نقشه سیاه شیطان
دستگیری پسر جوانی كه دو كودك را پس از آزار و اذیت به قتل رسانده بود، خاطره یكی از كارآگاهان استان كرمان است. اطلاعاتی كه كارآگاهان در تحقیقات از خانواده دومین قربانی بهدست آوردند، تنها سرنخی بود كه آنها را به متهم این جنایات رساند. مرد شیطان صفت پس از اعتراف به جنایتهایش با رای دادگاه در ملأ عام اعدام شد.
داخل اداره سرگرم پروندههای قدیمیبودم كه تلفن به صدا درآمد. مرد میانسالی پشت خط بود، خودش را نگهبان پاركی در جنوب شهر كرمان معرفی كرد از كشف جسد پسر بچهای در پارك خبر داد.
با حضور در پارك با جسد پسری مواجه شدیم كه به نظر میرسید از زمان مرگش مدت زیادی نگذشته است. جسد متعلق به پسری 9 ساله بود. آثار كبودی دور گردنش این احتمال را برای ما مطرح میكرد كه پسرك خفه شده است. طنابی هم كه دور گردن پسرك بود، تاییدی بر احتمال ما بود. از سویی صحنه نشان میداد كه پسرك بینام و نشان قربانی جنایت سیاه نیز شده است. جسد به پزشكی قانونی انتقال داده شد و متخصصان پزشكی قانونی اعلام كردند كه كودك 9 ساله قبل از مرگ مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. خیلی زود خانواده پسر 9 ساله شناسایی شدند. مادر كودك به محض ناپدید شدن فرزندش به كلانتری رفته بود و ناپدید شدنش را گزارش كرده بود. از آنجایی كه محل
ناپدید شدن پسر 9 ساله در همان نزدیكی كشف جسد بود و مشخصات جسد با پسرك شباهت زیادی داشت، از مادر او خواستیم جسد را شناسایی كند و او هویت پسرك را شناسایی كرد.
دومین جنایت
پسرك برای بازی از خانه خارج شده و بعد از آن كسی او را ندیده بود. اینكه او برای چه به تنهایی به پارك نزدیك خانه شان آمده بود و در فاصله خانه تا صحنه قتل چه اتفاقی افتاده بود را نمیشد حدس زد. در بازرسی اطراف جسد هیچ رد و سرنخی از متهم به دست نیامد و هویت عامل قتل نامشخص بود. بررسیها ادامه داشت تا اینكه 20 روز بعد، خبر ناپدید شدن پسرنوجوان دیگری به ما اعلام شد. تحقیقات برای یافتن پسرك ادامه یافت و موفق شدیم جسد پسر ده ساله را در جنگلهای اطراف پیدا كنیم. طناب دور گردن پسر ناپدید شده حكایت از خفگی با طناب داشت. از ظاهر جسد این نتیجه را گرفتیم كه او نیز قربانی جنایت سیاه شده است.
2 پرونده بدون قاتل
حالا ما دو جسد داشتیم، دو پسر بچه با گروه سنی نزدیك بههم، محل قتل اول با محل قتل دوم فاصله زیادی نداشت و هر دو پسر بچه پس از آزار و اذیت با طنابی خفه شده بودند. تمام این موارد زنگ خطری را برای ما به صدا درآورد كه قتلها توسط یك نفر صورت گرفته و ما احتمالا با قاتل سریالی مواجه هستیم.
در ادامه تحقیقات سراغ خانواده دو قربانی رفتیم، بی شك آنها اطلاعاتی در دست داشتند كه به ما در رازگشایی این جنایت كمك میكرد. در مورد دوستان و افرادی كه پسر بچهها با آنها در ارتباط بودند سوالاتی شد.
سرنخی از یك متهم
خانواده مقتول اولی به ما در حل رازگشایی این ماجرا كمكی نكردند، اما صحبتهای خانواده قربانی دوم سرنخ خوبی بهدست ما داد. مادر پسر 10 ساله گفت: راستش نمیدانم مهم باشد یا نه، اما پسری حدود 18 ساله در محل ما زندگی میكند كه اسمش فرامرز است. فرامرز شاگرد تراشكاری است اما زیاد
اهل كار نیست. چند باری دیده بودم كه با پسرم حرف میزد. پسرم هم همیشه با آب و تاب از او و كارهایی كه انجام میداد صحبت میكرد، اما من نظر مثبتی به فرامرز نداشتم، برای همین پسرم را منع كرده بودم كه با او نگردد اما پسرم دور از چشم ما با او رفت و آمد داشت.
دستگیری پسر شیطان صفت
با این احتمال كه فرامرز در این جنایت سیاه نقش دارد، با هماهنگی بازپرس پرونده، او را دستگیر كردیم. پسر جوان منكر جنایت و نقشه سیاهش بود اما مداركی كه در پزشكی قانونی از متهم در دست بود، تاییدی بر این ماجرا بود. از طرفی محل زندگی تنها متهم این پرونده، درست سر راه خانه هر دو مقتول بود. مدارك ما درنهایت باعث شد او به جنایات اعتراف كند. پسر شیطان صفت گفت: با قربانیانم طرح دوستی میریختم و بچهها فارغ از نقشه شیطانی كه در سر داشتم خیلی زود دل به دوستی من میسپردند.
مقتول اول را به بهانه نشان دادن استخر پارك با خودم به محل خلوت پارك كشانده و او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. او ادامه داد: قربانی دوم را هم به بهانه نشان دادن پرندگان جنگلی به محلی خلوت برده و او هم مانند اولین قربانی در دام نقشه من افتاد. ابتدا نمیخواستم قربانیانان را به قتل برسانم اما اگر این كار را نمیكردم بیشك هویت مرا لو میدادند و من خیلی زود دستگیر میشدم. به همین دلیل با طناب آنها را خفه كرده و اجسادشان را در محلی خلوت رها كردم.
مجازات در ملأ عام
اعترافات پسر جوان، باعث شد او با قرار بازداشت موقت روانه زندان شود. ابتدا این احتمال وجود داشت كه متهم پرونده ما دست به جنایات دیگری هم زده باشد. به همین دلیل تحقیقاتمان را گسترش دادیم اما هیچ پسری در آن سن و سال و به آن شیوه به قتل نرسیده بود. بعد از تحقیقات مفصل و اطمینان از اینكه پسر جوان تنها نقشه دو جنایت سیاه را كشیده است به بازسازی صحنه جنایات پرداختیم. متهم حین بازسازی صحنه اعتراف كرد كه خیلی زود دستگیر شده و اگر این مدت طولانیتر میشد، بیشك جنایات دیگری هم مرتكب خانواده هر دو مقتول خواهان مجازات شدند و از طرفی باتوجه به آزار و اذیتهایی كه داشت به اعدام در ملأعام از سوی دادگاه محكوم شد. چند سال بعد متهمیكه در پرونده خود دو جنایت سیاه داشت در ملأ عام اعدام شد و به این ترتیب قتلهایی كه میرفت به سریالی تبدیل شود با دستگیری متهم در دومین جنایت متوقف و پرونده متهم این پرونده برای همیشه
بسته شد.
با حضور در پارك با جسد پسری مواجه شدیم كه به نظر میرسید از زمان مرگش مدت زیادی نگذشته است. جسد متعلق به پسری 9 ساله بود. آثار كبودی دور گردنش این احتمال را برای ما مطرح میكرد كه پسرك خفه شده است. طنابی هم كه دور گردن پسرك بود، تاییدی بر احتمال ما بود. از سویی صحنه نشان میداد كه پسرك بینام و نشان قربانی جنایت سیاه نیز شده است. جسد به پزشكی قانونی انتقال داده شد و متخصصان پزشكی قانونی اعلام كردند كه كودك 9 ساله قبل از مرگ مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. خیلی زود خانواده پسر 9 ساله شناسایی شدند. مادر كودك به محض ناپدید شدن فرزندش به كلانتری رفته بود و ناپدید شدنش را گزارش كرده بود. از آنجایی كه محل
ناپدید شدن پسر 9 ساله در همان نزدیكی كشف جسد بود و مشخصات جسد با پسرك شباهت زیادی داشت، از مادر او خواستیم جسد را شناسایی كند و او هویت پسرك را شناسایی كرد.
دومین جنایت
پسرك برای بازی از خانه خارج شده و بعد از آن كسی او را ندیده بود. اینكه او برای چه به تنهایی به پارك نزدیك خانه شان آمده بود و در فاصله خانه تا صحنه قتل چه اتفاقی افتاده بود را نمیشد حدس زد. در بازرسی اطراف جسد هیچ رد و سرنخی از متهم به دست نیامد و هویت عامل قتل نامشخص بود. بررسیها ادامه داشت تا اینكه 20 روز بعد، خبر ناپدید شدن پسرنوجوان دیگری به ما اعلام شد. تحقیقات برای یافتن پسرك ادامه یافت و موفق شدیم جسد پسر ده ساله را در جنگلهای اطراف پیدا كنیم. طناب دور گردن پسر ناپدید شده حكایت از خفگی با طناب داشت. از ظاهر جسد این نتیجه را گرفتیم كه او نیز قربانی جنایت سیاه شده است.
2 پرونده بدون قاتل
حالا ما دو جسد داشتیم، دو پسر بچه با گروه سنی نزدیك بههم، محل قتل اول با محل قتل دوم فاصله زیادی نداشت و هر دو پسر بچه پس از آزار و اذیت با طنابی خفه شده بودند. تمام این موارد زنگ خطری را برای ما به صدا درآورد كه قتلها توسط یك نفر صورت گرفته و ما احتمالا با قاتل سریالی مواجه هستیم.
در ادامه تحقیقات سراغ خانواده دو قربانی رفتیم، بی شك آنها اطلاعاتی در دست داشتند كه به ما در رازگشایی این جنایت كمك میكرد. در مورد دوستان و افرادی كه پسر بچهها با آنها در ارتباط بودند سوالاتی شد.
سرنخی از یك متهم
خانواده مقتول اولی به ما در حل رازگشایی این ماجرا كمكی نكردند، اما صحبتهای خانواده قربانی دوم سرنخ خوبی بهدست ما داد. مادر پسر 10 ساله گفت: راستش نمیدانم مهم باشد یا نه، اما پسری حدود 18 ساله در محل ما زندگی میكند كه اسمش فرامرز است. فرامرز شاگرد تراشكاری است اما زیاد
اهل كار نیست. چند باری دیده بودم كه با پسرم حرف میزد. پسرم هم همیشه با آب و تاب از او و كارهایی كه انجام میداد صحبت میكرد، اما من نظر مثبتی به فرامرز نداشتم، برای همین پسرم را منع كرده بودم كه با او نگردد اما پسرم دور از چشم ما با او رفت و آمد داشت.
دستگیری پسر شیطان صفت
با این احتمال كه فرامرز در این جنایت سیاه نقش دارد، با هماهنگی بازپرس پرونده، او را دستگیر كردیم. پسر جوان منكر جنایت و نقشه سیاهش بود اما مداركی كه در پزشكی قانونی از متهم در دست بود، تاییدی بر این ماجرا بود. از طرفی محل زندگی تنها متهم این پرونده، درست سر راه خانه هر دو مقتول بود. مدارك ما درنهایت باعث شد او به جنایات اعتراف كند. پسر شیطان صفت گفت: با قربانیانم طرح دوستی میریختم و بچهها فارغ از نقشه شیطانی كه در سر داشتم خیلی زود دل به دوستی من میسپردند.
مقتول اول را به بهانه نشان دادن استخر پارك با خودم به محل خلوت پارك كشانده و او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. او ادامه داد: قربانی دوم را هم به بهانه نشان دادن پرندگان جنگلی به محلی خلوت برده و او هم مانند اولین قربانی در دام نقشه من افتاد. ابتدا نمیخواستم قربانیانان را به قتل برسانم اما اگر این كار را نمیكردم بیشك هویت مرا لو میدادند و من خیلی زود دستگیر میشدم. به همین دلیل با طناب آنها را خفه كرده و اجسادشان را در محلی خلوت رها كردم.
مجازات در ملأ عام
اعترافات پسر جوان، باعث شد او با قرار بازداشت موقت روانه زندان شود. ابتدا این احتمال وجود داشت كه متهم پرونده ما دست به جنایات دیگری هم زده باشد. به همین دلیل تحقیقاتمان را گسترش دادیم اما هیچ پسری در آن سن و سال و به آن شیوه به قتل نرسیده بود. بعد از تحقیقات مفصل و اطمینان از اینكه پسر جوان تنها نقشه دو جنایت سیاه را كشیده است به بازسازی صحنه جنایات پرداختیم. متهم حین بازسازی صحنه اعتراف كرد كه خیلی زود دستگیر شده و اگر این مدت طولانیتر میشد، بیشك جنایات دیگری هم مرتكب خانواده هر دو مقتول خواهان مجازات شدند و از طرفی باتوجه به آزار و اذیتهایی كه داشت به اعدام در ملأعام از سوی دادگاه محكوم شد. چند سال بعد متهمیكه در پرونده خود دو جنایت سیاه داشت در ملأ عام اعدام شد و به این ترتیب قتلهایی كه میرفت به سریالی تبدیل شود با دستگیری متهم در دومین جنایت متوقف و پرونده متهم این پرونده برای همیشه
بسته شد.