علیرضا بدیع از جذابیتهای نیشابور برای سفر میگوید
حال و هوای بهار در شهر فیروزه
شاعرها نگاهی ویژه به طبیعت و نو شدن آن دارند و این نگاه در آثارشان نمود پیدا میكند. شاعرها بهار را طور دیگری میبینند و طور دیگری زندگی میكنند. علیرضا بدیع یكی از همین شاعرهاست كه ۳۳ سال دارد و تا ۲۶ سالگی در نیشابور زندگی كرده است. این شاعر جوان چند سالی است كه در محافل ادبی و بین دوستداران شعر و ادبیات شناخته شده، اما اوج شهرت و محبوبیت برای بدیع، زمانی اتفاق افتاد كه قطعه «ماه و ماهی» با ترانهای از او و صدای همشهریاش حجت اشرفزاده حسابی گل كرد و با استقبال ویژهای روبهرو شد. با این شاعر نیشابوری درباره حال و هوای زادگاهش در نوروز و مكانهای دیدنی این شهر صحبت كردهایم.
شاعر طبیعتگرد
علیرضا بدیع میگوید: «طبیعت برایم خیلی مهم است و شاید اگر در یك شهر كویری به دنیا میآمدم، نمیتوانستم تا این حد در شعر پر و بال بگیرم. احساس میكنم طبیعت نیشابور كه خیلی با درخت و سرسبزی و بوژان و باغرود مزین شده، در روحیه لطیف و حساس من تاثیرگذار بوده است. كلا خیلی به طبیعت و حیوانات علاقه دارم و تا زمانی كه در نیشابور بودم، هفتهای یكی دو بار تنها یا با دوستانم كولهای برمیداشتم و به دل طبیعت میرفتم. این مسأله به نوجوانی و جوانیام محدود نمیشود و از كودكی روزهایی را یادم میآید كه با اتوبوس یا مینیبوس به دامن طبیعت و صحرا میرفتیم. این اتفاق بارها افتاده و من خاطرات زیادی از آن دارم. چادر میبردیم و در دامنههای بینالود
دو هفته میماندیم! مادرم و بقیه زنان فامیل دیگهای بزرگ برپا میكردند و بوی برنج دمكردهشان هنوز در مشامم هست. ما بچهها به بازی و جست و خیز مشغول میشدیم، مردها به تفریحات مردانه در كوه مانند شكار مجاز میپرداختند و خانمها هم درگیر آشپزی و صحبتكردن بودند.» میزان این طبیعتگردیها به قدری بالا بوده كه بدیع میگوید: اولین دندانم در كوه درآمد. مادرم میگفت «یك بار كه در طبیعت چادر زده بودیم، صبح بیدار شدم و دیدم یكی از دندانهایت درآمده است.» حالا هم هر وقت به نیشابور میروم، اولین كاری كه میكنم این است كه كنار چشمه یا زیردرختی بنشینم و روحم را صیقل دهم.
اندر محاسن علیالصباح نشابور
این شاعر جوان میافزاید: نیشابور شهری توریستی است و به دلیل داشتن جاذبههای گردشگری مانند آرامگاه خیام، آرامگاه عطار، قدمگاه و... در روزهای نوروز شلوغ میشود و این شلوغی از یك هفته مانده به اسفند خودش را نشان میدهد. از ورودی شهر تعدادی چادر میبینید كه آقایان و خانمهای خوشرویی با لباسهای یك شكل از مهمانان پذیرایی میكنند و راهنمای آنان هستند. شهرداری هم هر سال خوشذوقی به خرج میدهد و وسط بلوارهای شهر را پر از گل و سبزه میكند. آثار تجسمی مرتبط با نوروز نیز هر سال در فضای شهری نصب میشود و المانهای نوروزی، حال و هوای خاصی به شهر میدهد. حضور مهمانان از شهرهای مختلف با پلاكهای ماشین مختلف كه هر كدام لهجه شیرین خودشان را دارند، كنار چادرهای مسافرتی همراه با قابلمه غذا و بازی بچهها در گوشهگوشه شهر دیده میشود. فضای بسیار بانشاطی است و حتما توصیه میكنم آن را تجربه كنید. بدیع ادامه میدهد: بیشتر مردم به محض فرارسیدن تعطیلات راهی شمال میشوند، در حالی كه هنوز خیلی جاها كمتر دیده شده است. به جز نیشابور، من ابیانه، كهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و چابهار را هم برای سفر نوروزی پیشنهاد میكنم و مطمئنم پشیمان نمیشوید. در نوروز حتما به نیشابور سر بزنید. نیشابور شهری است كه وقتی مردمانش پلك میزنند، فیروزه و الماس در آسمانها پخش میشود. حیف است كسی ایرانی باشد و صبح نیشابور را با آن زیباییاش نبیند. از قدیم گفتهاند دو چیز مرد سفر را كند ز غم آزاد/ علیالصباح نشابور و خفتن بغداد. طبق گفته آقای شاعر، نیشابور به خاطر دامنههای بینالود و آبشارهای پرشمارش از معدود مناطق سرسبز خراسان بزرگ است و سبزوار، تربتها، كاشمر و... به سبزی نیشابور نیستند: جاهایی در شمال نیشابور به نام بوژان و باغرود هست كه درختان سر به هم آورده مانع رسیدن نور خورشید به زمین میشود، در نتیجه نور آن همیشه مثل عصر است.
از فیروزه تا آلو!
بدیع میگوید: خیلی از شهرها مانند اصفهان، یزد، تبریز و... سوغاتیهای خوردنی زیادی دارد. نیشابور هم تعدادی سوغاتی خوردنی دارد، مثلا شربت ریواس كه از ریواسهای یك متری معروف دامنههای بینالود به دست میآید. اما سوغات اصلی نیشابور، فیروزه است. سنگ بسیار ارزشمند و دیدنی كه باعث جلای چشم و صفای باطن میشود و در دنیا بینظیر است. زعفران هم دیگر سوغات نیشابور محسوب میشود. روستایی به نام خرو در نزدیكی نیشابور هست كه به آن ماسوله خراسان میگویند. تابستانها در پشتبامهای پلكانی این روستا آلو خشك میكنند و لب جاده به مسافران میفروشند. این آلوی مخصوص نیز از سوغاتهای قابل توصیه نیشابور است. سوغات دیگر نیشابور همان شكرپنیر معروف است كه البته ما به آن نقل میگوییم. سوغات دیگری كه بدیع توصیه میكند، یك سوغات فرهنگی است: دیوان خیام دیگر سوغات نیشابور است كه كسانی كه به آرامگاه خیام میروند، میتوانند از كتابسرایی كه آنجا هست كتابهای نفیس خیام را تهیه كنند.
علیرضا بدیع میگوید: «طبیعت برایم خیلی مهم است و شاید اگر در یك شهر كویری به دنیا میآمدم، نمیتوانستم تا این حد در شعر پر و بال بگیرم. احساس میكنم طبیعت نیشابور كه خیلی با درخت و سرسبزی و بوژان و باغرود مزین شده، در روحیه لطیف و حساس من تاثیرگذار بوده است. كلا خیلی به طبیعت و حیوانات علاقه دارم و تا زمانی كه در نیشابور بودم، هفتهای یكی دو بار تنها یا با دوستانم كولهای برمیداشتم و به دل طبیعت میرفتم. این مسأله به نوجوانی و جوانیام محدود نمیشود و از كودكی روزهایی را یادم میآید كه با اتوبوس یا مینیبوس به دامن طبیعت و صحرا میرفتیم. این اتفاق بارها افتاده و من خاطرات زیادی از آن دارم. چادر میبردیم و در دامنههای بینالود
دو هفته میماندیم! مادرم و بقیه زنان فامیل دیگهای بزرگ برپا میكردند و بوی برنج دمكردهشان هنوز در مشامم هست. ما بچهها به بازی و جست و خیز مشغول میشدیم، مردها به تفریحات مردانه در كوه مانند شكار مجاز میپرداختند و خانمها هم درگیر آشپزی و صحبتكردن بودند.» میزان این طبیعتگردیها به قدری بالا بوده كه بدیع میگوید: اولین دندانم در كوه درآمد. مادرم میگفت «یك بار كه در طبیعت چادر زده بودیم، صبح بیدار شدم و دیدم یكی از دندانهایت درآمده است.» حالا هم هر وقت به نیشابور میروم، اولین كاری كه میكنم این است كه كنار چشمه یا زیردرختی بنشینم و روحم را صیقل دهم.
اندر محاسن علیالصباح نشابور
این شاعر جوان میافزاید: نیشابور شهری توریستی است و به دلیل داشتن جاذبههای گردشگری مانند آرامگاه خیام، آرامگاه عطار، قدمگاه و... در روزهای نوروز شلوغ میشود و این شلوغی از یك هفته مانده به اسفند خودش را نشان میدهد. از ورودی شهر تعدادی چادر میبینید كه آقایان و خانمهای خوشرویی با لباسهای یك شكل از مهمانان پذیرایی میكنند و راهنمای آنان هستند. شهرداری هم هر سال خوشذوقی به خرج میدهد و وسط بلوارهای شهر را پر از گل و سبزه میكند. آثار تجسمی مرتبط با نوروز نیز هر سال در فضای شهری نصب میشود و المانهای نوروزی، حال و هوای خاصی به شهر میدهد. حضور مهمانان از شهرهای مختلف با پلاكهای ماشین مختلف كه هر كدام لهجه شیرین خودشان را دارند، كنار چادرهای مسافرتی همراه با قابلمه غذا و بازی بچهها در گوشهگوشه شهر دیده میشود. فضای بسیار بانشاطی است و حتما توصیه میكنم آن را تجربه كنید. بدیع ادامه میدهد: بیشتر مردم به محض فرارسیدن تعطیلات راهی شمال میشوند، در حالی كه هنوز خیلی جاها كمتر دیده شده است. به جز نیشابور، من ابیانه، كهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و چابهار را هم برای سفر نوروزی پیشنهاد میكنم و مطمئنم پشیمان نمیشوید. در نوروز حتما به نیشابور سر بزنید. نیشابور شهری است كه وقتی مردمانش پلك میزنند، فیروزه و الماس در آسمانها پخش میشود. حیف است كسی ایرانی باشد و صبح نیشابور را با آن زیباییاش نبیند. از قدیم گفتهاند دو چیز مرد سفر را كند ز غم آزاد/ علیالصباح نشابور و خفتن بغداد. طبق گفته آقای شاعر، نیشابور به خاطر دامنههای بینالود و آبشارهای پرشمارش از معدود مناطق سرسبز خراسان بزرگ است و سبزوار، تربتها، كاشمر و... به سبزی نیشابور نیستند: جاهایی در شمال نیشابور به نام بوژان و باغرود هست كه درختان سر به هم آورده مانع رسیدن نور خورشید به زمین میشود، در نتیجه نور آن همیشه مثل عصر است.
از فیروزه تا آلو!
بدیع میگوید: خیلی از شهرها مانند اصفهان، یزد، تبریز و... سوغاتیهای خوردنی زیادی دارد. نیشابور هم تعدادی سوغاتی خوردنی دارد، مثلا شربت ریواس كه از ریواسهای یك متری معروف دامنههای بینالود به دست میآید. اما سوغات اصلی نیشابور، فیروزه است. سنگ بسیار ارزشمند و دیدنی كه باعث جلای چشم و صفای باطن میشود و در دنیا بینظیر است. زعفران هم دیگر سوغات نیشابور محسوب میشود. روستایی به نام خرو در نزدیكی نیشابور هست كه به آن ماسوله خراسان میگویند. تابستانها در پشتبامهای پلكانی این روستا آلو خشك میكنند و لب جاده به مسافران میفروشند. این آلوی مخصوص نیز از سوغاتهای قابل توصیه نیشابور است. سوغات دیگر نیشابور همان شكرپنیر معروف است كه البته ما به آن نقل میگوییم. سوغات دیگری كه بدیع توصیه میكند، یك سوغات فرهنگی است: دیوان خیام دیگر سوغات نیشابور است كه كسانی كه به آرامگاه خیام میروند، میتوانند از كتابسرایی كه آنجا هست كتابهای نفیس خیام را تهیه كنند.