محمدصادق باطنی از ویژگیهای ما دهههشتادیها میگوید
سیاره ناشناخته!
شاید تعداد کسانی که به طور جدی مسائل مربوط به دهه هشتادیها و نسل نوجوان امروز رو پیگیری میکنن به عدد انگشتان دست باشه. یکی از این آدمها که یکجورهایی خودش رو وقف کمک به رشد و پیشرفت ما کرده، دکتر محمدصادق باطنی است. ایشان مدیر مجتمع آموزشی شهید آوینی در بسیج صدا و سیما هستن. وقتی پای حرفهای او نشستیم حس کردیم خیلی بیشتر از قبل خودمون رو میشناسیم.
عطیه ضرابی
نسل z كیا هستن؟
توی دنیا، مطالعاتی در حوزه مردمشناسی انجام میشه كه معروفه به مطالعات نسل و به عبارت بهتر نسلشناسی. در این مسیر شروعكردن به مطالعه در مورد آدمها اون هم در یك بازه زمانی مشخص. تلاش كردن كه ویژگیهای مشترك زیستی اون آدمها رو كشف كنن. از خوردن و پوشیدن تا نحوه شناخت اونها از دنیا و رفتارهای مشترك.
در قرن بیستم برای این نسلها اسم و كد هم گذاشتن. مثلا گفتن از یك زمانی به قبل نسل a هستن و بعد از آن b. كمی كه تكنولوژی پیشرفت كرد و آدمها عوض شدند، موقعیت به زمانی رسید كه تلویزیون وارد زندگی خانوادهها شد و از اینجا به بعد رو نسل c نامگذاری كردن. این مسیر ادامه پیدا كرد تا اینكه رسید به حوالی دهه ۹۰ میلادی و دیدن كه اگر قبلا نسلها طی دورههای ۲۰ساله و ۳۰ ساله تغییر میكرد؛ نسلهای این دهه به لحاظ رفتاری و... خیلی متفاوتتر هستن و خیلی سختتر توصیف میشه و كلا خیلی فرق داره. این شد كه نام اون نسل رو گذاشتن نسل x، نسل ناشناخته.
اما روند تغییر نسلها به اینجا ختم نشد. كمی كه جلوتر رفت و رسید به متولدان ۱۹۹۵ به بعد كه این طیف با وجود كامپیوتر آنقدر تفاوت داشتن كه گفتند اینها دیگه تهشن: و شد نسل z. بعد از اون هم این كدگذاری ادامه داشته ولی دیگه همه نوعی از نسل z هستن.
این آدمها با نسلهای قبلیشون چه فرقی دارن؟
شاید اولین چیزی كه خیلی به چشم میاد تغییر در ابزار شناخت این نسل با نسلهای قبلیه. یه زمانی انتقال مفاهیم به صورت شفاهی بود. بعد آثار مكتوب به وجود اومد. جلوتر پای تلویزیون به خانهها باز شد و حالا هم كه فضای مجازی. برای همینه كه به این نسل، نسل اینترنت هم میگن. اینجا و در ایران در واقع بچههای دهه هشتادی معادل این نسل هستن.
برای اینكه این صفت رو به یه نفر نسبت بدن، مهمه كه در اون بازه زمانی و دهه به دنیا اومده باشه؟
نه، «دهه» مرز دقیقی نیست و این فقط بین مردم عرف شده. اما خب، جدا كننده جذابی است. انگار هویتی رو به آدم میده. البته الان جوریست كه در یك دهه هم افراد نیمه اول با نیمه دوم رفتارهای متفاوتی دارن، اما مهم اینه كه افراد در اون بازه زمانی باهم ویژگیهای مشتركی دارن. برای مثال تلفنهمراه از حوالی سال ۸۰ وارد كشور ما شد و این یعنی متولیدن ۸۰ به بعد از زمانی كه وارد دنیا شدن تلفن همراه وجود داشته. یا تلفنهای لمسی. اینها نسبت به مثلا دهه شصتیها و دهه هفتادیها درك متفاوتی از تلفن دارند.
خب با این تفاوتها چه كنیم؟
اگه بخواین كاری رو تبیین كنین مقدمهاش توصیفه. وقتی میخواین گرهی رو باز كنین مقدمهاش شناخته. هر چه از شناخت بچههای عزیز این نسل حرف زدم مقدمهای بود برای دوا. و چون گفتیم نوجوانهای نسل جدید، خواهان تعامل دو سویه هستن یعنی ای پدر و مادر! شما باید تربیتی رو در پیش بگیری كه با فرزندت هم ارتفاع باشی و بهجای اینكه بگی بیا این كارو كن. بگو بیا این كارو بكنیم.
به خود نوجوونها هم باید گفت برای ورودی ذهنت دربون بذار. البته برای نسل بعدی كه الان كودكن باز باید خود پدر و مادر، كاری كنن كه بچههای زیر هفت سالشون راحت به اطلاعات بیمرز دسترسی نداشتهباشن. اگر منِ پدر و مادر تونستم توی اون هفت سال بچه رو به لحاظ فكری و حسی و درك تجربهاش از زمان كنار خودم و دوشادوش خود حس بكنم و تا هفت سالگی هیچ چیزی جایگزین من برای بچهام نشد و هیچ چیزی برای بچهام شیرینترین از من نبود. اگر تونستم این كارو بكنم میتونم برای هفت سال دوم تلاش بكنم.
شكاف نسلی اگر در گذشته ده واحد بود الان فاصله دو سیاره است در فضا و اینجاست كه چیزی به نام تربیت بین من و فرزند وجود نداره. اینه كه نوجوون امروی حق داره حس كنه دركش نمیكنن.
اینجا بهتون توصیه میكنیم برید سراغ صفحه روبهرو و اول با بعضی از ویژگیهای نسل خودمون كه شاید بین نوجوونهای تمام جهان اشتراكهای زیادی داره، آشنا شید بعد برگردید بقیه حرفهای دكتر باطنی رو بخونید.
توی دنیا، مطالعاتی در حوزه مردمشناسی انجام میشه كه معروفه به مطالعات نسل و به عبارت بهتر نسلشناسی. در این مسیر شروعكردن به مطالعه در مورد آدمها اون هم در یك بازه زمانی مشخص. تلاش كردن كه ویژگیهای مشترك زیستی اون آدمها رو كشف كنن. از خوردن و پوشیدن تا نحوه شناخت اونها از دنیا و رفتارهای مشترك.
در قرن بیستم برای این نسلها اسم و كد هم گذاشتن. مثلا گفتن از یك زمانی به قبل نسل a هستن و بعد از آن b. كمی كه تكنولوژی پیشرفت كرد و آدمها عوض شدند، موقعیت به زمانی رسید كه تلویزیون وارد زندگی خانوادهها شد و از اینجا به بعد رو نسل c نامگذاری كردن. این مسیر ادامه پیدا كرد تا اینكه رسید به حوالی دهه ۹۰ میلادی و دیدن كه اگر قبلا نسلها طی دورههای ۲۰ساله و ۳۰ ساله تغییر میكرد؛ نسلهای این دهه به لحاظ رفتاری و... خیلی متفاوتتر هستن و خیلی سختتر توصیف میشه و كلا خیلی فرق داره. این شد كه نام اون نسل رو گذاشتن نسل x، نسل ناشناخته.
اما روند تغییر نسلها به اینجا ختم نشد. كمی كه جلوتر رفت و رسید به متولدان ۱۹۹۵ به بعد كه این طیف با وجود كامپیوتر آنقدر تفاوت داشتن كه گفتند اینها دیگه تهشن: و شد نسل z. بعد از اون هم این كدگذاری ادامه داشته ولی دیگه همه نوعی از نسل z هستن.
این آدمها با نسلهای قبلیشون چه فرقی دارن؟
شاید اولین چیزی كه خیلی به چشم میاد تغییر در ابزار شناخت این نسل با نسلهای قبلیه. یه زمانی انتقال مفاهیم به صورت شفاهی بود. بعد آثار مكتوب به وجود اومد. جلوتر پای تلویزیون به خانهها باز شد و حالا هم كه فضای مجازی. برای همینه كه به این نسل، نسل اینترنت هم میگن. اینجا و در ایران در واقع بچههای دهه هشتادی معادل این نسل هستن.
برای اینكه این صفت رو به یه نفر نسبت بدن، مهمه كه در اون بازه زمانی و دهه به دنیا اومده باشه؟
نه، «دهه» مرز دقیقی نیست و این فقط بین مردم عرف شده. اما خب، جدا كننده جذابی است. انگار هویتی رو به آدم میده. البته الان جوریست كه در یك دهه هم افراد نیمه اول با نیمه دوم رفتارهای متفاوتی دارن، اما مهم اینه كه افراد در اون بازه زمانی باهم ویژگیهای مشتركی دارن. برای مثال تلفنهمراه از حوالی سال ۸۰ وارد كشور ما شد و این یعنی متولیدن ۸۰ به بعد از زمانی كه وارد دنیا شدن تلفن همراه وجود داشته. یا تلفنهای لمسی. اینها نسبت به مثلا دهه شصتیها و دهه هفتادیها درك متفاوتی از تلفن دارند.
خب با این تفاوتها چه كنیم؟
اگه بخواین كاری رو تبیین كنین مقدمهاش توصیفه. وقتی میخواین گرهی رو باز كنین مقدمهاش شناخته. هر چه از شناخت بچههای عزیز این نسل حرف زدم مقدمهای بود برای دوا. و چون گفتیم نوجوانهای نسل جدید، خواهان تعامل دو سویه هستن یعنی ای پدر و مادر! شما باید تربیتی رو در پیش بگیری كه با فرزندت هم ارتفاع باشی و بهجای اینكه بگی بیا این كارو كن. بگو بیا این كارو بكنیم.
به خود نوجوونها هم باید گفت برای ورودی ذهنت دربون بذار. البته برای نسل بعدی كه الان كودكن باز باید خود پدر و مادر، كاری كنن كه بچههای زیر هفت سالشون راحت به اطلاعات بیمرز دسترسی نداشتهباشن. اگر منِ پدر و مادر تونستم توی اون هفت سال بچه رو به لحاظ فكری و حسی و درك تجربهاش از زمان كنار خودم و دوشادوش خود حس بكنم و تا هفت سالگی هیچ چیزی جایگزین من برای بچهام نشد و هیچ چیزی برای بچهام شیرینترین از من نبود. اگر تونستم این كارو بكنم میتونم برای هفت سال دوم تلاش بكنم.
شكاف نسلی اگر در گذشته ده واحد بود الان فاصله دو سیاره است در فضا و اینجاست كه چیزی به نام تربیت بین من و فرزند وجود نداره. اینه كه نوجوون امروی حق داره حس كنه دركش نمیكنن.
اینجا بهتون توصیه میكنیم برید سراغ صفحه روبهرو و اول با بعضی از ویژگیهای نسل خودمون كه شاید بین نوجوونهای تمام جهان اشتراكهای زیادی داره، آشنا شید بعد برگردید بقیه حرفهای دكتر باطنی رو بخونید.