گفتوگو با حسن روحالامین درباره نقاشیهایی كه از ائمه و شهدا میكشد
نام لیلی را مشق میكنم
حسن روحالامین به پاسخهای كوتاه و روشن بسنده میكند؛ به همین دلیل چارهای نمیماند جز بحث كردن و پرسیدن سوالات متعدد اما در نهایت حرفهایش خواندنی است و حتما دیدگاههای او به عنوان هنرمندی كه ركورددار فروش آثار مذهبی و انقلابی در 12 دوره حراج تهران معرفی شده، قابل اعتنا و تامل است. بهخصوص اینكه روحالامین با همین آثار مذهبی و انقلابی به كشورهای عراق، كویت، آلمان، فرانسه، بلژیك و ایتالیا سفر كرده و با مخاطبانی در آنسوی مرزها ارتباط گرفته و نیز همین چند وقت پیش، به مناسبت روز قدس در حرم امام رضا(ع) حضور داشت و آنجا اثری با موضوع انتفاضه مردم فلسطین خلق كرد. همه اینها بهعلاوه جنس و سبك نقاشیهای حسن روحالامین بهانهای شد برای پرسیدن سوالاتی درباره اندیشه و نگاهی كه به خلق چنین آثاری منتهی میشود.
تاریخ 1400 سال گذشته نشان داده كه آثار مذهبی، تاریخ مصرف ندارد و همچنان خواهد بود. بخش دیگر آثارم كه درباره شهدای حرم هستند و جنگ تحمیلی نیز شامل زمان نمیشوند چون حقیقت را به نمایش میگذارند. مفهوم شهادت كهنه نمیشود و كسی كه در راه حقیقت جانش را از دست بدهد، هرگز از خاطر نمیرود.
ضمن اینكه در تاریخ هنر، اتفاقاتی روی داده كه به سالها قبل برمیگردند و به موضوعی در گذشته ارتباط دارند اما این آثار را تقدیس میكنیم و برخی از آنها شاهكار هستند. چگونه میشود كه اگر به شهدا و بهخصوص شهدای مدافع حرم بپردازیم، كهنه و قدیمی میشود و تاریخ مصرف پیدا میكند؟
چالش دوم، مواجهه با برچسب سفارشی بودن است. چطور با آن روبهرو میشوید؟
درباره سفارشی بودن خیلی راحت میتوانم حرف بزنم، چون برای خلق این آثار نه پول میگیرم و نه سفارش. من نقاشی میكنم و بعد هر ارگان و نهاد و سازمانی كه بخواهد از این آثار استفاده میكند و از نظر من هم مشكلی نیست. چون من این آثار را به این منظور خلق میكنم كه استفاده شوند.
به این ترتیب حجم زیادی از آثار شما از همین جنس هستند و شما درآمدی از آنها ندارید!
اول اینكه تاكید میكنم، كار سفارشی انجام نمیدهم. این از این! آن آثاری كه فروخته میشوند، آثاری هستند كه اول كشیده میشوند، بعد كسی یا نهادی تصمیم میگیرد آنها را بخرد. درباره موضوعاتی مانند شهدای حرم و دیگر شهدا طوری كار میكنم كه قابل خرید و فروش نباشد و اعلام میكنم، چون اگر مبلغی وسط بیاید، از ارزش فرهنگی و معنوی كارم كم میكند.
بخش درآمدی من از نقاشیهایی است كه با موضوع اهل بیت یا موضوعات آزاد میكشم. مثلا كاری كه در حراج تهران به قیمت 280 میلیون فروش رفت و برگرفته از شاهنامه بود.
در جریان تاریخ هنر، نقاشیهای شما چه جایگاهی دارد؟
برایم اهمیتی ندارد كه كجا ایستادهام و هنر چه جایگاهی دارد. به تنها چیزی كه فكر میكنم این است كه اثرم صداقت داشته باشد. تاریخ هنر را آدمها مینویسند؛ آقای روئین پاكباز تاریخ هنر مینویسد و یك وجب جا به نقاشیهای انقلاب اختصاص میدهد ولی آقای مرتضی گودرزیدیباج تاریخی مینویسد كه بیشترش به نقاشیهای انقلاب اختصاص دارد. تاریخ را هر كسی به شكلی كه دوست دارد، مینویسد. پس اهمیتی ندارد. هنری كه بتواند با مردم ارتباط بگیرد، ماندگار میشود.
به صداقت اشاره كردید، منظورتان چیست و آن را چطور معنا میكنید؟
منظور این است كه برای امرار معاش و برای فروش اثری خلق نكند. سراغ موضوعی برود كه به آن باور و ارادت دارد. یك هنرمند دائمالخمر كه مدام شیشه مشروب نقاشی میكند، مثل مودیلیانی صداقت دارد چون مساله ذهنی خودش را تصویر كرده اما كسی كه از فضای ذهن خودش دور میشود و چیزی میكشد كه خوب بخرند و استقبال كنند، هنرمند محسوب نمیشود.
برای شما نقاشی كشیدن چه معنایی دارد؟
برای من نقاشی یعنی تجسم ذهنیات. آنچه كه فكر میكنم را به تصویر میكشم تا دیگران هم ببینند.
كه چه نتیجهای بگیرید؟
میخواهم مخاطب هم در لذتی كه من بردهام، شریك شود.
اما آنچه شما نقاشی میكنید، لزوما لذت نمیآفریند، گاهی حتی تلخ است و شاید حتی به معنای متداول، زیبا هم نباشد!
بله اما فرض كنید من دارم از یك واقعه تاریخی تصویر میسازم. دلیل این است كه میخواهم آن واقعه در ذهن خودم و مخاطبانم تصویر داشته باشد. ممكن است آن واقعه یك جنگ خونین باشد. عیبی ندارد، نتیجهای كه از آن حاصل میشود به نظر من نتیجهای نورانی و زیباست. بسیاری از ما آدمها تا نوك بینی خودمان را میبینیم نه بیشتر و وقتی از زیبایی حرف میزنیم مقصود یك گل است یا پرنده اما یك غروب خاكستری هم میتواند زیبا باشد. یك هنرمند باید كمی از سطحی بودن و عامی بودن فاصله بگیرد و مخاطبش را هم با خودش ببرد.
وقتی در پس یك اثر، معنا و داستانی وجود داشته باشد، تاثیرگذارتر میشود. از این بابت آثار شما باید بسیار تاثیرگذار باشند. همین طور است؟
هنر صاحب این تاثیرها نیست، كسانی كه داستانها و حماسهها را خلق كردهاند، صاحبان اصلی معنا و تاثیر هستند. ضمن اینكه مردم داستانهایی كه من به تصویر كشیدهام را قبلا شنیدهاند، فقط تصور مرا از آن داستانها میبینند و حس من به آنها منتقل میشود. در نتیجه برای تاثیرگذاری كارم خیلی راحت است فقط باید حواسم باشد مخاطب را از اصل و حقیقت دور نكنم.
ولی این كار اصلا ساده نیست!
به عنوان نقاش اصلا حرفم این نیست كه حقیقت همانی است كه من تصویر كردهام و لاغیر. تمثال ائمه را به خاطر دارید؟ اصلا اعتقاد ندارم كه مخاطب باید تصویری كه من به او ارائه میكنم را بپذیرد. هیچ كسی نمیتواند ادعا كند كه عین واقعیت را به تصویر كشیده است. هیچ دست و چشمی توان تصویر كردن تمام واقعیت را ندارد مگر اینكه هنرمند به درجات معنوی رسیده باشد. برای كسانی چون من، هر تابلو یك تمثیل است و نقاشی كردن برایم شبیه به توسل است. مثل مداحی كه زبان حال خودش را میگوید.
یعنی شما با رنگها و فرمها مداحی میكنید؟
به نظرم بیشتر ذكر است. نقاشی میكشم تا ذكر دوست را گفته باشم. میگویم دلبر من این شكلی است بیایید ببینید اما نمیگویم این است و جز این نیست. چه كسی میتواند چنین ادعایی بكند؟ این فقط مشق كردن نام لیلی است.
شما در كشورهای مختلف همین جنس آثار را به نمایش گذاشته یا حتی اجرا كردهاید. بازخوردها چطور بود؟
قبلا فكر میكردم اروپاییها درباره ما هیچ زمینه ذهنی ندارند اما بعد از چند سفر دیدم به قدری تبلیغات منفی صورت گرفته كه هر جا نشانه یا شائبهای از اسلام باشد، گروههای تكفیری و داعش به ذهنشان متبادر میشود. مثلا اگر بگویی ا...اكبر اولین چیزی كه به ذهنشان میرسد، سر بریدن است! این تلاش استكبار جهانی در سالیان سال است و اصلاح آن نیز سالها زمان میبرد.
كار شما كمكی میكرد به اصلاح دیدگاه آنها؟
بله. وقتی بفهمند كه زبان شیعه امیرالمومنین (ع) زبان فرهنگ است، زبان اهلبیت(ع) فرهنگ است و آخرین گزینه جنگ و شمشیر است که معمولا هم ما شروعکننده آن نیستیم؛ حتما نگاهشان اصلاح میشود.
اروپاییها علاقهای به داشتن و خریداری آثار شما نشان میدادند یا حتی عكس گرفتن با شما و آثارتان؟
بله اما تغییر دیدگاهشان زمان میبرد و نیاز به تلاش زیادی دارد. وقتی ببینند هنرمندی خوشاخلاق است، با شما حرف میزند، درباره كارهایش توضیح میدهد و نكاتی میگوید كه قبلا خلافش را به تو گفته بودند، حتما تحتتاثیر قرار میگیری.
مخاطبان در این كشورها چه تفاوتهایی با هم داشتند؟
بعد از كشورهای شیعه كه مثل خانواده و بردارهایمان هستند، در میان اروپاییها به نظرم ایتالیاییها از نظر حسی و نژادی و فرهنگی به ما نزدیكتر بودند و ارتباط بهتری با آثارمان برقرار میكردند.
درباره خلق اثر در حرم امام رضا(ع) بگویید. حرم مثل همیشه نبود و شما آنجا در حال خلق اثر بودید. چطور تجربهای بود؟
لطفی بود از طرف امام رضا (ع) كه در خانه خودش كار كنیم. به این معنا نبود كه ما نزدیكتریم. آنها كه پشت در بودند، قلبهایشان شاید نزدیكتر بود. خیلیها میگفتند ما ویژهخوار هستیم اما چهبسا یكی از ما در كارگاهش به حضرت نزدیكتر باشد و در حرمش دورتر. این فقط بركتی بود كه شامل ما شده بود و فردای آن روز هم درهای حرم باز شد.
احساس شما چه بود؟
خوب بود. چه توضیحی بدهم؟ بگویم که گریه كردم یا مثلا حال غریبی داشتم؟
-
آتش نژادپرستی بر جان مینیاپولیس
-
روایت روحالله
-
اقتدار از خلیجفارس تا دریای کارائیب
-
جنگل در آسمان میسوزد
-
حمله به رکورد ۵۰۱
-
مخاطبان دلواپس قهرمان قصه هستند
-
با کتف و ترقوه شکسته بازی کردم
-
در حیاط کوچک پاییز در زندان
-
دستان بیقرار مامور شجاع
-
نام لیلی را مشق میكنم
-
دوستی خالهخرسه با حیوانات
-
آلونکهای بیپناهی
-
شانس 5/2 درصدی خرید خودرو
-
آرزوهای ناکام مارتین لوتر کینگ
-
سفر، آغاز زیستن است ...
-
محرومیت زدایی عزم جدی میخواهد