گفتوگو با هرمز شجاعیمهر، مجری قدیمی و مطرح سیمای خانواده
راز مـــاندگاری
معمولا مردم، شبکه یک را با سریالهای ساعت 22 آن یا اخبار ساعت 21 و حتی به برنامههای شبانگاهیاش میشناسند. اما هستند قشر دیگری از مردم که مخاطب پر و پا قرص برنامه ظهرگاهی این شبکه هستند؛ مخاطبانی که احتمالا زنان خانهدار، بخش زیادی از آن را تشکیل میدهند. اصولا برنامههای ظهرگاهی طرفداران آنچنانی ندارد و اگر دقت کنید زمان خیلی پرطرفداری برای ساخت برنامه در دیگر شبکهها هم نیست. اما در شبکه یک، برنامهای داریم که یکی از قدیمیترین برنامههای سازمان است؛ «سیمای خانواده» از سال 72 روی آنتن میرود. مجری فعلی آن هرمز شجاعی مهر است؛ فردی که تا حالا هیچ حرف عجیب یا حاشیه زردی از او نشنیده و ندیدهایم؛ اتفاقی که بعد از سالها کار کردن برای هر فردی طبیعتا احتمال رخ دادنش کم نیست. خیلیها با دیدن او یاد این برنامه میافتند، اما بعد از خواندن این گفتوگو احتمالا در کنار مجری سیمای خانواده بودن باید یک دغدغهمند اجتماعی را هم به قبل از اسم شجاعی مهر اضافه کنیم.
من به این دلیل وارد حوزههای دیگر نشدم که به خانواده و فضاهای اجتماعی جامعه، اعتقاد قلبی دارم. هویت و تمام مهارتهای اجتماعی ما در خانواده به وجود میآید.
به شدت دوست دارم در جایی کار کنم که تاثیرگذاری بیشتری داشتهباشد و حتما شما هم تایید میکنید که در حوزه «خانواده» این اتفاق میافتد.
بعد از سالها کار کردن در تلویزیون، قبول دارید به یکی از برندهای آن تبدیل شدهاید؟
من به دنبال برند بودن در تلویزیون نبودهام؛ اما به هر حال بعد از سی و خردهای سال توانستم به موفقیتی نسبی برسم و خیلی عجیب نیست که این موضوع هم مطرح شود.
در این سالها، چه کاری انجام دادهاید که مخاطب همچنان همراه شماست؟
ما یکسری ابتکار عمل به خرج دادیم و آن هم این بود که چینش جدول پخش برنامه را به مردم سپردیم و آنها بودند که میگفتند در هر برنامه درباره چه مسالهای صحبت و گفتوگو کرده، چه کارشناسانی را دعوت کنیم، بحث پزشکی ما درباره چه موضوعی باشد و...
این موضوع باعث مشارکت خیلی زیاد مردم شد. تقریبا فکر میکنم بخش عمدهای از مخاطبان خودمان را توانستیم راضی نگه داریم.
متر و معیار شما درباره رضایت مخاطبان چیست؟
این میزان رضایت کامل نبوده و نسبی است. من کاری با آمارهایی که اعلام میشود ندارم، معیار و سنجش من، رفتار مردم است. هنوز این برنامه برای مردم خوشایند است و با وجود فاصله کمی که این روزها مردم با تلویزیون گرفتهاند، هنوز به برنامههای سازمان واکنش نشان میدهند و اظهار نظر میکنند.
در صحبتهایتان از این که دغدغه خانواده را دارید صحبت کردید. چقدر این کمبود در حال حاضر در کشورمان وجود دارد؟ به طور کلی ایراد کار از کجاست؟
اشکال کار از وزارت آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت ما شروع میشود. ما در مدرسه و دانشگاه، تمامی دروس را کامل متوجه میشویم و حتی به درجه استادی هم میرسیم؛ اما هیچکس به ما آداب اجتماعی را یاد نمیدهد. برای نمونه اینکه من چطور میتوانم بسیاری از چالشهای زندگی را با همسرم حل کنم و ... هیچکس این مسائل را به ما نیاموختهاست؛ نه خانواده، نه مدرسه و نه دانشگاه. ما در این زمینه به شدت دارای ضعف هستیم.
به همین دلیل شما خانوادههای تحصیلکرده و خیلی علمی را میبینید که در این زمینهها واقعا مشکل دارند، چرا؟ چون اطلاعات و دانش کافی در این باره ندارند؟
مردم در خیلی مواقع، به دلیل همین مشکلات اجتماعی، به معنای واقعی کلمه پیش هم «زندگی» نکرده و به نوعی فقط شب و روز خود را سپری میکنند.
ایران را به عنوان کشوری اسلامی میشناسند و در اسلام هم در باب اهمیت خانواده، صحبتهای زیادی وجود دارد، چرا وضعیت به این شکل است؟
مهمترین دلیلش این است که ما نتوانستهایم رابطه خود را با اعضای خانواده درست کنیم؛ این رابطه عمودی و از بالا به پایین است. درحالی که در یک خانواده برعکس، این رابطه افقی و پهلو به پهلوست، همه باهم دوست هستند و ضمن اینکه احترامها در آن حفظ میشود، میتوانند به راحتی درباره مسائل مختلف با هم گفتوگو و حتی از هم انتقادکنند. این چالشها زمانی درست میشود که ما هر چند وقت یکبار دور هم جمع شویم و پیرامون مشکلات و مسائل گوناگون، با هم صحبت و اظهارنظرکنیم. باید یاد بگیریم به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم و صرف اینکه کسی برادر، پدر یا... فرد دیگری است، نظراتش را به او تحمیل نکند؛ اگر این مسائل را یاد گرفتیم، آن وقت میتوان به آینده امیدوارتر بود.