نسخه Pdf

قصه شاه کم‌سپاه

اتفاقات واقعه کربلا را چطور برای کودکان زیر سن دبستان تعریف کنیم؟

قصه شاه کم‌سپاه

ایام محرم که فرا می‌رسد حال و هوای مردم هم تغییر می‌کند، شهرها سیاه‌پوش می‌شود و هرکسی به نوبه خود تلاش می‌کند تا در این روزها، عزای حسینی را به بهترین شکل ممکن برگزار کند. باوجود شیوع ویروس کرونا در این یکی دو سال اخیر بسیاری در تلاشند هر خانه را به یک حسینیه بدل کرده و عزاداری‌ها را در خانه و شاید پای تلویزیون بگذرانند و ادعیه‌ را در خلوت خود بخوانند. اما مساله همیشگی، چه قبل از شیوع ویروس کرونا و چه در حال حاضر؛ چگونه روایت‌کردن واقعه کربلا برای کودکان و... است. این‌که چطور می‌توان قهرمان‌های کربلا را برای کودکانی که هنوز درک درستی از ایثار، شهادت، مقاومت و مبارزه برای ظلم‌ستیزی ندارند، معرفی کرد. واقعه کربلا در پوسته ظاهری تلخ و خشونت‌بار است و درک آن برای کودکانی که هنوز به سن مدرسه نرسیده‌اند آسان نیست. برای همین اگر بچه‌ها با چنین روضه‌خوانی‌ها و روایت‌هایی که برای بزرگ‌ترهاست مواجه شوند، ممکن است سوالات بسیاری برای‌شان پیش بیاید و حتی برخی نکات را به غلط متوجه شوند. اما چطور می‌توانیم هم محبت امام را در دل کودکان بکاریم و هم ذهن معصوم‌شان را آشفته نکنیم؟ با منصوره مصطفی‌زاده در این زمینه صحبت کردیم، روزنامه‌نگار و کارشناس کتاب کودکی که قبلا درباره این موضوع کارهای قابل توجهی انجام داده است.

نسخه واحد وجود ندارد
پیچیدن یک نسخه و در نظرگرفتن یک قاعده کلی برای تمام کودکان امکان‌پذیر نیست. به عنوان مثال نمی‌توان برای کودکی که سابقه ترس‌های بیش از اندازه یا مشکلاتی از این دست دارد از همان شیوه رایج عموم استفاده کرد. در نتیجه لازم است به روحیات، ذات، اخلاق درونی، سبک زندگی و نوع اجتماعی که در آن در حال رشد و نمو است، توجه ویژه‌ای شود.
والدین با توجه به شناختی که از سبک زندگی‌شان و روحیات فرزندشان، دارند می‌توانند در این زمینه بسیار تاثیرگذار باشند.
 منصوره مصطفی‌زاده با تاکید به این موضوع اشاره می‌کند کودکان به طور معمول تا سن پنج،‌شش‌سالگی از مفاهیمی مانند مرگ، شهادت، فداکاری و... که مفاهیمی کاملا انتزاعی و ذهنی هستند درکی ندارند. «در این سن کودکان در حد تجربه‌های شخصی زندگی خودشان می‌توانند وقایع را درک کنند. کودکان در این سن مواردی را متوجه می‌شوند که مشابه‌اش در زندگی‌شان رخ داده باشد.
 یک زمانی ممکن است کودکی پنج ساله در همین سن کم، تجربه از دست‌دادن سه عزیز را داشته باشد. او تا حدود زیادی با پدیده مرگ از نزدیک آشنا شده و این کودک با سایر کودکان دیگر که چنین تجربه‌ای نداشتند، فرق می‌کند. با این حال به طور معمول انتظار نمی‌رود کودکان زیر پنج، ‌شش‌سال این موضوعات را درک‌کنند.»



همه چیز می‌تواند وارونه شود!

مصطفی‌زاده با بیان این‌که در ذهن کودکان هیچ ایده‌ای از مرگ وجود ندارد در نتیجه درکی هم از شهادت نخواهند داشت، ادامه می‌دهد: «در ذهن ما آدم بزرگ‌ها، شهادت یک اتفاق مثبت است و شهید از نظر ما مرده محسوب نمی‌شود و حتی شهید زنده‌تر از زنده بوده و در نتیجه شهیدشدن یک فضیلت و سعادت به حساب می‌آید. اما کودکان چون هیچ ایده‌ای از زندگی پس از مرگ ندارند، مرگ را یک اتفاق بد می‌دانند و حالا با این درک کودکان اگر بخواهیم آنها را با واقعه کربلا مواجه کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در نظر آنها چون امام حسین و لشکریانش شهید شده‌اند پس شکست خورده‌اند و از نظر آنها این نشانه ضعف برای امام حسین خواهد بود. کودکان پدر را پشتیبان فرزندان می‌دانند و برای‌شان هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از پدر نیست.
 اما اتفاقی که برای حضرت علی‌اصغر رخ می‌دهد چون درکی از این وقایع ندارند؛ چنین رفتاری از جانب پدر برای آنها غریب بوده و دور از ذهن‌شان است. برای همین هم کودکانی را دیده‌ام وقتی این روایت را می‌شنوند اصلا شاکی می‌شوند که چرا امام حسین مراقب فرزندش نبوده؟! در اینجاست که عکس آنچه انتظار دارید در ذهن کودکان به‌وجود‌می‌آید.»



روایت قابل درک برای کودکان
سوالی که پیش می‌آید این است که با توجه به عدم درک انتزاعی کودکان چطور می‌توان نکات را به درستی به کودکان زیر سن دبستان منتقل کرد؟ بهترین راهکار از نظر مصطفی‌زاده این است آن بخش‌هایی از واقعه کربلا برای کودکان زیر دبستان روایت شود که آنها متوجه‌اش می‌شوند. به عنوان مثال امام حسین پدری بودند که به فکر خانواده‌اش بوده به طوری که همیشه برای فرزندان احترام و ارزش قائل بودند و اول به آنها سلام می‌کردند یا مثلا وقتی پدرِ فرزندانِ مسلم نزد آنها نبود (بدون آن که اشاره‌ای به شهادت او شود) امام حسین فرزندان او را مانند فرزندان خودشان دوست داشتند. یا از حضرت ابوالفضل درباره ادب و احترامی گفته شود که نسبت به اهل بیت داشته‌اند. چنین موضوعاتی را کودک متوجه می‌شود؛ چون آنها را تجربه کرده است. این در حالی است که کودک درباره ظلم چیزی نمی‌داند چه برسد به این‌که بخواهیم از واقعه‌ای بگوییم که کسانی علیه ظلم قیام کرده‌اند.  بر همین اساس نیز مصطفی‌زاده بیان می‌کند گفتن این مفاهیم انتزاعی زمانی می‌تواند تاثیرات مثبت خود را بگذارد که کودک دیگر پا به مدرسه گذاشته و به مرور تفکرات انتزاعی در او شکل می‌گیرد: «بعد از ورود به دبستان تفکر انتزاعی در کودک شکل می‌گیرد و اواخر دبستان است که می‌توان از او انتظار داشت والا بودن موضوع شهادت را متوجه شود. در این زمان است که او می‌فهمد کسی که شهید شده زندگی بهتری را به جای زندگی دنیوی انتخاب کرده است.»




روضه‌خوانی برای کودکان
به گفته مصطفی‌زاده یکی از کارهای غلطی که برای کودکان سن پایین صورت می‌گیرد روضه‌خوانی برای آنهاست. از آنجا که کودکان دارای روحیه لطیف و قلب کوچکی هستند نمی‌توانند بار این روضه‌ها را تحمل کنند و از طرف دیگر چون آنها همذات‌پنداری کرده و خود را جای کسانی که روضه آنها خوانده می‌شود می‌گذارد اندوه بزرگی بر دوش‌شان سنگینی می‌کند و تحمل آن را هم ندارند: «روضه هیچ کودکی را نباید برای کودکان خواند. روضه حضرت رقیه، حضرت سکینه، حضرت علی‌اصغر، حضرت علی‌اکبر و... را نباید برای کودکان خواند. این کار اصلا مفید نیست. چون کودکان با آنها همذات‌پنداری می‌کنند و خودشان را جای او می‌گذارند. این‌که کودکانی در یک واقعه بوده‌اند را می‌توان گفت؛ اما این‌که چه اتفاقی برای آن کودکان افتاده است را بهتر است نگوییم. چون واقعا روی روحیه آنها اثر سوء خواهد گذاشت.»




یک شخصیت مثبت، یک شخصیت منفی
عدم درک شخصیت‌های متعدد در روایت یک داستان هم نکته دیگری است. مصطفی‌زاده می‌گوید کودکان نمی‌توانند در یک قصه و روایت چند شخصیت مثبت و چند شخصیت منفی را هضم کنند. از طرف دیگر شخصیت‌هایی که دارای چند اسم هستند را هم یک نفر تصور نمی‌کنند؛ بلکه برای هر نام یک شخصیت تصور می‌کنند. به عنوان مثال اگر در یک روایت حضرت ابوالفضل و حضرت عباس گفته شود، بچه‌ها آن را دو نفر می‌دانند و امام حسین، سالار شهیدان، سیدالشهدا و اباعبدا... را هم یک نفر نمی‌دانند؛ بلکه تصور می‌کنند چهار شخصیت مختلف هستند. لذا در روایت واقعه کربلا برای کودکان اول این‌که هر شخصیت دارای یک نام ثابت باشد؛ دوم این‌که از چند شخصیت در یک روایت استفاده نشود: «کودکان نمی‌دانند یک شخصیت می‌تواند دو اسم و حتی چند لقب داشته باشد. بهتر است یک شخصیت خوب و یک شخصیت بد در یک داستان عنوان شود که هر کدام یک اسم مشخص دارند و باقی مثلا گفته شود از لشکریان خوب‌ها یا از لشکریان بدها. سن‌شان که بیشتر شد آن وقت می‌توان از شخصیت‌ها و لقب‌های مختلف استفاده کرد و در آن زمان او نیز متوجه خواهد شد.»




قهرمان‌پروری دست‌یافتنی
اما آنچه لازم است به کودکان گفته شود به طوری که در ذهن و درون آنها به بهترین شکل ممکن صورت گیرد قهرمان‌پروری است. آن هم قهرمانی که کودک متوجه آن شود تا در صورت الگوبرداری بداند که می‌تواند به آن سطح برسد و خود یک قهرمان باشد. «وقتی برای بچه‌ها می‌خواهیم قهرمان بسازیم باید طوری این قهرمان ساخته شود که بچه احساس کند می‌تواند به آن برسد. اسپایدرمن و بت‌من که موجودات فانتزی و تخیلی هستند قرار نیست فرزندان از آنها به عنوان الگو در زندگی بهره ببرند و تنها به عنوان سرگرمی کفایت می‌کنند. اما وقتی امام حسین قرار است الگو باشد، باید طوری معرفی شود که کودک بتواند خودش را به او نزدیک ببیند و احساس کند انتهای خوب بودن این است که کسی مانند امام حسین شود. وقتی قرار است این اتفاق رخ دهد لازم است الگوی دست‌یافتنی برای آنها طراحی شود. اگر بگوییم امام حسین به این دلیل خیلی خوب بود چون نوه پیغمبر بوده یک الگوی دست‌نیافتنی برایش به وجود آورده‌ایم. چون فرزندان ما نوه پیغمبر نیستند و یک فرد عادی هستند. بنابراین باید فضیلتی را بیان کرد که باعث شده امام حسین فرد بهتری باشد و همان فضیلت عامل رستگاری‌اش شده است. این فضیلت برای کودک باید قابل دست‌یافتن باشد. مثلا درباره حر نباید گفت فرمانده بود، قوی بود. چون ممکن است کودکی ریزجثه باشد و زور زیادی هم نداشته باشد. می‌توان گفت حر کسی بود که یک اشتباه بزرگ کرد؛ اما آنقدر شجاع بود که متوجه اشتباهش بشود و بابت آن عذرخواهی کند. کودک در این زمینه کاملا متوجه می‌شود عذرخواهی چقدر کار سختی است. پس فضیلتی برای او معرفی می‌شود که قابل الگوبرداری و تکرار است.»
اما چرا معرفی کودکان حادثه کربلا به بچه ها برای الگوبرداری پیچیده است؟ می‌گوید: «چون اغلب کودکان حاضر در کربلا فاعل هیچ ماجرایی در واقعه کربلا نیستند و به‌جز حضرت قاسم که نوجوان یا تازه جوان هستند و انتخاب می‌کنند بجنگند، باقی کودکان انتخابی نداشتند اما در ذهن کودکان قهرمان‌ها معمولا کسانی هستند که می‌جنگند.  خودشان عمل و انتخاب کردند و در این انتخاب رشد کردند. زهیر، حر و... آدم‌هایی بودند که انتخاب کردند.
  این از آن نکته‌هایی است که بسیاری از والدین و مربیان متوجه آن نیستند. خیلی از کتاب‌های کودکان هم واقعا روضه می‌خوانند آن هم روضه کودکانی را می‌خوانند که در واقعه کربلا مظلومانه شهید شد‌ه‌اند و این موضوع برای کودکان بسیار غمبار است. پس چه بهتر ماجرایی تعریف کنیم که باعث رشد آنها شود و روضه را در سنین بالاتر برای بچه‌ها تعریف‌کنیم.»




پرده‌خوانی قصه‌های کربلا
همین دغدغه‌ها بود که منصوره مصطفی‌زاده را بر آن داشت تا برای فرزندانش و فرزندان اطرافیانش قصه‌هایی از کربلا بنویسد و برای آنها بخواند. قصه‌هایی که باعث شد استقبال از آنها تا جایی برسد که به او پیشنهاد پرده‌خوانی و نقالی‌ بشود: «چند قصه کربلا برای بچه‌های خودم نوشته بودم و برای آنها تعریف می‌کردم. یکی از آنها را هم در همشهری بچه‌ها چاپ کردم.
سه سال پیش دو هفته مانده بود به شروع ماه محرم یکی از دوستانم به من گفت قصه‌های کربلایی که برای بچه‌ها تعریف می‌کنم را بنویسم، تصویرگری و به شکل پرده نقالی آنها را تهیه کنم تا در هیات‌ها پرده‌خوانی کنیم. برای خودم بعید بود طی دو هفته بتوانم قصه‌ای که می‌نویسم را تصویرگری کنیم. چون چیزی حدود 70 فریم تصویر لازم داشتیم. تصمیم گرفتیم به محمدرضا دوست‌محمدی این موضوع را بگویم که ایشان را سال‌هاست در همشهری جوان می‌شناختم. گفتم اگر ایشان قبول کرد این کار را انجام دهد من هم کار را شروع می‌کنم.
تا تماس گرفتم و گفتم کار امام حسین (ع) است با آن که پروژه‌های بسیاری را به دلیل ضیق وقت نمی‌پذیرفت، پذیرفت و در عرض نهایت سه هفته داستان‌ها را می‌نوشتم و آقای دوست‌محمدی تصویرگری می‌کرد و طی همین مدت کوتاه ایشان 70 فریم تصویر به ما تحویل داد. چون قصه‌ها را خودم نوشته بودم و کسی هم به آنها مسلط نبود خودم هم آنها را در هیات دانشگاه شریف پرده‌خوانی کردم. کار خیلی خوبی شد و مورد استقبال قرار گرفت. من خودم همان زمان دستمزدم را گرفتم و ایام تاسوعا و عاشورا که تمام شد یک هفته بعد، یک سفر اتفاقی کربلا پیش آمد و با همسرم به کربلا رفتیم. سال بعد  از آن هم پرده‌ها، داستان‌ها و فایل اصلی قابل چاپ تصویرها را نیز به رایگان در اختیار همه گذاشتیم تا هر کس می‌خواهد در هر کجایی که لازم دارد استفاده کند. از سال گذشته‌ هم که دیگر به دلیل شیوع کرونا امکان پرده‌خوانی وجود نداشت آنها را به زبان کتاب بازنویسی کردم و در نشر کتاب پارک با عنوان «قهرمانان کربلا» در هفت جلد به چاپ رساندیم و در حال حاضر به چاپ دوم نیز رسیده است.»
مصطفی‌زاده در نهایت معتقد است هنوز کتاب‌های خوبی در زمینه معرفی و روایت داستان‌های کربلا برای کودکان منتشر نشده است و ضعف‌های زیادی همچون تصویرگری‌های ضعیف و قلم خشک و ادبی باعث شده کودکان نتوانند به خوبی با چنین کتاب‌هایی ارتباط برقرار کنند. با وجود این او دو کتاب یعنی «10 قصه عاشورایی برای بچه‌ها» به روایت فریبا کلهر، نشر قدیانی و کتاب «بچه‌های عاشورا» نوشته منوچهر اکبرلو که مجموعه نمایشنامه برای کودکان است را در این زمینه معرفی کرده و می‌گوید می‌توانند کتاب‌های خوبی برای کودک و نوجوان باشند.
ضمیمه قاب کوچک
تیتر خبرها