گلچین ایرانی شاد
فکر نمیکردم سواد داشته باشد. یعنی به قد و قوارهاش نمیخورد که مدرسه رفته باشد. البته از دستخطش هم پیداست که سن و سالش بیشتر از اول یا دوم دبستان نیست. چراغ داشت سبز میشد که دستم را از شیشه بیرون بردم و اسکناس را از دستم گرفت. چراغ که سبز شد و راه افتادم دنبال ماشین دوید و یک سیدی را از شیشه نیمه باز انداخت داخل. فرصت نکردم که بگویم من آن پول را همینطوری دادم و در عوضش چیزی نمیخواستم. سی دی را نگاه کردم. با خط یک کودک اول یا دوم دبستانی که انگار ماژیک سی دی هم برای انگشتانش زیادی بزرگ بوده، رویش نوشته شده: شاد.
«شاد» به معنی خرسندی و خوشحالی ریشه پهلوی یا سانسکریت دارد. اسم مصدرش شادی است. هم به عنوان صفت استفاده میشود هم به جای قید مینشیند. در فارسی اسم دختر است. همین آوا در عربی اسم پسر است. البته آن شاذی است و یعنی دارای صدای خوش. از شذی میآید. شاد اگر عربی بود لابد اسم فاعل بود و به معنای کسی که شدت میبخشد. اما حالا این شاد که فارسی است و معنای خودش را دارد.
چرا من با همه چیز مثل فرهنگ لغت برخورد میکنم؟ اصلا دلیل قانع کنندهای نیست این که چون روزی چند ساعت با کلمه سر و کار دارم، همه چیز را کلمه ببینم. سی دی را نگاه میکنم. این یک کلمه نیست. یک مفهوم است. یک سی دی است که داخلش لابد یک سری آهنگ با ریتم شاد دارد. یک دستخط ساده از یک دانش آموز ابتدایی است که لابد تازه یاد گرفته بنویسد: شاد. اصلا آن پسرک مدرسه میرود؟ حتما میرود که توانسته بنویسد. اصلا اگر مدرسه برود که این موقع روز باید مدرسه باشد نه این که کنار چهارراه بایستد و اینطور ذهن من را مشغول کند. چه میگویم؟ مدرسهها که در این روزهای کرونایی تعطیلاند. همه درس و مشقها مجازی شدهاند. لابد پسرک هم توی همین کلاسهای مجازی شرکت میکند. اصلا شاید از همانجا یاد گرفته بنویسد: شاد؛ آخر شنیدم که آموزش و پرورش یک نرم افزار طراحی کرده که بچهها را مجازی سر کلاس بنشاند. اسمش را هم گذاشته شاد.
البته آن شاد این شادِ روی سی دی نیست. آن شاد مخفف شبکه مجازی دانش آموزان است. وقتی اینطور باشد حکماً به جای قید و صفت به کار نمیرود. مصدرش هم شادی نیست. کاش به آن پسربچه میگفتم این شاد که روی سی دی نوشتی با آن شاد که تویش درس میخوانی فرق میکند.
داشتم میگفتم، آموزش و پرورش به پدر و مادرها پیامک زده که فورا بروید این شاد را روی موبایلتان نصب کنید تا فرزندانتان از درس عقب نمانند. یاد حرف دوستم افتادم. موبایل فروشی دارد. میگفت روزی نیست که پدری با یک موبایل قدیمی نیاید و شکایت کند که شاد روی این نصب نمیشود. من هم نتوانم توضیح بدهم که این نسخه سیستم عاملش قدیمی است. یا پدری که با فرزندش میآید و سراغ ارزانترین موبایلی که شاد رویش نصب بشود را میگیرد و بعد از شنیدن قیمتها آرام دست فرزندش را میگیرد و از مغازه بیرون میرود. اصلا یاد آن دوستم میافتم که رفته بود اردوی جهادی در یک روستای دورافتاده و میگفت معلم روستا بهش گفته: به من میگویند به بچهها فناوری درس بده. به بچهای که موبایل و تلویزیون را ندیده چه بگویم؟
سی دی را نگاه میکنم. رویش با دستخطی ابتدایی نوشته: شاد. این یک کلمه نیست.