«كتاب یعنی زندگی» ؛ واقعا؟!

«كتاب یعنی زندگی» ؛ واقعا؟!

مسؤولان نمایشگاه كتاب تهران با انتخاب شعاری غیرواقعگرا و رویاپردازانه برای این رویداد، در روزگار بنزین 3000تومانی و گوجه‌فرنگی 19هزارتومانی، مردم را با این پرسش ناراحت‌كننده روبه‌رو كرده‌اند: كتاب كیلویی چند است؟!

 خبر كوتاه بود! نه، اشتباه نكنید.می‌دانم چنین آغازی را بیشتر در گزارش‌هایی خوانده‌اید كه برای مرگ تنظیم شده‌است. از اینها كه می‌گویند خبر كوتاه بود، یعنی فلانی درگذشت. این‌بار اما دقیقا برعكس است؛ خبر، درباره زندگی است: «كتاب یعنی زندگی».
سر ظهر دیروز، روابط عمومی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متن كوتاهی را برای رسانه‌ها فرستاد كه در آن آمده بود: «اعضای شورای سیاستگذاری سی‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران شعار این نمایشگاه را انتخاب كرد: كتاب یعنی زندگی»؛ عجب سه‌كلمه‌ای مینی‌مال خوش‌فرمی. همه آنچه را برای ساختن شعاری شیك و مجلسی نیاز است یكسره در خود دارد؛ نه نمایی پرطمطراق دارد و نه باطنی پیچیده. آن‌قدر سرراست است كه می‌تواند با كمی تغییر محتوا روی تیوب‌های خمیردندان یا بسته‌های پفك هم نوشته و در یادها ماندگار شود.
نكند خدای ناكرده گمان برده‌اید ما به عنوان خبرنگاری كه سر و كارمان با كتاب است، كتابخوان‌ها و اهل كتاب و مسؤولان مرتبط با كتاب را به تمسخر گرفته‌ایم؟ نه! واقعا معتقدیم این شعار به لحاظ قاعده‌های برندینگ كه در وهله نخست مبتنی است بر انتخاب شعاری درست و درمان، شعار بسیار خوبی است، ولی خب...
اما چرا ما، حتی به عنوان كسانی كه شاید در حساب كتابخوان‌ها بیاییم و از آنها باشیم كه به چنین شعاری واقعا باور داشته‌ باشیم، معتقدیم این شعار، مطلقا برای سی‌وسومین‌ دوره برگزاری نمایشگاه كتاب تهران مناسب نیست. چرا؟ عرض می‌كنیم.
 زیر آن بیلبورد به چه فكر می‌كنید؟
دو هفته‌ پیش از ۲۶ فرودین‌ سال آینده، یعنی درست در روزهایی كه از سفرهای موسوم به جوج‌آب‌معدنی در راه بازگشت هستیم، به‌خصوص آنها كه خودمان را به تهران می‌رسانیم تا سر كارهای‌مان حاضر شویم، از همان سه‌راهی چالوس در كرج كه به اتوبان تهران بیفتیم، بیلبوردهایی را خواهیم دید كه ما را به محل برگزاری بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی كشور ‌دعوت می‌كنند و می‌گویند از 26 فروردین تا ۵ اردیبهشت‌ وقت داریم تا آن را از دست ندهیم. راستی شما آن روزها اگر اتفاق خاصی نیفتد لابد باك خودرویتان را با بنزین 3000تومانی پر كرده‌اید و جوج‌های‌تان را هم كنار گوجه‌فرنگی آن موقع شاید بیش از 20هزار تومانی سیخ زده‌اید. همین دو فقره را لحاظ كنید وقتی روی همان بیلبورد، شعار مورد نظر دوستان نمایشگاه كتاب را می‌بینید.
اشتباه كسانی كه در شورای سیاستگذاری سی‌وسومین نمایشگاه بین‌المللی كتاب تهران صورت داده‌اند، دقیقا از همین لحظه قابل رصد است؛ همین‌جا كه شما با ملاحظه همان دو فقره از بین فقرات متعددی كه می‌شود لحاظ كرد، از زیر آن بیلبورد می‌گذرید و به خودتان می‌گویید: «واقعا؟! كتاب یعنی زندگی؟! دقیقا كدام زندگی؟!»
اشتباه دوستان نمایشگاه كتاب از همین‌جا ناشی می‌شود؛ از تصور شما زیر آن بیلبورد احتمالا خیلی‌بزرگ. از جایی كه چنین واكنشی را پیش‌بینی نكرده‌اند و اگر هم كرده‌اند، آن را به هیچ گرفته‌اند. طبعا می‌گویند كتاب است كه بشریت را نجات می‌دهد و آن‌قدر مهم است كه باید در ترویج آن كوشید به هر روشی و در هر زمانه‌ای و شرایطی. اما آیا وقتی ادوات این ترویج برعكس عمل می‌كند و به دافعه تبدیل می‌شود چطور؟ آنها به‌خوبی می‌دانند كتاب برای جماعت پرشماری، نه‌تنها زندگی نیست بلكه هیچ نیست. برای خیلی‌ها هم در همین مرتبه رویایی بوده و حالا نیست. برای عده‌ای هم می‌توانست باشد و نیست. ما معتقد نیستیم آن دسته اول درست فكر می‌كنند و در شرایط ناگوار اقتصادی باید ترویج كتابخوانی را به عنوان فعلی فانتزی مسكوت گذاشت. ما معتقد نیستیم اما بدیهی است عده‌ای را كه این‌گونه می‌اندیشند، نمی‌توان با رویاپردازی و رویكردی ایده‌آل‌گرا و با شعاری این‌قدر به دور از واقعیت‌های واقعاموجود جامعه به نمایشگاه كتاب كشاند. این فاصله و شكاف را كه حالا عمیق‌تر از هر روز دیگری است، نمی‌توان با رویاپردازی از میان برداشت.