قتل با انگیزه مرموز
سرگرد بعد از بررسی صحنه قتل با کشف سرنخ های زیر توانست راز قتل را فاش کند. 1- گلوله به پشانی مقتول اصابت کرده بود که همین باعث اولین شک کارآگاه شد. فردی که قصد خودکشی و شلیک به سر دارد، به گیجگاه شلیک می کند نه پیشانی. 2- دومین موضوع که باعث شک شد، شلیک گلوله و قطع شدن صدا بود. اگر این مرد خودکشی کرده بود بعد از مرگش ضبط صوت همچنان به ضبط ادامه می داد که این نشان می داد، او با تهدید برادرزاده اش این حرف ها را زده و بعد از شلیک فردی در محل بوده تا ضبط صوت را قطع کند. در شماره قبلی معمای پلیسی 1547 نفر از خوانندگان تپش شرکت کردند که 762 نفر پاسخ صحیح داده و معما را حل کردند. از میان افرادی به معمای پلیسی پاسخ صحیح داده بودند ، رضا پوری از تهران و نسیم پورزارع از کرج به قید قرعه برنده شدند.
سرگرد رضوانی پس از بازگشت از باشگاه تیراندازی کیفش را داخل کمد گذاشت و به سمت میزش رفت تا گزارش قتل مرد جوان در نزاع را بنویسد که زنگ گوشی کشیک قتل به صدا درآمد. مأمور کلانتری34تهران از مرگ مشکوک زن سالخوردهای در غرب تهران خبر داد. فرزندان این زن مدعی قتل مادرشان بودند و بازپرس جنایی هم دستور داده بود، افسر ویژه قتل پلیس آگاهی، صحنه را بررسی و گزارش حادثه را تنظیم کند.
کارآگاه نشانی خانه را یادداشت کرد و بعد از هماهنگی با رئیس اداره راهی آنجا شد. حادثه در یکخانه ویلایی دوبلکس رخداده بود. سرگرد وارد خانه شد. جمعیتی گریهکنان کنار حیاط ایستاده بودند که مشخص بود بستگان نزدیک زن فوتشده هستند. کارآگاه به ساختمان که رفت، با جسد در مقابل آشپزخانه روبهرو شد. دکتر در حال معاینه آن بود. زنی حدود 75ساله و ریزنقش. وسایل خانه مرتب و تمیز بود و فقط در گوشهای از آشپزخانه چالهای حفرشده بود و روی خاکها بیل و کلنگ قرار داشت.
افسر کلانتری با مشاهده سرگرد به سمت او آمد و در گزارش اولیه ماجرا گفت: آنطور که متوجه شدم، چند روزی بود گوشه آشپزخانه نم میداد و همین باعث شد دیروز پیرزن کارگری را برای بررسی آن به خانه بیاورد. پیرزن امروز قصد داشته از بالای یخچال گلدانی را بردارد که یخچال روی او سقوط میکند و باعث مرگش میشود.
کجای ماجرا مشکوک است؟
فرزندان او مدعی هستند که کارگر ساختمانی مادرشان را کشته است.
چه دلیلی برای این ادعا دارند؟
میگویند مادرشان محتاط بوده و در این سالها گرفتار هیچ حادثهای نشده بود.
سرقتی از خانه شده؟
فرزندان پیرزن میگویند مادرشان پول و طلای زیادی دارد که داخل گاوصندوق میگذاشت، نتوانستند کلید را پیدا کنند و ببینند وسایل سرجایش است یا نه؟
سرگرد به بررسی خانه پرداخت. یخچال سایدبایساید، واژگون کف آشپزخانه افتاده بود. پشت یخچال اثرانگشت سیمانی دیده میشد. کارآگاه قصد داشت یخچال را به حالت عادی برگرداند اما سنگین بود و با کمک دو مأمور دیگر آن را بلند کرد. لکههای خونروی در یخچال دیده میشد.
کارآگاه سپس به تحقیق از پسر بزرگ مقتول پرداخت تا دلیل آنها برای قتل مادرشان را بفهمد. مرد میانسال در حالی که از این اتفاق شوکه شده بود ، گفت: مادرمان بازنشسته دادگستری بود. او خیلی محتاط و با نظم بود. بعد از فوت پدرمان و ازدواج ما ، به تنهایی کارهایش را انجام میداد . ما نمی دانستیم لوله آشپزخانه مشکل پیدا کرده است. اگر میدانستم خودم یک لوله کش مطمئن می آوردم.
سرگرد بعد از بررسی صحنه به تحقیق از کارگر جوان پرداخت. او استرس شدیدی داشت و ترس و وحشت در چهرهاش دیده میشد.
«حادثه چطور رخ داد؟»
من در حال سیمان کردن چاله بودم که صدای مهیبی را پشت سرم احساس کرده و متوجه سقوط یخچال روی زن صاحبخانه شدم. یخچال سنگین بود و بهسختی بلندش کرده و زیرش آجر گذاشته و پیرزن را بیرون کشیدم. مرده بود و نفس نمیکشید. با اورژانس تماس گرفتم و امدادگران نتوانستند کاری برای نجات او انجام دهند.
سرگرد مکثی کرد و پرسید: معتادی؟
گاهی تفریحی تریاک میکشم.
چه شد که تصمیم به قتل پیرزن گرفتی؟
قتل، اشتباه میکنید. پیرزن بهعلت بیاحتیاطی خودش مرد.
کارآگاه وقتی مقاومت این مرد را در برابر اعتراف دید، با بازپرس جنایی تماس گرفت و به دو دلیل برای قتل پیرزن به دست کارگر جوان اشاره کرد و حکم بازداشت او را گرفت.
چرا پیرزن را کشتم؟
روز بعد وقتی کارگر جوان مقابل کارآگاه نشست به قتل پیرزن اعتراف کرد و گفت: بعد از شیوع کرونا درآمدم کم شده بود. اهالی قبول نمی کردند یک غریبه وارد خانه شان شود و خیلی روزها تا غروب کنار خیابان می ایستادم و آخر سر دست از پا درازتر به خانه بر می گشتم. وقتی پیرزن مرا به خانه اش آورد متوجه شدم تنها است و وسوسه شدم از خانه اش سرقت کنم. فکر می کردم با سرقت از آنجا می توانم تمام مشکلاتم را حل کنم. وقتی پیرزن در حیاط مشغول آب دادن گل ها بود، به طبقه بالا رفته و به دنبال پول و طلا بودم که او را پشت سر خودم دیدم. سریع گوشی را برداشت تا با پلیس تماس بگیرد که محکم هلش دادم. سرش به چارچوب در خورد و مرد. بعد هم برای صحنه سازی جسدش را به آشپزخانه بردم و یخچال را رویش انداختم.
کارآگاه نشانی خانه را یادداشت کرد و بعد از هماهنگی با رئیس اداره راهی آنجا شد. حادثه در یکخانه ویلایی دوبلکس رخداده بود. سرگرد وارد خانه شد. جمعیتی گریهکنان کنار حیاط ایستاده بودند که مشخص بود بستگان نزدیک زن فوتشده هستند. کارآگاه به ساختمان که رفت، با جسد در مقابل آشپزخانه روبهرو شد. دکتر در حال معاینه آن بود. زنی حدود 75ساله و ریزنقش. وسایل خانه مرتب و تمیز بود و فقط در گوشهای از آشپزخانه چالهای حفرشده بود و روی خاکها بیل و کلنگ قرار داشت.
افسر کلانتری با مشاهده سرگرد به سمت او آمد و در گزارش اولیه ماجرا گفت: آنطور که متوجه شدم، چند روزی بود گوشه آشپزخانه نم میداد و همین باعث شد دیروز پیرزن کارگری را برای بررسی آن به خانه بیاورد. پیرزن امروز قصد داشته از بالای یخچال گلدانی را بردارد که یخچال روی او سقوط میکند و باعث مرگش میشود.
کجای ماجرا مشکوک است؟
فرزندان او مدعی هستند که کارگر ساختمانی مادرشان را کشته است.
چه دلیلی برای این ادعا دارند؟
میگویند مادرشان محتاط بوده و در این سالها گرفتار هیچ حادثهای نشده بود.
سرقتی از خانه شده؟
فرزندان پیرزن میگویند مادرشان پول و طلای زیادی دارد که داخل گاوصندوق میگذاشت، نتوانستند کلید را پیدا کنند و ببینند وسایل سرجایش است یا نه؟
سرگرد به بررسی خانه پرداخت. یخچال سایدبایساید، واژگون کف آشپزخانه افتاده بود. پشت یخچال اثرانگشت سیمانی دیده میشد. کارآگاه قصد داشت یخچال را به حالت عادی برگرداند اما سنگین بود و با کمک دو مأمور دیگر آن را بلند کرد. لکههای خونروی در یخچال دیده میشد.
کارآگاه سپس به تحقیق از پسر بزرگ مقتول پرداخت تا دلیل آنها برای قتل مادرشان را بفهمد. مرد میانسال در حالی که از این اتفاق شوکه شده بود ، گفت: مادرمان بازنشسته دادگستری بود. او خیلی محتاط و با نظم بود. بعد از فوت پدرمان و ازدواج ما ، به تنهایی کارهایش را انجام میداد . ما نمی دانستیم لوله آشپزخانه مشکل پیدا کرده است. اگر میدانستم خودم یک لوله کش مطمئن می آوردم.
سرگرد بعد از بررسی صحنه به تحقیق از کارگر جوان پرداخت. او استرس شدیدی داشت و ترس و وحشت در چهرهاش دیده میشد.
«حادثه چطور رخ داد؟»
من در حال سیمان کردن چاله بودم که صدای مهیبی را پشت سرم احساس کرده و متوجه سقوط یخچال روی زن صاحبخانه شدم. یخچال سنگین بود و بهسختی بلندش کرده و زیرش آجر گذاشته و پیرزن را بیرون کشیدم. مرده بود و نفس نمیکشید. با اورژانس تماس گرفتم و امدادگران نتوانستند کاری برای نجات او انجام دهند.
سرگرد مکثی کرد و پرسید: معتادی؟
گاهی تفریحی تریاک میکشم.
چه شد که تصمیم به قتل پیرزن گرفتی؟
قتل، اشتباه میکنید. پیرزن بهعلت بیاحتیاطی خودش مرد.
کارآگاه وقتی مقاومت این مرد را در برابر اعتراف دید، با بازپرس جنایی تماس گرفت و به دو دلیل برای قتل پیرزن به دست کارگر جوان اشاره کرد و حکم بازداشت او را گرفت.
چرا پیرزن را کشتم؟
روز بعد وقتی کارگر جوان مقابل کارآگاه نشست به قتل پیرزن اعتراف کرد و گفت: بعد از شیوع کرونا درآمدم کم شده بود. اهالی قبول نمی کردند یک غریبه وارد خانه شان شود و خیلی روزها تا غروب کنار خیابان می ایستادم و آخر سر دست از پا درازتر به خانه بر می گشتم. وقتی پیرزن مرا به خانه اش آورد متوجه شدم تنها است و وسوسه شدم از خانه اش سرقت کنم. فکر می کردم با سرقت از آنجا می توانم تمام مشکلاتم را حل کنم. وقتی پیرزن در حیاط مشغول آب دادن گل ها بود، به طبقه بالا رفته و به دنبال پول و طلا بودم که او را پشت سر خودم دیدم. سریع گوشی را برداشت تا با پلیس تماس بگیرد که محکم هلش دادم. سرش به چارچوب در خورد و مرد. بعد هم برای صحنه سازی جسدش را به آشپزخانه بردم و یخچال را رویش انداختم.