نسخه Pdf

وه وه که شمایلت چه نیکوست

وه وه که شمایلت چه نیکوست

ما دائما درگیر دگرگونی سیمای معشوق هستیم. همان‌طور که قبل از ما بودند، مثلا آقای سعدی و آن یار که سِحر است کمان ابروانش و نهایت تغییرش به کمی سرخاب سفیداب آن هم به سلیقه مشاطه‌گر یا همان میک‌آپ آرتیست خودمان برمی‌گردد؛ برای آقای سعدی مجموعه زیبایی است. نه تنها زیبا که همین سرخی روی گونه عامل تغییر به حساب می‌آید واحتمالا لازم است برایش بیتی، غزلی، چیزی سرود.

آقای سعدی خبر نداشت بعد‌ها میک‌آپ آرتیست‌های زمان ما با کانتور و کانسیلر و پزشکان زیبایی با تیغ جراحی چنان معشوق را دگرگون می‌کنند که دیگر غزل جوابگو نیست و احتمالا باید مثنوی سرود. در این‌که همه آدم‌ها زیبایی را دوست دارند شکی نیست. چه کسی بدش می‌آید بدون هیچ عمل زیبایی یک دماغ صاف عروسکی داشته باشد؟! هیچ کس. شاید اگر در قرن هفت هجری در همسایگی آقای سعدی زندگی می‌کردیم جواب‌های متفاوتی می‌شنیدیم اما دنیای ما با ملاک‌های خاصی از زیبایی گره خورده. همه ما زیبایی را دوست داریم. البته بد هم نیست ولی ما از روز‌هایی که خال بالا و پایین لب، دماغ شاید قوس‌دار و زلف آشفته نماد زیبایی بود به فرمول بُکش و قشنگم کن رسیده‌ایم. یک فرآیند پیچیده و پرهزینه برای خوشگلاسیون.برای ما که چشم‌مان به زاویه فک عادت کرده، عجیب است اما یک روزهایی همین غبغب که دنبال نیست و نابود کردنش هستیم ملاک زیبایی بوده. آن‌قدر زیبا و پراهمیت که جناب حافظ می‌گوید: ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود و واقعیت تلخ همین است. ما با ملاک‌هایی سروکار داریم که با سرعت برق و باد تغییر می‌کند و اگر باد ما را با خودش ببرد شاید اصلا معنای زیبایی معلوم‌مان نشود.بعضی از روان‌شناسان معتقدند بین نیاز ما به زیبایی و نیاز به محبوبیت و توجه یک رابطه و پیوند عمیق وجود دارد‌. هرچه زیباتر محبوب‌تر و هرچه محبوب‌تر به مرور زمان زیباتر. هرچند که من به پیروی از حافظ می‌گویم: بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی، مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود.
در پایان هم امیدوارم که بعضی دوستان در این روند مبتلا به خلاقیت‌های عجیب و غریب یا بیش از اندازه نشوند که تشخیص‌شان برای ماهایی که سال تا ماه به مهمانی نمی‌رویم سخت می‌شود. همش باید بپرسیم فلانی همان فلانی است؟ چرا چشم‌هاش آبی شده؟!
دل‌فریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد 

عارفه مهرابی - خمینی‌شهر