- شماره : 5544
- ۱۷ آذر ۱۳۹۸

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رمز و رازهای یک «پرونده ویژه»
یكی از گونههای مهم برنامهسازی در تلویزیون برنامههای گفتوگو محور است كه به دلیل نگاه جدی و ویژهای كه سازندگان این دست برنامهها دارند، معمولا مخاطبان خاصی را نیز شامل میشود. به خصوص اینكه در برنامه سوژههای روز و دغدغههای مهم اقتصادی و سیاسی جامعه نیز مورد بررسی قرار بگیرد.
برنامه «پرونده ویژه» به تهیهكنندگی سعید ستودگان یكی از برنامههای گفتوگومحور شبكه سه است كه به دلیل پرداختن به موضوعات مهمی كه در آن تاكنون مطرح شده، مورد توجه مخاطبان هم قرار گرفته است. ضمن اینكه گفتوگوها و اظهارنظرهای بیپرده مجری و كارشناسان درباره دغدغههای روز جامعه و همچنین انتخاب سوژههای مهم و داغ به جذابیت بیش از پیش آن افزوده است. در این برنامه كه سید حسین حسینی اجرای آن را برعهده دارد، میزگردهای تخصصی و مهمی برگزار میشود كه مهمانان كارشناس به صورت حضوری و تلفنی درباره موضوع اصلی برنامه به گفتوگو میپردازند. از جمله مساله گران شدن بنزین و سهمیهبندی آن كه به دغدغه مشترك این روزهای همه افراد جامعه تبدیل شده است كه در برنامه چهارشنبه هفته گذشته به طور مفصل به آن پرداخته شد. از این رو جامجم با تهیهكننده و مجری برنامه گفتوگویی داشته كه در ادامه میخوانید:
جنجالی و جذاب
معمولا اغلب برنامههای نمایشی تلویزیون مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار میگیرد و جزو پربینندههای این رسانه محسوب میشود. اما نكته جالب درباره برنامه «پرونده ویژه» همین است كه با وجود اینكه برنامههای گفتوگومحور تلویزیون اصولا برنامههای سرگرمكننده و مفرحی نیستند و گاهی هم خستهكننده میشوند، اما این برنامه با نگاه خاصی كه به موضوعات روز دارد توانسته مخاطبان بسیاری را با خود همراه كند و در مدت كوتاهی به یكی از پربینندهترین برنامههای شبكه سه تبدیل شود. بهخصوص كه در نخستین برنامه به موضوع دختر آبی پرداخت كه این مساله جنجال بسیاری در جامعه و فضای مجازی ایجاد
كرده بود.
در این برنامه كه با حضور كارشناسان بهطور مستند و مستدل به چالش تبعات سیاسی و رسانهای سوژههای جذابی از جمله خودسوزی اخیر یك دختر جوان یا حضور بانوان در ورزشگاهها و مساله بنزین و موضوعاتی از این دست پرداخته میشود، به طور علمی و با مستندات محكمی به شبهاتی كه به وجود میآید، پاسخ داده میشود. از جمله برنامه چهارشنبه هفته گذشته كه مربوط به مساله بنزین و حاشیههای آن بود كه دكتر سید امیر سیاح، مدیر گروه اقتصاد شبكه یك به عنوان یكی از كارشناسان اقتصادی در برنامه حضور پیدا كرد و مهندس اكبر تركان نیز كارشناس اقتصادی دیگری بود كه به صورت تلفنی به حاشیههای گران شدن و سهمیهبندی بنزین پرداخت و مخاطبان شاهد گفتوگوی بی پردهای در این رابطه بودند.
نكته مهم و جالب دیگر این برنامه این است كه نگاه یكسویهای به موضوعات نداشته و مجری هم سعی میكند با طرح سوالات مردم از كارشناسان و دغدغههای ذهنی آنان، برنامه را پربینندهتر و جذابتر كند.
در برنامهها به دغدغههای مردم پرداخته شود
امیر سیاح،مدیر گروه اقتصاد شبکه 1 مهمان چهارشنبه هفته گذشته برنامه پرونده ویژه با موضوع بنزین بود كه در گفتوگو با جامجم در خصوص حضور در این برنامه و ویژگیهای آن بیان كرد: من پیش از اینكه به عنوان مهمان در برنامه حضور پیدا كنم، یكی دو قسمت از آن را دیده بودم.
به نظرم برنامه بسیار خوبی است و از این دست برنامهها باید در همه شبكهها وجود داشته باشد. چون در این برنامه سعی شده تا دغدغههای مردم را مطرح كنند و به آن بپردازند.
وی ادامه داد: البته گفته شده بود كه نماینده دولت در این برنامه حضور خواهد داشت كه آقای تركان تلفنی با برنامه ارتباط برقرار كرد و در استودیو حضور پیدا نكرد. اما در كل فكر میكنم برنامه
خوبی است.
خودم را جای مخاطب میگذارم
سید حسین حسینی، مجری برنامه پرونده ویژه همزمان دو برنامه «سلام صبح بخیر» و «استوا» را نیز روی آنتن شبكه سه دارد. وی درباره این برنامه و ویژگی آن عنوان كرد: در ابتدا باید عرض كنم مسائلی كه برای جامعه حساسیت و دغدغه ایجاد كند، در برنامه پرونده ویژه در سریعترین زمان ممكن به آن پرداخته میشود.
وی در ادامه درباره نحوه اجرای این برنامه و تفاوت آن با سایر برنامههایی كه روی آنتن دارد، بیان كرد: من سعی میكنم در ابتدا نگاه بیطرفانهای به موضوع داشته باشم و هم در این برنامه و هم در برنامههای دیگری كه روی آنتن دارم، نظر كارشناسان را برای مخاطبان برجسته كنم.
حسینی همچنین در پاسخ به این سوال كه تا چه حد سعی میكند در مناظره با كارشناسان به عنوان نماینده مخاطبان گفتوگو كند هم عنوان كرد: من در همه برنامهها چه زمانی كه در رادیو گوینده بودم و حال كه در تلویزیون حضور دارم، همیشه به دنبال این هستم كه الان مخاطب چه میخواهد و چه سوالی دوست دارد بپرسد و چه چیزی میخواهد بداند. بر اساس آن سوالاتم را از كارشناسان برنامه میپرسم.
برنامه «پرونده ویژه» خیلی به این موضوع نزدیك است كه من مدام باید خودم را به جای مخاطبی بگذارم كه آن سوژه برایش دغدغه است؛ بهخصوص در موضوع بنزین و اتفاقاتی كه افتاد، ما تقریبا در چهار برنامه به صورت ویژه به آن پرداختیم و من همه صحبتهایی كه در این چند وقت در اماكن عمومی از مردم شنیده بودم را از مهمانان برنامه پرسیدم.
وی در پاسخ به این سوال كه تا چه حد خودش نیز در برنامه ایدهپردازی میكند هم گفت: اتفاقا همه ما در برنامه با یكدیگر هم فكری میكنیم. بهخصوص زمانی كه چند رویداد اتفاق میافتد، با دوستان همفكری میكنیم كه كدام یك دغدغه بیشتر مردم است تا در برنامه به آن بپردازیم. حسینی در پایان نیز درباره بازخورد مخاطبان برنامه و مسؤولان توضیح داد: هم در این برنامه و هم در برنامههای دیگری كه دارم و در برنامه از كارشناسان پاسخخواهی میكنیم، مردم خیلی تشویق میكنند و میخواهند كه رسانه از این دست برنامهها بیشتر داشته باشد. نكته دیگری كه نباید از آن غافل باشیم و در برنامه «پرونده ویژه» هم به آن اهمیت میدهیم، این است كه طیفهای متعدد و مختلفی از كارشناسان را چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ دانش آكادمیك دعوت میكنیم. به عنوان مثال در برنامههای قبل آقای لیلاز را دعوت كردیم كه پس از ده سال حضور رسانهای پیدا كردند. یا در همین برنامه اخیر آقای مهندس تركان را داشتیم كه تا چندوقت پیش مشاور ارشد رئیسجمهور بودند. بنابراین نگاه یكسویه و از طرف یك جناح به موضوعات نداریم. درباره واكنش مهمانان برنامه و مسؤولان هم باید عرض كنم كه در این هفت هشت برنامه هیچ بازخورد منفی از طرف مهمانان نداشتم. از طرف دولت هم درباره دختر آبی دولت واكنش نشان داد كه البته سازمان همان موقع به لحاظ حقوقی پاسخ داد.
بررسی بدون تعارف موضوعات در برنامه
سعید ستودگان، تهیهكننده این برنامه در گفتوگو با جامجم در خصوص ایده اولیه برنامه و نحوه شكلگیری آن بیان كرد: با توجه به اینكه كشور ما زیر فشار روانی رسانهای كاذبی از سوی رسانههای خارج كشور است، لازم بود شبكه سه برنامهای را طراحی كند كه بتواند این مسائل را مدیریت كند.
وی افزود: شروع برنامه پرونده ویژه از ماجرای دروغ دختر آبی بود كه توانست موج این موضوع را متوقف كند و تصمیم بر این شد كه با توجه به موضوعات روز، برنامهای برای موشكافی این موضوعات و بررسی دقیق ابعاد آن مسائل در شبكه سه انجام شود.
این تهیهكننده در پاسخ به این سوال كه سوژهها را بر چه مبنایی انتخاب میكنند، توضیح داد: سوژهها، مسائل داغ روز است كه بعضی وقتها ممكن است با تردید در رسانه به آن پرداخته شود، ولی با دیدگاهی كه آقای فروغی، رئیس محترم شبكه سه در مورد تبیین مسائل روز برای مردم دارند، سعی میشود تا جایی ممکن بدون اغماض و تعارف موضوعات بررسی شوند.
ستودگان درباره بازخورد مخاطبان برنامه تا به امروز عنوان كرد: ما نظریهای داشتیم مبنی بر این كه مردم وقتی ببینند حرفهای طیفهای مختلف سیاسی بدون در نظر گرفتن جهتگیریهای سیاسی در رسانه خودمان مطرح میشود قطعا استقبال میكنند. همینطور هم شد و دیدیم كه موضوعات داغی كه از ماجرای دختر آبی گرفته تا همین حوادث آبانماه پیش آمد، وقتی نگاه بیطرفانهای به موضوع شد، مردم استقبال ویژهای كردند.
معمولا اغلب برنامههای نمایشی تلویزیون مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار میگیرد و جزو پربینندههای این رسانه محسوب میشود. اما نكته جالب درباره برنامه «پرونده ویژه» همین است كه با وجود اینكه برنامههای گفتوگومحور تلویزیون اصولا برنامههای سرگرمكننده و مفرحی نیستند و گاهی هم خستهكننده میشوند، اما این برنامه با نگاه خاصی كه به موضوعات روز دارد توانسته مخاطبان بسیاری را با خود همراه كند و در مدت كوتاهی به یكی از پربینندهترین برنامههای شبكه سه تبدیل شود. بهخصوص كه در نخستین برنامه به موضوع دختر آبی پرداخت كه این مساله جنجال بسیاری در جامعه و فضای مجازی ایجاد
كرده بود.
در این برنامه كه با حضور كارشناسان بهطور مستند و مستدل به چالش تبعات سیاسی و رسانهای سوژههای جذابی از جمله خودسوزی اخیر یك دختر جوان یا حضور بانوان در ورزشگاهها و مساله بنزین و موضوعاتی از این دست پرداخته میشود، به طور علمی و با مستندات محكمی به شبهاتی كه به وجود میآید، پاسخ داده میشود. از جمله برنامه چهارشنبه هفته گذشته كه مربوط به مساله بنزین و حاشیههای آن بود كه دكتر سید امیر سیاح، مدیر گروه اقتصاد شبكه یك به عنوان یكی از كارشناسان اقتصادی در برنامه حضور پیدا كرد و مهندس اكبر تركان نیز كارشناس اقتصادی دیگری بود كه به صورت تلفنی به حاشیههای گران شدن و سهمیهبندی بنزین پرداخت و مخاطبان شاهد گفتوگوی بی پردهای در این رابطه بودند.
نكته مهم و جالب دیگر این برنامه این است كه نگاه یكسویهای به موضوعات نداشته و مجری هم سعی میكند با طرح سوالات مردم از كارشناسان و دغدغههای ذهنی آنان، برنامه را پربینندهتر و جذابتر كند.
در برنامهها به دغدغههای مردم پرداخته شود
امیر سیاح،مدیر گروه اقتصاد شبکه 1 مهمان چهارشنبه هفته گذشته برنامه پرونده ویژه با موضوع بنزین بود كه در گفتوگو با جامجم در خصوص حضور در این برنامه و ویژگیهای آن بیان كرد: من پیش از اینكه به عنوان مهمان در برنامه حضور پیدا كنم، یكی دو قسمت از آن را دیده بودم.
به نظرم برنامه بسیار خوبی است و از این دست برنامهها باید در همه شبكهها وجود داشته باشد. چون در این برنامه سعی شده تا دغدغههای مردم را مطرح كنند و به آن بپردازند.
وی ادامه داد: البته گفته شده بود كه نماینده دولت در این برنامه حضور خواهد داشت كه آقای تركان تلفنی با برنامه ارتباط برقرار كرد و در استودیو حضور پیدا نكرد. اما در كل فكر میكنم برنامه
خوبی است.
خودم را جای مخاطب میگذارم
سید حسین حسینی، مجری برنامه پرونده ویژه همزمان دو برنامه «سلام صبح بخیر» و «استوا» را نیز روی آنتن شبكه سه دارد. وی درباره این برنامه و ویژگی آن عنوان كرد: در ابتدا باید عرض كنم مسائلی كه برای جامعه حساسیت و دغدغه ایجاد كند، در برنامه پرونده ویژه در سریعترین زمان ممكن به آن پرداخته میشود.
وی در ادامه درباره نحوه اجرای این برنامه و تفاوت آن با سایر برنامههایی كه روی آنتن دارد، بیان كرد: من سعی میكنم در ابتدا نگاه بیطرفانهای به موضوع داشته باشم و هم در این برنامه و هم در برنامههای دیگری كه روی آنتن دارم، نظر كارشناسان را برای مخاطبان برجسته كنم.
حسینی همچنین در پاسخ به این سوال كه تا چه حد سعی میكند در مناظره با كارشناسان به عنوان نماینده مخاطبان گفتوگو كند هم عنوان كرد: من در همه برنامهها چه زمانی كه در رادیو گوینده بودم و حال كه در تلویزیون حضور دارم، همیشه به دنبال این هستم كه الان مخاطب چه میخواهد و چه سوالی دوست دارد بپرسد و چه چیزی میخواهد بداند. بر اساس آن سوالاتم را از كارشناسان برنامه میپرسم.
برنامه «پرونده ویژه» خیلی به این موضوع نزدیك است كه من مدام باید خودم را به جای مخاطبی بگذارم كه آن سوژه برایش دغدغه است؛ بهخصوص در موضوع بنزین و اتفاقاتی كه افتاد، ما تقریبا در چهار برنامه به صورت ویژه به آن پرداختیم و من همه صحبتهایی كه در این چند وقت در اماكن عمومی از مردم شنیده بودم را از مهمانان برنامه پرسیدم.
وی در پاسخ به این سوال كه تا چه حد خودش نیز در برنامه ایدهپردازی میكند هم گفت: اتفاقا همه ما در برنامه با یكدیگر هم فكری میكنیم. بهخصوص زمانی كه چند رویداد اتفاق میافتد، با دوستان همفكری میكنیم كه كدام یك دغدغه بیشتر مردم است تا در برنامه به آن بپردازیم. حسینی در پایان نیز درباره بازخورد مخاطبان برنامه و مسؤولان توضیح داد: هم در این برنامه و هم در برنامههای دیگری كه دارم و در برنامه از كارشناسان پاسخخواهی میكنیم، مردم خیلی تشویق میكنند و میخواهند كه رسانه از این دست برنامهها بیشتر داشته باشد. نكته دیگری كه نباید از آن غافل باشیم و در برنامه «پرونده ویژه» هم به آن اهمیت میدهیم، این است كه طیفهای متعدد و مختلفی از كارشناسان را چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ دانش آكادمیك دعوت میكنیم. به عنوان مثال در برنامههای قبل آقای لیلاز را دعوت كردیم كه پس از ده سال حضور رسانهای پیدا كردند. یا در همین برنامه اخیر آقای مهندس تركان را داشتیم كه تا چندوقت پیش مشاور ارشد رئیسجمهور بودند. بنابراین نگاه یكسویه و از طرف یك جناح به موضوعات نداریم. درباره واكنش مهمانان برنامه و مسؤولان هم باید عرض كنم كه در این هفت هشت برنامه هیچ بازخورد منفی از طرف مهمانان نداشتم. از طرف دولت هم درباره دختر آبی دولت واكنش نشان داد كه البته سازمان همان موقع به لحاظ حقوقی پاسخ داد.
بررسی بدون تعارف موضوعات در برنامه
سعید ستودگان، تهیهكننده این برنامه در گفتوگو با جامجم در خصوص ایده اولیه برنامه و نحوه شكلگیری آن بیان كرد: با توجه به اینكه كشور ما زیر فشار روانی رسانهای كاذبی از سوی رسانههای خارج كشور است، لازم بود شبكه سه برنامهای را طراحی كند كه بتواند این مسائل را مدیریت كند.
وی افزود: شروع برنامه پرونده ویژه از ماجرای دروغ دختر آبی بود كه توانست موج این موضوع را متوقف كند و تصمیم بر این شد كه با توجه به موضوعات روز، برنامهای برای موشكافی این موضوعات و بررسی دقیق ابعاد آن مسائل در شبكه سه انجام شود.
این تهیهكننده در پاسخ به این سوال كه سوژهها را بر چه مبنایی انتخاب میكنند، توضیح داد: سوژهها، مسائل داغ روز است كه بعضی وقتها ممكن است با تردید در رسانه به آن پرداخته شود، ولی با دیدگاهی كه آقای فروغی، رئیس محترم شبكه سه در مورد تبیین مسائل روز برای مردم دارند، سعی میشود تا جایی ممکن بدون اغماض و تعارف موضوعات بررسی شوند.
ستودگان درباره بازخورد مخاطبان برنامه تا به امروز عنوان كرد: ما نظریهای داشتیم مبنی بر این كه مردم وقتی ببینند حرفهای طیفهای مختلف سیاسی بدون در نظر گرفتن جهتگیریهای سیاسی در رسانه خودمان مطرح میشود قطعا استقبال میكنند. همینطور هم شد و دیدیم كه موضوعات داغی كه از ماجرای دختر آبی گرفته تا همین حوادث آبانماه پیش آمد، وقتی نگاه بیطرفانهای به موضوع شد، مردم استقبال ویژهای كردند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیاه بازی به جای تخفیف
جمعه سیاه یا همانBlack Friday چند سالی است وارد حیطه كسبوكارهای ایرانی بهخصوص كسبوكارهای اینترنتی شده و اینروزها بازار شكایات مردمی درباره انواع روشهای كلك زدن به مشتری توسط برخی از این كسبوكارها هم داغ است. جمعه سیاه، اولین جمعه بعد از روز شكرگزاری از روزهای ملی تقویم آمریكاست. فارغ از اینكه تاریخچه این روز چه بوده و چرا در دو دهه اخیر نام جمعه سیاه بر آن گذاشته شده، اساسا برگزاری این روز، یك ترفند فروش است. مشابه چنین روزهایی در كشورهایی غیر از آمریكا هم زیاد شده است كه تقریبا در بیشتر كشورها این روز همزمان با آمریكا برگزار میشود. در ایران، برخی زیرساختهای فروش بدون كوچكترین نوآوری، نام و تاریخ این روز را كپی كردهاند، اما فرق اساسی آنچه در ایران اتفاق میافتد و آنچه در دیگر كشورها، انواع كلكهایی است كه برخی كارآفرینها برای فروش به مردم میزنند. (برگزاری این روز و روزهای مشابه مثل دوشنبه سایبری و روز مجردها در سراسر جهان و خود آمریكا، منتقدان زیادی دارد)
جمعهسیاه چیست؟
همانطور كه اشاره شد جمعه سیاه، ترفندی برای فروش است. در این روز فروشگاههای زنجیرهای بزرگ كه در اصطلاح بازار به خردهفروشیها معروفند، برخی اقلام خود را با درصد بالای تخفیف عرضه میكنند. روند سالهای اخیر در كشور آمریكا به این صورت بوده كه صفهای طولانی از شب قبل از این روز پشت در فروشگاهها بسته میشود و بهمحض باز شدن در، مردم هجوم میآورند و چون اقلام محدودند، بسیار اتفاق میافتد كه سرصاحب كالاهای تخفیف خورده، خشونت، فحاشی و كتككاری رخ دهد. بیشترین تخفیفها معمولا به لوازمی تعلق میگیرد كه اغلب مردم آن را در خانه دارند، ولی تخفیف آنقدر وسوسهكننده است كه خیلیها بدون نیاز، كالاهای اضافی را خریداری و حتی برایش نبرد میكنند. این نبرد، شوخی نیست. صحنههای زننده زیادی را میتوان با جستوجو در اینترنت مشاهده كرد كه مردم برای خرید جنس ارزان چهها كه نمیكنند! (برای آشنایی با فضای زد و خوردها هشتگ #blackfridayfightings را چك كنید)
تخفیفهای تقلبی
آنچه در ایران اتفاق میافتد، با نسخه اصلی تفاوتهای زیادی دارد. در ایران، كسبوكارهای نوپا و زیرساختهای فروش اینترنتی در این روز چنین خدماتی را به مشتریان ارائه میدهند، اما در نسخه اصلی، مهمترین عرضه در این روز توسط فروشگاههای بزرگ زنجیرهای یا به اصطلاح فروشگاههای فیزیكی خردهفروشی انجام میشود. البته انواع فروشهای اینترنتی در این روز مهیا میشود، اما تخفیفهای اصلی و وسوسهكننده در فروشگاههای فیزیكی اتفاق میافتد. سابقه تقلب در فروش محصولات تخفیفدار در برخی زیرساختهای فروش اینترنتی ایرانی به روز اول برگزاری این روز برمیگردد. حقه ساده است؛ قیمتهای بسیاری از كالاها در شروع آن روز از 150 تا 400 درصد بالا برده میشود، بعد ضربدر قرمزی روی این قیمت افزایش یافته كشیده شده و مثلا با 67درصد تخفیف، قیمت جدید رونمایی میشود. تاریخچه قیمتها دستكاری شده و عملا كالایی كه تا پیش از این روز، مثلا 70 هزار تومان بوده، با تخفیف 67 درصدی، حالا با قیمت 99 هزار تومان برای این جشنواره در صفحه اول سایت و اپ گذاشته میشود. آنها كار خود را خوب بلدند و مخلوطی از تخفیفهای واقعی را با این نوع تقلبها، قاطی میكنند تا بتوانند جوابی برای اعتراضها داشته باشند.
در مقام مقایسه، تخفیفهای فروشگاههای فیزیكی در دیگر كشورها واقعی است. جدال و كتككاری هم ناشی از همین واقعیبودن قیمتهاست. در فروش اینترنتی، سابقه دستكاری قیمت در زیرساختهایی مثل آمازون وجود داشته، اما ایندستكاریها در جهت ارزان شدن قیمتهای این زیرساختهای فروش است تا رقبای مستقل را از بازار حذف كنند. ذكر این نكته هم ضروری است كه برخلاف زیرساختهای ایرانی، فروش در زیرساختهایی مثل آمازون و eBay، انحصاری نیست، بلكه كاربران میتوانند با ثبتنام و ایجاد حساب كاربری اقدام به فروش كنند.
واقعیتهای قیمت كالا و تخفیف در ایران
اولین واقعیت در بازار ایران این است كه نوسان نرخ ارز بهخصوص در مورد كالاهای وارداتی بسیار موثر بوده و مشكلات زیادی را برای واردكنندگان ایجاد میكند. همراه با این نوسان، قیمتها در بازار ما تغییر میكند و این تغییر لزوما به این معنا نیست كه اگر نرخ ارز كاهش یافت، قیمت كالا و خدمات كمتر میشود. بهترین نمونه آن بازار تلفن همراه و رایانه است، بهخصوص در مورد مدلهای قدیمی و محصولاتی كه تولید آن متوقف شده است.
واقعیت اساسی دیگر در مورد كالاهایی كه بهطور مشخص بهصورت انحصاری وارد یا حتی تولید میشوند این است كه انحصار باعث میشود تولیدكننده و واردكننده، قیمتهای بسیار بالایی را برای كالای خود به مردم تحمیل كنند. بهترین نمونه آن صنعت خودروی داخلی و وارداتی است.
واقعیت سوم این است كه بسیاری از كالاهای وارداتی بازار ما، نسخههای تقلبی كالای اصلی هستند. بهترین نمونه آن بازار لوازم یدكی در تمام حوزههاست.
واقعیت دیگر این است كه به دلیل فقدان بازیگران اصلی عرضه كالای اصل وارداتی و حتی علاقه زیاد سیستم بازار ما به ازدیاد واسطه و دلال، یك كالا آنقدر دست به دست میشود كه جایی برای قیمت عادلانه باقی نمیماند. با توجه به این واقعیتهای تلخ، قیمتگذاری انجام شده روی كالاهای وارداتی و حتی برخی تولیدات داخلی انحصاری به دلایل مختلف ناعادلانه است. بنابراین در مورد كالای اصل، هرچقدر تخفیف بگیریم یا نگیریم، مطمئن هستیم مبلغی كه برای آن كالا پرداخت میشود زیادتر از قیمت اصلی آن كالاست. همین مساله در مورد كالاهای تقلبی پرتعداد در بازار وجود دارد، با این تفاوت كه كالاهای تقلبی سودآوری بیشتری برای عرضهكنندگانش دارد. تحریم بیگانگان، تحریمهای خودمان برای خودمان مانند رجیستری گوشی، انواع شرایط تقریبا منحصربهفرد و بسیاری از نقصانها و تیرگیهای بازار ما باعث شده شركتهای بزرگ در كشور ما حضور نداشته باشند، كالاها قاچاق وارد شود، نمایندگیهای برندها امروز باشند و فردا نباشند، قطعات یدكی اصل نداشته باشیم و انواع آسیبهای دیگر. در بسیاری از حوزهها هم تولید نداریم و صرفا واردكنندهایم.
هرچند شرایط خوبی نیست و این را هر كسی متوجه میشود، اما این مشكلها همیشه بهترین بهانه برای عرضهكنندگان بوده تا گرانفروشی و كمفروشی خود را توجیه كنند. بنابراین انتظار كالای تخفیف خورده خارجی اصل تقریبا بیهوده است، مگر اینكه قیمت آنقدر بالاتر باشد كه با چنددرصد تخفیف، فروشندگان همچنان بتوانند تمام نوسانات نرخ ارز و طلا را با آن جبران كنند.
واقعیتهای تخفیف در دیگر كشورها
برخلاف روند معمول در كشور ما، شركتهای بزرگ یا نمایندگیهای آنان رسما در رسانهها، كالاها و میزان تخفیفهای مختلف را در روزهای مورد اشاره اعلام میكنند. در چند سال اخیر تخفیفهای واقعی برندهای بزرگ باعث شده اتفاقات عجیبی رخ دهد. مثلا قیمت نهایی رونمایی شده از یكی از كالاهای یك برند آلمانی (Behringer) در حوزه محصولات تخصصی پردازش صوتی، 699 دلار بود. این شركت در اولین جمعه سیاه سال تولید این كالا، 50درصد تخفیف برای كالای مورد نظر اعلام كرد و سودآوری ناشی از فروش با تعداد بالا بهقدری برای این شركت جذاب بود كه قیمت این كالا واقعا به نصف قیمت اولیه كاهش پیدا كرد و تا امروز همین قیمت مانده است و شركت اعلام كرد مابهازای خریدهای قبلی كاربران را میپردازد یا كاربران میتوانند آن را بهعنوان اعتبار برای خریدهای بعدی استفاده كنند.
داستان این شركت آلمانی به همینجا ختم نشد. این شركت كه سابقهای بیش از 30 سال دارد، تنها چهار سال است در حوزهای خاص وارد شده كه شاید كمتر از ده شركت در جهان آن را در اختیار دارند و از این ده شركت، سه شركت ژاپنی با اختلاف زیاد بیشترین سهم بازار را دارند. در این چهار سال، شركت آلمانی مورد نظر با كنار زدن یكی دو شركت جزو این ده شركت شده و درحال بزرگترشدن است. مسلما كیفیت اینجا باید معنا داشته باشد، كیفیت در كنار قیمتگذاری درست.
چه كنیم كه كلاه سرمان نرود؟
مدل فروش تخفیفی مبتنی بر برون سپاری بیش از یك دهه است در كشور ما هم انجام میشود. شرایط بازار ما خاص است و چند سال است با شرایط تحریمی مواجه هستیم، اما طبق روال معمول، تمام مشكلات در قیمت نهایی سرشكن شده تا مردم با گران خریدن كالاها، در آخرین حلقه زنجیره عرضه، واردات و دلالی را برای اهالیاش سودآور كنند.
در این شرایط بهترین راهكار برای جلوگیری از كلاه بر سر رفتن، تحقیق كامل در مورد كالای مورد نظر و احتمال وجود نسخههای جعلی و قیمتهای آنهاست؛ ضمن اینكه در حوزههایی مثل لوازم یدكی تقریبا تنها گزینههای موجود كالاهای تقلبی است و اینكه در میان همین كالاهای تقلبی كدامشان ممكن است بهتر باشد. بهترین پیشنهاد ممكن میتواند این باشد تا زمانی كه نیاز واقعی برای خرید وجود ندارد، اقدام به خرید نكنیم.
همانطور كه اشاره شد جمعه سیاه، ترفندی برای فروش است. در این روز فروشگاههای زنجیرهای بزرگ كه در اصطلاح بازار به خردهفروشیها معروفند، برخی اقلام خود را با درصد بالای تخفیف عرضه میكنند. روند سالهای اخیر در كشور آمریكا به این صورت بوده كه صفهای طولانی از شب قبل از این روز پشت در فروشگاهها بسته میشود و بهمحض باز شدن در، مردم هجوم میآورند و چون اقلام محدودند، بسیار اتفاق میافتد كه سرصاحب كالاهای تخفیف خورده، خشونت، فحاشی و كتككاری رخ دهد. بیشترین تخفیفها معمولا به لوازمی تعلق میگیرد كه اغلب مردم آن را در خانه دارند، ولی تخفیف آنقدر وسوسهكننده است كه خیلیها بدون نیاز، كالاهای اضافی را خریداری و حتی برایش نبرد میكنند. این نبرد، شوخی نیست. صحنههای زننده زیادی را میتوان با جستوجو در اینترنت مشاهده كرد كه مردم برای خرید جنس ارزان چهها كه نمیكنند! (برای آشنایی با فضای زد و خوردها هشتگ #blackfridayfightings را چك كنید)
تخفیفهای تقلبی
آنچه در ایران اتفاق میافتد، با نسخه اصلی تفاوتهای زیادی دارد. در ایران، كسبوكارهای نوپا و زیرساختهای فروش اینترنتی در این روز چنین خدماتی را به مشتریان ارائه میدهند، اما در نسخه اصلی، مهمترین عرضه در این روز توسط فروشگاههای بزرگ زنجیرهای یا به اصطلاح فروشگاههای فیزیكی خردهفروشی انجام میشود. البته انواع فروشهای اینترنتی در این روز مهیا میشود، اما تخفیفهای اصلی و وسوسهكننده در فروشگاههای فیزیكی اتفاق میافتد. سابقه تقلب در فروش محصولات تخفیفدار در برخی زیرساختهای فروش اینترنتی ایرانی به روز اول برگزاری این روز برمیگردد. حقه ساده است؛ قیمتهای بسیاری از كالاها در شروع آن روز از 150 تا 400 درصد بالا برده میشود، بعد ضربدر قرمزی روی این قیمت افزایش یافته كشیده شده و مثلا با 67درصد تخفیف، قیمت جدید رونمایی میشود. تاریخچه قیمتها دستكاری شده و عملا كالایی كه تا پیش از این روز، مثلا 70 هزار تومان بوده، با تخفیف 67 درصدی، حالا با قیمت 99 هزار تومان برای این جشنواره در صفحه اول سایت و اپ گذاشته میشود. آنها كار خود را خوب بلدند و مخلوطی از تخفیفهای واقعی را با این نوع تقلبها، قاطی میكنند تا بتوانند جوابی برای اعتراضها داشته باشند.
در مقام مقایسه، تخفیفهای فروشگاههای فیزیكی در دیگر كشورها واقعی است. جدال و كتككاری هم ناشی از همین واقعیبودن قیمتهاست. در فروش اینترنتی، سابقه دستكاری قیمت در زیرساختهایی مثل آمازون وجود داشته، اما ایندستكاریها در جهت ارزان شدن قیمتهای این زیرساختهای فروش است تا رقبای مستقل را از بازار حذف كنند. ذكر این نكته هم ضروری است كه برخلاف زیرساختهای ایرانی، فروش در زیرساختهایی مثل آمازون و eBay، انحصاری نیست، بلكه كاربران میتوانند با ثبتنام و ایجاد حساب كاربری اقدام به فروش كنند.
واقعیتهای قیمت كالا و تخفیف در ایران
اولین واقعیت در بازار ایران این است كه نوسان نرخ ارز بهخصوص در مورد كالاهای وارداتی بسیار موثر بوده و مشكلات زیادی را برای واردكنندگان ایجاد میكند. همراه با این نوسان، قیمتها در بازار ما تغییر میكند و این تغییر لزوما به این معنا نیست كه اگر نرخ ارز كاهش یافت، قیمت كالا و خدمات كمتر میشود. بهترین نمونه آن بازار تلفن همراه و رایانه است، بهخصوص در مورد مدلهای قدیمی و محصولاتی كه تولید آن متوقف شده است.
واقعیت اساسی دیگر در مورد كالاهایی كه بهطور مشخص بهصورت انحصاری وارد یا حتی تولید میشوند این است كه انحصار باعث میشود تولیدكننده و واردكننده، قیمتهای بسیار بالایی را برای كالای خود به مردم تحمیل كنند. بهترین نمونه آن صنعت خودروی داخلی و وارداتی است.
واقعیت سوم این است كه بسیاری از كالاهای وارداتی بازار ما، نسخههای تقلبی كالای اصلی هستند. بهترین نمونه آن بازار لوازم یدكی در تمام حوزههاست.
واقعیت دیگر این است كه به دلیل فقدان بازیگران اصلی عرضه كالای اصل وارداتی و حتی علاقه زیاد سیستم بازار ما به ازدیاد واسطه و دلال، یك كالا آنقدر دست به دست میشود كه جایی برای قیمت عادلانه باقی نمیماند. با توجه به این واقعیتهای تلخ، قیمتگذاری انجام شده روی كالاهای وارداتی و حتی برخی تولیدات داخلی انحصاری به دلایل مختلف ناعادلانه است. بنابراین در مورد كالای اصل، هرچقدر تخفیف بگیریم یا نگیریم، مطمئن هستیم مبلغی كه برای آن كالا پرداخت میشود زیادتر از قیمت اصلی آن كالاست. همین مساله در مورد كالاهای تقلبی پرتعداد در بازار وجود دارد، با این تفاوت كه كالاهای تقلبی سودآوری بیشتری برای عرضهكنندگانش دارد. تحریم بیگانگان، تحریمهای خودمان برای خودمان مانند رجیستری گوشی، انواع شرایط تقریبا منحصربهفرد و بسیاری از نقصانها و تیرگیهای بازار ما باعث شده شركتهای بزرگ در كشور ما حضور نداشته باشند، كالاها قاچاق وارد شود، نمایندگیهای برندها امروز باشند و فردا نباشند، قطعات یدكی اصل نداشته باشیم و انواع آسیبهای دیگر. در بسیاری از حوزهها هم تولید نداریم و صرفا واردكنندهایم.
هرچند شرایط خوبی نیست و این را هر كسی متوجه میشود، اما این مشكلها همیشه بهترین بهانه برای عرضهكنندگان بوده تا گرانفروشی و كمفروشی خود را توجیه كنند. بنابراین انتظار كالای تخفیف خورده خارجی اصل تقریبا بیهوده است، مگر اینكه قیمت آنقدر بالاتر باشد كه با چنددرصد تخفیف، فروشندگان همچنان بتوانند تمام نوسانات نرخ ارز و طلا را با آن جبران كنند.
واقعیتهای تخفیف در دیگر كشورها
برخلاف روند معمول در كشور ما، شركتهای بزرگ یا نمایندگیهای آنان رسما در رسانهها، كالاها و میزان تخفیفهای مختلف را در روزهای مورد اشاره اعلام میكنند. در چند سال اخیر تخفیفهای واقعی برندهای بزرگ باعث شده اتفاقات عجیبی رخ دهد. مثلا قیمت نهایی رونمایی شده از یكی از كالاهای یك برند آلمانی (Behringer) در حوزه محصولات تخصصی پردازش صوتی، 699 دلار بود. این شركت در اولین جمعه سیاه سال تولید این كالا، 50درصد تخفیف برای كالای مورد نظر اعلام كرد و سودآوری ناشی از فروش با تعداد بالا بهقدری برای این شركت جذاب بود كه قیمت این كالا واقعا به نصف قیمت اولیه كاهش پیدا كرد و تا امروز همین قیمت مانده است و شركت اعلام كرد مابهازای خریدهای قبلی كاربران را میپردازد یا كاربران میتوانند آن را بهعنوان اعتبار برای خریدهای بعدی استفاده كنند.
داستان این شركت آلمانی به همینجا ختم نشد. این شركت كه سابقهای بیش از 30 سال دارد، تنها چهار سال است در حوزهای خاص وارد شده كه شاید كمتر از ده شركت در جهان آن را در اختیار دارند و از این ده شركت، سه شركت ژاپنی با اختلاف زیاد بیشترین سهم بازار را دارند. در این چهار سال، شركت آلمانی مورد نظر با كنار زدن یكی دو شركت جزو این ده شركت شده و درحال بزرگترشدن است. مسلما كیفیت اینجا باید معنا داشته باشد، كیفیت در كنار قیمتگذاری درست.
چه كنیم كه كلاه سرمان نرود؟
مدل فروش تخفیفی مبتنی بر برون سپاری بیش از یك دهه است در كشور ما هم انجام میشود. شرایط بازار ما خاص است و چند سال است با شرایط تحریمی مواجه هستیم، اما طبق روال معمول، تمام مشكلات در قیمت نهایی سرشكن شده تا مردم با گران خریدن كالاها، در آخرین حلقه زنجیره عرضه، واردات و دلالی را برای اهالیاش سودآور كنند.
در این شرایط بهترین راهكار برای جلوگیری از كلاه بر سر رفتن، تحقیق كامل در مورد كالای مورد نظر و احتمال وجود نسخههای جعلی و قیمتهای آنهاست؛ ضمن اینكه در حوزههایی مثل لوازم یدكی تقریبا تنها گزینههای موجود كالاهای تقلبی است و اینكه در میان همین كالاهای تقلبی كدامشان ممكن است بهتر باشد. بهترین پیشنهاد ممكن میتواند این باشد تا زمانی كه نیاز واقعی برای خرید وجود ندارد، اقدام به خرید نكنیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مسافران لحظه آخری بهارستان
درهای ستاد انتخابات کشور و مراکز ثبتنام کاندیداهای انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تهران و شهرستانها ساعت 18 دیروز بسته شد و فرصت یکهفتهای کاندیداتوری پایان یافت.
در پایان مهلت ثبتنام کاندیداها سخنگوی ستاد انتخابات کشور تعداد ثبتنام شدگان در انتخابات مجلس یازدهم را در کل کشور ۱۳۸۹۶ نفر اعلام کرد. این آمار به معنای افزایش 15 درصدی داوطلبان به نسبت دوره گذشته است.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور ادامه داد: ۱۶۰۵ نفر زن و ۱۲ هزار و ۲۹۱ نفر مرد با نسبت ۱۲ درصد خانمها و
۸۸ درصد آقایان ثبتنام کردهاند.
وی تصریح کرد: ۶۰۱ نفر معادل چهار درصد دارای تحصیلات حوزوی هستند، ۱۴ درصد تحصیلات دکتری، ۷۷ درصد تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد و بقیه لیسانس و پایینتر هستند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور بیان کرد: ۳۷ درصد
از داوطلبان زیر ۴۰ سال سن دارند، ۲۶ درصد داوطلبان، ایثارگر، چهار درصد دارای سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ۲۳ درصد هم در گذشته حداقل یکبار داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی بودهاند.
موسوی اظهار داشت: استانهای تهران با ۳۱۳۸ نفر، اصفهان با ۱۰۹۹ نفر، خراسانرضوی با ۹۸۰ نفر، خوزستان با ۸۰۰ نفر و فارس با ۷۳۹ نفر به ترتیب بیشترین داوطلب را در سراسر کشور داشتهاند.
وی در خصوص ثبتنام مجلس خبرگان گفت: دومین روز از ثبتنام داوطلبان مجلس خبرگان رهبری به پایان رسید و مجموعاً ۵۷ نفر ثبتنام کردهاند. از استانهای تهران ۳۱ نفر، قم ۱۷ نفر، فارس ۲ نفر، خراسانرضوی ۲ نفر و خراسانشمالی ۲ نفر برای حضور در مجلس خبرگان ثبتنام کردند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور در پایان تأکید کرد: ثبتنام داوطلبان مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده اما ثبتنام برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری تا ۲۱ آذر ماه ادامه خواهد داشت. فرمانداریهای پنج استان میزبان داوطلبان مجلس خبرگان خواهند بود.
موسوی همچنین گفت: ۵ نفر از خارج کشور برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام کردند.
ثبت نام قالیباف در آخرین ساعات
مطرحترین چهرهای که در روز پایانی ثبتنام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور حضور یافت و نامنویسی کرد محمدباقر قالیباف بود که پس از چند دور حضور در انتخابات ریاست جمهوری، این بار قصد دارد شانس خود را در انتخابات مجلس شورای اسلامی بیازماید.
علاوه بر قالیباف، چهرههای دیگری هم دیروز ثبتنام کردند که از جمله آنها برخی نمایندگان فعلی مجلس بودند. الیاس حضرتی، محمدعلی پورمختار، حشمتا... فلاحتپیشه و محمدجواد ابطحی از جمله این چهرهها بودند. احمد امیرآبادی فراهانی و مجتبی ذوالنور، نمایندگان فعلی قم هم به همراه علیرضا زاکانی، سه کاندیدایی بودند که دیروز در قم کاندیداتوری خود را اعلام کردند.
برخی دیگر از نمایندگان ادوار هم دیروز ثبت نام کردند که از جمله آنها الیاس نادران بود. حسن بیادی، محمد مقیمی، عبدالحسین روحالامینی، حسین مظفر و شهیندخت مولاوردی از دیگر افرادی بودند که دیروز ثبتنام کردند. با بسته شدن فرصت ثبتنام کاندیداها نام برخی از چهرهها نیز به عنوان غایبان این دوره از انتخابات ثبت شد. از جمله این افراد علی لاریجانی و محمدرضا عارف بودند.
آغاز بررسی صلاحیتها در هیاتهای اجرایی
صلاحیت داوطلبان در هیات اجرایی بر اساس استناد ماده ۵۰ قانون انتخابات از امروز آغاز میشود و این بررسی به مدت ۱۰ روز یعنی تا ۲۶ آذر ادامه خواهد داشت.
در تاریخ ۲۷ آذر به استناد ماده ۵۱ قانون انتخابات، مراتب رد صلاحیت به داوطلبان توسط فرماندار مرکز حوزه انتخابیه ابلاغ میشود. داوطلبان رد صلاحیت شده میتوانند از ۲۸ آذر به مدت سه روز به هیات نظارت استان شکایت کنند. رسیدگی به شکایات داوطلبان رد صلاحیت شده توسط هیات نظارت استان هم از ۲ دی شروع میشود و به مدت ۲۰ روز یعنی تا ۲۱ دی این بررسی زمان میبرد.
از ۲۲ دی تا ۱۱ بهمن یعنی ۲۰ روز ابلاغ وضعیت صلاحیت، دریافت شکایت و اظهار نظر نهایی شورای نگهبان را به استناد ماده ۵۲ قانون انتخابات خواهیم داشت و ۱۲ بهمن هم شکایت از داوطلبان رد صلاحیت شده توسط شورای نگهبان به استناد ماده واحده مجمع به مدت سه روز دریافت میشود.
در پایان مهلت ثبتنام کاندیداها سخنگوی ستاد انتخابات کشور تعداد ثبتنام شدگان در انتخابات مجلس یازدهم را در کل کشور ۱۳۸۹۶ نفر اعلام کرد. این آمار به معنای افزایش 15 درصدی داوطلبان به نسبت دوره گذشته است.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور ادامه داد: ۱۶۰۵ نفر زن و ۱۲ هزار و ۲۹۱ نفر مرد با نسبت ۱۲ درصد خانمها و
۸۸ درصد آقایان ثبتنام کردهاند.
وی تصریح کرد: ۶۰۱ نفر معادل چهار درصد دارای تحصیلات حوزوی هستند، ۱۴ درصد تحصیلات دکتری، ۷۷ درصد تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد و بقیه لیسانس و پایینتر هستند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور بیان کرد: ۳۷ درصد
از داوطلبان زیر ۴۰ سال سن دارند، ۲۶ درصد داوطلبان، ایثارگر، چهار درصد دارای سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ۲۳ درصد هم در گذشته حداقل یکبار داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی بودهاند.
موسوی اظهار داشت: استانهای تهران با ۳۱۳۸ نفر، اصفهان با ۱۰۹۹ نفر، خراسانرضوی با ۹۸۰ نفر، خوزستان با ۸۰۰ نفر و فارس با ۷۳۹ نفر به ترتیب بیشترین داوطلب را در سراسر کشور داشتهاند.
وی در خصوص ثبتنام مجلس خبرگان گفت: دومین روز از ثبتنام داوطلبان مجلس خبرگان رهبری به پایان رسید و مجموعاً ۵۷ نفر ثبتنام کردهاند. از استانهای تهران ۳۱ نفر، قم ۱۷ نفر، فارس ۲ نفر، خراسانرضوی ۲ نفر و خراسانشمالی ۲ نفر برای حضور در مجلس خبرگان ثبتنام کردند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور در پایان تأکید کرد: ثبتنام داوطلبان مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده اما ثبتنام برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری تا ۲۱ آذر ماه ادامه خواهد داشت. فرمانداریهای پنج استان میزبان داوطلبان مجلس خبرگان خواهند بود.
موسوی همچنین گفت: ۵ نفر از خارج کشور برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام کردند.
ثبت نام قالیباف در آخرین ساعات
مطرحترین چهرهای که در روز پایانی ثبتنام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور حضور یافت و نامنویسی کرد محمدباقر قالیباف بود که پس از چند دور حضور در انتخابات ریاست جمهوری، این بار قصد دارد شانس خود را در انتخابات مجلس شورای اسلامی بیازماید.
علاوه بر قالیباف، چهرههای دیگری هم دیروز ثبتنام کردند که از جمله آنها برخی نمایندگان فعلی مجلس بودند. الیاس حضرتی، محمدعلی پورمختار، حشمتا... فلاحتپیشه و محمدجواد ابطحی از جمله این چهرهها بودند. احمد امیرآبادی فراهانی و مجتبی ذوالنور، نمایندگان فعلی قم هم به همراه علیرضا زاکانی، سه کاندیدایی بودند که دیروز در قم کاندیداتوری خود را اعلام کردند.
برخی دیگر از نمایندگان ادوار هم دیروز ثبت نام کردند که از جمله آنها الیاس نادران بود. حسن بیادی، محمد مقیمی، عبدالحسین روحالامینی، حسین مظفر و شهیندخت مولاوردی از دیگر افرادی بودند که دیروز ثبتنام کردند. با بسته شدن فرصت ثبتنام کاندیداها نام برخی از چهرهها نیز به عنوان غایبان این دوره از انتخابات ثبت شد. از جمله این افراد علی لاریجانی و محمدرضا عارف بودند.
آغاز بررسی صلاحیتها در هیاتهای اجرایی
صلاحیت داوطلبان در هیات اجرایی بر اساس استناد ماده ۵۰ قانون انتخابات از امروز آغاز میشود و این بررسی به مدت ۱۰ روز یعنی تا ۲۶ آذر ادامه خواهد داشت.
در تاریخ ۲۷ آذر به استناد ماده ۵۱ قانون انتخابات، مراتب رد صلاحیت به داوطلبان توسط فرماندار مرکز حوزه انتخابیه ابلاغ میشود. داوطلبان رد صلاحیت شده میتوانند از ۲۸ آذر به مدت سه روز به هیات نظارت استان شکایت کنند. رسیدگی به شکایات داوطلبان رد صلاحیت شده توسط هیات نظارت استان هم از ۲ دی شروع میشود و به مدت ۲۰ روز یعنی تا ۲۱ دی این بررسی زمان میبرد.
از ۲۲ دی تا ۱۱ بهمن یعنی ۲۰ روز ابلاغ وضعیت صلاحیت، دریافت شکایت و اظهار نظر نهایی شورای نگهبان را به استناد ماده ۵۲ قانون انتخابات خواهیم داشت و ۱۲ بهمن هم شکایت از داوطلبان رد صلاحیت شده توسط شورای نگهبان به استناد ماده واحده مجمع به مدت سه روز دریافت میشود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خالی بازار!
بازار لوازم خانگی چند سالی با ركود مواجه بود، ولی با افزایش قیمت بنزین ركود بیشتری بر این بازار حكمفرما شده، به طوری كه گرانی بنزین سبب شد قدرت خرید مردم كمتر از قبل شود و از طرف دیگر به دلیل افزایش كرایه حملونقل، قیمت لوازم خانگی هم بالاتر رفته است.
خریداران نایاب
امینحضور به شلوغی معروف است. وقتی كسی قصد خرید از این خیابان را دارد باید بداند حداقل یك تا دو ساعت در ترافیك این خیابان میماند. با همین استدلال به این خیابان برای تهیه گزارش رفتیم، اما خیابان طوری خلوت بود كه گویی بازار تعطیل است. جلوتر رفتیم و مشاهده كردیم مغازهها باز هستند، اما خبری از امینحضور شلوغ نبود و به زحمت تعداد بازدیدكنندگان به صد نفر در بازار میرسید. اغلب فروشندگان مقابل در مغازه خود ایستاده بودند و سكوت و انتظار در چهرهشان نمایان بود.
یكی از مقاصد عزیمت ما به این خیابان گفتوگو با خریداران بود، اما خریدار نایاب شده بود. با چند نفری كه برای خرید به این خیابان آمده بودند همكلام شدیم. تازهعروسها با هزار امید و آرزو برای خرید جهیزیه آمده بودند، اما گرانی قیمتها باعث شده بود تا چند قلم كالا را بیشتر نتوانند بخرند. دو خانم از یك فروشگاه بیرون آمدند، زمانی كه با خبرنگار ما روبهرو شدند، گفتند: برای خرید جهیزیه به این خیابان آمده بودیم، اما آنقدر قیمت كالاها گران شده كه دو قلم بیشتر نتوانستیم بخریم.
یكی از خانمها گفت: دو سال قبل برای دختر بزرگترم جهیزیه خریدم، اما توان خرید داشتیم. هر چند آن موقع هم گران بود ولی بالاخره میتوانستیم بخریم. اكنون كرایه حمل بار از مغازه تا منزل 200 تا 300 هزار تومان شده درحالی كه در گذشته رایگان بود.
در بازار مشغول گشتوگذار بودیم كه با خریدار دیگری برخورد كردیم. موضوع را برایش شرح دادیم كه برای تهیه گزارش آمدیم. ابتدا تعجب كرد و گفت: اگر رسانه هستید، چرا از درد مردم نمیگویید. میگویند با گرانی بنزین كالاها گران نمیشود، اما یخچال خانهمان سوخته و باید برای تهیه یك قلم كالا وام بگیرم. این را كجای دلم بگذارم و چگونه به خانه برگردم.
پیادهروی در این بازار قبلا نوید حس و حال زندگی را میداد، اما اكنون این حس از رونق افتاده و مثل حال اقتصاد كشور است. مشغول پیادهروی در این بازار كساد بودیم كه خریدار دیگری به خبرنگار ما گفت: از صبح تا الان به دنبال تلویزیونی هستم كه با میزان قدرت خرید یك بازنشسته سازگار باشد، اما باید دست خالی به خانه بروم.
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون
به پاساژ دیگری رفتیم، فضای پاساژ قبلی نیز بر اینجا حاكم بود، به پای درد و دل فروشنده دیگری نشستیم كه وی در خصوص وضعیت بازار گفت: رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون، از سال 93 تا به حال بازار لوازم خانگی دیگر آن رونق سابق را ندارد.
آقای اكبری افزود: وضعیت بازار روز به روز در حال خرابی است، البته شاید شب عید رونق بگیرد كه علت این امر را باید گرانی كالاها به تبع گرانی نرخ ارز دانست؛ به طوری كه حتی برخی از اقلام اولیه كالاهای ساخت داخل وارداتی است به همین دلیل قیمت آنها نیز افزایش یافته است و چون قدرت خرید مردم سال به سال كاسته شده است، انتظار هم نداریم كه بازار ما رونق گیرد.
این فروشنده لوازم خانگی اذعان کرد: كرایه بار لوازم خانگی نیز بعد از گرانی بنزین افزایش یافته است، بنابراین اگر بنده 500 هزار تومان بیشتر پول كرایه به راننده بار میدهم، طبیعی است كه باید این 500 هزار تومان را با افزایش قیمت لوازم خانگی تأمین كنم.
وی گفت: تا سال پیش مردم از ترس گران شدن دوباره كالاها به بازار مراجعه كرده و خرید انجام میدانند، ولی امسال واقعا توانایی خرید نداشتند به همین دلیل بازار تمامی فروشندگان بهطور كلی راكد شده است، چون به تبع گرانیها، حقوق كارمندان و كارگران افزایش نیافته است.
وی افزود: تمامی لوازم خانگی با برند بوش تا 20 درصد پس از گرانی بنزین افزایش قیمت به خود دیدهاند؛ این در حالی است كه در سایر كالاها گرانی هنوز تاثیر زیادی نداشته كه كمكم باید منتظر گرانی این كالاها هم باشیم به همین دلیل در دو روز گذشته سه نفر هم برای خرید كالا به بنده مراجعه نكردهاند، اما برخی از اوقات روز نیز كركره مغازه را پایین
میكشیم.
تقاضای خرید نسبت به 2 سال قبل
به یكدهم رسیده است!
آقای احمدی، یكی از فروشندگان بازار امینحضور در خصوص وضعیت بازار در هفتههای اخیر گفت: احتیاجی به گفته من نیست، خودتان وضعیت را میبینید، بازار خلوت خلوت است، این در حالی است كه تا دو سال پیش بازار از رونق خوبی برخوردار بود. واردات كالاهای خارجی را كه ممنوع كردهاند دیگر باری در بازار نیست كه به دست ما برسد و حتی كارخانههای داخلی نیز جنس ندارند، چون لوازم اولیه خود را از طریق واردات تأمین میكردند.
وی افزود: هماكنون لباسشویی هفت كیلویی آبسال چهار میلیون و 500 هزار تومان است، در حالی كه جنس ال.جی قاچاق بدون ضمانت در بازار چهار میلیون و 300هزار تومان به فروش میرسد، خوب طبیعی است كه مصرفكننده تمایل دارد مارك ال.جی را خریداری كند.
احمدی تصریح كرد: افزایش قیمت بنزین سبب شده است برای حملونقل لوازم خانگی، رانندگان قیمتهای خود را تا سه برابر افزایش دهند؛ این در حالی است كه تقاضا برای خرید لوازم خانگی نسبت به وضع سابق ده برابر كاهش پیدا كرده كه نشاندهنده قدرت خرید پایین مردم است.
این فروشنده لوازم خانگی افزود: بسیاری از كالاهای داخلی، دیگر در بازار عرضه نمیشود مثلا آبگرمكن ایران شرق یا پنكه پارس خزر به دلیل نبودن آرمیچر آن، كه وارداتی از كشور چین بود، موجود نیست و كارخانهها دیگر تولید نمیكنند و نایاب شده است.
وی در خصوص گرانی لوازم خانگی به دنبال افزایش قیمت بنزین نیز گفت: قیمت ظرفشویی و لباسشویی طی همین دو هفته بین یک میلیون و 200هزار تا یک میلیون و 300 هزار تومان، لباسشویی پاكشوما و كولر 7000آبسال نیز 500 هزار تومان افزایش قیمت داشتند. جالبتر اینكه قیمت بخاری نیك كالا هم از 360 هزار تومان به 660 هزار تومان افزایش یافته، این در حالی است كه بنزین در بخاری نمیریزند كه گران شده است.
احمدی اظهار كرد: قیمت كولر در حالی افزایش یافته كه وارد فصل سرما شدهایم كه این امر نشاندهنده این است كه قیمت این كالا با شروع فصل گرما طبیعتا با افزایش دوبارهای مواجه خواهد شد.
كرایه بار صددرصد افزایش یافته است
فروشندهای دیگر در اینباره میگوید: بهطور خلاصه میتوانم بگویم حال بازار لوازم خانگی خوب نیست، تورم موجود در جامعه بالاست و مردم نمیتوانند لوازم خانگی بعضا گران را خریداری كنند. گرانی بنزین نیز تیر خلاصی بر پیكر بیجان فروشندگان امینحضور بود كه باعث شد پرنده هم دیگر در این بازار پر نزند چه برسد به خریدار. آقای قربانیان افزود: واقعا متاسفم، چرا مملكتی كه مردمش فشار زیادی را تحمل میكنند باید قیمت هر لیتر بنزینش سه برابر شود. وقتی من پیراهن ندارم كه بپوشم، نباید پدرم بیاید و پیراهن وصلهدار من را هم از تنم دربیاورد. این فروشنده گفت: كرایه بار صددرصد افزایش یافته است و جنسها هم با گرانی شدیدی مواجه شده به همین دلیل اعصاب تمام همصنفیهای بنده خُرد است.
قدرت خرید مردم بهشدت پایین آمده است
فروشنده دیگر در انتهای بازار امینحضور نیز همصحبت ما شد و گفت: بازار لوازم خانگی بسیار خراب است و مشتری در بازار وجود ندارد، از طرف دیگر قیمت دلار بالا رفته، جنس گران شده، قدرت خرید مردم هم پایین آمده، پس طبیعی است كه بازار ما با ركود مواجه شده باشد. آقای خسروی افزود: پس از گرانی بنزین نیز كرایههای حمل بار توسط رانندگان تا 15 درصد افزایش یافته، این در حالی است كه با جولان فروشگاههای اینترنتی و تعاونیهای دولتی برای فروش لوازم خانگی به مشتریان خود، امینحضور دیگر رونق سابق را ندارد.
روزی 2 قلم جنس هم نمیفروشیم
به پای درددل فروشندهای دیگر نشستیم، او در خصوص وضعیت بازار میگوید: بازار خیلی خراب و كساد است چون اگر بازار رونق داشت، طبیعتا بنده نباید الان بهدلیل كمبود وقت با شما صحبت میكردم. وضع بازار از سال گذشته تا به حال روز به روز در حال وخیمتر شدن است.
وی افزود: قیمت حمل بار توسط رانندهها بعد از گرانی بنزین یكباره دو برابر شده است؛ البته به این وضع بنده اعتراضی ندارم چون رانندگان نیز بحق آن را گران كردهاند.
این فروشنده در ادامه یادآور شد: متاسفانه تقاضا برای خرید در بازار لوازم خانگی وجود ندارد. از دو سال پیش تاكنون وضعیت بدتر شده است به طوری كه در گذشته روزی 15 قلم جنس میفروختم، اما در وضعیت فعلی شاید روزی دو قلم، آن هم به همكاران خودمان نه مردم عادی.
وی گفت: هر سال پس از محرم و صفر با رونق بازار لوازم خانگی مواجه بودیم، ولی امسال گرانی بنزین بازارمان را با ركود بیشتری مواجه كرده است و فقط باید چشممان به بازار شب عید باشد.
این فروشنده اظهار كرد: قیمت لوازم خانگی با افزایش زیادی مواجه شده است؛ به طوری كه مثلا قیمت جاروشارژی كه 500 هزار تومان بود یكباره به یک میلیون و 750 هزار تومان رسیده است، این در حالی است كه در بهترین حالت حقوق كارگران دو میلیون تومان است.
وی با انتقاد از وضعیت اخذ مالیات توسط دولت افزود: متاسفانه دولت برحسب متر مالیات میگیرد نه برحسب میزان فروش و درآمد صاحب مغازه، به همین جهت این مالیات، قانونی نیست، چون همه خریداران از ما فاكتور میگیرند، ولی همین فاكتورها را هم سازمان مالیاتی از ما قبول نمیكند به همین دلیل میتوان گفت مالیات غیرقانونی، فروشندگان لوازم خانگی بازار را فلج كرده است.
این فروشنده لوازم خانگی گفت: در دو سال اخیر به دلیل كسادی، بسیاری از همكاران مغازههای خود را اجاره دادهاند چون سود اجاره بیشتر از سود فروش لوازم خانگی است و متاسفانه تا به حال روسای صنف لوازم خانگی نتوانستهاند از حقوق فروشندگان این صنف دفاع كنند و بهحق میتوان گفت صنف صدای فروشندگان نیست.
قیمت لوازم خانگی 3 برابر شده است
آقای فتاح، یكی از فروشندگان پاساژ امینحضور نیز در این باره گفت: بازار لوازم خانگی به معنای واقعی كلمه افتضاح است به طوری كه یخچال ساید بای ساید مدل 247 از 13 میلیون تومان به 18 میلیون تومان افزایش یافته است و با این قیمتها هرکسی دیگر توان خرید ندارد.
وی افزود: قیمت سایر كالاها از جمله ساید بای ساید نكست 5 ال.جی كه قبل از گرانی بنزین 20 میلیون تومان بود به 25 میلیون تومان رسیده است، به طوری كه قیمتها دیگر از دست كاسبان و اتحادیه نیز درآمده و نظمی در بازار لوازم خانگی وجود ندارد.
این فروشنده پاساژ امینحضور در ادامه یادآور شد: هزینههای فروشندگان در دو سال گذشته و حتی بعد از گرانی بنزین تا سه برابر افزایش یافته و حتی كرایه بار نیز بیشتر شده و طبیعی است كه افزایش هزینههای خود را با گران كردن كالاها
جبران میكنیم.
ركود عجیبی بر بازار حكمفرماست
یكی دیگر از فروشندگان بازار امینحضور نیز در این خصوص گفت: تا چند سال پیش همیشه بازار یك روندی داشت به این صورت كه چكهایمان را همیشه چهارشنبهها میكشیدیم، چون میدانستیم كه هر مقدار چك كشیدیم با فروش پنجشنبه و جمعه جبران میشود. آقای شاكری افزود: معمولا دو روز آخر هفته به اندازه نصف هفته فروش داشتیم اما الان چند صباحی است كه هیچ فروشندهای به بازار اعتماد ندارد و روند بازار هیچ شاخصه خاصی را نشان نمیدهد. این فروشنده لوازم خانگی یادآور شد: پس از گرانی نرخ ارز در سال گذشته، بازار لوازم خانگی با ركود عجیبی مواجه شد به طوری كه ما كه در دل بازار لوازم خانگی ایران هستیم در روز فروشی نداشتیم. بعد از ركود طبیعی بازار در محرم و صفر بازار لوازم خانگی در حال جانگرفتن بود، ولی گرانی بنزین امیدمان را به ناامیدی تبدیل كرد، چون دقیقا قیمت كالاها بهمثابه زمانی كه سال گذشته دلار با نوسانات زیادی مواجه شده بود، افزایش یافته و مدام این روند در حال تكرار است.
وی اظهار کرد: مثلا اتوی تفال كه 950 هزار تومان میخریدم و آن را یکمیلیون و 150هزار تومان میفروختم، امروز قیمتش به یک میلیون و 250هزار تومان رسیده است. غذاساز كنوود را یک میلیون و 550 هزار تومان میخریدم و آن را یک میلیون و 750 هزار تومان میفروختم، ولی الان به یک میلیون و 850 هزار تومان رسیده است، این نوسانات برای همین دوسه روز اخیر است. قبل از گرانی بنزین قیمت كالاها در حال كاهش بود و داشت باثبات میشد ولی بعد از گرانی بنزین، باز كالاها گران شده است.
امینحضور به شلوغی معروف است. وقتی كسی قصد خرید از این خیابان را دارد باید بداند حداقل یك تا دو ساعت در ترافیك این خیابان میماند. با همین استدلال به این خیابان برای تهیه گزارش رفتیم، اما خیابان طوری خلوت بود كه گویی بازار تعطیل است. جلوتر رفتیم و مشاهده كردیم مغازهها باز هستند، اما خبری از امینحضور شلوغ نبود و به زحمت تعداد بازدیدكنندگان به صد نفر در بازار میرسید. اغلب فروشندگان مقابل در مغازه خود ایستاده بودند و سكوت و انتظار در چهرهشان نمایان بود.
یكی از مقاصد عزیمت ما به این خیابان گفتوگو با خریداران بود، اما خریدار نایاب شده بود. با چند نفری كه برای خرید به این خیابان آمده بودند همكلام شدیم. تازهعروسها با هزار امید و آرزو برای خرید جهیزیه آمده بودند، اما گرانی قیمتها باعث شده بود تا چند قلم كالا را بیشتر نتوانند بخرند. دو خانم از یك فروشگاه بیرون آمدند، زمانی كه با خبرنگار ما روبهرو شدند، گفتند: برای خرید جهیزیه به این خیابان آمده بودیم، اما آنقدر قیمت كالاها گران شده كه دو قلم بیشتر نتوانستیم بخریم.
یكی از خانمها گفت: دو سال قبل برای دختر بزرگترم جهیزیه خریدم، اما توان خرید داشتیم. هر چند آن موقع هم گران بود ولی بالاخره میتوانستیم بخریم. اكنون كرایه حمل بار از مغازه تا منزل 200 تا 300 هزار تومان شده درحالی كه در گذشته رایگان بود.
در بازار مشغول گشتوگذار بودیم كه با خریدار دیگری برخورد كردیم. موضوع را برایش شرح دادیم كه برای تهیه گزارش آمدیم. ابتدا تعجب كرد و گفت: اگر رسانه هستید، چرا از درد مردم نمیگویید. میگویند با گرانی بنزین كالاها گران نمیشود، اما یخچال خانهمان سوخته و باید برای تهیه یك قلم كالا وام بگیرم. این را كجای دلم بگذارم و چگونه به خانه برگردم.
پیادهروی در این بازار قبلا نوید حس و حال زندگی را میداد، اما اكنون این حس از رونق افتاده و مثل حال اقتصاد كشور است. مشغول پیادهروی در این بازار كساد بودیم كه خریدار دیگری به خبرنگار ما گفت: از صبح تا الان به دنبال تلویزیونی هستم كه با میزان قدرت خرید یك بازنشسته سازگار باشد، اما باید دست خالی به خانه بروم.
رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون
به پاساژ دیگری رفتیم، فضای پاساژ قبلی نیز بر اینجا حاكم بود، به پای درد و دل فروشنده دیگری نشستیم كه وی در خصوص وضعیت بازار گفت: رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون، از سال 93 تا به حال بازار لوازم خانگی دیگر آن رونق سابق را ندارد.
آقای اكبری افزود: وضعیت بازار روز به روز در حال خرابی است، البته شاید شب عید رونق بگیرد كه علت این امر را باید گرانی كالاها به تبع گرانی نرخ ارز دانست؛ به طوری كه حتی برخی از اقلام اولیه كالاهای ساخت داخل وارداتی است به همین دلیل قیمت آنها نیز افزایش یافته است و چون قدرت خرید مردم سال به سال كاسته شده است، انتظار هم نداریم كه بازار ما رونق گیرد.
این فروشنده لوازم خانگی اذعان کرد: كرایه بار لوازم خانگی نیز بعد از گرانی بنزین افزایش یافته است، بنابراین اگر بنده 500 هزار تومان بیشتر پول كرایه به راننده بار میدهم، طبیعی است كه باید این 500 هزار تومان را با افزایش قیمت لوازم خانگی تأمین كنم.
وی گفت: تا سال پیش مردم از ترس گران شدن دوباره كالاها به بازار مراجعه كرده و خرید انجام میدانند، ولی امسال واقعا توانایی خرید نداشتند به همین دلیل بازار تمامی فروشندگان بهطور كلی راكد شده است، چون به تبع گرانیها، حقوق كارمندان و كارگران افزایش نیافته است.
وی افزود: تمامی لوازم خانگی با برند بوش تا 20 درصد پس از گرانی بنزین افزایش قیمت به خود دیدهاند؛ این در حالی است كه در سایر كالاها گرانی هنوز تاثیر زیادی نداشته كه كمكم باید منتظر گرانی این كالاها هم باشیم به همین دلیل در دو روز گذشته سه نفر هم برای خرید كالا به بنده مراجعه نكردهاند، اما برخی از اوقات روز نیز كركره مغازه را پایین
میكشیم.
تقاضای خرید نسبت به 2 سال قبل
به یكدهم رسیده است!
آقای احمدی، یكی از فروشندگان بازار امینحضور در خصوص وضعیت بازار در هفتههای اخیر گفت: احتیاجی به گفته من نیست، خودتان وضعیت را میبینید، بازار خلوت خلوت است، این در حالی است كه تا دو سال پیش بازار از رونق خوبی برخوردار بود. واردات كالاهای خارجی را كه ممنوع كردهاند دیگر باری در بازار نیست كه به دست ما برسد و حتی كارخانههای داخلی نیز جنس ندارند، چون لوازم اولیه خود را از طریق واردات تأمین میكردند.
وی افزود: هماكنون لباسشویی هفت كیلویی آبسال چهار میلیون و 500 هزار تومان است، در حالی كه جنس ال.جی قاچاق بدون ضمانت در بازار چهار میلیون و 300هزار تومان به فروش میرسد، خوب طبیعی است كه مصرفكننده تمایل دارد مارك ال.جی را خریداری كند.
احمدی تصریح كرد: افزایش قیمت بنزین سبب شده است برای حملونقل لوازم خانگی، رانندگان قیمتهای خود را تا سه برابر افزایش دهند؛ این در حالی است كه تقاضا برای خرید لوازم خانگی نسبت به وضع سابق ده برابر كاهش پیدا كرده كه نشاندهنده قدرت خرید پایین مردم است.
این فروشنده لوازم خانگی افزود: بسیاری از كالاهای داخلی، دیگر در بازار عرضه نمیشود مثلا آبگرمكن ایران شرق یا پنكه پارس خزر به دلیل نبودن آرمیچر آن، كه وارداتی از كشور چین بود، موجود نیست و كارخانهها دیگر تولید نمیكنند و نایاب شده است.
وی در خصوص گرانی لوازم خانگی به دنبال افزایش قیمت بنزین نیز گفت: قیمت ظرفشویی و لباسشویی طی همین دو هفته بین یک میلیون و 200هزار تا یک میلیون و 300 هزار تومان، لباسشویی پاكشوما و كولر 7000آبسال نیز 500 هزار تومان افزایش قیمت داشتند. جالبتر اینكه قیمت بخاری نیك كالا هم از 360 هزار تومان به 660 هزار تومان افزایش یافته، این در حالی است كه بنزین در بخاری نمیریزند كه گران شده است.
احمدی اظهار كرد: قیمت كولر در حالی افزایش یافته كه وارد فصل سرما شدهایم كه این امر نشاندهنده این است كه قیمت این كالا با شروع فصل گرما طبیعتا با افزایش دوبارهای مواجه خواهد شد.
كرایه بار صددرصد افزایش یافته است
فروشندهای دیگر در اینباره میگوید: بهطور خلاصه میتوانم بگویم حال بازار لوازم خانگی خوب نیست، تورم موجود در جامعه بالاست و مردم نمیتوانند لوازم خانگی بعضا گران را خریداری كنند. گرانی بنزین نیز تیر خلاصی بر پیكر بیجان فروشندگان امینحضور بود كه باعث شد پرنده هم دیگر در این بازار پر نزند چه برسد به خریدار. آقای قربانیان افزود: واقعا متاسفم، چرا مملكتی كه مردمش فشار زیادی را تحمل میكنند باید قیمت هر لیتر بنزینش سه برابر شود. وقتی من پیراهن ندارم كه بپوشم، نباید پدرم بیاید و پیراهن وصلهدار من را هم از تنم دربیاورد. این فروشنده گفت: كرایه بار صددرصد افزایش یافته است و جنسها هم با گرانی شدیدی مواجه شده به همین دلیل اعصاب تمام همصنفیهای بنده خُرد است.
قدرت خرید مردم بهشدت پایین آمده است
فروشنده دیگر در انتهای بازار امینحضور نیز همصحبت ما شد و گفت: بازار لوازم خانگی بسیار خراب است و مشتری در بازار وجود ندارد، از طرف دیگر قیمت دلار بالا رفته، جنس گران شده، قدرت خرید مردم هم پایین آمده، پس طبیعی است كه بازار ما با ركود مواجه شده باشد. آقای خسروی افزود: پس از گرانی بنزین نیز كرایههای حمل بار توسط رانندگان تا 15 درصد افزایش یافته، این در حالی است كه با جولان فروشگاههای اینترنتی و تعاونیهای دولتی برای فروش لوازم خانگی به مشتریان خود، امینحضور دیگر رونق سابق را ندارد.
روزی 2 قلم جنس هم نمیفروشیم
به پای درددل فروشندهای دیگر نشستیم، او در خصوص وضعیت بازار میگوید: بازار خیلی خراب و كساد است چون اگر بازار رونق داشت، طبیعتا بنده نباید الان بهدلیل كمبود وقت با شما صحبت میكردم. وضع بازار از سال گذشته تا به حال روز به روز در حال وخیمتر شدن است.
وی افزود: قیمت حمل بار توسط رانندهها بعد از گرانی بنزین یكباره دو برابر شده است؛ البته به این وضع بنده اعتراضی ندارم چون رانندگان نیز بحق آن را گران كردهاند.
این فروشنده در ادامه یادآور شد: متاسفانه تقاضا برای خرید در بازار لوازم خانگی وجود ندارد. از دو سال پیش تاكنون وضعیت بدتر شده است به طوری كه در گذشته روزی 15 قلم جنس میفروختم، اما در وضعیت فعلی شاید روزی دو قلم، آن هم به همكاران خودمان نه مردم عادی.
وی گفت: هر سال پس از محرم و صفر با رونق بازار لوازم خانگی مواجه بودیم، ولی امسال گرانی بنزین بازارمان را با ركود بیشتری مواجه كرده است و فقط باید چشممان به بازار شب عید باشد.
این فروشنده اظهار كرد: قیمت لوازم خانگی با افزایش زیادی مواجه شده است؛ به طوری كه مثلا قیمت جاروشارژی كه 500 هزار تومان بود یكباره به یک میلیون و 750 هزار تومان رسیده است، این در حالی است كه در بهترین حالت حقوق كارگران دو میلیون تومان است.
وی با انتقاد از وضعیت اخذ مالیات توسط دولت افزود: متاسفانه دولت برحسب متر مالیات میگیرد نه برحسب میزان فروش و درآمد صاحب مغازه، به همین جهت این مالیات، قانونی نیست، چون همه خریداران از ما فاكتور میگیرند، ولی همین فاكتورها را هم سازمان مالیاتی از ما قبول نمیكند به همین دلیل میتوان گفت مالیات غیرقانونی، فروشندگان لوازم خانگی بازار را فلج كرده است.
این فروشنده لوازم خانگی گفت: در دو سال اخیر به دلیل كسادی، بسیاری از همكاران مغازههای خود را اجاره دادهاند چون سود اجاره بیشتر از سود فروش لوازم خانگی است و متاسفانه تا به حال روسای صنف لوازم خانگی نتوانستهاند از حقوق فروشندگان این صنف دفاع كنند و بهحق میتوان گفت صنف صدای فروشندگان نیست.
قیمت لوازم خانگی 3 برابر شده است
آقای فتاح، یكی از فروشندگان پاساژ امینحضور نیز در این باره گفت: بازار لوازم خانگی به معنای واقعی كلمه افتضاح است به طوری كه یخچال ساید بای ساید مدل 247 از 13 میلیون تومان به 18 میلیون تومان افزایش یافته است و با این قیمتها هرکسی دیگر توان خرید ندارد.
وی افزود: قیمت سایر كالاها از جمله ساید بای ساید نكست 5 ال.جی كه قبل از گرانی بنزین 20 میلیون تومان بود به 25 میلیون تومان رسیده است، به طوری كه قیمتها دیگر از دست كاسبان و اتحادیه نیز درآمده و نظمی در بازار لوازم خانگی وجود ندارد.
این فروشنده پاساژ امینحضور در ادامه یادآور شد: هزینههای فروشندگان در دو سال گذشته و حتی بعد از گرانی بنزین تا سه برابر افزایش یافته و حتی كرایه بار نیز بیشتر شده و طبیعی است كه افزایش هزینههای خود را با گران كردن كالاها
جبران میكنیم.
ركود عجیبی بر بازار حكمفرماست
یكی دیگر از فروشندگان بازار امینحضور نیز در این خصوص گفت: تا چند سال پیش همیشه بازار یك روندی داشت به این صورت كه چكهایمان را همیشه چهارشنبهها میكشیدیم، چون میدانستیم كه هر مقدار چك كشیدیم با فروش پنجشنبه و جمعه جبران میشود. آقای شاكری افزود: معمولا دو روز آخر هفته به اندازه نصف هفته فروش داشتیم اما الان چند صباحی است كه هیچ فروشندهای به بازار اعتماد ندارد و روند بازار هیچ شاخصه خاصی را نشان نمیدهد. این فروشنده لوازم خانگی یادآور شد: پس از گرانی نرخ ارز در سال گذشته، بازار لوازم خانگی با ركود عجیبی مواجه شد به طوری كه ما كه در دل بازار لوازم خانگی ایران هستیم در روز فروشی نداشتیم. بعد از ركود طبیعی بازار در محرم و صفر بازار لوازم خانگی در حال جانگرفتن بود، ولی گرانی بنزین امیدمان را به ناامیدی تبدیل كرد، چون دقیقا قیمت كالاها بهمثابه زمانی كه سال گذشته دلار با نوسانات زیادی مواجه شده بود، افزایش یافته و مدام این روند در حال تكرار است.
وی اظهار کرد: مثلا اتوی تفال كه 950 هزار تومان میخریدم و آن را یکمیلیون و 150هزار تومان میفروختم، امروز قیمتش به یک میلیون و 250هزار تومان رسیده است. غذاساز كنوود را یک میلیون و 550 هزار تومان میخریدم و آن را یک میلیون و 750 هزار تومان میفروختم، ولی الان به یک میلیون و 850 هزار تومان رسیده است، این نوسانات برای همین دوسه روز اخیر است. قبل از گرانی بنزین قیمت كالاها در حال كاهش بود و داشت باثبات میشد ولی بعد از گرانی بنزین، باز كالاها گران شده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد!
همین كه خبر برسد حسن فتحی با آن سریالهای ماندگار در تلویزیون و بعد از پروژه سلسلهوار «شهرزاد» این مرتبه سراغ ساخت یك پروژه سینمایی رفته است به اندازه كافی جذاب هست. حال این موضوع را بگذارید كنار موضوع ملتهبی مانند زندگی مولانا و شمس و واكنشهایی كه نسبت به ساخت آن صورت گرفت تا كمی اوضاع مشخص شود كه وقتی فیلم این هنرمند كه هنوز در مرحله ساخته شدن است با چنین بازخوردهایی مواجه شده در مرحله اكران و نمایش چه موجهایی خواهد آفرید. «مست عشق» در تركیب بازیگران هم حداقل در میان ایرانیها سراغ چهرههای مهمی رفته؛ از شهاب حسینی گرفته تا پارسا پیروزفر و تعدادی از بازیگران ترك. همه اینها را گفتیم كه بگوییم حالا یك حاشیه مهم دیگر هم به اینها اضافه شده. راستش را بخواهید ما خواستیم بدانیم سرمایه این فیلم از كجا و چگونه تامین شده. حاصلش شد گزارشی كه خودمان هم فكرش را نمیكردیم. گویا مست عشق هم از آفت ابهام و نبود شفافیت در سرمایهگذاری به دور نیست. باقی گزارش را بخوانید تا متوجه شوید چرا بحث سرمایهگذاری میتواند پاشنه آشیل مست عشق شود.
بعد از این همه حواشی كه در سالهای اخیر درباره منشأ سرمایهگذاری فیلمها انجام شده با این حال انگار باز هم گزاره «سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد» به سبك لحن آن خانم ناشناس در یكی از شبكههای تلفن همراه، عبارت آشنایی است. تازهترین مورد هم بر میگردد به پروژه پر سر و صدای این روزها كه در سكوت خبری در تركیه در حال تصویربرداری است. درست حدس زدید. داریم درباره پروژه سینمایی «مست عشق» صحبت میكنیم كه هر هفته با اطلاعاتی قطرهچكانی و برنامهریزی شده، آهسته و پیوسته در حال
طی كردن خط رسانهای خودش است و صد البته كه خب درست هم برنامهریزی كردهاند.
آخرین خبر هم مربوط به چهار روز قبل است كه از تصویر یك بازیگر ترك در نقش سلطان ولد پسر مولانا رونمایی شد. همین هم باعث شد كه دوباره خط راهبردی شفافیت را زنده كرده و برویم دنبال این موضوع كه منشا سرمایه این پروژه سنگین سینمایی به چه شخصی یا اشخاص و مراكزی بازمیگردد. اجمالا همین اول بگوییم تصور نمیكردیم در پروژهای در این حد و مقیاس هم با عبارت آشنای «سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد» روبهرو شویم. منشا سرمایه پروژه مست عشق هم تا اینجای قضیه كه ما دنبال كردهایم مبهم و نامشخص است.
مولانا فارس بود یا ترك؟!
در آخرین خبری كه به تاریخ چهار روز قبل منتشر شده، سرمایهگذاران این پروژه دو شركت ترك به نامهای سیماریا(simarya film production) و شركت ای. ان. جی
(ENG yepim medya) معرفی شدهاند. شاید برای خیلیها این سوال مطرح باشد كه چرا هنرمندان ایرانی باید تن به ساخت فیلمی با سرمایه كشوری بدهند كه مدعی غیرایرانی بودن مولانای رومی است. اجمالا ما با این سوال كاری نداریم هرچند پرسش مهمی است. اولین نكتهای كه به ذهنمان رسید، جستوجوی فارسی و انگلیسی نام این دو شركت است.
فقط هیچ!
كاری كه ما هم آن را انجام دادیم. نتیجه جستوجو جالب بود. تقریبا هیچ نام و نشانی از این دو شركت ترك نیست. عمده نتایج به اخباری باز میگردد كه در رسانههای ایرانی منتشر شدهاند. اخباری كه البته توسط روابط عمومی فیلم در اختیار رسانههای داخلی قرار گرفته است. برای محكمكاری، نام این دو شركت را به زبان تركی استانبولی هم جستوجو كردیم كه خب آش همان آش بود و كاسه هم همان كاسه! همان نتایجی عایدمان شد كه از جستوجوی فارسی و انگلیسی شده بود. در صفحه IMDB این فیلم هم نام این دو شركت ذكر شده. با این حال گویا مست عشق تنها اثر سینمایی این دو شركت است؛ چرا كه ما رد پا و نشانه دیگری از این دو شركت پیدا نكردیم.
بنا را بر آن گذاشتیم كه شاید فرآیند جستوجوی ما مشكل داشته. این مرتبه سراغ مهران برومند تهیهكننده اثر رفتیم. كسی كه طبعا طرف حساب اصلی پروژه و سرمایهگذاران است. آقای تهیهكننده هم در دسترس نیست. اتفاقی كه حدسش را میزدیم چرا كه این پروژه در حال حاضر در تركیه مراحل تصویربرداری را طی میكند. با این حال لابهلای جستوجوها به یك نكته جالب دیگر هم برخورد كردیم. تنها آدرس اینترنتی مربوط به شركت «سیماریا» نشانی است كه در بیوی صفحه اینستاگرام آقای تهیهكننده به چشم میخورد.
شركتی بینام و نشان با سرمایهگذاری میلیاردی
كلیك كردن روی نشانی اینترنتی موجود در صفحه آقای تهیهكننده هم به جایی ختم نمیشود. نشانی اینترنتی شركتی كه احتمالا سرمایه سنگینی برای چنین پروژهای به میان آورده صرفا یك صفحه تجاری مربوط به یك شركت دامین و هاست بود كه آدرس اینترنتی مربوطه را احتمالا به درخواست فرد یا افرادی ذخیره نگاه داشته است. همین! التفات دارید؟! شركتی كه سرمایهگذاری سنگین برای به صحنه آوردن بازیگران مطرح ایرانی و ترك كرده و دست روی چنین سوژه ملتهبی گذاشته، هیچ نام و نشانی ندارد.
رفتیم توی نخ بعضی از جستوجوهای فنی تا بفهمیم نشانی مورد نظر به نام چه فرد یا افرادی در تركیه ثبت شده است. اجمالا تیرمان در این فقره به سنگ خورد و همین قدر فهمیدیم كه نشانی اینترنتی فوق در استانبول ثبت شده. تلاش ما برای تماس با شماره تلفنی كه توسط آن نشانی مزبور ثبت شده بود هم به جایی نرسید. طی تماسهای متعدد از داخل تركیه، كسی پاسخگوی شماره تلفن مورد نظر نبود. دوباره آن خانم ناشناس یكی از اپراتورهای تلفن همراه توی ذهنمان زنگ میخورد: «سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد!»
طی كردن خط رسانهای خودش است و صد البته كه خب درست هم برنامهریزی كردهاند.
آخرین خبر هم مربوط به چهار روز قبل است كه از تصویر یك بازیگر ترك در نقش سلطان ولد پسر مولانا رونمایی شد. همین هم باعث شد كه دوباره خط راهبردی شفافیت را زنده كرده و برویم دنبال این موضوع كه منشا سرمایه این پروژه سنگین سینمایی به چه شخصی یا اشخاص و مراكزی بازمیگردد. اجمالا همین اول بگوییم تصور نمیكردیم در پروژهای در این حد و مقیاس هم با عبارت آشنای «سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد» روبهرو شویم. منشا سرمایه پروژه مست عشق هم تا اینجای قضیه كه ما دنبال كردهایم مبهم و نامشخص است.
مولانا فارس بود یا ترك؟!
در آخرین خبری كه به تاریخ چهار روز قبل منتشر شده، سرمایهگذاران این پروژه دو شركت ترك به نامهای سیماریا(simarya film production) و شركت ای. ان. جی
(ENG yepim medya) معرفی شدهاند. شاید برای خیلیها این سوال مطرح باشد كه چرا هنرمندان ایرانی باید تن به ساخت فیلمی با سرمایه كشوری بدهند كه مدعی غیرایرانی بودن مولانای رومی است. اجمالا ما با این سوال كاری نداریم هرچند پرسش مهمی است. اولین نكتهای كه به ذهنمان رسید، جستوجوی فارسی و انگلیسی نام این دو شركت است.
فقط هیچ!
كاری كه ما هم آن را انجام دادیم. نتیجه جستوجو جالب بود. تقریبا هیچ نام و نشانی از این دو شركت ترك نیست. عمده نتایج به اخباری باز میگردد كه در رسانههای ایرانی منتشر شدهاند. اخباری كه البته توسط روابط عمومی فیلم در اختیار رسانههای داخلی قرار گرفته است. برای محكمكاری، نام این دو شركت را به زبان تركی استانبولی هم جستوجو كردیم كه خب آش همان آش بود و كاسه هم همان كاسه! همان نتایجی عایدمان شد كه از جستوجوی فارسی و انگلیسی شده بود. در صفحه IMDB این فیلم هم نام این دو شركت ذكر شده. با این حال گویا مست عشق تنها اثر سینمایی این دو شركت است؛ چرا كه ما رد پا و نشانه دیگری از این دو شركت پیدا نكردیم.
بنا را بر آن گذاشتیم كه شاید فرآیند جستوجوی ما مشكل داشته. این مرتبه سراغ مهران برومند تهیهكننده اثر رفتیم. كسی كه طبعا طرف حساب اصلی پروژه و سرمایهگذاران است. آقای تهیهكننده هم در دسترس نیست. اتفاقی كه حدسش را میزدیم چرا كه این پروژه در حال حاضر در تركیه مراحل تصویربرداری را طی میكند. با این حال لابهلای جستوجوها به یك نكته جالب دیگر هم برخورد كردیم. تنها آدرس اینترنتی مربوط به شركت «سیماریا» نشانی است كه در بیوی صفحه اینستاگرام آقای تهیهكننده به چشم میخورد.
شركتی بینام و نشان با سرمایهگذاری میلیاردی
كلیك كردن روی نشانی اینترنتی موجود در صفحه آقای تهیهكننده هم به جایی ختم نمیشود. نشانی اینترنتی شركتی كه احتمالا سرمایه سنگینی برای چنین پروژهای به میان آورده صرفا یك صفحه تجاری مربوط به یك شركت دامین و هاست بود كه آدرس اینترنتی مربوطه را احتمالا به درخواست فرد یا افرادی ذخیره نگاه داشته است. همین! التفات دارید؟! شركتی كه سرمایهگذاری سنگین برای به صحنه آوردن بازیگران مطرح ایرانی و ترك كرده و دست روی چنین سوژه ملتهبی گذاشته، هیچ نام و نشانی ندارد.
رفتیم توی نخ بعضی از جستوجوهای فنی تا بفهمیم نشانی مورد نظر به نام چه فرد یا افرادی در تركیه ثبت شده است. اجمالا تیرمان در این فقره به سنگ خورد و همین قدر فهمیدیم كه نشانی اینترنتی فوق در استانبول ثبت شده. تلاش ما برای تماس با شماره تلفنی كه توسط آن نشانی مزبور ثبت شده بود هم به جایی نرسید. طی تماسهای متعدد از داخل تركیه، كسی پاسخگوی شماره تلفن مورد نظر نبود. دوباره آن خانم ناشناس یكی از اپراتورهای تلفن همراه توی ذهنمان زنگ میخورد: «سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد!»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

صدای آذر ۹۸
دانشگاههای کشور در روز دانشجوی امسال هم همچون همیشه فضای گرم و پرشوری را تجربه کردند و چهرههای مختلف سیاسی و مقامات کشور با حضور در دانشگاهها به سخنرانی و پاسخگویی به سوالات دانشجویان پرداختند.
اما بر خلاف رسم هر ساله روز دانشجو که رئیسجمهور در یکی از دانشگاههای کشور حضور مییافت و سخنرانی می کرد امسال حسن روحانی در هیچ یک از دانشگاههای کشور سخنرانی نداشت؛ سال گذشته هم روحانی با حضور در یکی از دانشگاههای استان سیستان و بلوچستان به سخنرانی پرداخت اما پیش از رفتن روحانی به دانشگاههای شهرستانها برای سخنرانی به مناسبت روز دانشجو، همواره رسم بر این بود که رئیس جمهور، روز ۱۶ آذر در دانشگاه تهران به عنوان قدیمیترین دانشگاه نوین ایران به سخنرانی و شنیدن سخنان دانشجویان بپردازد.
تداوم غیبت روحانی در مراسم روز دانشجو بازتابهای فراوانی داشت بویژه اینکه پس از گرانی بنزین، هنوز افکار عمومی منتظر شنیدن توضیحات رئیسجمهور است و این انتظار بود که روحانی در مراسم روز دانشجو، توضیحات شفافتری درباره بنزین و سایر مسائل اقتصادی ارائه کند که البته این اتفاق نیفتاد. با وجود غیبت روحانی در مراسم دانشجو اما با اینحال باز هم دیروز دانشگاه تهران، پرشورترین مراسم گرامیداشت روز دانشجو در میان سایر دانشگاهها را داشت و شاهد حضور رئیس قوهقضاییه بود که در غیاب دو رئیس قوه دیگر، روز دانشجو را در میان دانشگاهیان سپری کرد. این برای نخستین بار در سالهای اخیر بود که رئیس قوهقضائیه در جمع دانشجویان حاضر میشد. مراسم روز دانشجو در دانشگاه تهران که با حضور رئیس قوهقضاییه برگزار شد با یک خبر خوب برای دانشجویان همراه بود. در ابتدای مراسم، دکتر نیلی، رئیس دانشگاه تهران از اقدام قوه قضاییه در بخشش دانشجویانی که احکام امنیتی داشتند خبر داد و گفت: این اقدام خیلی اثربخش خواهد بود. شروع فعالیت شما و حضور شما امیدی را میدهد که فضای دانشگاهها باید در این جهت حرکت کند.
تاکید رئیسی بر مبارزه با فساد
در مراسم دیروز پیش از سخنرانی رئیسقوه قضائیه جمعی از دانشجویان به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
به گزارش مرکز رسانه قوه قضاییه، آیتا... رئیسی در مراسم دیروز پس از سخنان دانشجویان با تاکید بر اینکه عدالت باید به صورت یک گفتمان غالب و رایج در همه سطوح نظام در بیاید گفت: باید معلوم شود مهمترین هدف دولت اسلامی در جامعه اجرای عدالت است. برای تفاهم در اجرای عدالت باید روی اجرای قانون توافق کنیم و بگوییم به هر میزان به قانون عمل شود به عدالت نیز عمل خواهد شد و به هر میزان قانون نقض شود عدالت نیز نقض میشود و اجرای قانون را همگان محور قرار دهند.
رئیسی تصریح کرد: هیچگونه بیقانونی، هیچ دور زدن قانون و تخلف از قانون را هیچ کس در هیچ جایگاهی به خود اجازه ندهد و احساس شود که امروز بیقانونی یک امر ناپسند و ضدارزش است لذا امروز اجرای عدالت یکی از نکات محوری است و در این رابطه گفتمان غالب در دانشگاهها باید اجرای عدالت باشد.
وی ادامه داد: اگر ببینید در کرسیهای آزاداندیشی و اعلام نظرات و دیدگاهها و نظرات با قانون فاصله داریم باید نسبت به آن پیگیری و گوشزد شود.
بعضی از خصوصیسازیها
بر فنا دادن اموال مردم است
رئیس قوه قضاییه با تاکید بر اینکه مسأله شفافیت امر بسیار مهمی است گفت: از مردم بودن و محرمانگی امر مهمی است، در مورد یکسری مسائل امنیتی این موضوع متفاوت است و مورد اختلاف نیست اما نسبت به مسائلی که مردم باید مطلع باشند این موارد میتواند زمینه اجرای عدالت را فراهم نماید.
وی گفت: فساد را نباید در هیچ کجای جامعه اسلامی قبول کرد، فساد با شاخصه عدالتگستری نظام سازگار نیست. فساد ظلم به مردم و نظام است و امر مردودی است، جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر احکام دینی و عمل به وظایف است اما امکان خطا و اشتباه ممکن است، اشتباه یک امر است فساد امر دیگری است.
رئیسی تاکید کرد: نمیتوان از فساد و دستاندازی به حقوق بیتالمال، دزدی، ارتشا، پورسانت و رانتخواری گذشت. تا امروز باید همه دستگاهها در کشور با فساد مبارزه کنند بعضی میگویند دستگاه قضایی فقط بگیروببند میکند بله وظیفه ما برخورد با مفسدین است و برخورد هم خواهیم کرد. این بخش از سخنان آیتا...رئیسی با تشویق حضار و دانشجویان همراه شد. رئیسی اضافه کرد: ساختارهای فسادزا باید از بین برود بعضی از خصوصیسازیها به صورت جدی بر فنا دادن اموال مردم و بیتالمال است.
جرم سیاسی غیر از جرم امنیتی است
رئیسی در ادامه اظهارات خود تاکید کرد: حتماً جرم سیاسی غیر از جرم امنیتی است. من این موضوع را پیشتر هم اعلام کرده بودم و نه اینکه در این جلسه اعلام کنم، چون اینجا دانشگاه است. بنده از اولین روزی که آمدم این موضوع را اعلام کردم که باید بین جرم سیاسی و امنیتی تفاوت قائل شد. البته در قانون هم این مقوله همینطور است.
وی با اشاره به جریانات کارگری و دانشجویی در کشور و تحت تأثیر قرار گرفتن آن با جرم سیاسی و امنیتی گفت: ما بین این مسائل فرق میگذاریم. البته مقام معظم رهبری چند سال قبل هم فرمودند من از دانشگاه گله دارم. رهبری عنوان داشتند: چرا برخی میخواهند دانشجو و دانشگاه سیاسی نباشد؟ دانشجو باید سیاسی باشد. - سیاسی یعنی عضو فلان گروه و فلان دسته سیاسی باشد، خیر- سیاسی بودن دانشجو بدین منظور است که جامعه را بشناسد و نیاز جامعه را بداند و متناسب با نیاز جامعه حرف بزند و رفع نیاز کند.
رئیس دستگاه قضا تصریح کرد: به اعتقاد بنده مهمترین سیاسیون ما شهدای عالیقدر دانشجویی ما هستند، شهدای دانشجویی ما نیاز جامعه را خوب شناختند و حاضر شدند خطر کنند و جانشان را در این امور بگذارند بنابراین این دانشجوی سیاسی است. دانشجوی سیاسی این نیست که با حرفهای روشنفکرانه جامعه را به فرهنگ، اخلاق و راه غربی گرایش دهد.
رئیسی بیان داشت: دانشجوی سیاسی دانشجویی است که جامعه را بشناسد و بتواند بر اساس نیاز و خواست جامعه حرکت کند.
ناگفتههای جلسات سران قوا
رئیسی در ادامه با اشاره به تشکیل شورای هماهنگی قوا بیان داشت: در این زمینه باید گفت که در سال ۹۶ مشکلاتی درباره ارز و مسائل اقتصادی در کشور پیش آمد و زمزمههایی بود گفته میشد جمعی تشکیل شود که از این طریق به دولت کمک شود؛ در این بین برخی موضوع دولت در سایه را مطرح کردند و با این حال موارد مختلفی عنوان شد، اما مقام معظم رهبری تاکید داشتند که دولت بماند به وعدههای خود به مردم عمل کند. رهبری عنوان کردند که دولت اختیارات لازم را دارد که اگر در جایی مشکلی داشت میتواند از شورای هماهنگی اقتصادی قوا همکاری بگیرد تا در انجام وظایفش مشکلی وجود نداشته باشد؛ بنابراین شورای هماهنگی قوا به نحوی اتمام حجتی است برای اینکه کسی نگوید من اختیار نداشتم و یا مشکلی وجود داشت. وی با اشاره به تصمیمگیری افزایش قیمت بنزین در شورای هماهنگی قوا بیان داشت: این طرح را دولت به شورا آورد. این طرح پیشنهاد دولت بود و در واقع این موضوع ارتباطی به شورای هماهنگی نداشت چراکه قانون دولت را موظف به این امر کرده بود با این حال آقایان فرمودند که این طرح را برای هماهنگی سه قوه به این شورا آوردند.
با این حال برای اجرای این طرح لازم بود اقناع عمومی مدنظر قرار گیرد. البته بنده به صورت غیررسمی مطلع شدم که این طرح قرار است انجام شود. بنده وقتی چند روز قبل از اجرای این طرح مطلع شدم یک نامه رسمی به دفتر رئیسجمهور ارسال کردم که در آن نامه عنوان داشتم: «شنیدم این طرح (افزایش قیمت سوخت) قرار است اجرا شود، اما نه افکار عمومی آماده است و نه اقدامات مقدماتی مهیا شده است»؛ بنابراین بنده این هشدار را در یک یادداشت رسمی به دولت منعکس کردم و گفتم ممکن است این مسأله عواقبی را در پی داشته باشد. البته بعدها شنیدم که برخی وزرا در دولت، دستگاههای امنیتی و اجرایی هم نظراتی در این زمینه داشتند با این حال این طرح اجرا شد و اعتراضات مردم برانگیخته شد.
آیتا... رئیسی با بیان این که طرح گرانی سوخت برای نخبگان و مردم تبیین نشده بود تاکید کرد: این نکته نکته قابل توجهی است که بنده معتقدم که باید اعتراض مردم در این زمینه کاملاً شنیده شود البته در این بین دشمنان هم فکر کردند که میتوانند این مسأله را بهانه قرار داده و بر موج اعتراض مردم سوار شوند.
وی با بیان اینکه دشمنان کشور ناامنیهایی را در طی اجرای طرح افزایش قیمت بنزین در کشور ایجاد کردند گفت: دشمنان به مال و اموال عمومی صدمه زدند. آنچه که بنده باید در این زمینه مطرح کنم این است که اعتراض مردم همواره جای خود را دارد.
رئیس دستگاه قضایی با اشاره به فرمان رأفت اسلامی مقام معظم رهبری در این موضوع بیان داشت: با فرمان رأفت اسلامی که مقام معظم رهبری فرمودند، مسأله حل است. ما هم در همان اوایل نسبت به جمعیتی که بازداشت شده بودند به سرعت اقدام کردیم و کسانی که تقصیر نداشتند آزاد شدند، اما طبیعتاً کسانی که به اموال عمومی صدمه زدند باید در جای خودش مورد رسیدگی قرار گیرد. رئیسی گفت: وقتی که من میگویم ساختارها باید اصلاح شود یعنی دیگر ما هر روز شاهد یک پرونده روی میزمان نباشیم. فضاسازی میکنند و میگویند مگر با بگیروببند درست میشود؟ عرض کردم که حتماً اگر جایی فساد باشد، فریاد و اعلام و حساسیت دانشجویان و اقدام ما به عنوان دستگاه قضایی کاخ مفسدان را ویران و خانه مستضعفان را آباد خواهد کرد.
در مراسم دیروز پیش از سخنرانی رئیسقوه قضائیه جمعی از دانشجویان به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
به گزارش مرکز رسانه قوه قضاییه، آیتا... رئیسی در مراسم دیروز پس از سخنان دانشجویان با تاکید بر اینکه عدالت باید به صورت یک گفتمان غالب و رایج در همه سطوح نظام در بیاید گفت: باید معلوم شود مهمترین هدف دولت اسلامی در جامعه اجرای عدالت است. برای تفاهم در اجرای عدالت باید روی اجرای قانون توافق کنیم و بگوییم به هر میزان به قانون عمل شود به عدالت نیز عمل خواهد شد و به هر میزان قانون نقض شود عدالت نیز نقض میشود و اجرای قانون را همگان محور قرار دهند.
رئیسی تصریح کرد: هیچگونه بیقانونی، هیچ دور زدن قانون و تخلف از قانون را هیچ کس در هیچ جایگاهی به خود اجازه ندهد و احساس شود که امروز بیقانونی یک امر ناپسند و ضدارزش است لذا امروز اجرای عدالت یکی از نکات محوری است و در این رابطه گفتمان غالب در دانشگاهها باید اجرای عدالت باشد.
وی ادامه داد: اگر ببینید در کرسیهای آزاداندیشی و اعلام نظرات و دیدگاهها و نظرات با قانون فاصله داریم باید نسبت به آن پیگیری و گوشزد شود.
بعضی از خصوصیسازیها
بر فنا دادن اموال مردم است
رئیس قوه قضاییه با تاکید بر اینکه مسأله شفافیت امر بسیار مهمی است گفت: از مردم بودن و محرمانگی امر مهمی است، در مورد یکسری مسائل امنیتی این موضوع متفاوت است و مورد اختلاف نیست اما نسبت به مسائلی که مردم باید مطلع باشند این موارد میتواند زمینه اجرای عدالت را فراهم نماید.
وی گفت: فساد را نباید در هیچ کجای جامعه اسلامی قبول کرد، فساد با شاخصه عدالتگستری نظام سازگار نیست. فساد ظلم به مردم و نظام است و امر مردودی است، جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر احکام دینی و عمل به وظایف است اما امکان خطا و اشتباه ممکن است، اشتباه یک امر است فساد امر دیگری است.
رئیسی تاکید کرد: نمیتوان از فساد و دستاندازی به حقوق بیتالمال، دزدی، ارتشا، پورسانت و رانتخواری گذشت. تا امروز باید همه دستگاهها در کشور با فساد مبارزه کنند بعضی میگویند دستگاه قضایی فقط بگیروببند میکند بله وظیفه ما برخورد با مفسدین است و برخورد هم خواهیم کرد. این بخش از سخنان آیتا...رئیسی با تشویق حضار و دانشجویان همراه شد. رئیسی اضافه کرد: ساختارهای فسادزا باید از بین برود بعضی از خصوصیسازیها به صورت جدی بر فنا دادن اموال مردم و بیتالمال است.
جرم سیاسی غیر از جرم امنیتی است
رئیسی در ادامه اظهارات خود تاکید کرد: حتماً جرم سیاسی غیر از جرم امنیتی است. من این موضوع را پیشتر هم اعلام کرده بودم و نه اینکه در این جلسه اعلام کنم، چون اینجا دانشگاه است. بنده از اولین روزی که آمدم این موضوع را اعلام کردم که باید بین جرم سیاسی و امنیتی تفاوت قائل شد. البته در قانون هم این مقوله همینطور است.
وی با اشاره به جریانات کارگری و دانشجویی در کشور و تحت تأثیر قرار گرفتن آن با جرم سیاسی و امنیتی گفت: ما بین این مسائل فرق میگذاریم. البته مقام معظم رهبری چند سال قبل هم فرمودند من از دانشگاه گله دارم. رهبری عنوان داشتند: چرا برخی میخواهند دانشجو و دانشگاه سیاسی نباشد؟ دانشجو باید سیاسی باشد. - سیاسی یعنی عضو فلان گروه و فلان دسته سیاسی باشد، خیر- سیاسی بودن دانشجو بدین منظور است که جامعه را بشناسد و نیاز جامعه را بداند و متناسب با نیاز جامعه حرف بزند و رفع نیاز کند.
رئیس دستگاه قضا تصریح کرد: به اعتقاد بنده مهمترین سیاسیون ما شهدای عالیقدر دانشجویی ما هستند، شهدای دانشجویی ما نیاز جامعه را خوب شناختند و حاضر شدند خطر کنند و جانشان را در این امور بگذارند بنابراین این دانشجوی سیاسی است. دانشجوی سیاسی این نیست که با حرفهای روشنفکرانه جامعه را به فرهنگ، اخلاق و راه غربی گرایش دهد.
رئیسی بیان داشت: دانشجوی سیاسی دانشجویی است که جامعه را بشناسد و بتواند بر اساس نیاز و خواست جامعه حرکت کند.
ناگفتههای جلسات سران قوا
رئیسی در ادامه با اشاره به تشکیل شورای هماهنگی قوا بیان داشت: در این زمینه باید گفت که در سال ۹۶ مشکلاتی درباره ارز و مسائل اقتصادی در کشور پیش آمد و زمزمههایی بود گفته میشد جمعی تشکیل شود که از این طریق به دولت کمک شود؛ در این بین برخی موضوع دولت در سایه را مطرح کردند و با این حال موارد مختلفی عنوان شد، اما مقام معظم رهبری تاکید داشتند که دولت بماند به وعدههای خود به مردم عمل کند. رهبری عنوان کردند که دولت اختیارات لازم را دارد که اگر در جایی مشکلی داشت میتواند از شورای هماهنگی اقتصادی قوا همکاری بگیرد تا در انجام وظایفش مشکلی وجود نداشته باشد؛ بنابراین شورای هماهنگی قوا به نحوی اتمام حجتی است برای اینکه کسی نگوید من اختیار نداشتم و یا مشکلی وجود داشت. وی با اشاره به تصمیمگیری افزایش قیمت بنزین در شورای هماهنگی قوا بیان داشت: این طرح را دولت به شورا آورد. این طرح پیشنهاد دولت بود و در واقع این موضوع ارتباطی به شورای هماهنگی نداشت چراکه قانون دولت را موظف به این امر کرده بود با این حال آقایان فرمودند که این طرح را برای هماهنگی سه قوه به این شورا آوردند.
با این حال برای اجرای این طرح لازم بود اقناع عمومی مدنظر قرار گیرد. البته بنده به صورت غیررسمی مطلع شدم که این طرح قرار است انجام شود. بنده وقتی چند روز قبل از اجرای این طرح مطلع شدم یک نامه رسمی به دفتر رئیسجمهور ارسال کردم که در آن نامه عنوان داشتم: «شنیدم این طرح (افزایش قیمت سوخت) قرار است اجرا شود، اما نه افکار عمومی آماده است و نه اقدامات مقدماتی مهیا شده است»؛ بنابراین بنده این هشدار را در یک یادداشت رسمی به دولت منعکس کردم و گفتم ممکن است این مسأله عواقبی را در پی داشته باشد. البته بعدها شنیدم که برخی وزرا در دولت، دستگاههای امنیتی و اجرایی هم نظراتی در این زمینه داشتند با این حال این طرح اجرا شد و اعتراضات مردم برانگیخته شد.
آیتا... رئیسی با بیان این که طرح گرانی سوخت برای نخبگان و مردم تبیین نشده بود تاکید کرد: این نکته نکته قابل توجهی است که بنده معتقدم که باید اعتراض مردم در این زمینه کاملاً شنیده شود البته در این بین دشمنان هم فکر کردند که میتوانند این مسأله را بهانه قرار داده و بر موج اعتراض مردم سوار شوند.
وی با بیان اینکه دشمنان کشور ناامنیهایی را در طی اجرای طرح افزایش قیمت بنزین در کشور ایجاد کردند گفت: دشمنان به مال و اموال عمومی صدمه زدند. آنچه که بنده باید در این زمینه مطرح کنم این است که اعتراض مردم همواره جای خود را دارد.
رئیس دستگاه قضایی با اشاره به فرمان رأفت اسلامی مقام معظم رهبری در این موضوع بیان داشت: با فرمان رأفت اسلامی که مقام معظم رهبری فرمودند، مسأله حل است. ما هم در همان اوایل نسبت به جمعیتی که بازداشت شده بودند به سرعت اقدام کردیم و کسانی که تقصیر نداشتند آزاد شدند، اما طبیعتاً کسانی که به اموال عمومی صدمه زدند باید در جای خودش مورد رسیدگی قرار گیرد. رئیسی گفت: وقتی که من میگویم ساختارها باید اصلاح شود یعنی دیگر ما هر روز شاهد یک پرونده روی میزمان نباشیم. فضاسازی میکنند و میگویند مگر با بگیروببند درست میشود؟ عرض کردم که حتماً اگر جایی فساد باشد، فریاد و اعلام و حساسیت دانشجویان و اقدام ما به عنوان دستگاه قضایی کاخ مفسدان را ویران و خانه مستضعفان را آباد خواهد کرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

«ناصرخسرو» به آنفلوآنزا مبتلا شد!
دارو فروشها تابلواند، حتی اگر دارو دارو نگویند تابلواند، حتی اگر سیخ بایستند گوشه پیاده رو، حتی اگر نشسته باشند لب باغچه، حتی اگر قطاری، سیگار دود كنند و مات شان برده باشد به ناكجا بازهم تابلواند. دارو فروشها شكل هماند، یا كتانی دارند یا شلوارهای لی، یا گوشیهای از مدافتاده و بوی نا گرفته نوكیا، هیچ كدام هم نسخه نمیخواهند. دارو فروشهای ناصرخسرو بوی دارو میدهند و یك دنباله نامرئی دارند كه وصل شان میكند به مشتریها. دارو فروشها پیر به نظر میرسند، حتی اگر جوان باشند یك جور گرد پیری نشسته روی صورتشان، چشمهایشان بی حالت است و انرژی شان افتاده. داروفروشها كم حرف میزنند و زیاد میشنوند و همهشان به طرزعجیبی نسبت به انواع و اقسام مرض بی تفاوتاند، حتی نسبت به مرگ،
به آنفلوآنزا.
هوای سرد و آلوده تهران و سیگارهایی كه پیوسته و بی انقطاع در ناصرخسرو دود میشود بهانه خوبی برای سرفه است. سرفه، سرفه، سرفه كه تهش صدای خروس گرفته است. دارو، دارو و من سرفه میكنم و بین صدای خشدار و مرطوب، «تامیفلو» میخواهم. ندارم، چند قدم پایینتر، ندارم، چند قدم جلوتر، ندارم. بعد از پیچ خیابان ناصرخسرو به سمت مهمانخانههای توپخانه، دنباله نامرئی داروفروش مثل آهن ربا میچسبد به پایم، مثل تورماهیگیری یا گرگور جلوی یك ماهی ریز. تامیفلو، واكسن آنفلوآنزا؟ ندارم، اینجا هیچ كس ندارد، داروی تخصصی چند متر جلوتر و دیگر نگاه نمیكند. مرد، سبیل كلفت مشكی دارد، با چشمهای ریز مشكیتر، با صورتی پیر و دهانی پیرتر و كم دندان؛ دندانهای كرم خورده و سیاه.
تامیفلو، واكسن، داری؟ برو جلو، جلو و در پیاده رو سمت چپِ ناصرخسرو دست به دست میشوم، مثل توپ در دست رشته بچهها. سرفه، سرفه، سرفه، دارو، دارو، دارو. به هم میرسیم، تامیفلو، واكسن، داری؟ واكسن نیست ولی كپسول هست، چه خوب، چند؟ و سرم سوت میكشد. مردی با قدی بلند كه چشم دوخته به صفحه كوچك موبایل قدیمیاش و میگوید 750 برای یك ورق ده تایی. سرفه، سرفه، سرفه. مریضی؟ میبینی كه، تو پنجاهش را نده. ده تا 700، بدم؟ و منظورش 700 هزار تومان است.
پیرمردی قوز كرده دارو میفروشد. تامیفلو داری؟ و آخر سوال و واژه «ی» هنوز توی دهانم ماسیده كه انگار او را مار گزیده است. پیرمرد متادون فروش است و از بود و نبود تامیفلو باكش نیست و اعصاب آنفلوآنزا و این قرتیبازیها را ندارد؛ خودش زیر لب غرید.
قیمتهای سرسام آور
از كوچه مسجد نو به سمت بازار بزرگ، همه تامیفلو دارند، آن پسر بد اخم لب باغچه، آن مرد جوان كه موهایش را بوكسوری زده، آن مرد قد كوتاه كه با تلفن همراه یك ریز حرف میزند و آدامسش را بد ریخت باد میكند، آن مرد سفید رو با موهای حنایی و چشمهای زُل، آن مرد پشت خمیده كنار بساط و آن پسر
كم سن شكم بزرگ.
پسر بد اخم ده تا كپسول تامیفلو را میدهد 650 هزار، پسر مو بوكسوری میفروشد 600 هزار، مرد موحنایی میدهد 550 هزار و اگر كسی دو ورق بخواهد پنجاهش را میزند و آن مرد پشت خمیده به كسی زنگ میزند و میگوید ورقی 700. مرد قد كوتاهی كه تلفن از دستش نمیافتد و روی پاشنه چرخیدنها و باد كردن آدامسش لج آدم را در میآورد و نمایشی طولانی از خم و راست شدنهای مدام یك زبان قرمزِ پرخون را اجرا میكند ولی هر ورق تامیفلو را میفروشد 850، بی تخفیف، یك كلام. میگوید قرصهایش خارجی است، مال كدام خارج نمیداند ولی خود را از تك و تا نمیاندازد و میگوید اروپا و این طور به كپسولهایش اعتبار میدهد.
سرفه، سرفه، سرفه، صدای خروس تبدیل به جیغ شده. میخوای؟ نه گرونه؟ چند میخوای؟ چی تو نظرته ؟ 120- 100 تومن؛ مرد پشت خمیده دستی روی هوا حواله ام میكند كه ترجمه اش میشود برو بابا، برو پی كارت.
مرد مو حنایی برایم به كسی زنگ میزند و چند قدم فاصله میگیرد. دارو فروشها همه شبیه هماند، وقتی موبایل میآید در ِ گوششان آنها چند قدم دور از مشتری میایستند و پنهانی حرف میزنند، شاید ادای حرف زدن درمی آورند تا جنس را شیرین كنند، شاید هم به رئیس زنگ میزنند، كه میداند. قیمت او برای یك ورق تامیفلو550 است و میگوید واكسن آنفلوآنزا هم دارد، ولی قیمت نمیدهد و حرف را میپیچاند. سرفه، سرفه، سرفه و دستمال كاغذی بزرگ جلوی بینی من، دارو، دارو، دارو.
پسری كم سن و سال، ریز و زیر لب دارو دارو میكند و از پس این سرفهها و قاب چهره یك بیمار آنفلوآنزایی كه روبه رویش ایستاده فقط به فروختن فكر میكند، هر ورق تامیفلو 600 و برایش مهم نیست اگر ویروسها همان جا وسط خیابان ناصرخسرو، كنار ونهای نایلون كشیده مسافركش و آن فلافل پزی خوش بو، بیمار را از پا در بیاورند. داروفروشها به طرزعجیبی نسبت به انواع و اقسام مرض بیتفاوتند و از بیماری هیچ جنبدهای ككشان نمیگزد، اینها حتی نسبت به مرگ، نسبت به آنفلوآنزا، نسبت به زنی غرق در سرفه و رنگ شده با سیاهی فقری تصنعی بی اعتنایند.
دارو كجاست؟
ناصرخسرو كه بازار همیشه سیاه داروی تهران بلكه ایران است، این روزها واكسن آنفلوآنزا ندارد، نه این كه این خیابان پاك پاك باشد و در سوراخ سنبههایش واكسن پیدا نشود، ولی واكسن درآن به طرز ملموسی كمتر از كپسولهای تامیفلو است كه این روزها مخصوصا بعد از مرگ 81 هموطن، پزشكهای عفونی بیش از هر زمان دیگری تجویزش میكنند.
ناصرخسرو این روزها یك كلام است و تخفیف نمیدهد، حتی اگر یك بیمار آلوده به ویروس التماس كند و بنالد كه همه شهر را زیر پا گذاشته و دارو را نیافته. بازار سیاه همین است، قلب ندارد، بی احساس است و فقط به پول فكر میكند، این بازار دست یك مشت آدم نامرئی است كه كمبودها را خوب بو میكشند و وقتی نقطه ضعف را یافتند از همان جا فشار میآورند.
تامیفلو كه اسم تجاری داروی اُسِلتامیویر است در ناصرخسرو كم نیست، حتی یكی از دارو فروشها گفت آقایان از بالا به دستمان میرسانند! ولی این كپسول چند روزی در كشور نایاب شد، الان هم گرفتار كمبود است و یك داروخانه دار در تهران درگفتوگو با ما این وضعیت را تایید كرد و یك ویزیتور دارو گفت كه خبرداده اند همین روزها یك محموله جدید دارویی در كشور توزیع میشود.
بگذریم كه محمدرضا شانه ساز، رئیس سازمان غذا و دارو در دو سه روز اخیر هرگونه كمبود داروی آنفلوآنزا را از بیخ و بن تكذیب كرده و گفته است امسال 5/2 برابر بیشتر از سال قبل از این دارو تهیه شده و داروی آنفلوآنزا برای مراكز بهداشتی و درمانی تحت نظارت وزارت بهداشت به طور كامل تامین شده، ولی حقیقت این است كه این دارو به این آسانی كه او میگوید در دسترس نیست. علتش نیز حرفهای خودش است وقتی توضیح داد تامیفلو چند سالی است تولید داخل دارد اما تولید كننده آن چون با قیمت پیشنهادی برای تولید موافق نبود، مجبور شدیم با فوریت مقداری دارو وارد كنیم. در ناصرخسرو میگویند تامیفلوها ترك است و داروخانه 13 آبان دیروز به ما گفت كپسولها هندی است و چون سیستم داروی كشور تحریم است شاید بتوان مطمئن گفت كه تهیه داروهای خارجی برای كشورمان تا چه اندازه سخت است.
ناصر خسرو كه بازار سیاه داروی ایران است سیستم هوشمندی دارد و همیشه دست روی كمبودها میگذارد، پس اگر تامیفلو در ناصرخسرو آن هم با قیمتهای گزاف فروخته میشود یعنی كه در سیستم دارویی كمبودی وجود دارد وگرنه اگر دارویی به وفور یافت شود ناصر خسرو را چه به ورود به آن.
تامیفلو، واكسن، داری؟ برو جلو، جلو و در پیاده رو سمت چپِ ناصرخسرو دست به دست میشوم، مثل توپ در دست رشته بچهها. سرفه، سرفه، سرفه، دارو، دارو، دارو. به هم میرسیم، تامیفلو، واكسن، داری؟ واكسن نیست ولی كپسول هست، چه خوب، چند؟ و سرم سوت میكشد. مردی با قدی بلند كه چشم دوخته به صفحه كوچك موبایل قدیمیاش و میگوید 750 برای یك ورق ده تایی. سرفه، سرفه، سرفه. مریضی؟ میبینی كه، تو پنجاهش را نده. ده تا 700، بدم؟ و منظورش 700 هزار تومان است.
پیرمردی قوز كرده دارو میفروشد. تامیفلو داری؟ و آخر سوال و واژه «ی» هنوز توی دهانم ماسیده كه انگار او را مار گزیده است. پیرمرد متادون فروش است و از بود و نبود تامیفلو باكش نیست و اعصاب آنفلوآنزا و این قرتیبازیها را ندارد؛ خودش زیر لب غرید.
قیمتهای سرسام آور
از كوچه مسجد نو به سمت بازار بزرگ، همه تامیفلو دارند، آن پسر بد اخم لب باغچه، آن مرد جوان كه موهایش را بوكسوری زده، آن مرد قد كوتاه كه با تلفن همراه یك ریز حرف میزند و آدامسش را بد ریخت باد میكند، آن مرد سفید رو با موهای حنایی و چشمهای زُل، آن مرد پشت خمیده كنار بساط و آن پسر
كم سن شكم بزرگ.
پسر بد اخم ده تا كپسول تامیفلو را میدهد 650 هزار، پسر مو بوكسوری میفروشد 600 هزار، مرد موحنایی میدهد 550 هزار و اگر كسی دو ورق بخواهد پنجاهش را میزند و آن مرد پشت خمیده به كسی زنگ میزند و میگوید ورقی 700. مرد قد كوتاهی كه تلفن از دستش نمیافتد و روی پاشنه چرخیدنها و باد كردن آدامسش لج آدم را در میآورد و نمایشی طولانی از خم و راست شدنهای مدام یك زبان قرمزِ پرخون را اجرا میكند ولی هر ورق تامیفلو را میفروشد 850، بی تخفیف، یك كلام. میگوید قرصهایش خارجی است، مال كدام خارج نمیداند ولی خود را از تك و تا نمیاندازد و میگوید اروپا و این طور به كپسولهایش اعتبار میدهد.
سرفه، سرفه، سرفه، صدای خروس تبدیل به جیغ شده. میخوای؟ نه گرونه؟ چند میخوای؟ چی تو نظرته ؟ 120- 100 تومن؛ مرد پشت خمیده دستی روی هوا حواله ام میكند كه ترجمه اش میشود برو بابا، برو پی كارت.
مرد مو حنایی برایم به كسی زنگ میزند و چند قدم فاصله میگیرد. دارو فروشها همه شبیه هماند، وقتی موبایل میآید در ِ گوششان آنها چند قدم دور از مشتری میایستند و پنهانی حرف میزنند، شاید ادای حرف زدن درمی آورند تا جنس را شیرین كنند، شاید هم به رئیس زنگ میزنند، كه میداند. قیمت او برای یك ورق تامیفلو550 است و میگوید واكسن آنفلوآنزا هم دارد، ولی قیمت نمیدهد و حرف را میپیچاند. سرفه، سرفه، سرفه و دستمال كاغذی بزرگ جلوی بینی من، دارو، دارو، دارو.
پسری كم سن و سال، ریز و زیر لب دارو دارو میكند و از پس این سرفهها و قاب چهره یك بیمار آنفلوآنزایی كه روبه رویش ایستاده فقط به فروختن فكر میكند، هر ورق تامیفلو 600 و برایش مهم نیست اگر ویروسها همان جا وسط خیابان ناصرخسرو، كنار ونهای نایلون كشیده مسافركش و آن فلافل پزی خوش بو، بیمار را از پا در بیاورند. داروفروشها به طرزعجیبی نسبت به انواع و اقسام مرض بیتفاوتند و از بیماری هیچ جنبدهای ككشان نمیگزد، اینها حتی نسبت به مرگ، نسبت به آنفلوآنزا، نسبت به زنی غرق در سرفه و رنگ شده با سیاهی فقری تصنعی بی اعتنایند.
دارو كجاست؟
ناصرخسرو كه بازار همیشه سیاه داروی تهران بلكه ایران است، این روزها واكسن آنفلوآنزا ندارد، نه این كه این خیابان پاك پاك باشد و در سوراخ سنبههایش واكسن پیدا نشود، ولی واكسن درآن به طرز ملموسی كمتر از كپسولهای تامیفلو است كه این روزها مخصوصا بعد از مرگ 81 هموطن، پزشكهای عفونی بیش از هر زمان دیگری تجویزش میكنند.
ناصرخسرو این روزها یك كلام است و تخفیف نمیدهد، حتی اگر یك بیمار آلوده به ویروس التماس كند و بنالد كه همه شهر را زیر پا گذاشته و دارو را نیافته. بازار سیاه همین است، قلب ندارد، بی احساس است و فقط به پول فكر میكند، این بازار دست یك مشت آدم نامرئی است كه كمبودها را خوب بو میكشند و وقتی نقطه ضعف را یافتند از همان جا فشار میآورند.
تامیفلو كه اسم تجاری داروی اُسِلتامیویر است در ناصرخسرو كم نیست، حتی یكی از دارو فروشها گفت آقایان از بالا به دستمان میرسانند! ولی این كپسول چند روزی در كشور نایاب شد، الان هم گرفتار كمبود است و یك داروخانه دار در تهران درگفتوگو با ما این وضعیت را تایید كرد و یك ویزیتور دارو گفت كه خبرداده اند همین روزها یك محموله جدید دارویی در كشور توزیع میشود.
بگذریم كه محمدرضا شانه ساز، رئیس سازمان غذا و دارو در دو سه روز اخیر هرگونه كمبود داروی آنفلوآنزا را از بیخ و بن تكذیب كرده و گفته است امسال 5/2 برابر بیشتر از سال قبل از این دارو تهیه شده و داروی آنفلوآنزا برای مراكز بهداشتی و درمانی تحت نظارت وزارت بهداشت به طور كامل تامین شده، ولی حقیقت این است كه این دارو به این آسانی كه او میگوید در دسترس نیست. علتش نیز حرفهای خودش است وقتی توضیح داد تامیفلو چند سالی است تولید داخل دارد اما تولید كننده آن چون با قیمت پیشنهادی برای تولید موافق نبود، مجبور شدیم با فوریت مقداری دارو وارد كنیم. در ناصرخسرو میگویند تامیفلوها ترك است و داروخانه 13 آبان دیروز به ما گفت كپسولها هندی است و چون سیستم داروی كشور تحریم است شاید بتوان مطمئن گفت كه تهیه داروهای خارجی برای كشورمان تا چه اندازه سخت است.
ناصر خسرو كه بازار سیاه داروی ایران است سیستم هوشمندی دارد و همیشه دست روی كمبودها میگذارد، پس اگر تامیفلو در ناصرخسرو آن هم با قیمتهای گزاف فروخته میشود یعنی كه در سیستم دارویی كمبودی وجود دارد وگرنه اگر دارویی به وفور یافت شود ناصر خسرو را چه به ورود به آن.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

آخرین جرعه این جام...
هنرمندان و فعالان صنایع دستی میگویند معافیت مالیاتی تنها امتیازی بود که در این حرفهداشتند و چراغ نیم سوز کارگاه آنان را همچنان روشن نگهمیداشت
نه مثل اهالی سینما، مثل چهرهها و سلبریتیها، تصویرشان روی پردههای بزرگ سردر سینماها و بیلبوردهای بزرگ سطح شهر مینشیند و ته ذهن مردم رسوخ میكند، نه مثل اهالی موسیقی؛ اهالی ساز و آواز و كنسرت، صدایشان توی شهر میپیچد و پیوند میخورد با گوش میلیونها نفر جمعیت هنردوستی كه به وقت نیاز حمایتشان كنند.
صورت و نگاه نافذ آنها كنج یك خانه یا توی یك كارگاه، میخ میشود به دار قالی و بوستان رنگارنگش، یا میافتد روی تابلویی پارچهای، ظرفی سفالی یا گلدانی نقرهای كه باید رویش كلی طرحهای ظریف كنده یا طراحی یا دوخته شود. صدایشان هم میشود زمزمهای از آیات و آوازهای سنتی هنگام طرح و نقشزدن روی پارچه و سفال و نقره، یا همان ترانههای گوشنواز پای دار قالی كه وقت بافتن و گره روی گره انداختن، با تقتقهای دفتین و شانه فلزی درهم میپیچد و مثل پتك مینشیند روی گرههای فرش تا گلهای بوستانش از هم نپاشد.
معجون این نگاه و این صدا و حركت زیركانه و ظریفانه دستهای هنرمند و دل بیقرارشان هم میشود اكسیری آسمانی كه روح میدمد در مخلوقی و میآفریند آنچه را كه وقتی مینشیند روی دیوار یا كنج خانه من و تو با خودش عشق و آرامش و اصالت میآورد. این حكایت چهره و صدای هنرمندان و تولیدكنندگان صنایعدستی و هنرهای سنتی است؛ هنرمندان گمنامی كه با كمترین حمایت، بار سنگین اشتغالزایی و كارآفرینی و درآمدزایی در روستاها و شهرها را به دوش میكشند و تصویر و صدایی از آنها نیست، مگر با تماشای آنچه خلق و روانه بازار و بازارچه میكنند؛ هنرمندانی كه وقتی سال نو، سال رونق تولید نامگذاری شد، بسیاری از چشمها سراغ آنها را گرفت؛ هنرمندانی كه میتوانند بدون سرمایهگذاریهای چند ده میلیونی دولتی، در كنج خانه و كارگاه خانگی خود بهترینها را تولید و روانه بازارهای داخلی و خارجی كنند؛ به تنهایی ضریب اشتغال را بالا ببرند و درآمد برای روستاها و خانوارها و ارز برای كشور بیاورند.
خلق این تولیدكنندگان هنرمند، اما چند روزی است تنگ تنگ است؛ درست از روزی كه دولت خواسته آنها هم مالیات بدهند؛ از روزی كه پیش نویس لایحه لغو معافیت مالیاتی آنها به مجلس رفته؛ از روزی كه فهمیدهاند صدای روزهای سخت تنهایی، بیحمایتی و رها كردن اجباری كار و هنر و بیكاری، بیخ گوششان به صدا درآمده... میگویند اصلا كدام حمایت؟ همین حالا هم حمایتی در كار نبود، نه وامی و تسهیلاتی ونه بیمه و خدمات رایگانی، تنها دلخوش به بسته معافیت مالیاتی بودیم كه آن هم در آستانه لغو شدن است. می خواهند كه صدایشان به نمایندگان شان در مجلس و دولت برسد، مثل صدای سلیبریتیها و اهالی موسیقی، مثل صدای اهالی فرهنگ و هنر كه وزیر ارشاد صدایشان را به گوش دولت و مجلس رساند و نامشان از فهرست مالیات دهندگان حذف شد. میپرسند ما با این سهم بزرگ از تولید و اشتغالزایی و درآمدزایی بدون كمترین هزینهای برای دولت، آیا استحقاق این معافیت را نداریم؟!
صنایع دستی از دیروز تا امروز
سالها بود كه كسی سراغ صنایعدستی و هنرهای سنتی كشورمان را نمیگرفت. ایرانیها تازه طعم زندگی مدرن را چشیده بودند و دلشان از داشتههای باارزش نسلهای پیشین خود زده شده بود. دیگر گلدانها و ظروف سفالی و نقرهای مسی و میناكاری شده و پارچههای قلمكار و سبدهای چوبی و لباسهای سوزندوزی و پتهدوزی و گلیم و گبه چنگی به دل نمیزد، بوی بیكلاسی میداد و میشد اگر هنوز پستوی خانهای هستند به بازیافتی داد و به بهای اندكی از شرشان خلاص شد...
گذشت و گذشت... پای این گنجهای كهنه به سرزمین غربیهای مدرن رسید و رفت نشست روی دیوار خانهها و گالریها و میز كار و اتاق خواب و پذیراییشان. غربرفتههای ایرانی گویی گنجی تازه یافتند، برگشتند و تبلیغش را كردند؛ تبلیغ آنچه برای هزاران سال عضو ثابت خانه و زندگیشان بود....
صنایعدستی دوباره آرامآرام جان گرفتند، دیده شدند، قیمتی شدند؛ هم خودشان و هم تولیدكنندگانشان. شرایط سخت كشور در دوران پس از جنگ تحمیلی و نیاز به وابستگی صنایع و تولیدات داخلی، یكی یكی چراغ كارگاهها را روشن كرد، استادكاران پیر دوباره ارج و قرب گرفتند و جوانان پای درس و مهارت شان نشستند. هنرهای رو به انقراض و در حال فراموشی احیا شد و كارگاههای صنایعدستی روز به روز پرجمعیتتر و بازارها آراسته به انواع تولیدات زیبای هنری.
ذائقه و سلیقه مردم هم دوباره عوض شد؛ زیبایی داشتههای آبا و اجدادی دوباره به چشمشان آمد و برگشتند به همان اصالت پیشین. صنایع و تولیدات زیبای دستی دوباره راهی خانهها شد؛ گلیم شد و پهن شد روی زمین، تابلوفرش و ساعت خاتمكاری و میناكاری روی دیوار و گلدانی و ظروفی سفالی و نقرهای و بلورین روی میزها و ویترین آشپزخانهها.
این حكایت حال و روز صنایعدستی ما در طول دهههای 80 و90 است؛ سالهایی كه بهخاطر افزایش تحریمهای خارجی و تنگناهای اقتصادی، به نام رونق تولید داخلی و تكیه بر اقتصاد داخلی هم رقم میخوردند. همینجا بود كه نگاه دولتیان و مجلسیان هم بیش از پیش به سمت تولید صنایعدستی و اشتغالزایی در این حوزه و امید بستن به درآمدزایی و ارزآوری آن چرخید... چرخشی كه به راهاندازی نمایشگاههای استانی و ملی و بینالمللی صنایعدستی هم انجامید و توجه بیش از پیش به كارآفرینان این حوزه...
به گفته بسیاری از تولیدكنندگان صنایعدستی این نگاه محبت آمیز و حمایتگر تا اواخر دوره دولت دهم به قوت خود باقی بود تا اوایل دوره دولت یازدهم كه بحث خصوصیسازی، آرامآرام چتر حمایتگری را از سر تولیدكنندگان كنار زد؛ اول پولی شدن حضور در نمایشگاهها و بعد هم قطع بیمه و تسهیلات و... .
تیرماه 96 اما زمزمههایی از حمایت دولتیان و مجلسیان از كارآفرینان صنایعدستی و هنرهای سنتی بلند شد و خروجیاش شد مصوبهای از مجلس كه به منظور تشویق و حمایت از رشد و ترویج تولیدات صنایعدستی و هنرهای سنتی بومی و اصیل، تمامی تولیدات صنایعدستی داخلی را از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده معاف میكرد؛ معافیتی كه با توجه به گران شدن مواد اولیه تولید و نبود بازار فروش خارجی (بهخاطر تحریمها) و كاهش قدرت خرید مردم به دلیل تورم اقتصادی، تنها دلیل روشن ماندن چراغ كارگاههای صنایعدستی است.
وقتی که بیم و ترس دوباره سایهمیافکند
فعالان صنایعدستی، اما این روزها نگرانند و غصهدار كه اگر همین یك دلیل برای پای كار بودنشان هم از بین برود، نه انگیزهای برای انداختن كلید در قفل در كارگاه میماند و نه قوتی و توانی برای كار و روشن نگاه داشتن چراغ كارگاه.
محمد میرهادی، تولیدكننده انواع محصولات هنرهای چوبی است و میگوید یك پروانه تولید با هزار منت گرفته ایم كه نه میتوان با آن بیمه شد و نه وامی گرفت و نه نمایشگاه رایگان رفت، از این پس باید مالیات هم بدهیم! پس معاونت صنایعدستی به چه كار میآید و چه حمایتی قرار است از این قشر تولیدكننده بشود؟!
علی سلطانی بیش از 20 سال است در زمینه نقاشی ایرانی فعالیت میكند و میگوید از نظر مالی هیچ پیشرفتی نداشته و هر روز باید به جایی عوارضی بدهد.
میگوید ما هنرمندان درآمد چندانی نداریم و فقط به دلیل علاقه و نگهداری فرهنگ و تمدن كشورمان هنوز ایستادگی میكنیم. میگوید صدای ما را به گوش دولت و مجلس و رهبر ایران كه خواستار رونق تولید داخلی هستند، برسانید.
سمیرا هم میگوید با كلی زحمت و سختی از تهیه مواد اولیه گران گرفته تا اجاره بهای كارگاه و پول آب و برق و... چراغ تولیدمان را روشن نگه داشتهایم، در مقابلش نه بازار فروش خوبی داریم و نه حمایتی از بخش دولتی و نه وامی و تسهیلات و دلخوشیای.
این صدای غمآلود و اعتراض گونه، حالا در بین تمام اقشار صنایعدستی پیچیده؛ از فعالان جدید این حوزه تا پیران و پیشكسوتانی مثل بهروز سیفاللهی، مدرس، پژوهشگر و نگارگری روی چرم.
خیل بیکاران میلیونی
بهروز سیفاللهی 58 سال دارد و 40 سال است در حوزه صنایعدستی فعالیت میكند. هنوز كاملا ناامید نشده و درباره پیشنویس عدم معافیت مالیاتی هنرمندان صنایعدستی به ما میگوید: اولا هنوز هم این معافیت برجای خود باقی است، چون مصوبه مجلس شورای اسلامی در سال 96 است و ثانیا، چون مصوبه مجلس قانون و فصل الخطاب است، هر تصمیم جدیدی كه دولت درخصوص آن بخواهد بگیرد هم باید مبنای قانونی داشته باشد و به تصویب دوباره مجلس برسد.
این هنرمند و پیشكسوت پیش از آنكه ناراحتی اش را از پیشنویس لغو معافیت مالیاتی هنرمندان نشان دهد، حیرتش را به ما گوشزد میكند، آنجا كه میگوید یكی از مهمترین مزیتهای بخش صنایعدستی این است كه هیچ هزینهای برای دولت ندارد، یعنی وقتی گفته میشود برای ایجاد هر شغل باید در دولت صد میلیون هزینه شود، دربخش صنایعدستی دولت صد ریال هم هزینه و سرمایهگذاری نكرده و با اینحال اینهمه اشتغالزایی و درآمدزایی و ارزآوری از این بخش داشته و عجیب است كه دولت میخواهد چنین بخشی را فلج كند.
سیف اللهی اما مانند دیگر فعالان حوزه صنایعدستی ناراحت است و عصبانی از این تصمیم دولت، آنقدر كه بگوید اگر این پیشنویس به تصویب برسد، ضرر اصلی را خود دولت و حكومت خواهد كرد، چراكه فعالان این حوزه مجبور به ترك كار خود میشوند و خیلی از بیكاران روی دست دولت و نظام برجای خواهد ماند. وقتی او میگوید خیلی از بیكاران، منظورش دقیقا چند نفر است؟
همین حالا حدود 400 هزار نفر مجوز و پروانه تولید دارند و به طور رسمی در این حوزه فعالیت میكنند و حدود یك میلیون و 600 هزار نفر هم به طور غیررسمی در كارگاهها و خانههای خود مشغول تولید هستند.
پس خیل بیكاران یعنی چیزی حدود دو میلیون نفری كه اگر نه همه آنها، اما بخش اعظمشان عطای كار خود را به لقایش خواهند بخشید.
پروانه فعالیتمان را تمدید نمیكنیم
دست كم میشود مطمئن بود تقریبا 400 هزار نفر فعال مجوز دار این حوزه بهتدریج چراغ كارگاههای خود را خاموش كنند؛ اتقاقی كه سیف اللهی روی آن تاكید دارد و درباره اش به ما میگوید: ما زیر بار این مالیات نمیرویم و نهایتش این است كه پروانه تولید خود را تمدید نمیكنیم یا میرویم سراغ شغلی دیگر یا گوشه خانه مان بیكار مینشینیم كه ضررش كمتر از فعالیت در این حوزه است. هرچند همین حالا هم در شرایط بسیار سخت گرانی مواد اولیه و هزینههای سرسام آور تولید و نبود بازار فروش خود را سرپا نگه داشته ایم.
این هنرمند گلایهای هم از سازمان میراث فرهنگی دارد كه درست و درمان پشتشان درنیامده و میگوید چطور وقتی پیشنویس لغو معافیت مالیاتی در بودجه 99 لحاظ میشود، وزیر و مسؤولان وزارت ارشاد جلوی آن میایستند و از فعالان زیرمجموعه خود حمایت میكنند، اما چنین حمایتی را ما هنوز از مسؤولان وزارتخانه میراث فرهنگی ندیده ایم.
تشکیل زنجیره انسانی؟!
نیما ذاكریسعید، دبیر كمپین حمایت از صنایعدستی ایران است و به این نتیجه رسیده باید خودشان از حق و حقوقشان دفاع كنند. كاری كه او و دیگر دوستانش اما میتوانند انجام دهند چیزی نیست جز نوشتن نامه و طومار و جمعآوری امضایی كه دولت را از تصمیمش برگرداند یا تشكیل زنجیره انسانی جلوی در وزارتخانه تازه تاسیس گردشگری و صنایعدستی كه ذاكری از همین حالا هشدارش را میدهد. ذاكریسعید به ما میگوید به نظر میآید وزارتخانه میراث فرهنگی هیچ برنامه حمایتی دراین خصوص برای ما ندارد، كما این كه تا همین حالا هم حمایت خاصی از فعالان این حوزه نكرده و شاهد تعطیلی تدریجی كارگاههای صنایعدستی هستیم.
سالها بود كه كسی سراغ صنایعدستی و هنرهای سنتی كشورمان را نمیگرفت. ایرانیها تازه طعم زندگی مدرن را چشیده بودند و دلشان از داشتههای باارزش نسلهای پیشین خود زده شده بود. دیگر گلدانها و ظروف سفالی و نقرهای مسی و میناكاری شده و پارچههای قلمكار و سبدهای چوبی و لباسهای سوزندوزی و پتهدوزی و گلیم و گبه چنگی به دل نمیزد، بوی بیكلاسی میداد و میشد اگر هنوز پستوی خانهای هستند به بازیافتی داد و به بهای اندكی از شرشان خلاص شد...
گذشت و گذشت... پای این گنجهای كهنه به سرزمین غربیهای مدرن رسید و رفت نشست روی دیوار خانهها و گالریها و میز كار و اتاق خواب و پذیراییشان. غربرفتههای ایرانی گویی گنجی تازه یافتند، برگشتند و تبلیغش را كردند؛ تبلیغ آنچه برای هزاران سال عضو ثابت خانه و زندگیشان بود....
صنایعدستی دوباره آرامآرام جان گرفتند، دیده شدند، قیمتی شدند؛ هم خودشان و هم تولیدكنندگانشان. شرایط سخت كشور در دوران پس از جنگ تحمیلی و نیاز به وابستگی صنایع و تولیدات داخلی، یكی یكی چراغ كارگاهها را روشن كرد، استادكاران پیر دوباره ارج و قرب گرفتند و جوانان پای درس و مهارت شان نشستند. هنرهای رو به انقراض و در حال فراموشی احیا شد و كارگاههای صنایعدستی روز به روز پرجمعیتتر و بازارها آراسته به انواع تولیدات زیبای هنری.
ذائقه و سلیقه مردم هم دوباره عوض شد؛ زیبایی داشتههای آبا و اجدادی دوباره به چشمشان آمد و برگشتند به همان اصالت پیشین. صنایع و تولیدات زیبای دستی دوباره راهی خانهها شد؛ گلیم شد و پهن شد روی زمین، تابلوفرش و ساعت خاتمكاری و میناكاری روی دیوار و گلدانی و ظروفی سفالی و نقرهای و بلورین روی میزها و ویترین آشپزخانهها.
این حكایت حال و روز صنایعدستی ما در طول دهههای 80 و90 است؛ سالهایی كه بهخاطر افزایش تحریمهای خارجی و تنگناهای اقتصادی، به نام رونق تولید داخلی و تكیه بر اقتصاد داخلی هم رقم میخوردند. همینجا بود كه نگاه دولتیان و مجلسیان هم بیش از پیش به سمت تولید صنایعدستی و اشتغالزایی در این حوزه و امید بستن به درآمدزایی و ارزآوری آن چرخید... چرخشی كه به راهاندازی نمایشگاههای استانی و ملی و بینالمللی صنایعدستی هم انجامید و توجه بیش از پیش به كارآفرینان این حوزه...
به گفته بسیاری از تولیدكنندگان صنایعدستی این نگاه محبت آمیز و حمایتگر تا اواخر دوره دولت دهم به قوت خود باقی بود تا اوایل دوره دولت یازدهم كه بحث خصوصیسازی، آرامآرام چتر حمایتگری را از سر تولیدكنندگان كنار زد؛ اول پولی شدن حضور در نمایشگاهها و بعد هم قطع بیمه و تسهیلات و... .
تیرماه 96 اما زمزمههایی از حمایت دولتیان و مجلسیان از كارآفرینان صنایعدستی و هنرهای سنتی بلند شد و خروجیاش شد مصوبهای از مجلس كه به منظور تشویق و حمایت از رشد و ترویج تولیدات صنایعدستی و هنرهای سنتی بومی و اصیل، تمامی تولیدات صنایعدستی داخلی را از پرداخت مالیات بر ارزش افزوده معاف میكرد؛ معافیتی كه با توجه به گران شدن مواد اولیه تولید و نبود بازار فروش خارجی (بهخاطر تحریمها) و كاهش قدرت خرید مردم به دلیل تورم اقتصادی، تنها دلیل روشن ماندن چراغ كارگاههای صنایعدستی است.
وقتی که بیم و ترس دوباره سایهمیافکند
فعالان صنایعدستی، اما این روزها نگرانند و غصهدار كه اگر همین یك دلیل برای پای كار بودنشان هم از بین برود، نه انگیزهای برای انداختن كلید در قفل در كارگاه میماند و نه قوتی و توانی برای كار و روشن نگاه داشتن چراغ كارگاه.
محمد میرهادی، تولیدكننده انواع محصولات هنرهای چوبی است و میگوید یك پروانه تولید با هزار منت گرفته ایم كه نه میتوان با آن بیمه شد و نه وامی گرفت و نه نمایشگاه رایگان رفت، از این پس باید مالیات هم بدهیم! پس معاونت صنایعدستی به چه كار میآید و چه حمایتی قرار است از این قشر تولیدكننده بشود؟!
علی سلطانی بیش از 20 سال است در زمینه نقاشی ایرانی فعالیت میكند و میگوید از نظر مالی هیچ پیشرفتی نداشته و هر روز باید به جایی عوارضی بدهد.
میگوید ما هنرمندان درآمد چندانی نداریم و فقط به دلیل علاقه و نگهداری فرهنگ و تمدن كشورمان هنوز ایستادگی میكنیم. میگوید صدای ما را به گوش دولت و مجلس و رهبر ایران كه خواستار رونق تولید داخلی هستند، برسانید.
سمیرا هم میگوید با كلی زحمت و سختی از تهیه مواد اولیه گران گرفته تا اجاره بهای كارگاه و پول آب و برق و... چراغ تولیدمان را روشن نگه داشتهایم، در مقابلش نه بازار فروش خوبی داریم و نه حمایتی از بخش دولتی و نه وامی و تسهیلات و دلخوشیای.
این صدای غمآلود و اعتراض گونه، حالا در بین تمام اقشار صنایعدستی پیچیده؛ از فعالان جدید این حوزه تا پیران و پیشكسوتانی مثل بهروز سیفاللهی، مدرس، پژوهشگر و نگارگری روی چرم.
خیل بیکاران میلیونی
بهروز سیفاللهی 58 سال دارد و 40 سال است در حوزه صنایعدستی فعالیت میكند. هنوز كاملا ناامید نشده و درباره پیشنویس عدم معافیت مالیاتی هنرمندان صنایعدستی به ما میگوید: اولا هنوز هم این معافیت برجای خود باقی است، چون مصوبه مجلس شورای اسلامی در سال 96 است و ثانیا، چون مصوبه مجلس قانون و فصل الخطاب است، هر تصمیم جدیدی كه دولت درخصوص آن بخواهد بگیرد هم باید مبنای قانونی داشته باشد و به تصویب دوباره مجلس برسد.
این هنرمند و پیشكسوت پیش از آنكه ناراحتی اش را از پیشنویس لغو معافیت مالیاتی هنرمندان نشان دهد، حیرتش را به ما گوشزد میكند، آنجا كه میگوید یكی از مهمترین مزیتهای بخش صنایعدستی این است كه هیچ هزینهای برای دولت ندارد، یعنی وقتی گفته میشود برای ایجاد هر شغل باید در دولت صد میلیون هزینه شود، دربخش صنایعدستی دولت صد ریال هم هزینه و سرمایهگذاری نكرده و با اینحال اینهمه اشتغالزایی و درآمدزایی و ارزآوری از این بخش داشته و عجیب است كه دولت میخواهد چنین بخشی را فلج كند.
سیف اللهی اما مانند دیگر فعالان حوزه صنایعدستی ناراحت است و عصبانی از این تصمیم دولت، آنقدر كه بگوید اگر این پیشنویس به تصویب برسد، ضرر اصلی را خود دولت و حكومت خواهد كرد، چراكه فعالان این حوزه مجبور به ترك كار خود میشوند و خیلی از بیكاران روی دست دولت و نظام برجای خواهد ماند. وقتی او میگوید خیلی از بیكاران، منظورش دقیقا چند نفر است؟
همین حالا حدود 400 هزار نفر مجوز و پروانه تولید دارند و به طور رسمی در این حوزه فعالیت میكنند و حدود یك میلیون و 600 هزار نفر هم به طور غیررسمی در كارگاهها و خانههای خود مشغول تولید هستند.
پس خیل بیكاران یعنی چیزی حدود دو میلیون نفری كه اگر نه همه آنها، اما بخش اعظمشان عطای كار خود را به لقایش خواهند بخشید.
پروانه فعالیتمان را تمدید نمیكنیم
دست كم میشود مطمئن بود تقریبا 400 هزار نفر فعال مجوز دار این حوزه بهتدریج چراغ كارگاههای خود را خاموش كنند؛ اتقاقی كه سیف اللهی روی آن تاكید دارد و درباره اش به ما میگوید: ما زیر بار این مالیات نمیرویم و نهایتش این است كه پروانه تولید خود را تمدید نمیكنیم یا میرویم سراغ شغلی دیگر یا گوشه خانه مان بیكار مینشینیم كه ضررش كمتر از فعالیت در این حوزه است. هرچند همین حالا هم در شرایط بسیار سخت گرانی مواد اولیه و هزینههای سرسام آور تولید و نبود بازار فروش خود را سرپا نگه داشته ایم.
این هنرمند گلایهای هم از سازمان میراث فرهنگی دارد كه درست و درمان پشتشان درنیامده و میگوید چطور وقتی پیشنویس لغو معافیت مالیاتی در بودجه 99 لحاظ میشود، وزیر و مسؤولان وزارت ارشاد جلوی آن میایستند و از فعالان زیرمجموعه خود حمایت میكنند، اما چنین حمایتی را ما هنوز از مسؤولان وزارتخانه میراث فرهنگی ندیده ایم.
تشکیل زنجیره انسانی؟!
نیما ذاكریسعید، دبیر كمپین حمایت از صنایعدستی ایران است و به این نتیجه رسیده باید خودشان از حق و حقوقشان دفاع كنند. كاری كه او و دیگر دوستانش اما میتوانند انجام دهند چیزی نیست جز نوشتن نامه و طومار و جمعآوری امضایی كه دولت را از تصمیمش برگرداند یا تشكیل زنجیره انسانی جلوی در وزارتخانه تازه تاسیس گردشگری و صنایعدستی كه ذاكری از همین حالا هشدارش را میدهد. ذاكریسعید به ما میگوید به نظر میآید وزارتخانه میراث فرهنگی هیچ برنامه حمایتی دراین خصوص برای ما ندارد، كما این كه تا همین حالا هم حمایت خاصی از فعالان این حوزه نكرده و شاهد تعطیلی تدریجی كارگاههای صنایعدستی هستیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گر صبر کنی...
نمیدانم اگر نظرسنجی كنیم و آمار بگیریم چند نفر از مردم، ستاد ملی صبر را میشناسند یا لااقل این نام به گوششان خورده. شاید تعدادشان كم باشد همان مردم كوچه و بازار كه اتفاقا خیلیهایشان كاسه صبرشان زود لبریز میشود و بعید نیست روزی كارشان به ستاد ملی صبر بكشد.
این ستاد، نونهال است و هنوز دوسالش نشده ولی ایجاد شده تا صبوری، صلح، بخشش و رضایت را میان مردم رواج دهد و این خصلتها را به فرهنگ عمومی تبدیل كند. تا به حال ستاد در این راه چقدر موفق بوده و احتمال موفقیتش در آینده چقدر است ، موضوع گفتوگوی ما با محمدرضا خوشرو، دبیرستاد ملی صبر است كه اذعان دارد هر ایرانی باید یك همیار صبر شود تا ستاد نیز به ایدهآلش نزدیك شود.
میدانید ستاد ملی صبر چقدر ناشناخته است؟
ستاد ملی صبر عمر چندانی ندارد، بنابراین طبیعی است اگر چندان میان افكار عمومی شناخته شده نباشد. با این حال در كمتر از دو سالی كه فعالیت میكنیم در حد بضاعت تشكیلاتیمان در راستای فرهنگسازی برای صلح، رضایت و بخشایش تلاش كردهایم. البته ارتباط عمده ما با سازمانهای مردمنهاد تخصصی و برنامههای مختلف تلویزیونی است، پس اگر مردم ما را زیاد نمیشناسند اشكالی ندارد و بابتش غصه نمیخوریم. با این حال دلمان میخواهد روزی برسد كه صلح همهجانبه و بخشایش فراگیر نهتنها در ایران كه در سطح بینالمللی شكل بگیرد.
اعضای ستاد ملی صبر این ستاد را جدی میگیرند؟ این را میپرسم چون یكی از مهمترین ستادهای كشور كه ستاد ملی زن و خانواده است سالی یك بار هم تشكیل جلسه نمیدهد.
اگر منظور از جدی گرفتن، قوه قضاییه است باید بگویم كه بله قطعا جدی میگیرد. ستاد صبر در سطح ملی تشكیل میشود، حتی همایش ملی صبر را با حضور مسؤولان عالیرتبه سه قوه برگزار كردیم، همچنین همایشهای استانی صبر داشتیم و این تشكیلات درهمه استانها فعال است و این موج همچنان ادامه خواهد داشت.
اینطور كه شما میگویید ستاد ملی صبر میان مسؤولان شناخته شده است در حالی كه یك ستاد وقتی میتواند در جامعه تغییر ایجاد كند و اثرگذار باشد كه مردم آن را بشناسند. شواهد نشان میدهد مردم عادی چیزی از ستاد ملی صبر نمیدانند.
ما هم دلمان میخواهد همه مردم را درگیر كنیم ولی فعالان این عرصه كنشگران خاصی هستند مثل سازمانهای مردمنهاد كه درحوزه صلح و سازش فعالیت میكنند. البته ما قصد نداریم خود ستاد را به مردم بشناسانیم بلكه هدفمان این است مفاهیمی را كه ذیل این ستاد میگنجد برای مردم جا بیندازیم و میانشان تبلیغ و ترویج کنیم.
منظور من هم همین است كه صلح، بخشش و رضایت باید به فرهنگ عمومی تبدیل شود.
بله، هدف ما هم همین است و به دنبال این هستیم تا هر ایرانی به یك همیار صبر تبدیل شود و ضمن اینكه صبر را سرلوحه كارخود قرار میدهد و نسبت به ایجاد صلح و سازش میان مردم احساس وظیفه میكند و خودش نیزاهل بخشیدن باشد.
برای اینكه به این چشمانداز برسید چه برنامهای دارید؟
برنامه ما اقدامات تبلیغی و ترویجی ازطریق پویشهای مختلف است مثل كمپین من صبورم، پویش بخشایش حسینی و صبر زینبی یا بخشایش رضوی و نبوی كه در مناسبتهای مختلف شروع بهترویج آن از طرق مختلف میكنیم.
این تلاشها نتیجه ملموسی هم داشته؟
بله امسال در همایش صبر استان گلستان با حضور خادمان آستان قدس رضوی بیش از40 صاحب حق اعلام رضایت كردند از جمله خانمی كه قربانی اسیدپاشی بود و بیش از یك میلیارد تومان دیه طلب داشت. این خانم، اسیدپاش را بخشید و خیلی هم راضی بود.
شما با بخشیده شدن یك اسیدپاش موافقید؟ فكر نمیكنید ستاد ملی صبر و نهادهای اینچنینی دارند در ایجاد بخشایش و گرفتن رضایت افراط میكنند؟
هرجرم سنگینی یك جنبه شخصی دارد و یك جنبه عمومی. اگر صاحب حق، فرد مجرم را ببخشد حاكمیت از جنبه عمومی جرم نمیگذرد و اعمال قانون میكند. در مورد این اسیدپاش هم او باید حداقل چهار سال در زندان بماند.
آیا چند سال حبس در ازای این كه جان مجرمان بخشیده میشود و از مرگ نجات پیدا میكنند مجازات قابل اعتنایی است؟
به هرحال صاحب حق میتواند ببخشد، حق نبخشیدن هم دارد.
در سایت ستاد ملی صبر توصیه شده «در عین حال كه حق و حقوقمان را میدانیم ببخشیم، گذشت كنیم و بگذریم». این طور به نظر میرسد كه این جمله دارد جانب فرد ظالم را میگیرد و از مظلوم میخواهد از حق و حقوقش چشمپوشی كند و به نظرم این وجه منفی حوزه كاری شماست.
نه اینگونه نیست. من در همایش صبر استان ایلام تاكید كردم كه چه كسی را ببخشیم نیز مهم است و تلاش برای گرفتن رضایت نباید هر پروندهای را شامل شود. مثلا در مورد قاتلی كه چند نفر را كشته و قربانیان را مثله كرده یا كسی كه دست به همسركشی و فرزندكشی زده، تاكید ستاد این است كه برای ایجاد صلح و گرفتن رضایت یا جمعآوری دیه ممنوعیت ورود وجود دارد.
ولی در جامعه بعضا چنین حمایتهایی رخ میدهد.
متاسفانه بله، مخصوصا از سوی برخی افراد مشهور كه فرآیند شناسایی افراد مستحق كمك را بهدرستی طی نمیكنند. مثلا پسری در كانون اصلاح و تربیت بود كه افرادی
به دنبال جمع كردن دیه برای او بودند در حالی كه بعد از بررسیهای ما از طریق یكی از سمنها معلوم شد این پسر گوشی آیفون دارد، لات است و سبك زندگی اشرافی دارد. امسال تماسی نیز در مورد یك زن زندانی با ما گرفته شد كه با تلاش یكی از چهرهها قرار بود به عنوان یك زندانی بدهكار و نیازمند معرفی شود و مردم كمكش كنند. وقتی ما پرونده او را از طریق دادگستری پیگیری كردیم متوجه شدیم این زن كلاهبرداری حرفهای با حدود
30شاكی خصوصی است.
یعنی میگویید برخی هنرمندان گول میخورند و بیراهه میروند؟
بله، اینها احساساتی میشوند و در حالی كه میخواهند مسؤولیت اجتماعی خود را انجام دهند گاهی به بیراهه میروند. البته ما از میان چهرهها و هنرمندان، سفیران صبر انتخاب كردهایم كه به ما بسیار كمك میكنند ولی موضع كلی ما در قبال چهرهها، هنرمندان و ورزشكاران این است كه راه كمك به نیازمندان اعلام شماره حساب شخصی و منتشر كردن قصه همه آدمها- بدون غربالگری- نیست.
در نزدیك به دو سالی كه ستاد فعالیت میكند چه تعداد رهایی از قصاص و آزادی از زندان داشتهاید؟
باید بگویم این موضوعات چندان قابلیت آمار ندارد، چون در حوزه صلح و سازش متغیرهای متعددی وجود دارد و خیلیها در آن دخیل هستند؛ از سمنها گرفته تا خانواده قاتلان، امامان جماعت، ریشسفیدها، چهرهها، بزرگان فامیل و شوراهای حل اختلاف.
ایجاد صلح و سازش میان مردم اقدامی خوب و حتما ضروری برای جامعه است، ولی به نظر میرسد به موازات این كارها باید پیشگیری از وقوع جرم نیز پیشرفت كند چون در غیر این صورت از یك طرف جرم حادث میشود و از سوی دیگر جماعتی باید وقت و انرژی بگذارند تا صلح و آشتی برقرار شود.
در بخش پیشگیری از وقوع جرم چه میكنید؟
پیشگیری از وقوع جرم ابعاد مختلفی دارد كه بخش فرهنگسازی برای پیشگیری بر عهده ماست. در واقع ماموریت ما به عنوان زیرمجموعه فرهنگ عمومی قوه قضاییه این است كه فرهنگ حقوقی و قضایی مردم را ارتقا دهیم؛ یعنی كاری كنیم تا یاد بگیرند نه كلاه سر خودشان برود و مورد ظلم واقع شوند ونه خواسته یا ناخواسته حق كسی را پایمال كنند كه منجر به اقامهدعوی شود. بی شك ارتقای این فرهنگ منجر به كاهش وقوع جرم و در نتیجه باعث كاهش ورودی پروندهها به دستگاه قضایی، رفع اطاله دادرسی و فشار روانی است كه هم بر مردم و هم بر قضات وارد میشود و گاهی به بروز خطا در جریان دادرسیها منجر میشود و در ادامه به تشكیل پرونده و دادرسی و اطاله دادرسی و فرسودگی اعصاب و روان و فشار به قاضی و دستگاه قضایی و خطاهایی در جریان دادرسی اتفاق میافتد.
به نظر شما مردم ما در مقایسه با گذشته عصبانیتر و كم صبرتر شده اند؟
از نظر آمار و فراوانی پروندهها بله، چون افزایش تعداد پروندههای مرتبط با خشونت و تابآوری این موضوع را تایید میكند. اكنون بیشترین حجم از پروندههایی كه در دستگاه قضا تشكیل میشود مربوط به توهین و ناسزا و درگیری است ولی نمیدانیم آیا این آمار نسبت به رشد جمعیت بیشتر شده یا نه و آیا تعداد آدمهای عصبانی جامعه نسبت به گذشته بیشتر شده یا خیر. به هر حال الان شرایط كشور خاص است و مردم دارند فشارهای اقتصادی زیادی را تحمل میكنند، لذا میزان صبر و تحمل باید بیشتر از قبل باشد.
از فشار اقتصادی حرف زدید. لطفا چند تكنیك عملی به ما یاد بدهید كه به كمك آنها در این شرایط سخت، صبور باشیم.
البته میزان صبر آدمها به رویدادی كه با آن مواجه شدهاند بستگی دارد ولی به طور كلی در سیره اهل بیت(ع) و احادیث روشهای مختلفی برای كنترل خشم وجود دارد؛ از جمله اینكه بنشینیم، سكوت كنیم، آب بخوریم، از موقعیت ناراحتكننده دور شویم، مكث كنیم یا صلوات بفرستیم. از منظر روانشناسی فردی و اجتماعی نیز پیشنهادهایی شده كه از این راهكارها دور نیست. در كنار اینها دورههای تخصصی تابآوری و كارگاههای كنترل خشم نیز برگزار میشود كه تكنیكهای خوبی را به افراد آموزش میدهد.
ستاد ملی صبر عمر چندانی ندارد، بنابراین طبیعی است اگر چندان میان افكار عمومی شناخته شده نباشد. با این حال در كمتر از دو سالی كه فعالیت میكنیم در حد بضاعت تشكیلاتیمان در راستای فرهنگسازی برای صلح، رضایت و بخشایش تلاش كردهایم. البته ارتباط عمده ما با سازمانهای مردمنهاد تخصصی و برنامههای مختلف تلویزیونی است، پس اگر مردم ما را زیاد نمیشناسند اشكالی ندارد و بابتش غصه نمیخوریم. با این حال دلمان میخواهد روزی برسد كه صلح همهجانبه و بخشایش فراگیر نهتنها در ایران كه در سطح بینالمللی شكل بگیرد.
اعضای ستاد ملی صبر این ستاد را جدی میگیرند؟ این را میپرسم چون یكی از مهمترین ستادهای كشور كه ستاد ملی زن و خانواده است سالی یك بار هم تشكیل جلسه نمیدهد.
اگر منظور از جدی گرفتن، قوه قضاییه است باید بگویم كه بله قطعا جدی میگیرد. ستاد صبر در سطح ملی تشكیل میشود، حتی همایش ملی صبر را با حضور مسؤولان عالیرتبه سه قوه برگزار كردیم، همچنین همایشهای استانی صبر داشتیم و این تشكیلات درهمه استانها فعال است و این موج همچنان ادامه خواهد داشت.
اینطور كه شما میگویید ستاد ملی صبر میان مسؤولان شناخته شده است در حالی كه یك ستاد وقتی میتواند در جامعه تغییر ایجاد كند و اثرگذار باشد كه مردم آن را بشناسند. شواهد نشان میدهد مردم عادی چیزی از ستاد ملی صبر نمیدانند.
ما هم دلمان میخواهد همه مردم را درگیر كنیم ولی فعالان این عرصه كنشگران خاصی هستند مثل سازمانهای مردمنهاد كه درحوزه صلح و سازش فعالیت میكنند. البته ما قصد نداریم خود ستاد را به مردم بشناسانیم بلكه هدفمان این است مفاهیمی را كه ذیل این ستاد میگنجد برای مردم جا بیندازیم و میانشان تبلیغ و ترویج کنیم.
منظور من هم همین است كه صلح، بخشش و رضایت باید به فرهنگ عمومی تبدیل شود.
بله، هدف ما هم همین است و به دنبال این هستیم تا هر ایرانی به یك همیار صبر تبدیل شود و ضمن اینكه صبر را سرلوحه كارخود قرار میدهد و نسبت به ایجاد صلح و سازش میان مردم احساس وظیفه میكند و خودش نیزاهل بخشیدن باشد.
برای اینكه به این چشمانداز برسید چه برنامهای دارید؟
برنامه ما اقدامات تبلیغی و ترویجی ازطریق پویشهای مختلف است مثل كمپین من صبورم، پویش بخشایش حسینی و صبر زینبی یا بخشایش رضوی و نبوی كه در مناسبتهای مختلف شروع بهترویج آن از طرق مختلف میكنیم.
این تلاشها نتیجه ملموسی هم داشته؟
بله امسال در همایش صبر استان گلستان با حضور خادمان آستان قدس رضوی بیش از40 صاحب حق اعلام رضایت كردند از جمله خانمی كه قربانی اسیدپاشی بود و بیش از یك میلیارد تومان دیه طلب داشت. این خانم، اسیدپاش را بخشید و خیلی هم راضی بود.
شما با بخشیده شدن یك اسیدپاش موافقید؟ فكر نمیكنید ستاد ملی صبر و نهادهای اینچنینی دارند در ایجاد بخشایش و گرفتن رضایت افراط میكنند؟
هرجرم سنگینی یك جنبه شخصی دارد و یك جنبه عمومی. اگر صاحب حق، فرد مجرم را ببخشد حاكمیت از جنبه عمومی جرم نمیگذرد و اعمال قانون میكند. در مورد این اسیدپاش هم او باید حداقل چهار سال در زندان بماند.
آیا چند سال حبس در ازای این كه جان مجرمان بخشیده میشود و از مرگ نجات پیدا میكنند مجازات قابل اعتنایی است؟
به هرحال صاحب حق میتواند ببخشد، حق نبخشیدن هم دارد.
در سایت ستاد ملی صبر توصیه شده «در عین حال كه حق و حقوقمان را میدانیم ببخشیم، گذشت كنیم و بگذریم». این طور به نظر میرسد كه این جمله دارد جانب فرد ظالم را میگیرد و از مظلوم میخواهد از حق و حقوقش چشمپوشی كند و به نظرم این وجه منفی حوزه كاری شماست.
نه اینگونه نیست. من در همایش صبر استان ایلام تاكید كردم كه چه كسی را ببخشیم نیز مهم است و تلاش برای گرفتن رضایت نباید هر پروندهای را شامل شود. مثلا در مورد قاتلی كه چند نفر را كشته و قربانیان را مثله كرده یا كسی كه دست به همسركشی و فرزندكشی زده، تاكید ستاد این است كه برای ایجاد صلح و گرفتن رضایت یا جمعآوری دیه ممنوعیت ورود وجود دارد.
ولی در جامعه بعضا چنین حمایتهایی رخ میدهد.
متاسفانه بله، مخصوصا از سوی برخی افراد مشهور كه فرآیند شناسایی افراد مستحق كمك را بهدرستی طی نمیكنند. مثلا پسری در كانون اصلاح و تربیت بود كه افرادی
به دنبال جمع كردن دیه برای او بودند در حالی كه بعد از بررسیهای ما از طریق یكی از سمنها معلوم شد این پسر گوشی آیفون دارد، لات است و سبك زندگی اشرافی دارد. امسال تماسی نیز در مورد یك زن زندانی با ما گرفته شد كه با تلاش یكی از چهرهها قرار بود به عنوان یك زندانی بدهكار و نیازمند معرفی شود و مردم كمكش كنند. وقتی ما پرونده او را از طریق دادگستری پیگیری كردیم متوجه شدیم این زن كلاهبرداری حرفهای با حدود
30شاكی خصوصی است.
یعنی میگویید برخی هنرمندان گول میخورند و بیراهه میروند؟
بله، اینها احساساتی میشوند و در حالی كه میخواهند مسؤولیت اجتماعی خود را انجام دهند گاهی به بیراهه میروند. البته ما از میان چهرهها و هنرمندان، سفیران صبر انتخاب كردهایم كه به ما بسیار كمك میكنند ولی موضع كلی ما در قبال چهرهها، هنرمندان و ورزشكاران این است كه راه كمك به نیازمندان اعلام شماره حساب شخصی و منتشر كردن قصه همه آدمها- بدون غربالگری- نیست.
در نزدیك به دو سالی كه ستاد فعالیت میكند چه تعداد رهایی از قصاص و آزادی از زندان داشتهاید؟
باید بگویم این موضوعات چندان قابلیت آمار ندارد، چون در حوزه صلح و سازش متغیرهای متعددی وجود دارد و خیلیها در آن دخیل هستند؛ از سمنها گرفته تا خانواده قاتلان، امامان جماعت، ریشسفیدها، چهرهها، بزرگان فامیل و شوراهای حل اختلاف.
ایجاد صلح و سازش میان مردم اقدامی خوب و حتما ضروری برای جامعه است، ولی به نظر میرسد به موازات این كارها باید پیشگیری از وقوع جرم نیز پیشرفت كند چون در غیر این صورت از یك طرف جرم حادث میشود و از سوی دیگر جماعتی باید وقت و انرژی بگذارند تا صلح و آشتی برقرار شود.
در بخش پیشگیری از وقوع جرم چه میكنید؟
پیشگیری از وقوع جرم ابعاد مختلفی دارد كه بخش فرهنگسازی برای پیشگیری بر عهده ماست. در واقع ماموریت ما به عنوان زیرمجموعه فرهنگ عمومی قوه قضاییه این است كه فرهنگ حقوقی و قضایی مردم را ارتقا دهیم؛ یعنی كاری كنیم تا یاد بگیرند نه كلاه سر خودشان برود و مورد ظلم واقع شوند ونه خواسته یا ناخواسته حق كسی را پایمال كنند كه منجر به اقامهدعوی شود. بی شك ارتقای این فرهنگ منجر به كاهش وقوع جرم و در نتیجه باعث كاهش ورودی پروندهها به دستگاه قضایی، رفع اطاله دادرسی و فشار روانی است كه هم بر مردم و هم بر قضات وارد میشود و گاهی به بروز خطا در جریان دادرسیها منجر میشود و در ادامه به تشكیل پرونده و دادرسی و اطاله دادرسی و فرسودگی اعصاب و روان و فشار به قاضی و دستگاه قضایی و خطاهایی در جریان دادرسی اتفاق میافتد.
به نظر شما مردم ما در مقایسه با گذشته عصبانیتر و كم صبرتر شده اند؟
از نظر آمار و فراوانی پروندهها بله، چون افزایش تعداد پروندههای مرتبط با خشونت و تابآوری این موضوع را تایید میكند. اكنون بیشترین حجم از پروندههایی كه در دستگاه قضا تشكیل میشود مربوط به توهین و ناسزا و درگیری است ولی نمیدانیم آیا این آمار نسبت به رشد جمعیت بیشتر شده یا نه و آیا تعداد آدمهای عصبانی جامعه نسبت به گذشته بیشتر شده یا خیر. به هر حال الان شرایط كشور خاص است و مردم دارند فشارهای اقتصادی زیادی را تحمل میكنند، لذا میزان صبر و تحمل باید بیشتر از قبل باشد.
از فشار اقتصادی حرف زدید. لطفا چند تكنیك عملی به ما یاد بدهید كه به كمك آنها در این شرایط سخت، صبور باشیم.
البته میزان صبر آدمها به رویدادی كه با آن مواجه شدهاند بستگی دارد ولی به طور كلی در سیره اهل بیت(ع) و احادیث روشهای مختلفی برای كنترل خشم وجود دارد؛ از جمله اینكه بنشینیم، سكوت كنیم، آب بخوریم، از موقعیت ناراحتكننده دور شویم، مكث كنیم یا صلوات بفرستیم. از منظر روانشناسی فردی و اجتماعی نیز پیشنهادهایی شده كه از این راهكارها دور نیست. در كنار اینها دورههای تخصصی تابآوری و كارگاههای كنترل خشم نیز برگزار میشود كه تكنیكهای خوبی را به افراد آموزش میدهد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بهترین تصویر از «ما»
داریوش مهرجویی امروز وارد 80 سالگی میشود. او یکی از کارگردانان تاثیرگذار در سینمای ایران است. فیلم « گاو» که سال 48 ، زمانی که سینمای ایران دربست در اختیار فیلمفارسی و فیلمهای سطحی بود، ساخته شد و مانند هوایی تازه به سینمای ایران جان داد. فیلمی که بر اساس داستان کوتاهی از غلامحسین ساعدی به نام عزاداران بیل مقابل دوربین رفت. مهرجویی بعد از فیلم گاو فیلمهای درخشانی بر اساس رمانها و داستانهای معتبر ساخت و سنگ بنای اقتباس در سینمای ایران را به درستی پایهگذاری کرد؛ فیلمهایی مانند آقایهالو، دایره مینا، سارا، پری، درخت گلابی، سنتوری و مهمان مامان برخی از این اقتباسهای درخشان است.
برای دهه شصتیها اما مهرجویی یعنی فیلمهامون. این فیلم آنقدر محبوبیت دارد، که علاقهمندانش با نام «هامونبازان» معروف شدهاند. اما مهرجویی بین عموم مردم با دو فیلم شهرت دارد؛ اجارهنشینها که به گفته برخی منتقدان هنوز بهترین فیلم کمدی ایران است و فیلم مهمان مامان که اقتباسی است از داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی. سینمای ایران بدون آثار مهرجویی حتما ناقص و بیمعناست، هر چند برخی معتقدند او با ساخت فیلمهایی مانندهامون – با محبوبیت میلیونیاش – و پری، سینمای عرفانی را در دهه 60 و 70 باب کرده که سینماگران جوان آن سالها به تقلید از او فیلمهای ضعیفی ساختهاند که هر جور شده در سینما بتوانند حضور داشته و فیلم بسازند. برخی هم معتقدند مهرجویی بعد از مهمان مامان و سنتوری دیگر نباید فیلم میساخت چون بعد از آن از اوج ، فرود آمد و دیگر نتوانست دوره طلایی خود را ادامه دهد.
خانهای شبیه جامعه
احمد طالبینژاد، سینماگر ، منتقد و کارشناس سینمایی بر این باور است که فیلم مهمان مامان، آخرین فیلم از دوره طلایی مهرجویی بود. این منتقد میگوید: مهمان مامان بهترین اقتباس از آثار آقای مرادی کرمانی نیز است. از داستانهای این نویسنده فیلم و سریال زیاد ساخته شده اما هیچکدام به قوت مهمان مامان نیست. من داستان مهمان مامان را خواندهام و فیلم را هم دیدهام، به باور من فیلم از داستان قویتر است و پایانبندی منسجمتر و زیباتری دارد. آقای کرمانی در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته و قطعا حضورش در بهتر شدن آن تاثیر داشته است.
طالبینژاد که فیلم من بن لادن نیستم را نیز کارگردانی کرده، درباره داستان فیلم مهمان مامان میگوید: داستان فیلم در یک خانه قدیمی اتفاق میافتد؛ خانهای که چند اتاق دارد و در هر اتاقش خانوادهای زندگی میکنند. برای یکی از این خانوادهها، دو مهمان میآید که مادر خانواده ( گلاب آدینه) با آنها رودر بایستی دارد. همه ساکنان این خانه قدیمی تلاش میکنند « مامان» به بهترین شکل ممکن از مهمانهایش پذیرایی کند. حتی پیرزن فقیر این خانه ( فریده سپاه منصور) هم در قد و اندازه خودش کمک میکند. زن حامله ( نسرین مقانلو) هم سهم خود را میدهد و در آشپزی کمک میکند. فیلم مهمان مامان نشان میدهد که این خانه به اندازه وسعت دلهای ساکنانش بزرگ است. فیلم درباره موضوعی صحبت میکند که دیگر الان در جامعه ما وجود ندارد؛ همدلی، صفا و صمیمیت. الان دیگر آن خانههای قدیمی که همه دور هم زندگی میکردند از بین رفته و جایش را به آپارتمانهای قوطی کبریتی داده که فقط آدم را دلگیر و دلمرده میکند. حالا دیگر از محلههای قدیمی خبری نیست. قدیمها مردم بر این باور بودند که تا 40 خانه این طرف و آن طرف، همسایه هستند. همین تفکر محلههایی را شکل میداد که همه یکدیگر را میشناختند و از حال هم باخبر بودند و در گرفتاریها و مشکلات به داد هم میرسیدند اما الان جای محلهها را مجتمعهای آپارتمانی گرفته، نمونهاش منطقه نواب. خانههای این منطقه چند سال پیش کوبیده شد و بزرگراهی از میان آنها گذشت و خانههای قدیمی شدند آپارتمانهای قلکی و دلگیر. این تغییرات اجتنابناپذیر است اما هویت ما را هم از بین میبرد و روابط اجتماعی را به صفر میرساند.
در فیلم مهمان مامان، دوربین بیشتر در داخل خانه است، فقط چند باری بیرون میرود که در همین سکانسها نقالهای را میبینیم که نشان میدهد این محله هم در حال خراب شدن و تبدیل به مجتمع آپارتمانی است. اتاق مامان ایوانی دارد که روی آن گچبریهایی دیده میشود که برخی جاهای آن ریخته شده و این هم نشانه فرامتنی بر این موضوع است که سنتها و اصالتهای دوستداشتنی و زیبای قدیمی در حال از بینرفتناست. ساکنان خانه هر کدام تعریف خاص خود را دارند، یکی دانشجوی پزشکی است ( امین حیایی)، دیگری معتادی است که از خانواده مرفه خود بریده و به این خانه پناه آورده (پارسا پیروزفر). همه این آدمها در بزنگاه به یکدیگر کمک میکنند و این اصل داستان است، اصلی که از بین رفته.مهمان مامان فیلم گرمی است، بازیها درخشان است، به خصوص بازی خانم گلاب آدینه که میدرخشد. او تبحر خاصی در اجرای نقش زنان زجرکشیده دارد و این درخشش را در فیلم زیرپوست شهر خانم رخشان بنیاعتماد هم دیدیم. با وجود این همه شخصیتهای متنوع، منی وجود ندارد.همه در کنار هم «ما» را شکل دادهاند. چیزی که در جامعه امروز دیگر دیده نمیشود و فقط «من»ها حضور دارند.
پیشگوییهای آقای کارگردان
به طالبینژاد میگویم ، آقای مهرجویی کارگردان هوشمندی بوده که 16 سال قبل فیلمی میسازد با موضوع از دست رفتن اصالتهای یک کشور.
این منتقد و نویسنده میگوید: آقای مهرجویی پیش از این در فیلم اجارهنشینها هم پیشگویی کرد.در این فیلم خانهای را به تصویر کشید که بهدلیل نبود انسجام و همفکری در بین ساکنان و اختلافات بین آنها روزی خراب میشود.
از این کارگردان میپرسم، به نظرتان چرا در سینمای امروز ایران دیگر از آن پیشگوییها خبری نیست و فیلمسازان از مردم عقبترند؟
میگوید: چون سینمای مستقل از بین رفته. بیشتر تهیهکنندهها و سرمایهگذاران از بدنه سینما نیستند، آنها پولهایی را وارد سینما میکنند که نمیتوان با آنها فیلمهای درست و درمان ساخت. سریال شهرزاد در استاندارد خوبی ساخته میشود اما بعد مشخص میشود پولش از کجا آمده، این سریال ساخته شد تا بخشی از پروژه پولشویی باشد. فیلم متری شیش و نیم ساخته میشود که سکانسهای درخشانی دارد اما این فیلم هم، فیلم مستقلی نیست چون سرمایه و پولش از جایی دیگر به جز سینما آمده است. وقتی سینما مستقل نباشد و جریان سرمایهاش خارج از سینما شکل بگیرد، فیلمساز نمیتواند حرف دلش را بزند و این عاملی است که سینمای امروز ایران کاملا منفعل شده است
برای دهه شصتیها اما مهرجویی یعنی فیلمهامون. این فیلم آنقدر محبوبیت دارد، که علاقهمندانش با نام «هامونبازان» معروف شدهاند. اما مهرجویی بین عموم مردم با دو فیلم شهرت دارد؛ اجارهنشینها که به گفته برخی منتقدان هنوز بهترین فیلم کمدی ایران است و فیلم مهمان مامان که اقتباسی است از داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی. سینمای ایران بدون آثار مهرجویی حتما ناقص و بیمعناست، هر چند برخی معتقدند او با ساخت فیلمهایی مانندهامون – با محبوبیت میلیونیاش – و پری، سینمای عرفانی را در دهه 60 و 70 باب کرده که سینماگران جوان آن سالها به تقلید از او فیلمهای ضعیفی ساختهاند که هر جور شده در سینما بتوانند حضور داشته و فیلم بسازند. برخی هم معتقدند مهرجویی بعد از مهمان مامان و سنتوری دیگر نباید فیلم میساخت چون بعد از آن از اوج ، فرود آمد و دیگر نتوانست دوره طلایی خود را ادامه دهد.
خانهای شبیه جامعه
احمد طالبینژاد، سینماگر ، منتقد و کارشناس سینمایی بر این باور است که فیلم مهمان مامان، آخرین فیلم از دوره طلایی مهرجویی بود. این منتقد میگوید: مهمان مامان بهترین اقتباس از آثار آقای مرادی کرمانی نیز است. از داستانهای این نویسنده فیلم و سریال زیاد ساخته شده اما هیچکدام به قوت مهمان مامان نیست. من داستان مهمان مامان را خواندهام و فیلم را هم دیدهام، به باور من فیلم از داستان قویتر است و پایانبندی منسجمتر و زیباتری دارد. آقای کرمانی در نوشتن فیلمنامه هم مشارکت داشته و قطعا حضورش در بهتر شدن آن تاثیر داشته است.
طالبینژاد که فیلم من بن لادن نیستم را نیز کارگردانی کرده، درباره داستان فیلم مهمان مامان میگوید: داستان فیلم در یک خانه قدیمی اتفاق میافتد؛ خانهای که چند اتاق دارد و در هر اتاقش خانوادهای زندگی میکنند. برای یکی از این خانوادهها، دو مهمان میآید که مادر خانواده ( گلاب آدینه) با آنها رودر بایستی دارد. همه ساکنان این خانه قدیمی تلاش میکنند « مامان» به بهترین شکل ممکن از مهمانهایش پذیرایی کند. حتی پیرزن فقیر این خانه ( فریده سپاه منصور) هم در قد و اندازه خودش کمک میکند. زن حامله ( نسرین مقانلو) هم سهم خود را میدهد و در آشپزی کمک میکند. فیلم مهمان مامان نشان میدهد که این خانه به اندازه وسعت دلهای ساکنانش بزرگ است. فیلم درباره موضوعی صحبت میکند که دیگر الان در جامعه ما وجود ندارد؛ همدلی، صفا و صمیمیت. الان دیگر آن خانههای قدیمی که همه دور هم زندگی میکردند از بین رفته و جایش را به آپارتمانهای قوطی کبریتی داده که فقط آدم را دلگیر و دلمرده میکند. حالا دیگر از محلههای قدیمی خبری نیست. قدیمها مردم بر این باور بودند که تا 40 خانه این طرف و آن طرف، همسایه هستند. همین تفکر محلههایی را شکل میداد که همه یکدیگر را میشناختند و از حال هم باخبر بودند و در گرفتاریها و مشکلات به داد هم میرسیدند اما الان جای محلهها را مجتمعهای آپارتمانی گرفته، نمونهاش منطقه نواب. خانههای این منطقه چند سال پیش کوبیده شد و بزرگراهی از میان آنها گذشت و خانههای قدیمی شدند آپارتمانهای قلکی و دلگیر. این تغییرات اجتنابناپذیر است اما هویت ما را هم از بین میبرد و روابط اجتماعی را به صفر میرساند.
در فیلم مهمان مامان، دوربین بیشتر در داخل خانه است، فقط چند باری بیرون میرود که در همین سکانسها نقالهای را میبینیم که نشان میدهد این محله هم در حال خراب شدن و تبدیل به مجتمع آپارتمانی است. اتاق مامان ایوانی دارد که روی آن گچبریهایی دیده میشود که برخی جاهای آن ریخته شده و این هم نشانه فرامتنی بر این موضوع است که سنتها و اصالتهای دوستداشتنی و زیبای قدیمی در حال از بینرفتناست. ساکنان خانه هر کدام تعریف خاص خود را دارند، یکی دانشجوی پزشکی است ( امین حیایی)، دیگری معتادی است که از خانواده مرفه خود بریده و به این خانه پناه آورده (پارسا پیروزفر). همه این آدمها در بزنگاه به یکدیگر کمک میکنند و این اصل داستان است، اصلی که از بین رفته.مهمان مامان فیلم گرمی است، بازیها درخشان است، به خصوص بازی خانم گلاب آدینه که میدرخشد. او تبحر خاصی در اجرای نقش زنان زجرکشیده دارد و این درخشش را در فیلم زیرپوست شهر خانم رخشان بنیاعتماد هم دیدیم. با وجود این همه شخصیتهای متنوع، منی وجود ندارد.همه در کنار هم «ما» را شکل دادهاند. چیزی که در جامعه امروز دیگر دیده نمیشود و فقط «من»ها حضور دارند.
پیشگوییهای آقای کارگردان
به طالبینژاد میگویم ، آقای مهرجویی کارگردان هوشمندی بوده که 16 سال قبل فیلمی میسازد با موضوع از دست رفتن اصالتهای یک کشور.
این منتقد و نویسنده میگوید: آقای مهرجویی پیش از این در فیلم اجارهنشینها هم پیشگویی کرد.در این فیلم خانهای را به تصویر کشید که بهدلیل نبود انسجام و همفکری در بین ساکنان و اختلافات بین آنها روزی خراب میشود.
از این کارگردان میپرسم، به نظرتان چرا در سینمای امروز ایران دیگر از آن پیشگوییها خبری نیست و فیلمسازان از مردم عقبترند؟
میگوید: چون سینمای مستقل از بین رفته. بیشتر تهیهکنندهها و سرمایهگذاران از بدنه سینما نیستند، آنها پولهایی را وارد سینما میکنند که نمیتوان با آنها فیلمهای درست و درمان ساخت. سریال شهرزاد در استاندارد خوبی ساخته میشود اما بعد مشخص میشود پولش از کجا آمده، این سریال ساخته شد تا بخشی از پروژه پولشویی باشد. فیلم متری شیش و نیم ساخته میشود که سکانسهای درخشانی دارد اما این فیلم هم، فیلم مستقلی نیست چون سرمایه و پولش از جایی دیگر به جز سینما آمده است. وقتی سینما مستقل نباشد و جریان سرمایهاش خارج از سینما شکل بگیرد، فیلمساز نمیتواند حرف دلش را بزند و این عاملی است که سینمای امروز ایران کاملا منفعل شده است

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مسافران لحظه آخری بهارستان
درهای ستاد انتخابات کشور و مراکز ثبتنام کاندیداهای انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تهران و شهرستانها ساعت 18 دیروز بسته شد و فرصت یکهفتهای کاندیداتوری پایان یافت.
در پایان مهلت ثبتنام کاندیداها سخنگوی ستاد انتخابات کشور تعداد ثبتنام شدگان در انتخابات مجلس یازدهم را در کل کشور ۱۳۸۹۶ نفر اعلام کرد. این آمار به معنای افزایش 15 درصدی داوطلبان به نسبت دوره گذشته است.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور ادامه داد: ۱۶۰۵ نفر زن و ۱۲ هزار و ۲۹۱ نفر مرد با نسبت ۱۲ درصد خانمها و
۸۸ درصد آقایان ثبتنام کردهاند.
وی تصریح کرد: ۶۰۱ نفر معادل چهار درصد دارای تحصیلات حوزوی هستند، ۱۴ درصد تحصیلات دکتری، ۷۷ درصد تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد و بقیه لیسانس و پایینتر هستند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور بیان کرد: ۳۷ درصد
از داوطلبان زیر ۴۰ سال سن دارند، ۲۶ درصد داوطلبان، ایثارگر، چهار درصد دارای سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ۲۳ درصد هم در گذشته حداقل یکبار داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی بودهاند.
موسوی اظهار داشت: استانهای تهران با ۳۱۳۸ نفر، اصفهان با ۱۰۹۹ نفر، خراسانرضوی با ۹۸۰ نفر، خوزستان با ۸۰۰ نفر و فارس با ۷۳۹ نفر به ترتیب بیشترین داوطلب را در سراسر کشور داشتهاند.
وی در خصوص ثبتنام مجلس خبرگان گفت: دومین روز از ثبتنام داوطلبان مجلس خبرگان رهبری به پایان رسید و مجموعاً ۵۷ نفر ثبتنام کردهاند. از استانهای تهران ۳۱ نفر، قم ۱۷ نفر، فارس ۲ نفر، خراسانرضوی ۲ نفر و خراسانشمالی ۲ نفر برای حضور در مجلس خبرگان ثبتنام کردند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور در پایان تأکید کرد: ثبتنام داوطلبان مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده اما ثبتنام برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری تا ۲۱ آذر ماه ادامه خواهد داشت. فرمانداریهای پنج استان میزبان داوطلبان مجلس خبرگان خواهند بود.
موسوی همچنین گفت: ۵ نفر از خارج کشور برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام کردند.
ثبت نام قالیباف در آخرین ساعات
مطرحترین چهرهای که در روز پایانی ثبتنام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور حضور یافت و نامنویسی کرد محمدباقر قالیباف بود که پس از چند دور حضور در انتخابات ریاست جمهوری، این بار قصد دارد شانس خود را در انتخابات مجلس شورای اسلامی بیازماید.
علاوه بر قالیباف، چهرههای دیگری هم دیروز ثبتنام کردند که از جمله آنها برخی نمایندگان فعلی مجلس بودند. الیاس حضرتی، محمدعلی پورمختار، حشمتا... فلاحتپیشه و محمدجواد ابطحی از جمله این چهرهها بودند. احمد امیرآبادی فراهانی و مجتبی ذوالنور، نمایندگان فعلی قم هم به همراه علیرضا زاکانی، سه کاندیدایی بودند که دیروز در قم کاندیداتوری خود را اعلام کردند.
برخی دیگر از نمایندگان ادوار هم دیروز ثبت نام کردند که از جمله آنها الیاس نادران بود. حسن بیادی، محمد مقیمی، عبدالحسین روحالامینی، حسین مظفر و شهیندخت مولاوردی از دیگر افرادی بودند که دیروز ثبتنام کردند. با بسته شدن فرصت ثبتنام کاندیداها نام برخی از چهرهها نیز به عنوان غایبان این دوره از انتخابات ثبت شد. از جمله این افراد علی لاریجانی و محمدرضا عارف بودند.
آغاز بررسی صلاحیتها در هیاتهای اجرایی
صلاحیت داوطلبان در هیات اجرایی بر اساس استناد ماده ۵۰ قانون انتخابات از امروز آغاز میشود و این بررسی به مدت ۱۰ روز یعنی تا ۲۶ آذر ادامه خواهد داشت.
در تاریخ ۲۷ آذر به استناد ماده ۵۱ قانون انتخابات، مراتب رد صلاحیت به داوطلبان توسط فرماندار مرکز حوزه انتخابیه ابلاغ میشود. داوطلبان رد صلاحیت شده میتوانند از ۲۸ آذر به مدت سه روز به هیات نظارت استان شکایت کنند. رسیدگی به شکایات داوطلبان رد صلاحیت شده توسط هیات نظارت استان هم از ۲ دی شروع میشود و به مدت ۲۰ روز یعنی تا ۲۱ دی این بررسی زمان میبرد.
از ۲۲ دی تا ۱۱ بهمن یعنی ۲۰ روز ابلاغ وضعیت صلاحیت، دریافت شکایت و اظهار نظر نهایی شورای نگهبان را به استناد ماده ۵۲ قانون انتخابات خواهیم داشت و ۱۲ بهمن هم شکایت از داوطلبان رد صلاحیت شده توسط شورای نگهبان به استناد ماده واحده مجمع به مدت سه روز دریافت میشود.
در پایان مهلت ثبتنام کاندیداها سخنگوی ستاد انتخابات کشور تعداد ثبتنام شدگان در انتخابات مجلس یازدهم را در کل کشور ۱۳۸۹۶ نفر اعلام کرد. این آمار به معنای افزایش 15 درصدی داوطلبان به نسبت دوره گذشته است.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور ادامه داد: ۱۶۰۵ نفر زن و ۱۲ هزار و ۲۹۱ نفر مرد با نسبت ۱۲ درصد خانمها و
۸۸ درصد آقایان ثبتنام کردهاند.
وی تصریح کرد: ۶۰۱ نفر معادل چهار درصد دارای تحصیلات حوزوی هستند، ۱۴ درصد تحصیلات دکتری، ۷۷ درصد تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد و بقیه لیسانس و پایینتر هستند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور بیان کرد: ۳۷ درصد
از داوطلبان زیر ۴۰ سال سن دارند، ۲۶ درصد داوطلبان، ایثارگر، چهار درصد دارای سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ۲۳ درصد هم در گذشته حداقل یکبار داوطلب نمایندگی مجلس شورای اسلامی بودهاند.
موسوی اظهار داشت: استانهای تهران با ۳۱۳۸ نفر، اصفهان با ۱۰۹۹ نفر، خراسانرضوی با ۹۸۰ نفر، خوزستان با ۸۰۰ نفر و فارس با ۷۳۹ نفر به ترتیب بیشترین داوطلب را در سراسر کشور داشتهاند.
وی در خصوص ثبتنام مجلس خبرگان گفت: دومین روز از ثبتنام داوطلبان مجلس خبرگان رهبری به پایان رسید و مجموعاً ۵۷ نفر ثبتنام کردهاند. از استانهای تهران ۳۱ نفر، قم ۱۷ نفر، فارس ۲ نفر، خراسانرضوی ۲ نفر و خراسانشمالی ۲ نفر برای حضور در مجلس خبرگان ثبتنام کردند.
سخنگوی ستاد انتخابات کشور در پایان تأکید کرد: ثبتنام داوطلبان مجلس شورای اسلامی به پایان رسیده اما ثبتنام برای داوطلبان مجلس خبرگان رهبری تا ۲۱ آذر ماه ادامه خواهد داشت. فرمانداریهای پنج استان میزبان داوطلبان مجلس خبرگان خواهند بود.
موسوی همچنین گفت: ۵ نفر از خارج کشور برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام کردند.
ثبت نام قالیباف در آخرین ساعات
مطرحترین چهرهای که در روز پایانی ثبتنام کاندیداها در ستاد انتخابات کشور حضور یافت و نامنویسی کرد محمدباقر قالیباف بود که پس از چند دور حضور در انتخابات ریاست جمهوری، این بار قصد دارد شانس خود را در انتخابات مجلس شورای اسلامی بیازماید.
علاوه بر قالیباف، چهرههای دیگری هم دیروز ثبتنام کردند که از جمله آنها برخی نمایندگان فعلی مجلس بودند. الیاس حضرتی، محمدعلی پورمختار، حشمتا... فلاحتپیشه و محمدجواد ابطحی از جمله این چهرهها بودند. احمد امیرآبادی فراهانی و مجتبی ذوالنور، نمایندگان فعلی قم هم به همراه علیرضا زاکانی، سه کاندیدایی بودند که دیروز در قم کاندیداتوری خود را اعلام کردند.
برخی دیگر از نمایندگان ادوار هم دیروز ثبت نام کردند که از جمله آنها الیاس نادران بود. حسن بیادی، محمد مقیمی، عبدالحسین روحالامینی، حسین مظفر و شهیندخت مولاوردی از دیگر افرادی بودند که دیروز ثبتنام کردند. با بسته شدن فرصت ثبتنام کاندیداها نام برخی از چهرهها نیز به عنوان غایبان این دوره از انتخابات ثبت شد. از جمله این افراد علی لاریجانی و محمدرضا عارف بودند.
آغاز بررسی صلاحیتها در هیاتهای اجرایی
صلاحیت داوطلبان در هیات اجرایی بر اساس استناد ماده ۵۰ قانون انتخابات از امروز آغاز میشود و این بررسی به مدت ۱۰ روز یعنی تا ۲۶ آذر ادامه خواهد داشت.
در تاریخ ۲۷ آذر به استناد ماده ۵۱ قانون انتخابات، مراتب رد صلاحیت به داوطلبان توسط فرماندار مرکز حوزه انتخابیه ابلاغ میشود. داوطلبان رد صلاحیت شده میتوانند از ۲۸ آذر به مدت سه روز به هیات نظارت استان شکایت کنند. رسیدگی به شکایات داوطلبان رد صلاحیت شده توسط هیات نظارت استان هم از ۲ دی شروع میشود و به مدت ۲۰ روز یعنی تا ۲۱ دی این بررسی زمان میبرد.
از ۲۲ دی تا ۱۱ بهمن یعنی ۲۰ روز ابلاغ وضعیت صلاحیت، دریافت شکایت و اظهار نظر نهایی شورای نگهبان را به استناد ماده ۵۲ قانون انتخابات خواهیم داشت و ۱۲ بهمن هم شکایت از داوطلبان رد صلاحیت شده توسط شورای نگهبان به استناد ماده واحده مجمع به مدت سه روز دریافت میشود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رسم آیینه شكستن
همیشه دوست داشتم به جای اخبار دنیا، اخبار مردم دنیا را دنبال كنم. اخبار دنیا را صاحبان قدرت مینویسند. هر چه در كتابهای تاریخ بگردی ننوشته در دوره سلجوقیان، زندگی پیرمرد دستفروش بازار چطور میگذشت. برای تاریخنگاران و خبرنویسان چیزی كه مهم است خروس بازیای است كه دنیا با تاجدارانش راه میاندازد. اما برای من مردم مهماند. این است كه همیشه مردم را دنبال میكنم. بهترین آینههای كف هر جامعهای عكاسهای آزاد آن جامعهاند؛ عكاسهایی كه به سفارش خبرگزاری یا نشریه خاصی عكس نمیگیرند و از مردماند و چهره مردم را ثبت میكنند. برای بودن در بطن هر جامعهای كافی است آثار عكاسان آزاد آن جامعه را دنبال كنی.
احمد مهنه، عكاس جوان و خوش ذوق عراقی بود كه آثارش را در صفحه مجازیاش دنبال میكردم. عكسهایی كه چهره واقعی جامعه عراق را هر روز به تصویر میكشیدند. اگر چهره واقعی جامعه را نبینی مجبوری آن چهرهای را ببینی كه خبرگزاریها دوست دارند نشانت بدهند. احمد مهنه، آینه واقعی مردم عراق بود. روزهای نبرد با داعش از جبهه جنگ حشدالشعبی عكس میگرفت و روزهای عزای محرم و صفر عتبات را عاشقانه به تصویر میكشید. اینجای متن مكث كرده و به این فكر میكنم كه قید «عاشقانه» كلیشهترین قیدی است كه روزنامهنگارها برای بازگو كردن هر مطلبی استفاده میكنند. كاش واژه كمتر دستخوردهای بود كه میتوانست شوقی كه در عكسهای مهنه از عتبات و یادداشتهای زیرعكسهایش بود را بازگو كند. این روزهای اخیر هم هر روز اعتراضات عراق را در خیابان بود و چهره مردم را نشان میداد. آینه وسط میدان باروت و دود و گلوله كدر میشود، كم كم یا رنگ میگیرد یا رنگ میبازد. اصلا در این میدانها باید رنگ یك طرف را بگیری تا زنده بمانی. اما آینه دوربین احمد مهنه رنگ نداشت. اعتراضات را آنطور كه بود نشان میداد نه آنطور كه خبرگزاریها میخواستند.
امروز كه خبر شهادت احمد مهنه را در شبكههای اجتماعی خواندم، ماتم برد. یك آینه دیگر هم در میدان جنگ شكسته بود و این سوگ كمی نیست. كمی در سایتهای خبری چرخیدم بلكه خبر موثقی از شهادتش پیدا كنم. تقریبا همه خبرگزاریها از این ماجرا ابراز تاسف كرده بودند و برخی او را كشته شده به دست معترضان خوانده بودند و برخی او را كشته خنجر منافقین و مزدورهای سعودی-آمریكایی میدانستند. اما این میان واكنش سایتهای خبری وابسته به جریان سعودی-آمریكایی برایم جالب بود. صوت الدار تیتر زده بود: عكاس میدانی توسط تكتیراندازهای ایرانی مورد هدف قرار گرفت! به صفحه مجازی احمد مهنه نگاه و به این فكر میكنم اگر این خبر را میخواند حتما خندهاش میگرفت. آینهها نمیتوانند خندهشان را پنهان كنند. به پستی كه از وسام العلیاوی، فرمانده عصائب اهل الحق، منتشر كرده میرسم كه اشاره داشته به این كه این فرمانده به دست توحش كسانی كه فریب فتنه را خوردهاند شهید شده. یا پستهای متعدد دیگری كه در حمایت از حشدالشعبی و مقاومت منتشر كرده است. احساس میكنم خبرگزاریهای وابسته به جریان سعودی-آمریكایی یا آنقدر فراموشكارند كه سابقه فرد را فراموش میكنند یا آنقدر به فراموشكاری جامعه عراق مطمئن هستند كه میدانند با قدرت رسانه میشود هر كذبی را به خوردشان داد.
آخرین عكسهای آینه احمد مهنه را نگاه میكنم و دوست دارم برای خبرگزاریهای وابسته پیام بفرستم. اما نمیدانم این بیت را چطور به عربی ترجمه كنم كه عمق معنی را منتقل كند:
آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شكن آیینه شكستن خطاست

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تیتر خبرها
-
رمز و رازهای یک «پرونده ویژه»
-
سیاه بازی به جای تخفیف
-
مسافران لحظه آخری بهارستان
-
خالی بازار!
-
سرمایهگذار مورد نظر در دسترس نمیباشد!
-
صدای آذر ۹۸
-
«ناصرخسرو» به آنفلوآنزا مبتلا شد!
-
آخرین جرعه این جام...
-
گر صبر کنی...
-
بهترین تصویر از «ما»
-
مسافران لحظه آخری بهارستان
-
رسم آیینه شكستن