رویایی؛ مثل بندر خمیر

اگر امروز با ایرانگردمان همراه شوید، از یکی از زیباترین و دنج‌ترین جزایر ایرانی سر در خواهید آورد

رویایی؛ مثل بندر خمیر

هرمزگان حتی همین هرمزگان سیل زده این روزها، یكی از زیباترین مناطق ایران زیباست؛ آن‌قدر كه می‌توانید پس از اطمینان از نبود بارش‌های سیلابی، چمدان سفرتان را به مقصد آن ببندید. فصل هم كه فصل جنوب گردی است؛ فصل گشت و گذار در خوزستان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، بوشهر و .... حالا اما می‌خواهیم برویم هرمزگان؛ سرزمین جزیره‌ها... راستی فكرتان را از پرواز در آسمان مناطق و جزایری مثل كیش و قشم خارج كنید. قرار نیست به آن جزایر اسم و رسم‌دار و پرآوازه برویم، مقصدمان یك بندر است؛ بندری زیبا و خلوت و جایی برای استراحت و نفس كشیدن و انرژی گرفتن؛ بندر خمیر...

میگوی بشكن‌زن
پرندگان مهاجر و محلی زیبا، به تنهایی تالاب خورخوران را تحسین برانگیز كرده بودند، اما فكرش را بكنید اینجا موجودی غریب و شگفت انگیزی به نام میگوی بشكن‌زن هم دارد. میگوی بشكن‌زن كه ما تنها صدای بشكنش را شنیدیم در بستر كم عمق آب زندگی می‌كند. این میگو با یكی از بازوهایش صدایی با امواج قوی تولید می‌كند كه همین صدا باعث گیجی و حتی كشته شدن طعمه وی می‌شود. البته صدای بشكن میگو آن‌قدرها زیاد نیست، اما حركت صدا میان امواج آب، گویا باعث قدرت بخشیدن به آن شده و طعمه برای میگو آماده می‌شود. صدای بشكن‌های این میگو را می‌توانید در دل جنگل‌های حرا بشنوید.



نادرترین صدف جهان هم اینجاست
ماهیگیر قبل از جمع كردن ماهیان داخل تور، نوعی صدف به نام ملوك را به ما نشان می‌دهد. ملوك توسط مردم محلی صید می‌شود و اغلب به شكل سرخ شده طبخ می‌شود. البته برخی از مردم محلی این صدف را خام نیز می‌خورند. نوع صید ملوك عجیب است. نیزه‌ای را داخل حفره كرده و به صدف ملوك گیر داده و آن را از حفره خارج می‌كنند.
 شقایق موكتی، نوعی موجود دیگر در این جزیره است كه به وفور دیده می‌شد.



پیش به سوی هرمزگان
همیشه وقتی حجم كار زیاد می‌شود و از طرفی افسردگی هجوم می‌آورد، سراغ بستن كوله سفر می‌روم و چه جایی بهتر از جزایر و بنادر هرمزگان؛جایی كه می‌توان روی شن و ماسه نرم ساحل، زیر نور آفتاب دراز كشید و گوش به ترانه آرام بخش امواج سپرد...
وارد بندرعباس شدم و ورودم درست مانند فرار از چرنوبیل بود؛ پرواز از تهرانی آلوده و دودآلود و ورود به شهری تمیز و بارانی كه برای لحظه‌ای از یادت می‌برد در ایران هستی. دفعه اول نبود بندرعباس می‌آمدم و وجود دوستی قدیمی در این شهر باعث شده بود تمام نقاط بندرعباس برایم آشنا باشد. مناطق و آثاری مثل مسجد گله‌داری، بازار قدیم، اسكله‌ها و حتی جزایر زیبای بندرعباس. همه آشنا بودند؛ این بار اما عازم مقصدی بودم كه تنها نامش را از دوستان بندرعباسی شنیده بودم؛ بندرخمیر...




بندرخمیر غصه هایت را می‌شوید و می‌برد
شب‌هنگام به خمیر رسیدیم. در لحظه ورود، درست وقتی اتاق را تحویل گرفتیم، در یكی از شبكه‌های اجتماعی تصویر كولبر نوجوانی را دیدم كه پس از چند روز پیدا شده بود. ورودم به بندر خمیر، ورودی تلخ بود و اشك آلود اما خاصیت بندری مثل خمیر، آرامش بخشی است، این را صبح روز بعد فهمیدم كه صبحانه را در یكی از خانه‌های محلی بندر كه به مركز فروش صنایع دستی تبدیل شده بود،
خوردیم.




یك صبحانه متفاوت و حال خوب كن
صبحانه روی میز آماده بود؛ یك صبحانه مقوی و محلی شامل بلالیت، نخود آب‌پز، نان محلی و آش شوربا.
بلالیت، صبحانه مختص هرمزگان است و رشته‌های ورمیشل است كه با دارچین و شكر طبخ می‌شود. بلالیت را با نخود آب‌پز، یعنی نخودی كه با ادویه آب‌پز شده سرو می‌كنند. نان محلی هرمزگان هم همان نان تومشی است كه روی تابه‌ برعكس، توسط زنان هرمزگان پخته می‌شود. روی نان، ادویه‌ای به نام سوراغ یا مهیاوه ریخته می‌شود كه شامل پودر نوعی ماهی، ادویه محلی و كمی خاك هرمز است. فكرش را بكنید همه این خوراكی‌های خوش عطر و طعم صبحانه ما بود كه انتظارمان را می‌كشید و ردیف شده بود تا هم حالمان را تغییر دهد و هم نوید روز خوب و هیجان انگیزی را در بندر خمیر گوشزد كند.



این جزایر تماشایی
یكی از ده‌ها جزیره خورخوران كه در زمان جزر امكان ورود به آن وجود دارد، جزیره مردو است. این جزیره پوشیده از درختان حرا و نوعی گیاه به نام منگك است. این گیاه نیز شورپسند بوده و مردم محلی زمانی كه باران زده باشد، از آن به عنوان سبزی خوردن استفاده می‌كنند. گذر از لابه لای درختان حرا همراه شده بود با صدای بشكن نوعی میگوی عجیب كه البته شمارش معكوس خروج ما از جزیره و نشستن توی قایق‌ها بود. جزیره وارمی، دومین توقف ما بود. نام جزیره به زبان محلی به معنی نهنگ است. این جزیره در زمان مد كامل زیر آب می‌رود و تنها در جزر امكان دیدن آن وجود دارد، درست مانند نهنگ. گویی در زمان جزر برای نفسگیری بالای آب می‌آید. جزیره زیبا بود و زیباتر از آن حضور پرندگانی كه آرام و خرامان و بی‌ترس و واهمه از غریبه‌ها قدم می‌زدند و نغمه‌خوانی می‌كردند و گویی با نگاهشان می‌خواستند بگویند اینجا حریم خصوصی ماست، مراقب باشید، خب خاطرشان را نیازردیم و راهمان را به سمت دیگری از تالاب كج كردیم.
وارد سومین جزیره‌ تالاب شدیم كه برعكس جزیره وارمی گل آلود و شل است. وارمی مانند سواحل ماسه‌ای دریای مدیترانه است كه به راحتی می‌توان در آن دراز كشید بدون آن‌كه نگران كثیفی لباس خود بود، اما اینجا درست نقطه مقابل آن است.
وارد جزیره سوم كه شدیم قایقران همراهمان، تور خود را برداشت و پس از بالا زدن شلوار و پوشیدن چكمه راهی جزیره شد. اینجا صید ماهی به روش مشتا انجام می‌شود. با قایقران كه حال در نقش صیاد است، صحبت می‌كنم و تا نزدیكی تور با وی همراه می‌شوم. اخطار می‌دهد نزدیك تور نشوم، چراكه ممكن است موجودی خطرناك زیر پای بدون چكمه‌ام ظاهرا شود؛ مثلا یك عروس دریایی نرم و بی‌رنگ. اما من شیفته دیدنم. تور صیاد، انواع ماهیان و آبزیان را در خود جمع كرده است. دریا امروز با ماهیگیر كنار آمده اما او می‌گوید دریا همیشه این‌قدر مهربان نیست و گاهی باید دست خالی راهی خانه شوم.



خورخوران، دُر یتیم هرمزگان
پس از صبحانه راهی یكی از جاذبه‌های بندر خمیر شدیم. تالاب خورخوران كه گفته می‌شود بزرگ‌ترین تالاب خاورمیانه است و حدود 53 جزیره در بسترش دارد. تصورش را بكنید یك تالاب با 53 جزیره كه در جای جایش از دل آب سبز شده و بالا آمده و تكه‌هایی پرپشت و سحرانگیز از جنگل‌های حرا كه روی خشكی این جزیره‌ها روییده و تا دل آب‌های گرم تالاب كشیده شده ... البته كه تالاب خورخوران مثل خارك (در بوشهر) كه جلال آل‌احمد درباره‌اش می‌گفت چون یتیم خلیج فارس گوشه‌ای افتاده، طفل یتیم هرمزگان است كه تنها بازدیدكنندگانش ما بودیم.


موجودات زیبا و شگفت‌انگیزی به نام درختان حرا
درختان حَرا جزو عجیب‌ترین درختانی است كه تا امروز دیده‌ام. این درختان جزو گیاهان زنده‌زا محسوب می‌شوند. در واقع دانه درخت روی درخت مادر روییده و به نهال تبدیل می‌شود و بعد از مدتی برای شروع زندگی از درخت مادر جدا شده و به زمین می‌افتد. اگر به جنگل حرا رفته باشید زیر درختان ریشه‌هایی كه رو به آسمان دارند را مشاهده می‌كنید. اینها نهال‌های درخت حرا هستند كه در سال‌های اولیه زندگی خود به سر می‌برند. این درخت به احترام ابوعلی سینا به نام وی ثبت شده و نام علمی آن Avicennia marina است. نكته عجیب دیگر در باب درخت حرا این است كه درختان حرا مانند یك دستگاه تصفیه آب عمل می‌كنند؛ یعنی آب شور را دریافت و پس از تصفیه و تبدیل به آب شیرین به برگ‌ها منتقل می‌كنند.



باقی‌آباد، مدرن‌ترین روستای هرمزگان
حالا دیگر گشت در تالاب تمام شده و من به جرات می‌توانم بگویم یكی از شگفت‌انگیزترین سفرهایم را در خورخوران تجربه كردم.
بعد از تالاب راهی روستایی در نزدیكی تالاب شدیم. یكی از روستاهای اعیانی ایران كه حتی در زمانی كه بندرعباس بزرگ‌ترین شهر هرمزگان هم آب لوله كشی نداشت، اینجا مردم آب لوله‌كشی و حتی برق داشتند. باقی‌آباد را باید مدرن‌ترین روستای هرمزگان بدانیم. این روستا به همت فردی به نام سیدعبدالباقی نیاپور ساخته شده. وی اهل سفر و دلسوز مردم شهر خود بود. این فرد به‌شدت میان مردم این روستا عزیز و قابل احترام بوده، به‌طوری‌كه محل زندگی و حتی عبور و تردد سید برای مردم روستا قابل احترام و مكانی مقدس است و كسی اجازه ندارد با كفش از آن قسمت‌ها عبور كند.



رستورانی خوشمزه با مواد بازیافتی
بعد از بازدید از روستا به سمت رستورانی در نزدیكی تالاب خورخوران رفتیم. رستورانی به نام گارگوب كه از نام ماهی به‌شدت سمی تالاب گرفته شده است. صاحب رستوران می‌گوید امیدوارم روزی بتوانیم طبخ این ماهی سمی را یاد بگیریم و در این رستوران به گردشگران ارائه دهیم. گویی طبخ و سرو این ماهی به شدت در جهان محبوب است و البته غذای گران‌قیمتی محسوب می‌شود.
نكته جالب رستوران این است كه تمام مواد استفاده شده برای ساخت رستوران، بازیافتی است؛ دیوارها، سقف، میز پذیرش و همچنین تمام ظرف‌ها و این نتیجه احترام مردم خمیر به محیط زیست و طبیعت است. تراس رستوران رو به تالاب است كه در زمان مد آب تا نزدیكی رستوران كش می‌آید. میز غذای ما خوش‌طعم و محلی و پربار بود و ما دلی از عزا درآوردیم و راهی میناب شدیم.