قیل و قال
رضا خوشنویس: ولایت زندان، ما را طلبید عاقبت این عشاقخانه. هنوز زنجیر در گوشت است، زنجیرك! موریانه گوشت! كی به استخوان میرسی آخر. زنجیرك! تسبیح عارفان، صدای پای من حالا شنیدنی ست، از این دست ساز، كوه كوچك!
تهران! من آمدم. 30 سال دیرتر، 30 سال پیرتر. تهران! شهر اشغال شده، موطن! مادر! كی بزك كرد تو را به این هیات شنیع؟ منِ پیر آمدم، نه به خود خواهی، به خونخواهی!
(سریال هزار دستان)