نسخه Pdf

 روبه‌جلو، سریع و موفق

یادداشتی بر كتاب «مرا صداكردی» سروده لیلا حسین‌نیا

روبه‌جلو، سریع و موفق

حسنا محمدزاده

شاعر این توان را دارد كه در جسم كلمات روح بدمد و به اشكال گوناگون دنیای تازه‌ای خلق‌كند. عده‌ای دنبال كشف‌های تازه‌اند تا به واسطه آن به بیان نادانسته‌های مخاطب بپردازند. عده‌ای دنبال بیان علت این ندانستن‌ها هستند و عده‌ای دیگر می‌خواهند به بیان آن چیزهایی بپردازند كه مخاطب به خودی خود هیچ‌گاه نمی‌تواند آنها را دریافت‌كند. با نگاهی به آثار بزرگانی چون حافظ، فردوسی، خاقانی و... می‌توان پی‌برد شاعرانی كه در دسته سوم قرارگرفته‌اند، ماندگارتر بوده‌اند چنان‌كه هنوز كتاب‌هایی قطور در تحلیل و فهم اشعارشان نوشته‌می‌شود. «مرا صدا كردی» عنوان اولین مجموعه منتشر شده شاعری جوان و خوش‌ذوق است. لیلا حسین‌نیا در این مجموعه مضامین عاشقانه، اجتماعی و چند شعر مذهبی را با كمك قالب‌های غزل و چارپاره، ساخته و پرداخته كرده‌است.
در مروری اجمالی در می‌یابیم كه طبیعت در شعرهای كتاب حضور پررنگی دارد و می‌توان‌گفت آسمان، پرنده، پرواز و قفس، لابه‌لای المان‌هایی چون باران، باغ، درخت و دریا از پرسوناژهای فعال شعرها هستند به گونه‌ای كه می‌توانستند دستاویزی برای انتخاب نام كتاب هم باشند.
(سقف قفس سهم كبوترها شد و آن‌گاه/ در آسمان ما به آهن بال و پر دادند) (ص24)
یا:
(شبگیر بود و قتل انبوه درختان را/ فوج كبوترهای آواره خبردادند) (ص23)
تعدادی از شعرهای كتاب در مصرعی شناسنامه هویتی شاعر را نهفته‌اند آن هم با شخصیت بخشیدن به فضای جغرافیایی زادگاه او تا جایی كه هر مخاطبی بی‌آن‌كه شناختی داشته‌باشد می‌تواند حدس‌بزند كه با شاعری از دیار شهریار روبه‌روست. از این منظر، زادگاه شاعر شهری‌ست غمگین و مستعد دردمندی شاعرانه و در عین حال غزل‌خیز، سرزمینی كه اندوه روی آن سایه انداخته و روح شاعر را به سرمایش گره‌زده‌است.
(مگو از آفتاب - از آن شكوه گرم رؤیایی-/ كه من هم‌زاد سرمایم، كه من فرزند تبریزم) (ص12)
حسین‌نیا در راستای این پیوستگی عمیق، گاه دلتنگی‌هایی را به شعر می‌كشد كه ناشی از مسائلی مربوط به زادگاهش هستند. مثل شعری كه به یاد سوختگان قطار تبریز- مشهد خلق شده‌است.
تلمیح در شعر او از بسامد خوبی برخورداراست؛ چه در زمینه اشاره به ماجراهای تاریخی و چه اشاره به متون دینی. او همچنین تلاش‌كرده كه آنها را به گونه‌ای متفاوت بیان‌كند:
(به خون خویش غلتیدند خیل آرزوهایم/ شبیه سرزمین مانده از تاراج چنگیزم) (ص11)
و:
(شاید به قعر چاه كشد داستان من/ از نابرادران حسودم بعیدنیست) (ص32)
با یك مطالعه اجمالی می‌توان‌دریافت كه توانایی شاعر، در تصویرگری یا فضاسازی نیست، بلكه مضمون‌سازی است كه او حضوری فعال دارد با نگاه متفاوت به عناصری كه در شعر، بسیار دیده شده‌اند:
(ای دست كودكانه سالی كه می‌رسد/ سنگی به شیشه شب اندوه ما بزن) (ص52)
و:
 (دیری‌ست راه عشق ندیده‌ست رهروی/ باید تكاند از تن این جاده گرد را) (ص57)
همچنین:
(سلام پیك بشارت به خاك خشك زمین/ رسیدی و گره از بخت باغ واكردی) (ص35)
(ما آینه‌ها بعد تو در جامه آهیم/ ما حسرت هر پنجره چشم‌به‌راهیم) (ص37)
این مضمون‌سازی و تلاش برای كشف، در كنار جذابیت‌هایش گاهی می‌تواند شاعر را از انسجام در محور عمودی شعر دوركند و به سمت بیت‌محوری سوق‌دهد. مساله‌ای كه حسین‌نیا بر آن فائق آمده، لذا شعرهای این مجموعه محور عمودی و پیوستگی نسبتا خوبی دارند؛ با این‌كه شاعر بیشتر تلاشش را خرج استحكام بیت‌ها و محورهای افقی شعرش كرده‌است. تناسبات معنوی واژگان درون‌بیتی شاهدی بر این مدعاست. در قوت‌بخشیدن به یكپارچگی محور عمودی نیز، نقش ردیف مخصوصا ردیف‌های اسمی تا حدودی قابل تأمل‌اند.
تلاش برای تركیب‌سازی و ایجاد توهم تصویر به كمك تركیب واژگان از مسائل شایع در شعر جوانان است. در شعر حسین‌نیا هم تركیب‌هایی از قبیل راه عشق، بخت باغ و جامه آه هست، اما كم و همین كم‌بودن امیدواركننده‌است.
شعرها به لحاظ موسیقیایی از تنوع نسبتا خوبی برخوردارند و31 شعر این مجموعه در ده بحر عروضی سروده شده‌است در مواردی هم، شاعر در وزن‌های بلند (از نوع وزن‌های مطلوب سیمین بهبهانی) طبع‌آزمایی كرده‌است. اما در مقایسه با شعرهای كوتاه‌تر كتاب و با نگاهی غیرانضمامی به بیت‌های موفق هر شعر، می‌توان‌گفت كه در وزن‌های كوتاه‌تر بهتر توانسته مفاهیم و تصاویر را جمع‌وجور كند و به ترسیم ناگفته‌هایش بپردازد و این هم تا حدودی طبیعی است، چون آن وزن‌ها بیشتر برای روایت یا توصیف فضاهای خاص مناسب‌است - كه شاعر مجال بیشتری می‌طلبد-  اما پروردن مضمون به آن مقدار فضا نیاز ندارد. پس اگر قرارباشد بر او خرده‌بگیریم، از این منظر خواهدبود كه چرا به روایت و فضاسازی و توصیف موقعیت‌های خاص كم‌توجه است.
در مورد موسیقی كناری (ردیف و قافیه) شاعر كوشیده‌است كه متنوع بنویسد در چندین مورد هم شاهد به كار بردن ردیف‌های خاص هستیم كه تا حدودی موفق‌اند.
(با من چه بضاعت به جز این یك دو قلم شعر؟!/ هر صبح و شب و خوب و بد و شادی و غم شعر/ تا جان و دلم در غزلی تازه بسوزد/ در آتش من باز بدم باز بدم شعر!) (ص33)
(ای دست‌هایت گرم، نانت گرم، جانت گرم/با من بمان مگذار سرما سهم من باشد/ از من گرفتی یك به یك دلبستگی‌ها را/ ای زندگی! این مرد اما سهم من باشد) (ص60)
 اما در مواردی سپردن اختیار و عنان مضمون‌سازی و امتداد غزل به دست قافیه یا ردیف، می‌تواند از لذت تازگی آن بكاهد مثلا به‌كاربردن واژه نرده به عنوان میله قفس، تنها به بهانه قافیه شدنش با برده و پرده:
(در این قمار با قفست خوگرفته‌ای/ از عرصه‌ای فراسوی این نرده دم مزن) (ص30)
نقطه قوت شعرهای مرا صدا كردی صمیمیت و طبیعت‌گرایی شاعر در بیان مفاهیم عاشقانه و اجتماعی و مضمون‌پردازی‌ است.
اما در مورد زبان كاستی‌هایی به چشم می‌آید، مثلا مواردی از لغزش‌های زبانی كه توانسته‌اند از فصاحت كلام بكاهند و سبب كم‌توفیقی در به دست دادن فرم سالم شوند؛ در حالی كه با كمی وسواس می‌توانستند به مذاق مخاطب دیرپسند امروز خوش‌تر بنشینند. برای مثال شاعر باید تصمیم بگیرد كه روا دانستن این‌كه به جای «رد و نشان آن گمشده» بنویسد «آن گمشده را رد و نشان»، كمكی به زبان شعر او می‌كند یا نه؟ همین‌طور باید توجه‌كند كه خون «از خاك» می‌جوشد نه «به خاك» (هنوز خون برادر به خاك می‌جوشد) یا «از هنگامه» می‌گریزند نه «در هنگامه» (بگو با من كجا باید در این هنگامه بگریزم)
همین‌طور دقت در استفاده از كلماتی كه تنها وظیفه پركردن وزن را به عهده دارند بعلاوه حشوهایی كه از یكدستی زبان می‌كاهند (شب باز شب تكرار نافرجام بیداری/ این قصه‌های هر شب و غم‌های تكراری) یا تغیرات و حذف‌هایی كه به خاطر محدودیت وزن ایجاد می‌شوند مانند به كاربردن «چه صدا مانده» به جای «چه صدایی مانده» در غزل «موعود»، همین‌طور تلفظ «كز» و  «كان» (كه از خان و مان خویش جدا مانده)، (كه آن گمشده را رد و نشان از كه بخواهیم) و «ز» به جای «از» در چندین مورد و مشدد شدن حروفی كه در حال عادی مشدد نیستند. (وقتی زچارگوشه‌اش امید رفته‌است)
یا حذف را مفعولی به سبب محدودیت وزن (تا كه بیش از این زمانه استخوانت نشكند).
 جا ماندن نهاد جمله مصراع دوم در آخر مصراع نخست نیز قابل درمانست: (من مصرعی شكسته و از یاد رفته، او/ با كوله باری از غزل ناب می‌گذشت)
اما نباید فراموش‌كرد این مجموعه، اولین تجربه منتشر شده شاعر است. شاعری كه نشان‌داده حركتی سریع و رو به جلو دارد و در سرودن غزل‌های معناگرا موفق است. ذكر این موارد هم تنها برای آن است كه در تجربه‌های بعدی برای مرمت فرم و منسجم ساختن ساختار به كار آیند.
ضمیمه قفسه کتاب