که دگر چون تو روزگار نداشت

که دگر چون تو روزگار نداشت



18 اردیبهشت،سالگرد درگذشت استاد رشید یاسمی است
بعضی از نکته‌سنجان تاریخ را «تاریک» گفته‌اند...اگر تاریخ تاریک است فلسفه تاریخ، تاریک در تاریک است؛«ظلمات بعضها فوق بعض» این جمله ابتدای کتاب آیین نگارش تاریخ، اثر استاد رشید یاسمی است. یاسمی نخستین استاد تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است. مردی که ایرج افشار درباره او می‌نویسد: «رشید یاسمی را بارها دیده بودم. مردی خوش‌سخن و سخندان بود. با مصاحب خویش سخن به مهر و لطف می‌گفت. چهره‌ای سرخگون و خوشایند داشت. برای زندگی رنج بسیار برد. ناچار تن خویش را فرسود. کارهایی را که در زمینه‌های مختلف ادب و تاریخ به انجام رسانید برای زمان خود گرانقدر بود و تازگی داشت. پاره‌ای از آثار او نیز تا سالیان دراز با ارزش خواهد بود. ساده‌تر آن‌که در بسیاری از کارهای ادبی راهبر آیندگان و چراغی فرا راه اخلاف خویش بود. عمری رنج برد و جان فرسود و البته نامش در تاریخ ادب ایران ثبت خواهد ماند.»
در 11 اسفند 1327، قرار بود یاسمی در تالار دانشکده ادبیات برای دانشجویان سخنرانی کند. او که ابتدای سخنرانی پشت تریبون ایستاده سخن می‌گفت، چندی بعد بر صندلی می‌نشیند. هرچه سخنرانی را بیشتر ادامه می‌دهد، کندتر صحبت می‌کند، کلمات نامفهوم می‌گوید و درنهایت سر بر زمین می‌گذارد. از میان انبوه جمعیت، همسرش، رشید رشید گویان بالای سرش حاضر می‌شود و می‌بیند استاد دچار حمله قلبی شده. «تأثیر عقاید و افکار حافظ در گوته» آخرین سخنرانی آن استاد بی‌بدیل بود. او با وجود کسالت و عارضه قلبی تا سه سال بعد از این واقعه به فعالیت های خود ادامه می‌دهد و در 18 اردیبهشت 1330 از دنیا می‌رود.
ابیات زیر،سروده‌ای است از دکتر مهدی حمیدی شیرازی در سوگ رشید یاسمی:
باغ امسال برگ و بار نداشت
هیچ سالی چنین بهار نداشت
گل بخندید و نوبهار نبود
باغ بشکفت و غیر خار نداشت
دردل خاک‌ها غبار گرفت
آن دلی کز حسد غبار نداشت ...
برهنر گریه ها کنم که هنر
چون تو فرزند بی‌شمار نداشت
بیتی آرم به‌مرگت از مسعود
کانچنان بیت شاهوار نداشت
«ماتم روزگار داشته ام
که دگر چون تو روزگار نداشت»