اگر عشق و علاقه نباشد هر مشکلی بحران ساز می شود
منصوره نیكوگفتار، روانشناس در این باره میگوید: به نظر من در زندگی مشترك عشق هم به اندازه عقل و منطق مهم است. زن و شوهر اگر نسبت به هم عشقی نداشته باشند و فقط از روی منطقشان با هم ازدواج كنند، به مرور زمان نسبت به هم سرد شده و در زندگی مشترك مدام به دنبال ایرادات همدیگر میگردند و كوچكترین مساله را بزرگ میكنند و با بی ارزش ترین مشكلات و اختلافات هم كنار نمیآیند. حتی همین مشكلات را بهانهای میكنند برای جدایی؛ به همین دلیل زن و شوهر باید در زندگی مشترك به هم عشق و علاقه نیز داشته باشند تا بتوانند در كنار هم با مشكلات و اختلافات كنار بیایند و آنها را حل كنند. درست است كه عقل و منطق و انتخاب صحیح از مهمترین مسائلی است كه زوجها باید به آن دقت كنند، ولی ازدواجی سرد و بدون عاطفه هم میتواند تبعات خیلی بدی داشته باشد. خیلی از زن و شوهرها بدون در نظر گرفتن احساساتشان تنها با این نگاه كه طرف مقابل گزینه خوبی برای ازدواج است، تن به ازدواج میدهند و در زندگی مشتركشان با مشكلات زیادی مواجه میشوند. این زوجها نمیتوانند از پس حل مشكلاتشان برآیند و همین مساله ممكن است پای آنها را به دادگاه خانواده بكشاند. در این پرونده، درست است مادر عروس دچار بیماری وسواس است اما این دلیلی نمیشود كه زوجی به خاطر آن زندگی مشتركشان را تمام كنند. به نظر میرسد این مشكل مادرزن دلیلی برای لجبازی آنهاست و دو طرف بدون درك شرایط هم
لجبازی میكنند.
لجبازی میكنند.