نسخه Pdf

من و خودم، یهویی!

نوجوان‌ها چگونه با «تنهایی» کنار می‌آیند

من و خودم، یهویی!

تو اگر متعلق به دهه پنجاه، شصت یا هفتاد باشی این که همه بروند عروسی یک فامیل هفت پشت غریبه و تورا با در و دیوار خانه تنها بگذارند، ناراحت می شوی.اگر به خاطر واجب بودن خواب بعد از ظهر یا انجام ندادن تکالیف، از فوتبال بازی کردن با بچه های کوچه منع شوی هم قطعا عصبانی و دلخور می شوی و البته یکی از بدترین توهین های عالم و بدترین دعوای پدرت این است که بلند بگوید: برو توی اتاق و در تنهایی به کارهایت فکر کن و حق هم نداری بیرون بیایی! یا بدتر از آن دق می کنی مادرت نصف روز جواب حرف‌هایت را ندهد وبه قول معروف قهر باشد.اما تو یک دهه هشتادی هستی و عاشق لحظات تنهایی...

زهرا قربانی

انواع تنهایان
1. متفاوت‌لو
دور آدم را شاید خیلی ها پرکرده باشند؛ اما هر کداممان در دنیای خاص خودمان زندگی می‌کنیم.توهم قطعا مثل من در فضای مجازی با جملات قصاری با مفهوم این که تنهایی بهتر از وجود یک یاروی بی وفا در زندگی است و... رو به رو شده ای.
پس بدان و آگاه باش که هر چقدر هم تلاش کنی و به خودت بگویی رفیق باز، باز هم یک دنیای خودمانی و تخیلات دوست داشتنی داری که نمی گذارد از تنهایی دربیایی. تازه مگر چه کسی پیدا می‌شود که همه دردهای تو را بفهمد و درست و درمان درکت کند؟ گشتیم نبود؛ نگرد که نیست!

2. هپروت‌زاده
بعضی ها خیلی «ت ن ه ا» هستند. تو هم ممکن است جزو همان بعضی‌ها باشی که اساسا خوششان می‌آید ساعت‌ها به سفیدی سقف خیره شوند و خیال پردازی کنند. از آینده خوشحال و ناامید شوند و فکرشان سُر بخورد در گذشته و آه بکشند.کلا خوششان می‌آید از تنهایی و سیر در عالم هپروت!
حالا ته ته همه این فکرها نه به یک اختراع ختم می‌شود و نه به یک اکتشاف. باز خدا پدر نیوتن و امثال او را بیامرزد که تنهایی‌اش زیر درخت سیب بود و با فرود آن سیب بر سرش، جاذبه‌ای را کشف کرد که امروز دغدغه هر دختر و پسر نوجوانی شده است همین داشتن جاذبه! و الا من و تو که هرچه فکر کنیم برای دردهای خودمان هم راه حلی پیدا نمی‌کنیم. (عزیزم یه لحظه سقف رو ول کن ادامه مطلب رو بخون بعد برگرد سراغش)

3. خاص نژاد
تو هم شاید لحظات زیادی را به این نتیجه رسیده‌ای که هییییییچکس در این دنیا پیدا نمی‌شود که حرف هایت را درک کند و بفهمد تو هم یک آدمی با اخلاق های خاص خودت یا محض رضای خدا یک نفر نیست بعد از شیون و ناله هایت نگوید:
تازه تو که خووووبی، من از توام بدترم!
کلا هرکس دوز قابل توجهی خاص بودن را در خودش احساس می‌کند که از قضا هیچکس هم نمی‌فهمد برای همین رو می آورد به همان «ت ن ه ا ی ی». این شماهای باحال و خاص البته نیازتان به درک شدن فجیع‌تر از آدم‌های عادی به این حس شیرین است. برای همین گاهی خودتان هم خودتان را درک نمی‌کنید و برای خودتان غیرقابل تحمل می‌شوید.

4. مفیدیان
از حق نگذریم بعضی خلوت‌ها و تنهایی‌ها خیلی هم مفید است.تو مثلا وقتی بخواهی چیزی بنویسی، قطعا نمی‌توانی بنشینی جلوی تلویزیون و با زیر صدای بلند تبلیغ روغن مایع بدون پالم تراوشات ادبی کنی!می‌توانی؟ (یکی از دوستان نابغه اعلام آمادگی کردن. البته قطعا تراوشات ذهنی‌شون به درد لایوگذاران این شب‌ها می‌خورد!)
یامثلا آدم فقط شب‌ها وقبل از خواب می‌تواند به اتفاقات روزش فکر کند و به قول معروف کارهای آن روزش را آنالیز کند. کلاهش را قاضی کند که امروزش از روز قبل بهتر بوده یا نه. تو هم حتما قبول داری که آدم گاهی تنهایی را دوست دارد برای اینکه با خدا دو کلام اختلاط و درددل کند. مخصوصا توی شب‌ها و روزهایی مثل این ماه عزیز.

5. خطروند
دور از جان تو بعضی ها تنهایی‌هاشان باعث کار های خطرناکی می شود.البته خطر که همیشه آسیب فیزیکی نیست.خیلی وقت‌ها آدم برای پاک کردن صورت مسئله و مواجه نشدن با سختی‌ها انزوا طلب می‌شود. حالا اگر جریان ماس‌ماسک مالشی را در کنار هپروت‌های بالشی و خیال‌پردازی‌های سنین نوجوانی بگذاری... . باشد بیشتر از این بازش نمی‌کنم. فقط یادت باشد کبریت بی‌خطر یک رؤیاست که بهتر است بی‌خیالش شوی. به خدا که جیزززززه.

چرا تنهاییم؟
​​​​​​​الف)  ماس ماسک مالشی
من که خوب می دانم توهم مثل من کل روز را به شوق لحظه ای هستی که از راه برسی و خودت را پرت کنی روی تخت و تاآخر شب یا سرت در گوشی باشد،یا در لب تاب و دانلود فیلم های جدید.
همین فضای مجازی است که من و تو را شیفته تنهایی می‌کند و تا یکی می‌آید خلوت دوتایی ما و این ماس ماسک مالشی (همان تلفن همراه هوشمند) را به هم بزند،یا با یک هیسسسسسسسسسسس کش دار حرفش را قطع می کنیم، یا بهش می فهانیم این گوشمان در است و آن یکی دروازه و خلاصه که خودت را خسته نکن.
خدایی هم تفریح در فضای مجازی از بین خانه نشستن و حرف‌های از جنس تحلیل خبر و غرولندهای وقت و بی وقت مادر درباره کارهای خانه بهتر و هیجان انگیز تر است.بد می گویم؟


ب)   بی کسی
تو را نمی دانم ولی من کلی هم سن و سال دارم که اصلا کیف می‌کنند از اینکه تک فرزند هستند و تمام توجه خانواده به آن‌هاست. اتفاقا خیلی هاهم هستند که حسرت تک‌فرزند بودن را دارند.همین جمعیت کم خانواده و رفت و آمدهای کم با فامیل هم باعث تنهایی آدم می‌شود. البته بگذریم از این که در جمع هم یا فکرمان جای دیگریست یا باز هم سرمان می‌رود در گوشی.
و فکر کنید سال های سال بعد، نه خواهری و برادری، نه دختر خاله و پسر عمویی و نه اصلا خاله و عمویی و نه حتی پدری و مادری!!
کلا هوووووچی دیگه...
ضمیمه چار دیواری
تیتر خبرها