همای خوشبختی

همای خوشبختی



اوایل مهر ۱۳۲۳ (سپتامبر 1946) جایی میان تولد تی.‌اس الیوت شاعر و ویلیام فاكنر، همای خوشبختی بر شانه تئاتر و سینمای ایران نشست؛ عجب كه بازیگری‌اش، هم شاعرانگی الیوت را داشت و هم بیانی موزون و پرطنین كه به نوعی یادآور آهنگ نوشتار فاكنر بود.
كسی نمی‌داند اگر به دنیا نیامده ‌بود، چه می‌شد. اما با بودنش چهره دیگری از زن هنرمند ساخت. در تئاتر وفادارانه با همسرش ماند و در سینما خوش‌درخشید، تركیب آن صدای لهجه‌دار روسی با چشم‌هایی كه همیشه مثل آسمان مسكو ابری بودند، برای نسل من شد نماد زنی قدرتمند و در عین حال پرشور، او چهره‌ای از یک زن هنرمند ایرانی است كه همچنان به آن نیازمندیم، اهل خانواده، همراه همسر، مادر و در عین حال مستقل و هنرمند.
هما روستا علی‌رغم فعالیت در عرصه هنری همسرش استاد حمید سمندریان، به نام خود معروف شد، برخلاف بسیاری از بانوانی كه در موقعیت‌های مشابه اغلب به اسم همسر نام و جایگاه پیدا می‌كنند و علی‌رغم تلاش‌ها و استعداد فردی، به «همسر فلانی» معروف می‌شوند.
روستا با نقش‌آفرینی‌های ماندگاری چون لیلا در «از كرخه تا راین» (ابراهیم حاتمی‌كیا)، مهتاب در «مسافران» (بهرام بیضایی) و خانم شفیق در «پرنده كوچك خوشبختی» (پوران درخشنده) شناخته می‌شود، طی سال‌ها بازیگری یكی از متمایزترین تیپ‌های شخصیتی را ساخت و در عین حال كه همسر سمندریان بود، از موقعیت‌های ویژه‌ای كه همسران در آثار یكدیگر بهره می‌برند، استفاده‌ای نكرد و مانند هر شخص دیگری با سختگیری‌های استاد به كارش ادامه داد. همین متمایز نبودن در شرایط، او را در اجرا و بازی متمایز كرد و سبب شد روستا در آثار دیگر كارگردانان نیز مانند آثار سمندریان بدرخشد.
هما روستا شاید برای عموم مردم در سینما و تلویزیون شناخته شده‌تر باشد، اما بی‌شك یكی از بی‌بدیل‌ترین‌ چهره‌های تئاتر است. شوق و علاقه، استعداد، تربیت و نظام‌مندی شخصیتی، سبب شكل‌گیری چهره‌ای شد كه از تلاش برای ورود به عرصه بازیگری تا كار در رستوران، زمانی كه امكان كار و تمرین گروه نبود، از پا ننشست و تا آخرین لحظه و به‌رغم بیماری، خاك صحنه را رها نكرد. بازی تماشایی‌اش به نقش مادام رانوسكایا در «باغ آلبالو» به كارگردانی حسن معجونی، آخرین بازی روستا در تئاتر بود.
بیژن جلالی در شعری می‌نویسد: «من پا برجای آب نهادم/ از این رو بی‌صدا آمدم و رفتم.» حكایت هما روستا نیز همین است. در چهار مهر به دنیا آمد و در چهار مهر از دنیا رفت و پس از نه روز پیكرش به ایران رسید و 13 مهر در ایران به خاك سپرده شد.