نسخه Pdf

اتفـاق اتاق جـــــــــــان

گزیده‌هایی از كتاب «اتاقی كه در آن اتفاق افتاد» درباره ایران

اتفـاق اتاق جـــــــــــان

كتاب «اتاقی كه در آن اتفاق افتاد» دربردارنده خاطرات جان بولتون است كه حالا تبدیل به كتابی شده كه اهالی سیاست و رسانه پیگیر آن هستند و قرار است به‌زودی ترجمه‌ای از آن به فارسی منتشر شود تا همه به آسانی به آن دسترسی داشته باشند. بخش‌هایی از این كتاب را رسانه‌های مختلف ترجمه و منتشر كرده‌اند تا روایتی از آن را در دسترس مخاطبان خود قرار دهند و البته به‌خاطر شخصیت حقوقی بولتون (مشاور سابق امنیت ملی آمریكا) خاطرات او مهم است. بخش‌هایی از این كتاب را كه وب‌سایت سیاست پارسی منتشر كرده در این مرور با هم می‌خوانیم.

وسوسه ضد ایرانی
رسانه‌ها گزارش دادند كه مشاوران ترامپ از او خواسته‌اند از تأیید پایبندی ایران به تعهداتش خودداری كند، اما ایالات‌متحده همچنان در توافق باقی بماند. از نظر من این مساله تحقیر خودمان بود، اما موافقان توافق آن‌قدر ناامید بودند كه حاضر بودند این مساله مهم در تأیید رئیس‌جمهور را از دست بدهند، اما همچنان از توافق حفاظت كنند. ترامپ بعدازظهر روز 12 اكتبر با من تماس گرفت (سخنرانی‌اش به روز جمعه سیزدهم موكول شده بود). او گفت: «من و تو در این توافق با هم هستیم. ممكن است تو سرسخت‌تر از من باشی، اما با هم در مورد این مساله توافق داریم.» جواب دادم كه از بحث‌های مطبوعات می‌توانم ببینم كه احتمالاً قرار است پایبندی ایران به توافق را تأیید نكند، اما همچنان در قرارداد هسته‌ای بماند كه بازهم از نظر من قدمی روبه ‌جلو است. از او خواستم اجازه بدهد در مورد جزئیات این مساله در زمان دیگری صحبت كنیم. ترامپ گفت: «صد درصد، صد درصد مطمئنم كه این دیدگاه توست. من همه‌ چیزهایی را كه می‌گویی به‌دقت تماشا می‌كنم.» از او خواستم سطری در سخنرانی‌اش اضافه كند كه توافق تحت بررسی دوباره به‌صورت 24 ساعته و 7 روز هفته است و ممكن است هر لحظه آمریكا آن را فسخ كند (بنابراین بازه زمانی 90 روزه از بین می‌رفت و دیگر نیازی به انتظار برای رسیدن به موعد مقرر دیگری برای عقب‌نشینی از برجام نبود و دیگر لازم نبود به‌جای این‌كه از لغو قرارداد صحبت كنیم، همان‌طور كه موافقان می‌گفتند، از میزان پایبندی به تعهدات حرف بزنیم.) بعد از این درباره نوع بیان و ادبیاتی كه ترامپ قرار است به دیگران در این‌باره صحبت كند، بحث كردیم. بعد از این، ترامپ خودش موضوع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پیش كشید و پرسید آیا باید آن را جزو گروه‌های تروریستی خارجی بنامد و آن را تحت تحریم‌ها و مجازات‌ها و محدودیت‌های دیگری قرار دهد یا نه. من او را ترغیب كردم كه این كار را انجام دهد، چراكه این گروه بود كه مسؤولیت و كنترل اصلی برنامه هسته‌ای ایران و برنامه‌های موشك‌های بالستیك را در دست داشته و پشتیبانی گسترده‌ای از تروریسم اسلام رادیكال چه سنی و چه شیعه دارد. ترامپ گفت شنیده است ایران به‌احتمال‌ زیاد از این مساله ـ تعیین سپاه به‌عنوان گروه تروریستی ـ به‌شدت عصبانی می‌شود و ممكن است ضربات سختی علیه نیروهای آمریكایی در عراق و سوریه به كار ببرد كه بعد از آن فهمیدم این مساله موضع متیس دراین‌باره بوده‌است. با این‌حال جوابش گمراه‌كننده بود. اگر هم‌ چنین مساله‌ای صحت داشت، راه‌حلش این بود كه باید حفاظت بیشتری از نیروهایمان در منطقه داشته باشیم یا عقب‌نشینی‌هایی انجام دهیم تا تمركزمان را 
  روی تهدید اصلی ایران بگذاریم. مشخص شد دو سال زمان لازم بوده‌است كه سپاه پاسداران به‌عنوان سازمان تروریستی خارجی شناسایی شود كه این تأخیر نشان از قدرت بالای بروكراسی در كشور داشت. ترامپ همچنین گفت كه فكر می‌كند باید چیزی درباره كره شمالی بگوید كه من او را ترغیب كردم كه این كار را انجام دهد. روز جمعه، او گفت: «افراد زیادی هستند كه اعتقاد دارند ایران در حال معامله با كره شمالی است. من به آژانس‌های اطلاعاتی دستور می‌دهم تحلیل‌های بیشتری انجام داده و تجزیه‌ و تحلیل دقیقی فرای آنچه قبلا بررسی شده است را انجام دهند.»
خوشحال شده بودم. گفتم كه مشتاقانه منتظر دیدنش هستم و ترامپ گفت: «حتما»

ایران، كره شمالی و دیگران
ترامپ دوباره در روز هفتم دسامبر مرا به كاخ سفید دعوت كرد. در لابی  نشسته بودم و درخت بزرگ كریسمسی را كه آنجا بود با تحسین تماشا می‌كردم كه ترامپ بعد از یك جلسه با رهبران كنگره، به همراه چاك شومر و نانسی پلوسی از در وارد شد. همه با هم دست دادیم و رهبران مختلف شروع به عكس گرفتن در مقابل درخت كریسمس كردند. همان‌طور كه در حال تماشا بودم، جان كلی آرنجم را گرفت و گفت: «بیا از اینجا بریم و به جلسه‌مان برگردیم.» به اتاق بیضی رفتیم و ترامپ هم بلافاصله آمد. با هم حال و احوال كردیم و بعد پنس از ما جدا شد و من و كلی در مقابل ترامپ كه پشت میز روزولت نشسته بود، نشستیم. من از انتقال سفارت به اورشلیم استقبال كردم و به‌سرعت به سمت بحث‌های مرتبط با ایران و كره شمالی برگشتیم. برخی از ارتباطات بین این دو كشور سركش را توضیح دادم كه شامل فروش موشك‌های اسكاد كره شمالی به ایران در طول 
25 سال گذشته و آزمایش موشكی مشتركشان در سال 1998 بود (كه وقتی با اعتراض ژاپن همراه شد، پیونگ‌یانگ بعد از این‌كه موشك پرتابی از شبه‌جزیره، در شرق ژاپن در اقیانوس آرام فرود آمد، برای مدتی موقت توقف آزمایش‌های اینچنینی را اعلام كرد.) و دیگر اهداف مشتركشان در توسعه حامل‌های سلاح برای تسلیحات هسته‌ای بود. درخصوص توانایی‌های هسته‌ای، عبدالقدیر خان، تكثیركننده سلاح‌های هسته‌ای در پاكستان به هر دو كشور تكنولوژی ابتدایی غنی‌سازی اورانیوم را (كه این تكنولوژی را هم برای پاكستان از شرکت اروپایی اورنكو دزدیده بود) فروخته بود و همچنین طراحی‌های سلاح‌های هسته‌ای را (كه در ابتدا چین برای پاكستان فراهم كرده بود) در اختیارشان قرار داده بود. كره شمالی در حال ساخت رآكتور برای سوریه در سال 2007 بوده و تقریباً ایران آن را حمایت مالی می‌كرد كه اسرائیل آن را نابود كرد و من توضیح دادم كه ایران اگر بخواهد و تابه‌حال هم این كار را انجام نداده باشد، می‌تواند به‌راحتی هر چه می‌خواهد از كره شمالی بخرد.

خرو ج از برجام
روز ششم مارس جلسه دیگری با ترامپ داشتم. همان‌طور که در سالن انتظار بال غربی نشسته بودم، در تلویزیون دیدم که خبرنگاران از او می‌پرسیدند که چرا فکر می‌کند شمال آماده مذاکره است و ترامپ با خوشحالی جواب داد: «من!». امیدوار بودم درک کند که کره‌شمالی واقعاً از اینکه او مثل اوباما نیست و آماده است که از نیروی نظامی استفاده کند، می‌ترسد. در حدود ساعت 4:40 دقیقه به اتاق بیضی رفتم و یک‌بار دیگر در مقابل میز کاملاً خالی روزولت نشستم. 
ترامپ همان‌طور که کلی وارد می‌شد، گفت: «من گفتم این جلسه برگزار شود یا تو؟» گفتم من می‌خواستم و او جواب داد: «فکر می‌کردم من درخواست دادم ولی خوشحالم که آمدی چون می‌خواستم ببینمت». 
شروع به صحبت درباره کره‌شمالی کردیم و توضیح دادم که فکر می‌کنم کیم جونگ اون در حال تلاش برای خرید زمان است تا بتواند کارهای نسبتاً کم (اما مهمی) که هنوز برای رسیدن به توانایی سلاح‌های هسته‌ای قابل تحویل لازم است را انجام دهد. این بدین معنی بود که کیم جونگ اون به‌ویژه از به کار بردن نیروی نظامی می‌ترسید؛ او می‌دانست که تحریم‌های اقتصادی به‌تنهایی نمی‌تواند او را از رسیدن به هدفش بازدارند. مطمئن نبودم که ترامپ نکته را گرفته باشد برای همین مساله فروش سلاح‌های شیمیایی و تجهیزات و مواد شیمیایی موردنیاز برای ساخت سلاح، از کره‌شمالی به سوریه را مطرح کردم که به نظرم می‌آمد از طرف ایران تأمین مالی می‌شود. 
اگر این مساله درست بود، این ارتباط می‌توانست هم برای مساله ایران و هم کره‌شمالی مهم باشد و نشان می‌داد که چقدر پیونگ‌یانگ خطرناک است؛ حالا سلاح شیمیایی می‌فروخت و زمانی که به‌قدر کافی تولید می‌کرد، می‌توانست سلاح اتمی هم بفروشد. او را تشویق کردم که از این استدلال هم برای توجیه خروج از قرارداد هسته‌ای با ایران استفاده کند و هم از این طریق موضع تندتری علیه کره‌شمالی بگیرد. کلی با من موافقت کرد و از من خواست که این مباحث را درملأعام مطرح کنم که من هم به او اطمینان دادم که این کار را خواهم کرد. در خصوص توافق هسته‌ای با ایران ترامپ گفت: «نگران نباش. از آن بیرون می‌آیم من گفتم شاید بتوانند درستش کنند اما این اتفاق نمی‌افتد.»
ضمیمه قفسه کتاب