سیمرغِ پرانتقاد گردشگری ایران

سیمرغِ پرانتقاد گردشگری ایران

سی‌و‌سومین نمایشگاه ملی صنایع دستی ایران که اواخر بهمن ماه برگزار شد، رویدادهای متعددی را در دل خود جای داده بود، از جمله رونمایی از برند گردشگری ایران که سیمرغی است نقره‌ای و به دست وزیر گردشگری پرده از رخش کنار رفت. رونمایی از این اثر و برند ملی که ساخت دست هنرمندان صنایع‌دستی کشور است، با اعلام شعار گردشگری ایران همراه بود؛ یعنی شعار ایران باشکوه که قرار است در تبلیغات گردشگری در بازارهای خارجی از آن استفاده شود.   و اما از ویژگی‌های سیمرغ ایرانی گردشگری که یک اثر هنری قلم کاری است و علی اصغر مونسان، وزیر گردشگری در حاشیه رونمایی به آنها اشاره کرد، رنگ آبی نقره‌ای، دارا بودن هویت دینی و ملی و فرم این پرنده اساطیریِ در حال پرواز است که می‌تواند نشانه اوج گرفتن گردشگری ایران باشد.
اما پرده برداشتن از رخ سیمرغ گردشگری ایران که نشان‌دهنده برند مقصد است، الزاما با کف و تایید همراه نبود و در این میان برخی هم نظرات  انتقادی نسبت به آن دارند، چراکه برند مقصد، هویت رقابتی آن مکان است که مقصد را از سایر مقصدهای رقیب متمایز می‌کند و به جوهر و ماهیت ثابت و همیشگی، یا خصوصیت اصلی آن مقصد اشاره دارد. دراین میان باید گفت: بله سیمرغ، مرغ افسانه ایرانی است که در کتاب‌های مختلف (هفت مرتبه عشق عطار، فردوسی، حافظ و...) از آن نام برده شده و دارای جذابیت‌های زیادی است، اما یک برندمقصد گردشگری باید تمامی خصوصیات یک مقصد را برای سفر در نظر بگیرد. ایران کشوری چهار فصل است و ویژگی‌های مختلفی برای مقصد گردشگری دارد و تنها یک جنبه آن مطرح نیست (طبیعت گردی، گردشگری مذهبی و سلامت و تاریخی - فرهنگی) آیا سیمرغ می‌تواند تمامی این جنبه‌ها را معرفی کند؟ و اگر تاکید ما بر جنبه فرهنگی است، آیا برندی بهتر از سیمرغ را نمی‌توانستیم ارائه کنیم و آیا سیمرغ نماینده سوغات و 320 نوع رشته صنایع‌دستی ثبت شده ایران هست؟
نکته بعدی این‌که؛ ایران کشورهای مختلفی را به عنوان هدف گردشگران ورودی خود قرار داده و تاکید بیشتر براساس گفته مسؤولان وزارت گردشگری برجذب گردشگران  کشورهای منطقه و آسیاست؛ و همانطور که همه می‌دانیم کشورهای آسیایی سابقه فرهنگی تقریبا مشترکی باهم دارند و کشورهای آسیای شرق و هند با  دارا بودن بسترهای عرفانی سال‌هاست که در گردشگری از ایران پیشی گرفته‌اند، پس انتخاب برند گردشگری سیمرغ برای کشورهای آسیایی، منطقه و مسلمان عملا پروژه‌ای سوخت شده است. هرچند برای جذب گردشگران اروپایی آن هم گردشگران فرهنگی با رده سنی بالا شاید این برند تا حدودی پذیرفته شده باشد.
انتقاد بعدی این‌که: ساختار گردشگری ایران بسیار در حال تغییر است و ایران  به عنوان مقصدی برای گردشگران ماجراجو، جوان و کوله به دوش انتخاب شده که آنها خواهان ارتباط با جامعه محلی ایران و سبک زندگی بومی امروزی ایران هستند و در این میان سیمرغ نمی‌تواند به تنهایی آنها را جذب کند.
آنطور که تیموری، معاون گردشگری گفته: حدود ١٧٠٠کارشناس، استاد دانشگاه و متخصص و طراحان داخلی و بیش از 3 هزار گردشگر خارجی برای طراحی این برند و انتخاب سیمرغ نظر داده‌اند، حال آن‌که می‌دانیم براساس رسم معمول در تمامی کشورها و حتی کشور ما طراحی یک برند یا لوگو بر عهده طراح یا گرافیست است و کشورهای مختلف جهان سعی می‌کنند درچنین مواردی از برترین طراحان خود برای طراحی سود بجویند و به نظر می‌رسد، بهتر بود مسؤولان ما هم به جای استفاده از نظرات هزاران کارشناس و گردشگر داخلی و خارجی برای طراحی سیمرغ، کار طراحی برند را به یک طراح نامی و بومی و آشنا با فرهنگ و تاریخ و طبیعت کشورمان می‌سپردند. از سویی بسیاری از کشورهای پیشرو در گردشگری که همچون ایران از جنبه‌های مختلف گردشگری سود می‌برند، برای اهداف گردشگری خود در برندسازی از دو یا چند برند و طرح استفاده می‌کنند، به عنوان نمونه برندی در بر دارنده اهداف گردشگری سلامت و برند یا طرحی با موضوع طبیعت‌گردی و به نظر می‌آید که ایران هم شایسته بود از این رسم سود بجوید.
و پرسش دیگر در این حوزه این است که اگر سیمرغ در برند گردشگری ایران حائز اهمیت است چرا از طرح سیمرغ «ابراهیم حقیقی» که سال 61 برای جشنواره فیلم فجر طراحی کرد استفاده نشد، سیمرغ جشنواره فیلم فجر به لحاظ بصری بسیار زیباست و به گفته خود ابراهیم حقیقی در تعریفی که برای سیمرغ داشتیم باید بلورین می‌شد. سیمرغ را نمی‌توان از سنگ، برنز، فولاد، چدن نقره یا چوب ساخت. سیمرغ یک مفهوم است. سیمرغ یک مرغ نیست که بتوان آن را تبدیل به حجم کرد. هر وقت خواستند آن را به حجم تبدیل کنند یا شبیه خروس شده یا طوطی و بلبل. سیمرغی که در آثار عطار و فردوسی و حافظ و مولاناست، فقط می‌تواند بلوری باشد. از طرفی برند گردشگری ایران تندیس اهدایی نیست که بخواهند از آن نمونه‌های مختلف بسازند، این برند قرار است در تمامی بروشورها، فیلم‌ها، نامه‌ها، بسته‌های سفر به ایران و.... در کنار لوگوی ایران خودنمایی کند، پس اصلا نیاز و ضرورت ساخت آن احساس نمی‌شد.  و درنهایت این‌که چرا هیچ نام و نشانی از سازندگان این اثر فاخر ملی که قرار است به جهانیان معرفی شود، درمیان نیست.