دختری كه دنیا را رنگ كرد
برای این هفته خیلی با خودم كلنجار رفتم كه آیا نقد و بررسی GRIS را بنویسم یا نه و دلیل اصلیاش هم سخت بودن نوشتن نقد آن بود. بازی از آن تجربههایی است كه یك عكس آن از هزاران كلمه بهتر است. GRIS تا حد خیلی زیادی یك بازی بصری است و تا زمانی كه چشم شما درگیر زیبایی هنری آن نشود، نمیتوانید تمام تجربه بازی را درك كنید. نوشتن در مورد GRIS مثل خواندن توصیف نقاشیهای یك گالری است، آن هم زمانی كه فاصله خیلی كمی با ما داشته باشد.
سرگشتگیای كه گمگشتگی نیست
مدتها منتظر عرضه GRIS بودم و بخش زیادی از آن هم به دلیل سبك هنری خاص و منحصر بهفرد آن بود كه برگرفته از آثار نقاش معاصر Charles Reid است. تمپلیت رنگهای بازی و سبك آبرنگی در كنار استروكهای مشخص و بارز خطوط در بعضی از محیطها زیبایی چشمنوازی به بازی اعطا كرده است كه در كمتر اثر دیگری میتوان یافت. رنگبندی و گرافیك بازی ابتدا خیلی ساده و محدود است، اما به مرور كه در بازی پیش میروید رنگهای بیشتری وارد دنیای بازی شده، با یكدیگر تركیب میشوند و چنان جلوههایی از زیبایی بصری خلق میكنند كه فارغ از پلتفرمی كه بازی را روی آن تجربه میكنید، دوست دارید خیلی از صحنههای بازی را فریم به فریم اسكرین شات بگیرید.ت
ظرافت و ذوق سرشار سازندگان در انیمیشنهای شخصیت صامت و بینام بازی و مواردی از محیط كه با آنها تعامل دارید نیز بهخوبی عیان است. هر حركتی كه در بازی میبینید بهصورت دستی و فریم به فریم طراحی شده و جزئیات آن هوش از سر هربینندهای میبرد.
این یكدستی در افكتهای بصری و حتی موسیقی بازی نیز دیده میشود. قطعات ملایم و امبینت گروه Berlinist كه آهنگسازی بازی را به عهده داشته كاملا شما را در فضا و قصه بازی GRIS غوطهور میكند. داستانی كه بهصورت كلی با غم و اندوه و بیرنگی شروع شده و به مرور رنگ و امید و تنوع چاشنی آن میشود. هرچند كه به فراخور داستان گاهی با سكانسهای سریعتر و بالطبع موسیقی با ضربآهنگ بالاتر نیز مواجه خواهیم شد. GRIS به عنوان یك بازی تماما یكاثر هنری است، اما خوشبختانه در ذات خود فقط یك آرت گیم (Art Game) یا بازی تجربی نیست و میتوان ساختارهای شناخته شده طراحی بازی و مرحله را در آن مشاهده كرد و درگیر سیستمهای گیمپلی آن نیز شد.
در جستوجوی حقیقتت
GRIS از منظر گیمپلی یك بازی معمایی است كه بخشهایی از آن شما را درگیر سكوبازی نیز میكند. ممكن است فكر كنید یك بازی سكوبازی یا معمایی باید مكانیكهای زیاد و هدایت شخصیت نسبتا پیچیدهای داشته باشد كه درست است، ولی تبحر و زیبایی كار طراحان بازی GRIS این است كه این پیچیدگی را به مرور و معمولا در غالب مكانیكهای مرحله تا كاراكتر تحویل بازیكن میدهند. آنچه برای تجربه یكساعت ابتدایی بازی لازم دارید تقریبا چیزی جز راهرفتن و پرشهای مقطعی نیست، اما آنقدر خوب و بهدرستی به كار گرفته شدهاند كه قبل از آنكه از آنها زده شوید، ویژگی جدیدی معرفی میشود. با پیشروی در بازی كمكم قابلیت پرش دوگانه و شناور شدن در هوا، شناكردن یا تبدیل كردن خود به یك مكعب سنگین را به دست میآورید كه تمام آنها بهواسطه تغییراتی كه روی لباس شخصیت اصلی اعمال میشوند به تصویر كشیده میشوند. علاوه بر اینها بعضی محیطها، ساختارهای خاص خود را ایجاد میكنند مثل یخزدگی و حل معما با استفاده از آن یا مثلا بخشی از محیط بازی كه معماری و سكوهای آن زمانی كه در معرض نور قرار بگیرند قابل استفاده هستند.ت
یكی از نقاط قوت بازی طراحی مرحله آن است كه تقریبا شما را دو بار در یك محیط تكراری قرار نمیدهد و بهخصوص اینكه دارای ساختار مترویدوانیا نیز است، ساختار نسبتا پیچیدهای كه اصلا انتظارش را نداشتم آن را در GRIS نیز بیابم. پیشرفت شما در بازی به این صورت است كه یك نقطه یا پایگاه مركزی از نظر مفهومی وجود دارد كه پلی برای اتصال به بخشهای مختلف دنیای بازی است. برای در دسترس گرفتن هر بخش باید در قصه پیشرفت كنید تا هم بهواسطه رنگ شدن دنیای بازی و هم قابلیتهای جدیدی كه به دست میآورید، بتوانید به مكانهایی كه قبلا نمیتوانستید مراجعه كنید. بهاینترتیب هر بار كه به آن نقطه مركزی بازمیگردید شاهد رشد و تكامل بیشتر آن خواهید بود و در واقع با بودن در همان محیط به تنهایی میتوانید بهصورت بصری مشاهده كنید كه نسبت به قبل چقدر در داستان جلو رفتهاید و حدودا كجای بازی هستید.ت
پیشرفت در مراحل نیز بهواسطه نورهایی كه جذب میكنید و بهدنبال شما روان میشوند، اتفاق میافتد. برای در دسترس قرار گرفتن بعضی مسیرها نیز به داشتن حداقل تعدادی نقطه نورانی نیاز دارید تا مكانیكی را در مرحله فعال كرده یا راهی را برای شما شكل دهند. این نقاط نورانی خود با جستوجو در محیط و در مسیر داستان به دست میآیند. هرچند كه علاوه بر اینها گویهای نورانی دیگری نیز وجود دارد كه حكم كالكتبل گیمپلی را دارند.
حرف آخر
GRIS یك تجربه هنری و یك بازی فوقالعاده است كه تمام كردن آن نباید بیشتر از پنج تا شش ساعت از شما زمان بگیرد، تازه اگر بخواهید همه جای آن را ببینید. آغوش و سلیقه خود را به یكی از برترین بازیهای مستقل چند سال اخیر بگشایید.