نسخه Pdf

سروصدا برای هیچ!

مروری بر رمانی كه علیه انقلاب كارگری نوشته شد و نوبل گرفت!

سروصدا برای هیچ!

یونس فردوس

 نوبل ادبیات بهانه خوبی است كه به نویسنده‌ای بیشتر توجه شود. ولو می‌خواهد این نویسنده یك رمان نوشته باشد و در كشور خودش هم به عنوان یك نویسنده مشهور نباشد. همین كه از یك طیف خاصی كه جریان رسانه‌ای جهان علیه او موضع می‌گیرند در رمانت بدگویی كنی و از جریانی كه منابع ثروت از آنها حمایت می‌كنند دفاع كنی، كافی است تا یكی از سیاسی‌ترین جوایز ادبی جهان را به تو بدهند و در كنار آن برای رمانت پروپاگاندا كنند و اثرت را سردست بگیرند.
رمان «دكتر ژیواگو» اثر بوریس پاسترناك یكی از همین آثار است كه توانسته نوبل ادبیات بگیرد و برای خواننده‌ای كه به یك جایزه ادبی اعتماد می‌كند مورد خوبی است تا سراغ آن برود و یك رمان 840صفحه‌ای را بخواند، ولی در پایان نه‌تنها انتظارش برآورده نمی‌شود، بلكه خواننده خود را بابت فرصت 840 صفحه‌ای كه پای این كتاب گذاشته، ملامت می‌كند.
  کمال مطلوبی که به ابتذال گرایید!
پاسترناك این رمان را در نقد حكومت دیكتاتوری استالین نوشته و در بدو كار در روسیه اجازه انتشار پیدا نكرد. اثری كه تا توانسته از انقلاب بلشویكی بدگویی كرده و تا حدودی هم از یهودی‌ها تعریف و تمجید كرده و در مظلومیت آنها داد سخن سرداده است و این دو عامل مهمی است تا به كتابی در این سطح توجه شود و به نویسنده‌اش نوبل ادبیات داده شود. حالا اگر همین کتاب را یک نویسنده ایرانی نوشته بود آن را با برچسب شعاری بودن طرد می‌کردیم ولی خب حالا که پاسترناک ایرانی نیست!
اثری كشدار و طولانی كه تمام حرفش این است، انقلاب‌ها زمینه هرج و مرج را فراهم می‌كنند. این در حالی است كه راوی كتاب در حكم دانای كل پیش از وقوع انقلاب بلشویكی پیش‌بینی می‌كند كه با پیروزی انقلابیون و بر صدر نشستن آنها، كشور عرصه تاخت و تاز و خونریزی آنها می‌شود و ظلم و تبعیض رشد می‌كند. شاید اگر این كتاب مانند دیگر آثاری كه در دوران حاكمیت سرخ‌ها تولید و منتشر شدند علیه وضع موجود نبود هیچ‌گاه به صورت گسترده مورد توجه قرار نمی‌گرفت و برصدر نمی‌نشست.
پاسترناك در این كتاب حین روایت شرح زندگی دكتر ژیواگو حرف‌هایی كه می‌خواسته را زده و در دل داستان زندگی وی تا توانسته بیانیه داده و علیه انقلابیون نوشته است.
«آنچه را كه كمال مطلوب تصور می‌كنند، خشن و ناهنجار می‌گردد و به ابتذال می‌گراید.» این جملات در آخرین سطرهای این رمان مشهور نقش بسته و تصویری تمام‌نما از كتاب قریب به 900صفحه‌ای پاسترناك است. تبلیغات و سر و صدایی كه حول این كتاب همواره وجود دارد سبب می‌شود تصور كنیم با یك اثر در كمال مطلوب روبه‌رو هستیم، ولی وقتی با آن مواجه می‌شویم به عمق سخیف بودن آن پی می‌بریم.
 فیلمش را نبینید!
در ادامه باید تاكید كرد اقتباسی سینمایی از این رمان اندكی پس از انتشار تولید می‌شود كه توصیه می‌كنم سراغ فیلم هم نروید؛ اقتباسی مغشوش و بی‌سر و ته از رمان و مخاطبی كه كتاب را خوانده باشد متوجه نمی‌شود چطور از روی آن اقتباس شده و این فیلم محصول نهایی آن اقتباس است؟ به عبارتی اگر خیلی كنجكاو هستید دكتر ژیواگو را تجربه كنید توصیه می‌كنم رمان را بخوانید به‌جای این‌كه فیلم سینمایی آن را تماشا كنید. فیلمی كه تنها بخش‌های عاشقانه زندگی ژیواگو را نشان می‌دهد و خیلی گذرا به آرا و اندیشه‌های روشنفكرانه او علیه انقلاب می‌پردازد. فیلمی كه دیوید لین آن را كارگردانی كرده و بازیگران مشهوری در آن ایفای نقش كرده‌اند.
 مطالعه تکمیلی
برای این‌كه به نقش غرب در برجسته شدن این كتاب پی‌ببرید توصیه می‌كنم كتاب «ادبیات علیه استبداد» كه قالب مستندنگاری دارد را بخوانید تا ببینید نقش سیا (CIA)در مطرح شدن این كتاب و حمایت‌های مالی و رسانه‌ای از آن تا كجا بوده است. كتابی كه نشان می‌دهد در دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریكا، دستگاه‌های اطلاعاتی آمریكا بی‌كار ننشسته بودند و علیه سیاست‌های شوروی برنامه‌ریزی می‌كردند.
ترجمه اصغر خبره‌زاده، مناسبت‌ترین ترجمه موجود از این كتاب است كه در دسترس است، ولی در خبرها از ترجمه سروش حبیبی نیز مطالبی دیده می‌شود كه سال‌هاست خبری از آن نیست.
ضمیمه تپش