کنار پلهها قرار دارد که تا زمان آغاز برنامه خاموش است. دیوارهای دکور برنامه هم شامل تصاویری از ستونهایی است که در آسمان وجود دارد. برمایی در اتاقش مشغول مرور متن خودش است. تهیه کننده نیز در حال رتق و فتق امور است و همه در تکاپو هستند تا برنامه به موقع روی آنتن برود. دوربینها و نورهای صحنه همچنان تا آغاز برنامه خاموش است. فضل ا... شریعت پناهی، مدیر گروه اجتماعی شبکه یک هم سر صحنه و در حال گفت و گو با تهیه کننده و سردبیر است. هفت دقیقه به ساعت 19 مانده که سردبیر و مجری با هم در اتاق در حال مرور متنها هستند. عباس طاهریان یکی از مجریان برنامه «سیمای خانواده» هم از راه رسیده و متنی را که قرار است برای یکی از بخشهای برنامه که مربوط به اسپانسر است، اجرا کند ، مرور میکند. پیش از اینکه مهمان با ویلچر وارد استودیو شود، هم ویلچر و هم دکور توسط بچههای صحنه ضدعفونی میشود. اما یکباره تصمیم عوض شده و مهمانها در بک استیج منتظر میمانند. تصویربردارها پشت دوربینهایشان ایستاده و هدفنهایشان را روی سر گذاشته و آماده شروع برنامه میشوند.
این برنامه با پنج دوربین و یک کرین روی آنتن میرود و یک led هم کنار صندلیهای پشت تصویربردارها قرار دارد که سردبیر مقابل آن مینشیند و از طریق آن برنامه را دنبال میکند. یکی از تصویربردارها به همراه دوربینش گوشهای از استودیو مینشیند. نورها و لوستر روشن میشود و برمایی روی پلهها میایستد و در حالی که سر و وضعش را مرتب میکند، آماده آغاز برنامه است.
21 ماه بعد از ازدواج
تیتراژ با صدای گرم حجت اشرف زاده شنیده میشود و سردبیر به همراه بیسیمی که در دست دارد، آماده ارتباط با کارشناس برنامه میشود. برمایی همانطور که از پلهها پایین میآید پلاتوی ابتدای برنامه را هم میگوید. از led که پشت تصویربردارها قرار دارد، گزیدهای از برنامه شب گذشته پخش میشود. همان برنامهای که در آن زوج دهه هشتادی حاشیه ساز شدند. در این بین تهیهکننده و کارشناس برنامه آخرین هماهنگیها را انجام میدهند. مدیر صحنه هم زمان باقی مانده به آنتن را اعلام میکند. مهمانها در جای خود قرار گرفته و به محض اینکه آنتن به برنامه برمی گردد، برمایی با همان گشاده رویی و لبخندی که هر شب در برنامه مقابل دوربین دارد، باب گفت و گو را با مهمانها باز میکند. به دلیل بزرگداشت سعدی ابیاتی از این شاعر گرانقدر خوانده میشود و زوجی که مهمان برنامه هستند و از شهر گرگان آمده اند از قصه زندگی شان میگویند. از اتفاقی که 21ماه بعد از ازدواج شان برای خانم افتاده است. قصه زندگی این زوج به قدری جذاب است که همه عوامل با دقت به حرفهای آنها گوش میدهند. خانم مهمان برنامه از ماجرای معلول شدنش میگوید و اینکه برادر همسرش باعث به وجود آمدن این اتفاق شد. دختر او نیز در پشت صحنه کنار ما نشسته و تمام حواسش به مادر و حرف هایش است. ولهای در این بین پخش میشود. مادر که با یادآوری خاطرات گذشته تحتتاثیر قرار گرفته به کمک دخترش کمی آرام شده و روسریاش را مرتب میکند. برمایی سوالاتی از مهمان میپرسد و اینکه آیا او قرار است برادر همسرش را ببخشد یا نه و مهمان نیز سکوت کرده و به فکر فرو میرود. دختر او نیز در پشت صحنه تحت تاثیر قرار گرفته و اشک هایش را پاک میکند. همچنان که صدای مناجات پایانی با زمزمههای سالار عقیلی شنیده میشود، برمایی پلاتوی پایانی اش را میگوید و برنامه به پایان میرسد. نوبت به بخش اسپانسری میرسد که عباس طاهریان وارد استودیو شده و مقابل مهمانها نشسته و با آنها گپ میزند و هدیهای از طرف حامی برنامه به آنها اهدا میکند. صدای اذان طنین انداز میشود اما همه بچههای گروه به دلیل این پلاتو تا پایان آن کار خود را انجام میدهند و پس از پایان این آیتم همگی برای افطار و صرف شام به رستوران میروند.
قصهشنیدن هنر است
حجت الاسلام محمد برمایی، کارشناس مذهبی و امور خانواده دو سالی است که اجرای دعوت را برعهده دارد. وی در گفتوگو با جامجم به ویژگیهای این برنامه و تاثیرات آن اشاره میکند:
از تجربه اجرای این دو سال که در دعوت ماه رمضان شنونده قصههای تلخ و شیرین مردم هستید، بگویید؟به نظر من قصه و روایتگری قصهها و قصهگویی از زندگی مردم یک هنر است و استعداد قصهگویی و روایتگری را هم باید داشت و تقویت کرد. زندگی ما میتواند اقتباسی از قصههای زندگی مردم باشد. میتوانیم تجربه اندیش باشیم. خردمندی آدمها به تجربهاندیشیشان است. شاید یکی از خاصیت قصهها و روایت زندگی دیگران در تاریخ هم همین بوده. برای من قصهگویی و روایتگری و حتی قصه شنیدن هم در نوع خود هنر است. یکی از دغدغههای شخصی من این بوده که یک قصه را چطور روایت کنیم تا برای مخاطب برنامه جذاب باشد. یعنی با توجه به اینکه امروزه بازه زمانی توجه و تمرکز اولیه ما آدمها به یک قصه و یک موضوع بسیار محدود و در عرض چند ثانیه است، روایتگریها و قصهپردازی ما در برنامه دعوت چگونه باید باشد که بتواند برای مخاطبی که میشنود، جذابیت داشته باشد و در همین بازه کم بتواند نظر مخاطب را به خودش جلب کند.
برای این کار چه تمهیدی اندیشیدهاید؟خیلی سعی میکنیم که این اتفاق بیفتد. اما اینکه چقدر موفق بودهایم را نمیدانم. اما همیشه این موضوع دغدغه من بوده و هست. به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که روایتها و سوژهها و قصههای خوب همیشه لازم نیست یک اتفاق یا رویداد خاص و متفاوت باشد. اگر یک سوژه بخواهد خیلی پیچیده باشد شاید در برنامه ما با این زمان کوتاه نگنجد. من هم ترجیح میدهم سوژهها و قصههایی که در این برنامه به کار برده میشود قبل از اینکه خیلی پیچیده و خیلی خاص باشد، محتوا و پیام درستی برای مردم داشته باشد.
منظورتان این است که قصههای معمولی برای مخاطب خیلی جذابتر از قصههای خاص و متفاوت است؟بله، یک قصه میتواند خیلی معمولی یا یک روایت خیلی تکراری باشد اما پیام بسیار بزرگی داشته باشد. سوژههایی موفق و قصههایی جذاب هستند که با موضوع و دغدغه مخاطب عجین و یکی باشند. خیلی سعی میکنیم این کار را در برنامه انجام دهیم. برای همین ما در دعوت خیلی کوتاه و مینیمال قصهگویی و روایتگری میکنیم و این کوتاه بودن و مینیمال بودن برنامه ما را نسبت به برنامههای دیگر بسیار متمایز میکند، چون در زمان کوتاه به بهترین وجه ممکن به بهترین قسمت داستان که محتوای بسیار غنی و پیام بسیار درست و صحیحی دارد، میپردازیم. با این روش قصهها و روایتهای ما دلنشین هم میشوند.
تا به امروز نقدی هم درباره برنامه شنیدهاید؟خیلیها به من میگویند امسال شاید قصههایتان خیلی پیچیده و خیلی خاص نباشد. نمیدانم چرا این گرفتاری روانی به جان ما افتاده است و فکر میکنیم که برنامه باید خیلی خاص باشد و از معمولی و خوب بودن خودمان چرا لذت نمیبریم؟ به نظرم دلنشین بودن یک قصه و سوژه بیشتر به روایتگری آن برمیگردد تا اصل سوژه. نکتهسنجی کردن در سوژه خیلی مهم است. ما در این برنامه خیلی سعی میکنیم از قصهها نکتهسنجی کنیم. ما شخصیسازی نمیکنیم. یکی از چیزهایی که من در دعوت دوست دارم ادبداشتن، تواضعورزیدن و نسخه ندادن است. نسخه نمیدهیم چون به فهم مخاطب مطمئن هستیم.
چقدر شنیدن قصههای مردم شما را به فکر وا میدارد و از تجربیاتشان در زندگی تاثیر میگیرید؟ما در مباحث روانشناختی و حوزههای تخصصی که سالهاست خودم روی آن کار میکنم، اصولا در درمان مسائل روانشناختی یک فرآیند و یک متد و یک رویکردی داریم به نام قصهدرمانی. قصهدرمانی بسیار موضوع موثر و اثربخشی است. بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری و گفتاری با همانندسازی با قهرمانهای قصهها و تجربهاندوزی با پیامهای قصه درمان میشود. یعنی میتوان بهجای برخی داروها با قصهدرمانی آنها را التیام بخشید. مثل ناامیدی، استرس و اضطراب و ... .
روایت قصهها برای کسی مثل من که در برنامه دعوت روایتگری میکند و کسی که مثل مخاطب محترم برنامه میشنود، قلمرو شناختی و عاطفی ما را بسیار توسعه میدهد. قاعدتا من به دلیل تخصص و حرفه خودم هر روز با قصههای مردم سروکار دارم. هر روز با راز و درددل و مسائل روانشناختی و دینی و اعتقادی مردم سروکار دارم. به همین دلیل شنیدن این قصهها و درددلها قدرت حل مساله و شناخت ما را نسبت به زندگی بالا میبرد. من به عنوان کسی که قصه روایت میکند خیلی تلاش میکنم که آن توسعه فردی را در وجود خودم ایجاد کنم. پالایش عاطفی، ایجاد هیجان مثبت و امیدآفرینی با شنیدن این قصهها در زندگی ما بیشتر میشود. ممکن است شما آدمی را ببینید که به خاطر یک اشتباه زندگی بدی را شروع میکند و در این فرآیند یک جایی عاقل میشود و دوباره زندگیاش را میسازد. این چیزها آدم را شگفتزده میکند و انگیزههای بزرگی میشود برای اینکه ما هم میتوانیم زندگیمان را از نو بسازیم. خیلی نکته مهمی است. بنابراین در این ماه عزیز از مردم تقاضا میکنم قصههای قرآنی بخوانند و برای فرزندانشان هم تعریف کنند. قصههای قرآنی زیباست. به این خاطر که بهترین جای قصه را برای ما تعریف میکند. قصهها تخیلی نیست و عینی و مصداقی است. میتوانم بگویم من اثر این قصهها را در زندگی خودم هم بهوضوح دیدم.
به عنوان کارشناس خانواده مهمترین نکتهای که در این دو سال از برنامه دریافت کردهاید چیست؟وقتی هر قصهای را روایت میکنم و با مردم همداستان میشوم، در نهایت همین یک بیت از سعدی برای من خیلی یادآور میشود: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است/ به صد دفتر نشاید گفت حسبالحال مشتاقین.
خانواده مهمترین رویکرد دعوت است
مجتبی کشاورز، تهیهکننده برنامه دعوت درباره تداوم این برنامه در سالهای متوالی به جامجم میگوید: معمولا برنامههای مناسبتی با تکرار است که میتواند در ذهن مخاطب جا بیفتد و مورد توجه قرار گیرد و دیده شود. من در سالهای قبل همیشه مثال برنامه «ماهعسل» را میزدم. ماهعسل با «ماهمحبوب» شروع شد و شاید تا سال پنجم یا ششم به جایگاهی که باید نرسیده بود. تکرارش در ساعت خاص به دیده شدن برنامه کمک کرد. بنابراین برنامههای موفقی که در تلویزیون به برند تبدیل شدند، برنامههایی بودند که استمرار داشتند. چون مخاطب با یک برنامه جذب نمیشود.
از او درباره ویژگی های یک برنامه پرمخاطب سوال می کنم و او نیز نظرات جالبی دارد: برنامه زمان ثابت میخواهد وگرنه در زمان شناور دیده نمیشود. ضمن اینکه برنامه محتوای مناسب با زمانش میخواهد. نکته دیگر این است که برنامه استمرار میخواهد. یک برنامه اگر این سه ویژگی را داشته باشد دیده و موفق میشود. روزی که ما برنامه را شروع کردیم و بعد از چند سال از یک جنگ شبانگاهی به برنامه محتوایی دم افطار تغییر دادیم، قرار بود به برند افطار شبکه یک تبدیلش کنیم. اما نمیدانستم که سال بعد هم من خواهم بود یا نه. چون هدف من نبودم؛ برنامه بود. هدف محتوایی برنامه از همان ابتدا خانواده بود و قرار نبود دعوت از چارچوب خانواده خارج شود. شاید یکی از دلایل استمرارش همین باشد که همه ما مابهازای یکی از این قصهها را در خانوادههایمان داریم. بنابراین برنامه جذاب میشود.
با مخاطب حرف میزنیماین برنامه قطعا برای جذب مخاطب نیاز به تغییراتی دارد که کشاورز معتقد است: دعوت باید امسال با بلوغ بیشتری روی آنتن میرفت. همچنین پختهتر و مخاطب پسندتر که سعی کردیم این اتفاق بیفتد. شاید خیلی به گروه ما فشار و استرس کار وارد میشود. اما من خیلی زمان برنامه را دوست دارم. چون زمانی است که میشود با مخاطب حرف زد. یعنی قشریکه در زمان افطار تلویزیون تماشا میکنند، افرادی هستند که با دقت حرفهای ما را میشنوند. اصلا تلویزیون راروشن میکنند که بشنوند و ببینند. برای سرگرمی آن را روشن نمیکنند. پس لازم است که در این تایم حرفهای درست بزنیم. وی در پاسخ به این سوال که چرا برخی قسمتهای برنامه درگیر حواشی میشود هم بیان میکند: پرانتقادترین برنامههای تلویزیون پرمخاطبترین برنامهها هستند. همیشه هر برنامهای بیشتر دیده شد، انتقاد بیشتری هم به آن شده است. ما با ترس برنامه نمیسازیم. ما یک فکری داریم و فکر میکنیم درست است و انجام میدهیم. اگر منظورتان برنامهای است که ما زوج دهه هشتادی داشتیم که پدر و مادر هم بودند باید بگویم که ما ترویج کودکهمسری نکردیم. مگر سن ازدواج در یک شهرستان دورافتاده با سن ازدواج یک جوان در تهران یکی است؟ همه کسانی که به آن برنامه انتقاد داشتند افرادی هستند که میگویند ما تلویزیون تماشا نمیکنیم! مابهازای چه تخصصی این حرف را میزنند؟ شاید ازدواج برای یک آدم 30 ساله زود باشد و برای یک آدم 18ساله دیر. زمان پذیرش یک زندگی مشترک در آدمها متفاوت است.
به گفته کشاورز «دعوت» که این شبها روی آنتن میرود، یک اتاق فکر 12- 10 نفره و گاهی 15 نفره دارد که از بین صدها سوژه، این سوژهها را انتخاب میکنند. بنابراین درباره انتخاب مجری هم نظراتی دارد: ما از ابتدا که یک کارشناس روحانی را به برنامه دعوت کردیم محکم پای این اعتقادمان ایستادیم. همه آنهایی که میدانستند آقای برمایی بهعنوان کارشناس در برنامه حضور دارد،میگفتند، برنامه زمین میخورد. بهعنوان یک تهیهکننده خوشحالم که بگویم نه تنها برنامه زمین نخورد که حضور یک روحانی در کسوت برنامه برای برنامههای دیگر الگو شده است. از آنجایی که هر برنامهای برای پویا بودن نیازمند ویژگیهایی است، این تهیه کننده معتقد است که پویا بودن را در فضای مجازی برنامه نشان میدهند. یعنی شماره تلفن مستقلی را اعلام کرده اند برای اینکه هر کسی که قصه شنیدنی دارد به آنها بگوید. بنابراین ممکن است مخاطب برنامه قصه و سوژه بعدی برنامه باشد «البته که ما تیم پژوهشی داریم که این سوژهها را بررسی میکند. ما حتی سوژههای بسیار خوبی را رد کردیم که از صحت آن مطمئن نبودیم؛یعنی تیم پژوهش ما به مستندات نرسید، چون تلویزیون جای احتمال نیست. ما باید حرفی بزنیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم».
تحت تاثیر قصهها قرار میگیرمکشاورز درباره بهترین، خاطرهانگیزترین و شیرینترین مهمانی که در این مدت در برنامه داشته، عنوان میکند: من همه سوژهها و مهمانها را دوست داشتم. شاید برایتان جالب باشد بدانید با وجود اینکه من از قصه مهمانها باخبرم اما گاهی موقع پخش برنامه و زمانی که مهمانها قصهشان را تعریف میکنند، تحتتاثیر قرار میگیرم. او در پایان تعبیر جالبی از طراحی دکور برنامه دارد: دکور ما نماد یک فضای آسمانی را در لحظات افطار میدهد. چون لحظه افطار حال معنوی مخاطب بهقدری خوب است که خودش را در عرش و به خدا نزدیک میبیند. بنابراین ما سعی کردیم حالی که به بیننده در این لحظات دست میدهد را در دکور نشان بدهیم. ما در دکور آسمان داریم و ستونهایی در آسمان و پلهها طی مسیری است که تداعی حرکت به عرش را به مخاطب میدهد.
شیرینترین قصه ما قصه ننهترنج بود
محیا اسناوندی را بیشتر بهعنوان مجری میشناسیم؛ از جمله مجری برنامه «ترانه باران». اما او امسال در کنار همسرش که تهیهکنندگی برنامه را برعهده دارد، به عنوان سردبیر همکاری میکند. وی درباره تجربه سردبیری یک ویژهبرنامه افطار به جامجم میگوید: من سال 90 وارد رادیو شدم و از سال 93 سردبیر برنامه رادیویی بودم اما در تلویزیون مجری بودم و هیچوقت سردبیری نکردم ولی برنامههایی را که اجرا میکردم خودم کانسپت میدادم و صرفا کمککننده بودم. سال گذشته در همین برنامه به عنوان نویسنده با آقای کشاورز همکاری میکردم و امسال به پیشنهاد ایشان سردبیر برنامه شدم.
او که در حال صرف شام نیز هست نکاتی را به صحبتهایش اضافه می کند: با توجه به رویکرد برنامه که خانواده است و مجری هم کارشناس خانواده است، باید از بین صدها سوژه 10 تا از آنها را انتخاب میکردیم؛ اینکه بکر یا اینکه سوژههای جذابی باشند. حتی اگر سوژه بکر و تازهای نباشد، ما سعی کردیم از زاویه و نگاه دیگر به آن بپردازیم، ضمن اینکه چینش مهمانها خیلی مهم است که جزو وظایف سردبیر هم هست. از طرفی مهمان که وارد برنامه میشود با او گپ میزنم اما کاملا تخلیهاش نمیکنم که حرفهای جذابش را در برنامه بگوید. ما مهمانها را با آقای برمایی قبل از برنامه روبهرو نمیکنیم. البته من درباره قصه نکاتی را به ایشان متذکر میشوم و ایشان هم در حد سلام و احوالپرسی با مهمانها گپ میزند اما باقی چیزها در برنامه مطرح میشود.
همه چیز به مهمان بستگی داردوی درباره سختترین بخش کار سردبیر بیان میکند: فکر میکنم سختترین بخش ما مربوط به سوژههاست، چون مهمترین اتفاق برنامههای قصهمحور، سوژه است. اگر ورودی سوژه ما خوب و دست من به عنوان سردبیر باز باشد، کار راحتتر پیش میرود. یعنی ورودی کار خوب باشد و خود مهمان خوب حرف بزند کار سردبیر راحتتر است وگرنه باید کاری کنم که او به حرف بیاید و نکتههای جذاب را بیان کند. چون گاهی پیش میآید که قصه خوب است اما مهمان نمیتواند آن را خوب تعریف کند.
او در ادامه از تلخ ترین سوژه ای که در برنامه داشته و او را تحت تاثیر قرار داده می گوید: سال قبل یک خانم مهمان برنامه بود که کارش فراشی مدرسه بود و در عین حال صاحب سه بچه معلول بود. اتفاقا فرزندانش هم در برنامه حضور داشتند که آرزوی بچهها این بود که دوچرخه داشته باشند. خاطرم هست پا به پای مهمانها گریه کردم. خیلی قصه غمانگیزی داشت و من را تحتتاثیر قرار داد.
وی در ادامه درباره شیرینترین قصهای که از زبان مهمان در برنامه شنیده هم توضیح میدهد: قصه ننهترنج که سال گذشته به همراه همسرش مهمان ما بود شیرینترین و قشنگترین قصهای بود که شنیدم؛ همان زوجی که 70 سال زندگی عاشقانه داشتند و اتفاقا آن برنامه خیلی هم پربیننده شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. من هنوز هم دلم برایش تنگ میشود. البته با خیلی از مهمانها هنوز در ارتباط هستیم و با ما تماس میگیرند. چون کنارشان مینشینیم و قصه زندگیشان را برای ما تعریف میکنند و همین موضوع باعث صمیمیت بین ما میشود. چنین برنامههایی معمولا پر از قصهها و اتفاقات جالب هستند.
مسبب کار خیر شدیماسناوندی یکی از این اتفاقات را مربوط به یکی از برنامههای ابتدای ماه رمضان میداند: یکی از خاطرات شیرین ما مربوط به برنامه امسال بود. آقای جوان ناشنوایی مهمان برنامه بود که یکی دو هفته پیش برنامهاش روی آنتن رفت. آقای برمایی از او پرسید چرا ازدواج نمیکنی و او هم با زبان اشاره گفت که هنوز فرد مناسبی پیدا نکرده. جالب است که در فضای مجازی برنامه کلی مورد ازدواج برای این جوان پیدا شد و ما از این موضوع خوشحال شدیم؛ ضمن اینکه اگر با فردی به توافق برسد حتما ما در عید فطر هر دو را به برنامه دعوت خواهیم کرد. وی در پایان هم میگوید: «دعوت» یک ویژگی مهمی دارد، اینکه قصه را در بهترین زمان و بهترین فضا ودکور مناسب برای مخاطبان تعریف میکند.