نسخه Pdf

جزئیات پرونده امید

جزئیات پرونده امید

انگیزه قتل‌ها چه بود؟
درباره انگیزه‌اش در روزهای اول تحقیقات می‌گفت به دنبال انگیزه مالی بودم و قصدم سرقت بود. یادم هست روزی که قرار بود اعدامش کنند، در میدان کرج می‌گفت: این‌هایی که من طلاهایشان را بردم نمی‌خواهند رضایت بدهند. او همچنان سعی می‌کرد انگیزه را سرقت نشان دهد که این موضوع قابل‌قبول نبود و انگیزه اصلی‌اش آزار طعمه‌ها بود.





نحوه شکار زنان
امید در انتخاب سوژه‌هایش در سطح شهر و در حوالی 45متری گلشهر می‌چرخید و زنانی را که در مقابل کیوسک‌های تلفن منتظر بودند یا جهت خیابان را برعکس قدم می‌زدند شناسایی می‌کرد. یکی دو دور در محل می‌چرخید و بعد نزدیک می‌شد. طعمه‌ها با گفتن مقصد سوار می‌شدند که او در طول مسیر طرح دوستی می‌ریخت و زنان را به خانه‌اش در حاشیه شهر می‌کشاند. در زمان شکار زنان، همسرش در خانه حضور نداشت. او تبحر خاصی برای فریب طعمه‌هایش داشت و اعتماد آنها را به خود جلب می‌کرد. وقتی وارد خانه می‌شدند در آنجا مرتکب تجاوز می‌شد و بعد زنان را با شال‌هایشان خفه می‌کرد.




شخصیت امید
امید دو شاخصه داشت که به دور از یک قاتل سریالی بود. اولین شاخصه‌اش، ظاهر خیلی موجهش بود. وضعیت ظاهرش، انسان را به خطا می‌انداخت و شاید باور انجام قتل‌ها توسط او را برای یک فرد عادی سخت می‌کرد. با این‌که ظاهری موجه داشت اما خیلی زیرک بود.  مشخصه دوم این بود که خیلی خونسرد و آرام بود. وقتی از او بازجویی می‌کردی امید زیادی به رضایت اولیای‌دم داشت. آن‌قدر آرام بود که باور قتل‌های سریالی با خشونت از سوی او سخت بود. حتی وقتی از افرادی که او را می‌شناختند تحقیق می‌کردیم، می‌گفتند بعید است او مرتکب قتل شده باشد.




نقاط رها کردن اجساد
امید، جسد را قبل‌از جمود، در ملحفه می‌گذاشت و چهار طرف را گره می‌زد مثل بسته‌های لحاف و تشک. بعد آن را داخل صندوق می‌گذاشت و در حاشیه امن شهر رها و فرار می‌کرد. دو جسد در فاصله 15 متری همدیگر در خرمدشت در نزدیکی مرکز رهایی زباله پیدا شد.




طلاها را چطور می‌فروخت؟
همان‌طور که گفتم  امید فرد زیرکی بود و برای این‌که طلافروشان به او مشکوک نشوند و کاغذ خرید نخواهند، سراغ طلافروش‌های مقابل یکی از بیمارستان‌های کرج می‌رفت و ادعا می‌کرد همسرش در حال وضع حمل است و این طلاها را از دستش بیرون آورده و برای هزینه بیمارستان می‌خواهد آنها را بفروشد. به خاطر چهره موجهی که داشت، کسی به او شک نمی‌کرد و طلاها را از او می‌خریدند.