نسخه Pdf

زنان كوچك و رویاهای دور و دراز

گفت‌وگو با نویسنده‌ای كه به او «خانمِ كتاب» می‌گویند

زنان كوچك و رویاهای دور و دراز

ندا اظهری

یكی از كتاب‌هایی كه این روزها در حوزه كودك و نوجوان پرفروش و پرمخاطب شده است، مجموعه كتاب‌های «زنان كوچك و رویاهای دور و دراز» است كه مریم فیاضی آن را به فارسی برگردانده و خیلی از خانواده‌ها آن را برای كودكان‌شان می‌خوانند و البته خودشان هم با آن رویاپردازی می‌كنند، كتابی كه نشان می‌دهد برای دانشمند و ریاضیدان‌شدن یا نویسنده و نقاشی جهانی بودن می‌شود رویاپردازی كرد و قدم به قدم پیش رفت و به همه آنچه می‌خواهیم
 برسیم.
مریم فیاضی، مترجم و نویسنده كتاب‌های كودك و نوجوان در تهران متولد شده و 37 ساله است. در رشته مدیریت صنعتی دانشگاه تهران تحصیل كرده اما بعد از چند سال فعالیت در این رشته، سراغ داستان‌نویسی و ترجمه رفته است. حالا دو سالی است كه كتابفروشی تخصصی كودكان و نوجوانان كه همیشه آرزویش را داشت در تهران راه‌اندازی كرده است و مشتریانش كه اغلب كودك و نوجوان هستند به او خانم كتاب می‌گویند. با او همكلام شدیم.
شروع داستان‌نویسی با تولد فرزند اول
در همان سال‌های ابتدای جوانی و حوالی سال 84 ازدواج كرد و تنها دو سال بعد، نخستین پسرش را در 24‌سالگی به‌دنیا آورد كه حالا 12 ساله است و پسر دومش هم 9 سال دارد. خودش می‌گوید: «فرزند اولم كه به دنیا آمد، نوشتن داستان‌های كوتاه كودك را آغاز كردم. در دوره‌های داستان‌نویسی كودك و نوجوان شركت كردم و به طور جدی به دنبال داستان‌نویسی و بعد از آن هم سراغ ترجمه رفتم.»
كتاب خواندن؛ جذاب‌ترین كار نوجوانی
مریم به حضور پررنگ كتاب در دنیای كودكان و نوجوانان نسل قبل اشاره می‌كند و می‌گوید: «آن سال‌ها خبری از دنیای مجازی و گوشی و اینترنت نبود و جذاب‌ترین كاری كه من می‌توانستم انجام دهم، كتاب‌خواندن بود. همیشه كتاب در خانه ما بود؛ خواهرانم هم كتابخوان بودند و حتی كتاب‌های آنها را هم می‌خواندم. سوم دبیرستان كه بودم، خواندن كتاب ده جلدی «كلیدر» را تمام كردم. «شازده كوچولو» را به پیشنهاد یكی از دوستان و آشنایان شروع به خواندن كردم كه به خواندن این سبك كتاب هم علاقه‌مند شدم». او ادامه می‌دهد: «دوران راهنمایی كه بودم، مسابقه‌ای در مدرسه برگزار شد كه در آن شركت كردم و در نهایت برنده شدم. آن زمان كتابی از نویسنده‌ای به نام مریم (فریبا) كلهر را به من هدیه دادند به نام «امروز چلچله من، فردا چلچله تو»؛ این كتاب تأثیر زیادی در ذهن من گذاشت و ارتباط زیادی با آن برقرار كردم و هنوز هم این كتاب را دارم.»
چرا یادگیری زبان؟
از كلاس چهارم پنجم دبستان، هر هفته به اجبار مادر و به اتفاق خواهرانش در كلاس زبان شركت می‌كرد. آن دور‌، علاقه‌ای به زبان نداشت و همیشه به اجبار در كلاس‌ها حاضر می‌شد این برنامه كلاس زبان حتی تا پیش از تولد اولین، فرزندش هم ادامه داشت و همین باعث شده بود به راحتی بتواند كتاب‌های انگلیسی زبان را بخواند. آشنایی‌اش به زبان، به مرور او را به سمت ترجمه كتاب‌ در حوزه كودك و نوجوان سوق داد تا این كه نخستین كتابش را به نام «اپل و رین»، نوشته سارا كروسا ترجمه كرد. او می‌گوید: «این كتاب را خودم خوانده بودم و خیلی دوستش داشتم. احساس می‌كردم این كتاب را تمام نوجوانان و حتی آدم‌بزرگ‌ها باید بخوانند. كتاب، داستان دختری است كه در كودكی، مادرش او را رها می‌كند و به دنبال آرزوهای خود كه هنرپیشه‌شدن بود، می‌رود. بعد از آن، این دختر با مادربزرگش زندگی می‌كند و تمام محدودیت‌ها و دغدغه‌هایش را عدم حضور مادر و زندگی با مادربزرگش می‌داند اما در 13 سالگی مادرش بازمی‌گردد و خیلی چیزها برایش تغییر می‌كند؛ در مدرسه با شعر آشنا شده و این راه نجاتی برای او می‌شود. در این كتاب به خوبی به بیان مسائل دوران نوجوانی پرداخته كه از نظر مریم، حس‌هایی به همراه داشت كه خودش هم در دوران نوجوانی آنها را تجربه كرده بود. او از بین كتاب‌های ترجمه‌شده‌اش، اپل و رین را بیش از بقیه دوست دارد و آروز دارد روزی بتواند مانند نویسنده این كتاب بنویسد. او مجموعه كتاب‌های دیگری هم با نام «زنان كوچك، رؤیاهای دور و دراز» را در پرونده كاری خود دارد كه درباره زنان موفق دنیا مانند فریدا كائولو، ماری كوری و آگاتا كریستی است و از جمله كتاب‌های موردعلاقه اوست.
او می‌گوید: «در سفری كه به خارج از ایران داشتم، با این كتاب آشنا شدم و به دلیل علاقه‌ای كه به نویسنده شخصیت‌های این كتاب داشتم، آن را خریدم و برای ترجمه با خود به ایران آوردم. دلیل علاقه من به فریدا كائولو، علاوه بر زندگی و شخصیت او، تولد هر دوی ما در یك روز است كه این مساله را برای من جذاب‌تر می‌كند. یك روز با یكی از دوستانم در یک انتشارات تماس گرفتم و برای ترجمه این كتاب‌ها اعلام آمادگی كردم. آنها هم به طور اتفاقی قرار بود برای همین سری كتاب‌ها به دنبال مترجم بگردند و همین باعث شد كار را شروع كنم». سری كتاب‌های زنان كوچك، رؤیاهای دور و دراز، حول محور زنان موفق دنیا می‌گذرد كه بیشتر آنها با محدودیتی در زندگی روبه‌رو بوده‌اند كه آن را نپذیرفته و در قبال آن، تلاششان را بیشتر كرده‌اند تا به هدفشان برسد.
می‌خواهم همان آدم خاص باشم
این نویسنده كودك و نوجوان هم مانند خیلی از آدم‌ها آرزوها و رؤیاهایی داشته كه بخش‌هایی از آن به حقیقت پیوسته و بخشی از آنها در دل سال‌ها گم شده‌اند. اما او از یكی از رؤیاهایی می‌گوید كه دو سالی است محقق شده و از داشتن‌اش بسیار خوشحال است. او می‌گوید: «دو سال است كه رؤیاهایم را زندگی می‌كنم؛ به خاطر این كه من همیشه آرزوی داشتن یك كتابفروشی را داشتم و با تمام سختی‌هایی كه در این مسیر وجود داشت، توانستم «روباه قرمز» را راه‌اندازی كنم». او می‌گوید: «در مسیر كتابخوان‌شدن من برخوردی هرچند كوچك با برخی آدم‌ها یا خواندن یك كتاب خاص باعث شد راه من در مسیری متفاوت قرار گیرد؛ حالا اگر من همان برخوردی باشم كه بتوانم مسیر كودك یا نوجوانی را تغییر دهم یا كتابی را به او معرفی كنم كه باعث شود راهش به این مسیر بیفتد، به آرزویم رسیده‌ام. یكی از مشتری‌های كتابفروشی، پسر سه چهار ساله‌ای است كه از دو سال پیش مشتری ثابت ماست و به من می‌گوید «خانم كتاب»، و این دقیقا همان چیزی است كه من همیشه آرزویش را داشتم.»
شب‌ها برای بچه‌هایم كتاب می‌خوانم
این روزها شاید كمتر كودكی را ببینید كه كتاب به دست بگیرد و بخواند. بیشتر آنها با گوشی و تبلت‌های هوشمندی سرگرم هستند كه زمان زیادی از شبانه‌روز آنها را به خود اختصاص داده‌ است. از دیدگاه این مترجم و نویسنده كودك و نوجوان، به‌دلیل پیشرفت فناوری، دید بچه‌های امروزی به دنیا با دیدی كه نسل ما داشتند، كاملا متفاوت شده؛ اینها نسلی هستند كاملا متفاوت، با یكسری اطلاعات بسیار زیاد درباره همه مسائل كه خیلی بزرگ‌تر از سن‌شان فكر می‌كنند. او به این نكته اشاره می‌كند كه پدر و مادرها و به طوركلی، همه آدم‌ها باید دست از مقایسه خودشان با نسل جدید بردارند و به‌جای محكوم كردن كودكان امروزی، این را بپذیریم كه آنها نسلی هستند كه با گوشی و تبلت بزرگ می‌شوند و نمی‌توان جلوی آن را گرفت. بلكه تا جایگزین مناسبی برای آن نگذاشته‌ایم، نمی‌توانیم آنها را از این كار منع كنیم. من خیلی شب‌ها هنوز برای فرزندانم كتاب می‌خوانم. بچه‌های من بزرگ شده‌اند اما وقتی احساس می‌كنم همین كار از دستم برمی‌آید و هم خودم و هم فرزندانم از این كار لذت می‌بریم، چه اشكالی دارد. من معتقدم همان قدری كه وقتی خودم نوجوان بودم و احساس می‌كردم پدر و مادرم و باقی بزرگ‌ترها من را درك نمی‌كنند، از خودم انتظار دارم دنیای فرزندانم را تا جایی كه می‌توانم درك كنم و در دنیای خودشان كنارشان باشم.

با پسرانم دوباره دنیا را می‌بینم
مریم از آن مادرانی است كه خیلی زود طعم بچه‌دار‌شدن را چشیده و به گفته خودش، با فرزندانم یك‌بار دیگر دنیا را دوباره می‌بینم به‌ویژه این كه هر دو پسر هستند و من برادری نداشته‌ام و به این واسطه با دنیای پسرانه آشنا می‌شوم. یك وقت‌هایی سخت و دشوار است اما گاهی آن‌قدر شیرین است كه سختی‌ها را قابل تحمل می‌كند. او از حمایت تمام خانواده و حتی پدر و مادرش هم كه در یك ساختمان با هم زندگی می‌كنند، برخوردار است و معتقد است خیلی وقت‌ها همین نزدیك بودن به آنها كمكش كرده تا كارهایش را راحت‌تر انجام‌دهد.
ضمیمه نوجوانه