گزارش یك جشن
افشین علیار منتقد سینما
سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به پایان رسید و این آغاز سال جدید سینمای ایران است؛ سالی كه باید بازخورد آثار جشنواره را در آن ببینیم. امسال 30فیلم در بخشهای مختلف به سودای سیمرغ راه پیدا كردند، اما نكته حائز اهمیت این است كه سطح كیفی آثاری كه نتوانستند در جشنواره رقابتی امسال حضور داشته باشند در چه سطحی بودهاند.
متاسفانه جشنواره امسال بهرغم حضور آثاری از فیلمسازان مطرح اما جشنوارهای متوسط بود. غیر از دو یا سه فیلم اساسا فیلمسازان به عنصر مهمی مثل مخاطب فكر نكرده بودند. اگرچه سال گذشته در جشنواره سی و هفتم چند اثر مهم مثل متری شش و نیم، شبی كه ماه كامل شد یا سرخپوست به نمایش درآمد و در اكران عمومی هم نسبتا درخشیدند، اما در جشنواره سی و هشتم با یك ركود نسبی مواجه بودیم. سوژههای تكراری و تمركز فیلمسازان در به وجودآوری موضوعات ملتهب كه اساسا این موضوعات اجتماعی هم نبودند.
اگرچه زمانی فیلمسازان سعی كردند درباره قشر متوسط جامعه فیلم بسازند، اما امسال به طور كل جایگاه اجتماعی در هر سطح گم شده است. فیلمها تبدیل به حدیث نفس شدهاند و برای همین مخاطب در تعلیق یا ناكامی میماند. بحث مهمی كه باید در سینمای ایران آسیبشناسی كلی شود این است كه فیلمسازان ما در تولید مضمون در یك تنگنای التهابآور گیر كردهاند و امید و امیدواری از فیلمها حذف شده است. واقعا چند اثر اجتماعی در این جشنواره حضور داشت كه میتوانست برای مخاطب انگیزه ایجاد كند؟ كارگردانان جوان در حال تجربهگرایی هستند و میخواهند با قصههای كم جان به معضل اجتماعی برسند، اما در این آثار آسیبشناسی دیده نمیشود. فیلمساز فقط میتواند طرح موضوع كند، اما به هیچ وجه در پایان به نتیجهای نمیرسد. مثل فیلمهایی چون سه كام حبس، عامهپسند، دوزیست، مغز استخوان یا كشتارگاه ایدهها همه میتوانند در جایگاه خود مهم یا بكر باشند، اما نوع روایت كردن و نتیجهگیری مهمتر از ایده است. فیلم دوزیست میتوانست با یك نگرش روانشناسانه تكتك شخصیتهایش را تحلیل کند، اما فیلمسازش به كلیشههای مرسوم بسنده میكند.
از سویی دیگر امسال شاهد چند فیلم تجربی بودیم كه قالب این فیلمها تجربهگرایی است. سكانسهای طولانی یا تقلید ساختاری از فیلمسازان مهم جهان قاعدتا به مخاطب محدود بخش هنر و تجربه ختم میشود. اگر فیلمی مثل شنای پروانه میتواند مخاطبی كسب كند. فقط یك دلیل مهم دارد كه فیلمساز جوانش مخاطبشناس است و میتواند انگیزههای دیداری و نگرشی مخاطبش را مورد سنجش قرار دهد.
متاسفانه هر سال فیلمهای جشنوارهای در آسیبشناسی اجتماعی نمیتوانند رو به جلو حركت كنند. اعتیاد و فلاكت و بدبختی یا قمار از یك سو و نمایش دادن روابط عاطفی غلط یا استفاده بیش ازحد سیگار یا مشروبات الكلی باعث شده این فیلمهای اجتماعی تبدیل به سیاهنمایی شوند. البته در كنار نكاتی كه گفته شد میتوانیم به فیلم آبادان یازده 60 اشاره كنیم اثری درباره جنگ كه یك واقعیت را روایت میكند؛ اثری كه در قالب خودش میتواند به شدت تاثیرگذار باشد. یا فیلمی مثل خروج كه قهرمانش برای وصول مطالبات خود از هیچ چیز كوتاه نمیآید. فیلم شلختهای مثل تومان كه درباره قمار و شرطبندی است چرا باید در جشنواره فجر نمایش داده شود و كارگردان و بازیگرش را نامزد كنند؟
در شكل كلی آثار سینمایی ایران در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر كه ربط مهمی با ارزشهای انقلاب اسلامی دارد، نمیتوانند برای سال جدید نكات مثبتی به همراه داشته باشند. زمانی كه قصه و داستانگویی از سینما حذف شود و همه چیز در ساختار شكل بگیرد نتیجهاش میشود اكرانهای ناموفق. در همین سال جاری فیلمهای زیادی از جشنواره گذشته اكران شدند كه فروش اندك آنها حتی با شكست فیلم مواجه شد. قطعا سازمان سینمایی و وزارت ارشاد باید نظارت بیشتری در ساخت فیلمها داشته باشند.