نسخه Pdf

 پرواز  پربـرکت پدر

پیوند اعضای بدن محمدمهدی به چند بیمار جان دوباره بخشید

پرواز پربـرکت پدر

چند روزی می‌شود که دیگر صدای محمدمهدی در خانه نمی‌پیچد. دختر و پسر خردسالش هنوز چشم‌به‌راه پدر هستند تا از در خانه وارد شود و برای‌شان خوراکی‌های کودکانه بیاورد. همسرش هم بی‌تاب‌تر از فرزندانش. مرگ شوهر جوان 35ساله‌اش را باور ندارد. پدر و مادرش هم حال‌وروز خوبی ندارند و سیاهپوش پسر جوان‌شان هستند که یک تومور مغزی مرموز به‌آسانی جانش را گرفت، اما این پایان کتاب زندگی محمدمهدی نبود و او با اهدای اعضای بدنش، جان تازه‌ای به بیماران نیازمند اهدای عضو بخشید.

محمدمهدی که به دنیا آمد، هیچ‌کس و حتی پدر و مادرش نمی‌دانستند تومور مرموزی در مغز نوزادشان جا کرده است. بزرگ شد و قد کشید، بی ‌آن‌که تومور درون سرش ذره‌ای مزاحمت برای زندگی‌اش ایجاد کند، اما هشت سال پیش دنیا تازه آن روی دیگرش را به او نشان داد.
محمدهادی نظری، برادر محمدمهدی در گفت‌وگو با تپش از روزی می‌گوید که تومور مغزی سرانجام خودش را با وقوع یک حادثه نشان داد: «هشت سال پیش بود که پای برادرم سر خورد
و روی زمین افتاد و پیشانی‌اش شکست. به‌علت وارد شدن ضربه به سرش، پزشکان او را سی‌تی‌اسکن کردند. پس از عکسبرداری، پزشکان گفتند درون مغزش تومور دارد و مادرزادی است. اگر سی‌تی‌اسکن نمی‌شد، متوجه این موضوع نمی‌شدیم. طی این سال‌ها مشکلی نداشت و هر شش ماه یک‌بار او را برای انجام سی‌تی‌اسکن به بیمارستان می‌بردیم، اما این اواخر مشکلات جسمی متعددی برای دست ، چشم و سرش ایجاد شده بود. او را به بیمارستان میلاد تهران منتقل کردیم و قرار شد عمل جراحی شود. سه ماه پیش برادرم به اتاق عمل رفت. شرایط طوری بود که چهار هفته پشت سر هم یک عمل سنگین داشت. 25روز در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود که 20روزش را در کما به‌سر برد. درهرصورت عمل موفقیت‌آمیز بود.»
 نجات چند خانواده
حال محمدمهدی بهتر از قبل شده بود، اما ابتلا به ویروس کرونا باعث شد تا درگیر مننژیت مغزی شود. شهریورماه خانواده‌اش دوباره او را به بیمارستان منتقل کردند. یکی از متخصصان عفونی بیمارستان، محمدمهدی را معاینه کرد و گفت مشکلی ندارد و دستور ترخیص داد. دو روز حالش خوب بود، اما ناگهان دچار تشنج شد و خانواده‌اش که به‌شدت وحشت کرده بودند، او را به بیمارستان ولیعصر زنجان انتقال دادند. تشخیص پزشکان بیمارستان این بود که مننژیت محمدمهدی دوباره عود کرده و قرار شد به بیمارستان مجهزتری در زنجان منتقل شود.
برادر محمدمهدی می‌گوید: «در آمبولانس به پرستارگفتم حس می‌کنم تنفس برادرم ضعیف‌تر شده است. در بیمارستان بلافاصله تیم احیا آمد و کارش را شروع کرد. پزشکان گفتند به‌دلیل زمان زیاد احیا و نرسیدن اکسیژن به مغز، محمدمهدی دچار مرگ مغزی شده است. مدتی بعد دوباره یک تیم دیگر پزشکی آمد و آنها هم پس از معاینه برادرم مرگ مغزی او را تأیید و بعد هم با ما در مورد اهدای عضو صحبت کردند. ما گفتیم حتی یک درصد هم احتمال نمی‌دهید او به دنیا برگردد؟ که جواب‌شان منفی بود. به آنها گفتم چند سال پیش که برادرم موضوع تومور را فهمید، فکر می‌کنم اعضای بدنش را اهدا کرد، اما پزشکان گفتند بهتر است با همسر و پدر و مادرم هم در این باره صحبت‌کنم.»
برای محمدهادی بسیار دشوار بود که از پدر و مادرش بخواهد از پاره تن‌شان بگذرند، برای او قابل‌تحمل نبود که به‌آسانی از همسر برادرش بخواهد با او برای همیشه خداحافظی کند و به اهدای عضو رضایت دهد. با صحبتی که محمدهادی با اعضای خانواده‌اش داشت،سرانجام همه پذیرفتند اعضای بدن محمدمهدی به بیماران نیازمند بخشیده شود: «برادرم به بیمارستان سینای تهران منتقل شد و طی عمل جراحی، دو کلیه، کبد و قلبش به بیماران اهدا شد. با این اهدای عضو نه‌تنها حس می‌کنم برادرم هنوز هم زنده است، بلکه چند بیمار و خانواده دیگر را هم نجات داده است که ماه‌ها در انتظار دریافت عضو بودند.»
ضمیمه تپش