نسخه Pdf

فوت و فن دزدی را در یک جلسه یاد گرفتم

گفت‌وگوی تپش با كیف‌قاپ حرفه‌ای

فوت و فن دزدی را در یک جلسه یاد گرفتم

جرمش كیف‌قاپی است، آن هم از زنان. شغلش اما مسافركشی است و زمانی كه دید دخلش به خرجش نمی‌خورد با وسوسه‌های دوستان ناباب تصمیم گرفت ره صد ساله را یك شبه طی كند و كلی پول به جیب بزند، اما با این‌كه چرتكه انداخته بود و همه چیز را براساس نقشه پیش برده بود ولی یك چیز را از قلم انداخته بود. آن هم پلیس بود و خیلی زود هنگام یكی از سرقت‌هایش توسط ماموران گشت پلیس دستگیر شد.

 به چه جرمی بازداشت شدی؟
كیف‌قاپی از زنان.
 فقط كیف خانم‌ها را سرقت می‌كردی؟
بله.
 چرا؟
راحت‌تر است. كیفشان آویزان است و با یك حركت می‌توانی كیف را از دست‌شان بكشی. از طرفی خانم‌ها به نسبت آقایان وسایل باارزش‌تری حمل می‌كنند. در درگیری هم بی‌شك ضعیف‌تر هستند.
 كسی را زخمی هم كرده‌ای؟
نه. كیف را می‌كشیدم و آنها هم با كشیده شدن كیفشان تعادلشان را از دست می‌دادند و روی زمین می‌افتادند. تا بخواهند به خودشان بیایند و سر و صدا كنند من گاز موتور  را گرفته و چند خیابان آن‌طرف‌تر بودم.
 با وسایل سرقتی چه می‌كردی؟
هدف از سرقت فقط پول بودم و گاهی اوقات داخل كیف‌ها طلا هم پیدا می‌شد.
 مدارك و گوشی تلفن همراه  داخل كیف‌ها نبود؟
خانم‌ها را كه می‌شناسید كل مداركشان را با خودشان حمل می‌كنند. گوشی تلفن هم كه همه دارند و بعضی از آنها دو تا گوشی تلفن دارند. اما چون من كسی را نداشتم كه گوشی‌ها را به او بفروشم یا این‌كه بلد نبودم از مدارك استفاده كنم فقط پول نقد  و طلا را از داخل كیف مالباخته‌ها برمی‌داشتم و كیف و مدارك و گوشی را در كنار خیابان می‌گذاشتم.
 چه ساعت‌هایی سرقت می‌كردی؟
فرقی نداشت. برای كیف‌قاپی ساعت نمی‌شود تعیین كرد. بعضی‌ها می‌گویند صبح‌ها كه خلوت است. خب وقتی خیابان خلوت است مالباخته و سوژه مناسب برای سرقت هم كمتر است. بعضی‌ها می‌گویند ساعت شلوغی بهتر است برای سرقت. آن زمان هم چون شلوغ است فرار را سخت می‌كند. من می‌گویم هر ساعتی می‌شود سرقت كرد اما بهتر است در جاهای خلوت كه می‌دانی سوژه‌های مناسب تردد دارند، سرقت كنی.
 چه شد كه تصمیم به این كار گرفتی؟
دوستان ناباب. من روی ماشین كار می‌كردم. منظورم مسافركشی است. گاهی اوقات هم برای رفع خستگی به قهوه‌خانه می‌رفتم. دوستانی آنجا پیدا كردم كه مدام از ثروت‌های بادآورده‌شان می‌گفتند. من هم وسوسه شدم و آنها هم كه اشتیاق مرا دیدند در یك جلسه به من آموزش دادند.
 چه آموزشی؟
آموزش سرقت كیف. چطور كیف را بقاپم و چطور بتوانم فرار كنم. از همه مهم‌تر شناسایی سوژه بود.
 شناسایی سوژه به چه صورت است؟
ما سارق‌ها از نحوه به دست گرفتن كیف و جنس كیف و ظاهر شخص می‌توانیم تشخیص دهیم فرد وضع مالی خوبی دارد یا نه! داخل كیفش وسیله با ارزش هست یا خیر. این نكات ظریف و كلیدی البته محرمانه است و نمی‌شود آن را بیان كرد. بعد از آموزش و با وسوسه‌های آنها، تصمیم به سرقت گرفتم.
 درآمدش خوب بود؟
من خیلی زود دستگیر شدم. اما باد آورده را باد می‌برد و واقعا این پول‌ها بركت ندارد. از طرفی به استرس و تنش دستگیری‌اش نمی‌ارزد. آزاد شوم هرگز سراغ كار خلاف نمی‌روم. كار كردن با ماشین و درآمد بخور و نمیر، به مراتب راحت‌تر از استرس دستگیری است.